زال
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 24 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246847/زال
یکشنبه 21 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
مردمان غور بر آناند که سیمرغ زال زر را در یکی از کوههای آنجا پرورده و در سالهای 500 - 600 ق، نالهای از همان کوه شنیده میشده است که «زال زر درگذشت» (منهاج سراج، 1/ 328). در گزارشی از گهوارۀ کرمانشاه (1354 ش) آمده که زال زر 80 سال پیش مرده و پیش از این زمان زنده بوده است. بیشتر پیرمردان کهنسال میگویند که با چشم خود سیمرغ را دیدهاند که در شهرها و روستاهای آن روزگار میگشته و میگفته است: «زال زر مرد»، و مردم با شنیدن خبر مرگ زال مراسم فاتحهخوانی و عزاداری بر پا کردهاند (انجوی، مردم و فردوسی، 73). برخی از منابع با تأکید بر مرگ زال بر آناند که جسد وی تا رستاخیز تروتازه و سالم میماند و در رستاخیز زنده خواهد شد و همراه سام و رستم یاریگر امام زمان (ع) خواهد بود (همو، مردم و شاهنامه، 209-210).در شاهنامۀ فردوسی (چ خالقیمطلق، 5/ 480-482) و منابع درپیوند با آن (ثعالبی، 177- 178؛ ایرانشاه، 446؛ مجمل ... ، همان چ، 53)، بهمن زال را گرفتار کرده، در قفس آهنین میاندازد. زال با میانجیگریِ پشوتن آزاد میشود و پس از آزادی، دیگر هیچ نام و نشانی از وی در دست نیست. گویا با آزادی زال از قفس، زمینۀ جاودانگی وی فراهم شده است. در دو روایت نقالی نیز پس از آزادی زال از قفس، سیمرغ وی را با خود میبرد و دیگر کسی از وی اطلاعی ندارد (شاهنامه [به] نثر، گ 82؛ مشکیننامه، 223). در روایتهای گورانی، زال در سیستان روزگار میگذراند و سخنی از سرنوشت وی وجود ندارد (شاهنامۀ کوردی، 788). در فرامرزنامه، بر بند و زندان همیشگی زال تأکید شده است (ص 430-431، 450). در گزارشهای غرب ایران شاهد شخصیتی جاودانه از زال هستیم: در روایتی گفتاری از لرستان، پس از آنکه نریمان زال را بهسبب سپیدی موی و بدن دور میاندازد، سیمرغ وی را با خود میبرد. در میانـۀ راه، خداوند مهر زال را در دل سیمرغ میاندازد تا او را بهعنوان برادر به بچههایش معرفی کند. زال با جوجههای سیمرغ بزرگ شده، زبان مرغان را فرامیگیرد. سیمرغ که زال را بسیار دوست دارد و نمیخواهد شاهد مرگ وی باشد، او را بر پشت خود سوار میکند و پس از 7 شبانهروز، به چشمۀ آب حیاتی در سراندیب که تنها خضر زنده از آن نوشیده است، میرساند. آب چشمه در قلۀ کوه، میان 7 دژ، 70 دره و 70 جادو قرار دارد و نرهدیو هفتسر و هفتچشم انگشت خود را در سرچشمه فروکرده است تا آبی از آن خارج نشود. سیمرغ با گذشتن از آن راه سخت، زال را بر زمین میگذارد و با نرهدیو به نبرد میپردازد تا زال از آب چشمه بنوشد. زال که با نوشیدن آب، زندگانی جاوید یافته است، بر پشت سیمرغ سوار میشود. سیمرغ زخمی بهسختی پرواز کـرده، از دست جـادوگران دیـو میگریزد و پس از 7 شبانهروز، همراه زال به کوه قاف بازمیگردد. بعدها نریمان خوابی میبیند و همراه بزرگان به کوه قاف رفته، زال را به زابلستان بازمیگرداند (عسکریعالم، ادبیات ... ، 226، فرهنگ، 1/ 64- 65).در این روایت، همانند تاریخ طبری (1/ 504؛ نیز نک : ابناثیر، 1/ 245: دستان بن نریمان) زال فرزند نیرم (= نریمان) به شمار آمده است. اگر این مطلب اشتباه راوی نباشد ــ که دلیلی برای آن نداریم ــ بیانگر آن است که سام بهعنوان نام خانوادگی نریمان به شمار میآمده، همانگونه که در اوستا، -sāma نام خانوادگی گرشاسب است (یشتها، فروردینیشت، 19: 61) و در متون پهلوی نیـز گاه وی را سام میخوانند (دینکرد، III-V/ 434, VI-IX/ 597؛ نیز نک : بهار، 239). به عبارتی در دورۀ شکلگیری این روایت، هنـوز شخصیتـی بـه نـام سـام وجـود نـداشته و بعـدها این لقـب خانوادگی بهصورت شخصیتی مستقل درآمده است. البته قابل ذکر است که نریمان (= نرمنش) (یشتها، آبانیشت، 10: 37) نیز صفت گرشاسب بوده و بعدها بهصورت شخصیتی پهلوانی وارد ادبیات حماسی شده است (نک : صفا، 557- 558). البته میتوان تصور کرد کـه اصل داستـان مربوط بـه نریمان بـوده و بعدها در پی شهرت داستانهای سام، به او رسیده است. شیوۀ نبرد و جنگوگریز سیمرغ با نرهدیو، گریز وی و سپس تعقیب او توسط جادوگران دیو بهخوبی یادآور نبرد رستم با دیوان در یک متن سغدی است (نک : قریب، 238)، که این روایت را همانند روایت سغدی رستم به دوران اشکانی منسوب میکند. این داستان از ادبیات قرآنی و عرفانی اسلامی نیز تأثیر پذیرفته است: زال همانند سلیمان (ع) زبان مرغان را میداند (نمل/ 27/ 16؛ میبدی، 1/ 268؛ غفاری، 95) و همانند خضر از چشمۀ آب حیات مینوشد و جاودانه میشود (ترجمه ... ، 6/ 1543- 1545)؛ کوه البرز نیز جای خود را به کوه قاف داده است (مقدسی، 2/ 46، 3/ 140؛ یاقوت، 4/ 298).در یک روایت نقالی، زال همانند کیخسرو با اراده و آگاهی در کوههای لرستان عروج میکند و به آسمان میرود (سعیدی، 2/ 1199- 1201). این روایت با روایت نقالی دیگری همخوانی دارد که بنابر آن، شبی زال اعضای خاندان خود را در چادر گرشاسبی گرد آورده، پس از برشمردن خدمات خود به منوچهر تا بهمن، بیان میکند که فردا از میان آنان خواهد رفت و هرکه در پی او روان شود، هلاک خواهد شد. زال به آذربرزین میگوید: در این سفر آخرت که سیمرغ مرا از آن آگاه کرده است، تو همراه من خواهی بود. آن دو سپیدهدم، سوار بر اسبهای سیاه و سفیدی که منتظرشان هستند، روان میشوند. دختر اشکبوس، مادر آذربرزین، و بانوگشسب در پی آنان میروند. زال و آذربرزین وارد باغی شده، از نظرها پنهان میشوند؛ اما هنگامی که بانوان قصد ورود به باغ را دارند، برف سنگینی میبارد و آنان هلاک میشوند. پس از آن، نه اثری از باغ میماند و نه از سرما (صداقتنژاد، 958- 959). اگرچه این روایت یادآور سرنوشت کیخسرو در شاهنامه (فردوسی، چ خالقیمطلق، 4/ 361- 368) است، اما جایگزینی سروش با سیمرغ، و پهلوانان مرد با بانوان در آن دیده میشود. در باور مردم الیشتر لرستان، تا همین اواخر عدهای زال را دیده و با وی سخن گفتهاند. همچنین آنـان باور دارند که زال عمر جاودان یافته است، اما دوست ندارد در میان مردم باشد. او با همان شکل و شمایل خود در کوه قاف زندگی میکند و روزی به فرمان خدا از کوه پایین میآید (عسکریعالم، ادبیات، 226-227، فرهنگ، 1/ 65).
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطورۀ زندگی زردشت، تهران، 1389 ش؛ ابناثیر، الکامل؛ ابوالوفایی، نوشاد، «بهمن و فرامرز»، گلزار ادب لرستان، به کوشش اسفندیار غضنفری امرایی، تهران، 1378 ش؛ اسماعیلی، حسن، «داستان زال از دیدگاه قومشناسی»، ایراننامه، تهران، 1370 ش، س 10، شم 37؛ اكبری مفاخر، آرش، «بازشناسی افزودهداستانهای شاهنامه در روایتهای گورانی»، نامۀ ایران باستان، تهران، 1390 ش، س 11، شم 21-22؛ همو، درآمدی بر اهریمنشناسی ایرانی، تهران، 1389 ش؛ امیرمعزی، محمدعلی، «نکاتی چند دربارۀ تعابیر عرفانی شاهنامه»، ایراننامه، تهران، 1370 ش، س 10، شم 1؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1352 ش؛ همو، مردم و شاهنامه، تهران، 1354 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1363 ش؛ ایرانشاه بن ابیالخیر، بهمننامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، 1370 ش؛ بانوگشسبنامه، به کوشش مهرانگیز كراچی، تهران، 1382 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمدپروین گنابادی، تهران، 1386 ش؛ همو، تاریخنامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، تهران، 1374 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1387 ش؛ بهرام بن فرهاد، شارستان چهارچمن، چ سنگی، بمبئی، 1270 ق؛ پرهام، باقر، «تأملی در تعبیر سهروردی از سرانجام نبرد اسفندیار با رستم در شاهنامه»، ایرانشناسی، تهران، 1372 ش، س 5، شم 2؛ پورداود، ابراهیم، یادداشتها بر یشتها (هم )؛ پورنامداریان، تقی، عقل سرخ، تهران، 1390 ش؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1356 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، شاهنامه، ترجمۀ محمود هدایت، تهران، 1328 ش؛ جیحونآبادی، نعمتالله، حق الحقایق، تهران، 1361 ش؛ خالقیمطلق، جلال، گل رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1372 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، به کوشش رستم اونوالا، بمبئـی، 1922 م؛ داستـان عامیانـه، نسخۀ خطـی شم 340‘91، موجـود در کتابخانـۀ مجلس شورای اسلامی؛ دبا؛ دبستان مذاهب، به کوشش رحیم رضازادۀ ملک، تهران، 1362 ش؛ دفتر رموز یارستان، به کوشش قاسم افضلی شاهابراهیمی، تهران، چاپ راستی؛ دیوانَ گَورَه، به کوشش محمد حسینی، کرمانشاه، 1382 ش؛ رستمنامه، نسخۀ خطی شم 036‘4، موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ همان، نسخۀ خطی شم 424‘6، موجود در کتابخانۀ ملک؛ «رستم و بور بیان»، رستم و بور بیان، هفت خان رستم، نسخۀ خطی شم 859‘2، موجود در كتابخانۀ آستان قدس رضوی؛ رودنكو، م. ب.، افسانههای كردی، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛ روشن، محمد، حاشیه بر تاریخنامۀ طبری، ج 2 (نک : هم ، بلعمی)؛ زرتشت بهرام پژدو، زراتشتنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338 ش؛ زرینقبانامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1393 ش؛ سرانجام، به کوشش طیب طاهری، سلیمانیه، 2007 م؛ سرکاراتی، بهمن، سایههای شکارشده، تهران، 1378 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1385 ش؛ سهروردی، یحیى، عقل سرخ، به کوشش رضا کوهکن، تهران، 1390 ش؛ شاهحسین بن غیاثالدین، احیاء الملوک، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1383 ش؛ شاهنامه [به] نثر نقالی، نسخۀ خطی شم 576‘14، موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ شاهنامۀ کوردی، منسوب به الماس کندولهای، به کوشش محمدرشید امینی، بیجا، 1385 ق؛ شاهنامۀ لکی، بـه کوشش حمید ایزدپناه، تهران، 1384 ش؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، 1404 ق/ 1984 م؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ شیرمحمدیان، بهرام و داداجان عابدزاده، قصهها پیرامون شاهنامه و قهرمانهای شاهنامه، دوشنبه، 1996 م؛ صداقتنژاد، جمشید، طومار کهن شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1374 ش؛ صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1363 ش؛ صفیزاده، صدیق، دانشنامۀ نامآوران یارسان، تهران، 1376 ش؛ همو، نوشتههای پراكنده دربارۀ یارسان (اهل حق)، تهران، 1361 ش؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، ادبیات شفاهی قوم لر،تهران، 1388 ش؛ همو، افسانهها و باورداشتهای غرب ایران، تهران، 1391 ش؛ همو، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ نگارستان، به کوشش مرتضى مدرس گیلانی، تهران، 1340 ش؛ فرامرزنامه، به کوشش رستم تفتی، بمبئی، 1324 ق؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ همان، به کوشش ژول مُل، تهران، 1369 ش؛ همان، نسخۀ خطی شم 491، موجود در کتابخانۀ ملی پاریس؛ همان، نسخۀ خطی شم 096‘1، موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی؛ قرآن کریم؛ قریب، بدرالزمان، «پژوهشی پیرامون روایت سغدی داستان رستم»، مهر و داد و بهار، تهران، 1377 ش؛ کربن، هانری، بنمایههای آیین زرتشت در اندیشۀ سهروردی، ترجمۀ محمود بهفروزی، تهران، 1384 ش؛ کلیات رستمنامه و برزو فولادوند، نسخۀ خطی شم 856‘2، موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی؛ کلیات فرامرز و بهمن، نسخۀ خطی شم 854‘2، موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی؛ لطفینیا، حیدر، حماسههای قوم كرد، تهران، 1388 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ همان، به کوشش نجمالدین سیفآبادی و زیگفرید وبر، نکارهاوزن، 1378 ش/ 2000 م؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ مختاری، محمد، اسطورۀ زال، تهران، 1369 ش؛ مختاری غزنوی، عثمان، دیوان، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1382 ش؛ همو، شهریارنامه، به کوشش غلامحسین بیگدلی، تهران، 1358 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، 1363 ش؛ مشکیننامه، به کوشش داوود فتحعلیبیگی، تهران، 1386 ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1901- 1903 م؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1371 ش؛ وزیدگیهای زادسپـرم، تـرجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهـران، 1385 ش؛ هراتـی، ابوالقاسم، جهانگیرنامه، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1380 ش؛ هفتلشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ همان، روایت الفت، نسخۀ خطی شم 937‘11، موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی؛ یاقوت، بلدان؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ نیز:
The Complete Text of the Pahlavi Dinkard, tr. D. M. Madan, Bombay, 1911; Mokri, M., Le Chasseur de Dieu et la mythe du Roi-Aigle, Wiesbaden, 1967; id, Le Secret indicible et la pierre noire en Perse, Paris, 1968; Zaehner, R. Ch., Zurvan, a Zoroastrian Dilemma, Oxford, 1955.آرش اکبری مفاخر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید