خرما
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 28 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240705/خرما
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
در ماهشهر و بسیاری از شهرهای جنوب، یکی از خوراکهای رایج، خوردن خرما با ماست چکیده است. در هر لقمه، چند دانۀ خرما را به هم میچسبانند و آنها را به شکل پیالۀ بسیار کوچکی درمیآورند و درون ماست میزنند و میخورند؛ گاه نیز به جای ماست چکیده، آن را با دوغ چکیده میخورند. این خوراک مخصوص تابستان است. مصرف این خوراک سابقهای طولانی در فرهنگ ایران دارد، چنانکه در شعر بسحاق اطعمه به آن اشاره شده است (ص 98). میرزا عبدالله گرجی اصفهانی (د 1289 ق)، مشهور به اشتها نیز در دیوان خود از آن یاد کرده است: به بصره، هر چه به خرماپزان بود، خرما / به یک نفس، همه با ماستهای حله خورم (ص 131). خوردن خرما با ارده نیز در زمستان بسیار رایج است (جعفری، تحقیقات). بختیاریها نیز خوراکی به نام خرماکشک دارند. طرز تهیۀ آن به این صورت است که خرما را در روغن تفت میدهند و سپس آب کشک به آن میافزایند (داوودی، همانجا). در بسیاری از مناطق جنوب، شیرۀ خرما را با ارده یا با روغن مخلوط میکنند و به عنوان غذایی مستقل، با نان میخورند (جعفری، تحقیقات). در سیرجان با آرد گندم و خرما و روغن نان کلفتی درست میکنند که به آن کماچ میگویند (مؤیدمحسنی، 365). افزون بر مصارف عادی، خرما به عنوان خوراکی آیینی نیز کاربرد دارد. مردم جنوب بر این باورند که خرما میوهای بهشتی است، ازاینرو آن را برای ارواح درگذشتگان خیرات میکنند (جعفری، تحقیقات). البته امروزه، خیرات خرما برای ارواح درگذشتگان، بهویژه در شبهای جمعه و مجالس ترحیم، در سراسر ایران معمول شده، به گونهای که به یکی از اجزاء فرهنگ مردم تبدیل شده است. در سیرجان، وقتی کسی میمیرد و جنازۀ او را به قبرستان میبرند، رسم است که پیشاپیش تابوت برایش «پیشرای» ببرند. پیشرای 3، 5 یا 7 سینی حاوی حلوایی به نام خرمابریزو، پشمک، نان برنجی، نان و خرما و جز اینها ست. خرمابریزو را با آرد و روغن و خرما و زردچوبه درست میکنند و در آخرین مرحله مقداری دانۀ گشنیز به آن اضافه میکنند و معتقدند که دانههای گشنیز تبدیل به ظرف میشوند و میت در آنها حلوا میگذارد و برای اموات دیگر میفرستد. افزون بر خرمابریزو، نان و خرما نیز از ضروریات پیشرای به شمار میرود. مجموعۀ این خوراکها را در قبرستان خیرات میکنند (مؤیدمحسنی، 210-211). در بیدگل کاشان، پلویی که برای شب جشن اسفندی (ه م) تهیه میکنند، حتماً باید خرما داشته باشد (انجوی، 1 / 93). در وارانِ جاسبِ محلات نیز یکی از اقلام آش اسفندی، خرما ست (همو، 1 / 50 -51). خرما یکی از اقلام برخی از سفرههای نذری نیز است؛ مثلاً در خراسان، نذرکنندۀ «سفرۀ حضرت رقیه» در هفتۀ اول، 5 سیر و در هفتۀ دوم، 10 سیر خرما روی سفره میگذارد که در پایان مراسم این خرماها به همراه نان موجود در سفره میان حاضران تقسیم میشود (شکورزاده، 43- 45؛ نیز نک : رئیسالذاکرین، 29؛ وکیلیان، 1 / 178). در سیرجان نیز یکی از اقلام سفرههای نذری، رنگینک (برای طرز تهیۀ آن، نک : مطالب پیشین) است (مؤیدمحسنی، 433). امروزه، خوردن خرما هنگام افطار در ماه رمضان، در سراسر ایران مرسوم است.شیرۀ خرما نیز همچون شیرۀ کشمش در ایران با نان و ماست و یا برف خورده میشود (مختاری، 54 - 55؛ برای روش تهیۀ سرکه و طبخ شیرۀ خرما در خور، نک : هنری، 216). افزون بر این، از ادوار باستانی تا امروز، انواع عرقیات، شربت و شرابها از خرما تهیه شده است. شراب خرما از دوران بینالنهرین باستان ازجملۀ قویترین مسکرات بوده، و شاید در مراسم ساغرریزی به پای خدایان استفاده میشده است (بلک، 54). شربت خرما با خرمای تازه درست میشود (رودن، 430). عرق تارونه نیز که عطر مطبوعی دارد، با مصارف درمانی بسیار از نخل تهیه میشود (روحانی، 247).ارزش نخل چنان بوده که در باور مردم، به انسان تشبیه شده است. از قول ینبوشاد آورده شده که قامت نخل، طول عمر، جنسیت (مذکر، مؤنث و خنثى بودن) و رایحۀ گردۀ آن (که شبیه بوی منی انسان است) مشابه انسان است. همانطورکه سر انسان بالای قامتش است، تاج نخل نیز در رأس آن قرار دارد و همچنانکه سر، مغز را حمل میکند، تاج نخل نیز میوۀ آن را حمل میکند (نک : ابنوحشیه، 2 / 1358). مؤلف عجایب المخلوقات در سدۀ 6 ق، ضمن مقایسۀ نخل با انسان مینویسد: «نخل درختی مبارک است ... قامت راست دارد. درخت نر از درخت ماده پیدا بود. از طلع [= رایحه] وی بوی منی آید. همچنانکه بچه از شکم مادر زاید، طلع از میان درخت آید»، و خاری بر سر دارد که کارکرد مغز را دارد و اگر آن را ببرند، درخت کشته میشود و مانند اعضای بدن انسان اگر شاخی از آن ببرند، به جای آن شاخهای نمیروید. «لیف دارد چون موی، و بر پشت استخوان وی نقطی بود چون رحم، نهال از آن روید» (طوسی، 324؛ نیز نک : ابنوحشیه، همانجا).امروزه هم در برخی از مناطق ایران مثل خور، این باور جانگرایی (آنیمیسمی) وجود دارد. در خور اعتقاد بر این است که بوی گردههای نخل مثل بوی منی انسان است؛ نخل احساس و ادراک دارد و بریدن برگهای سبز آن همانند بریدن انگشتان دست انسان است؛ اگر گلولهای در قلب یا پنیر نخل بنشیند، درست مثل انسان جان خواهد داد (حکمت، 256-257). پنیر خرما، قسمت مرکزی و سفیدرنگ تنۀ درخت خرما ست که تُرد و شیرین است و ارزشی حیاتی برای نخل دارد. در مراسم قربانیکردن نخل، مناسک پنیرکردن نخل، یعنی کشتن آن صورت میگیرد. برای رسیدن به پنیر درخت نخل، چارهای جز نابودکردن (کشتن) نخل نیست. در این مراسم که معمولاً تابستانها انجام میشود، نخل نر را انتخاب میکنند. انتخاب نخل نر به این سبب است که میزان پنیر نخل ماده کمتر است؛ چون نخل ماده پنیر خود را صرف ساختن خوشه میکند (همو، 256). کشاورزان از برزبانآوردن عبارت «کشتن نخل» اکراه دارند و برای این منظور، اصطلاح پنیرکردن نخل را به کار میبرند (همانجا)؛ جالب آنکه، باردادن نخل ماده را «زاییدن نخل» میگویند. طی مراسمی که در خور و بیابانک اجرا میشود، اگر زاییدن یک نخل جوان به درازا بکشد، خداوند نخل (صاحب نخل) آن را تهدید به کشتن میکند و با اره چند برگ آن را میبرد. در این هنگام، شخص دیگری بین نخل و صاحبش میانجیگری میکند و او را آرام میسازد و بین آنها به داوری مینشیند و میگوید: «گناه نخل را بر من ببخشایید و اگر سال آینده بارور نشد، آن را سزا دهید» (همو، 255). در منطقۀ اوز نیز مناسکی نمادین برای نخلی که ثمر نمیدهد، انجام میشود؛ بدین شرح که زنی باردار چوبی را برمیدارد و ضمن چرخیدن به دور نخل، آن را با چوب میزند و به زبان محلی عباراتی میخواند که معنای آن این است: «من باردارم تو بَر بده یا تو بَر بکن» (ضیایی، 47)؛ یا آنکه چند تن با اره و تیشه به طور نمایشی وانمود میکنند که میخواهند درخت خرما را از ریشه درآورند و آن را قطع کنند. بعد، یک تن ضامن میشود که تا سال آینده به درخت فرصت داده شود و اگر باز ثمر نداد، درخت قطع شود (همانجا). در این منطقه، اعتقاد بر این است که نباید با جاروی ساختهشده از برگ نخل بچه را کتک زد؛ زیرا وقتی بچه بزرگ شود، دزد میشود (همانجا). بهجز تسبیح که از هستههای خرما و معمولاً در افغانستان ساخته میشود، ازجمله اشیاء تزیینی که جنبۀ اعتقادی دارد، «تختهگو» است که با دانههای اسفند برای دورشدن چشم حسود و تنگنظران آویخته میشود. این شیء در قسمت بالا زمینهای به شکل لوزی دارد و با چند رشته نخ و دانههای خرما ساخته میشود. داخل لوزی بزرگ، مثلثها و لوزیهای کوچکتری پدید میآید. از دو ضلع لوزی، رشتههایی آویخته میشود. نوع دیگری از آن، ترکیبی است از یک مخروط در بالا و استوانهای که از قاعدۀ مخروط به سمت پایین قرار میگیرد. نوع اول را به در، و نوع دوم را از سقف آویزان میکنند (حکمت، 253). شیء نمادین مهمی به نام نخل در روز عاشورا در مناطق مختلف ایران، بهویژه در مناطق کویری، در عزای امام حسین (ع) توسط دستههای عزاداری به دوش کشیده میشود. این شیء اتاقکی است چوبی و تابوتواره که به آن نخل محرم، نخل عاشورا، نخل عزا، نخل ماتم، نخل تابوت و نخل شهیدان هم میگویند. شاید درگذشته این تابوتواره را از چوب درخت خرما و شاخههای آن میساختند که به نخل شهرت پیدا کرده است (بلوکباشی، 43؛ نیز نک : ه د، نخلگردانی).
برای کاشت پاجوش، باورهای خاص وجود دارد. در بسیاری از مناطق، هنگام گذاشتن پاجوش در گودالی که کندهاند، «بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم» میگویند و صلوات میفرستند. در میان بلوچها، کسی باید این کار را بکند که به خوشیمنی و پربرکت بودن دست مشهور باشد. معمولاً پاجوش را پدر به پسرش میدهد که بکارد تا بعدها به کشت نهال از سوی او مباهات کند. به هنگام کاشت پاجوش، مقداری سبزه در کنار آن میریزند، با این نیت که پاجوش مانند آن سبزه، سبز شود (کریمنیا، 196). هنگام بودادن یا گردهافشانی نیز کار را با «بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم» آغاز میکنند. در جالق سیستان و بلوچستان، هنگام گردهافشانی شعری میخوانند که ترجمۀ آن چنین است: بگیری (تلقیح شوی) به خاطر خدا و محمد مصطفى / خراب نشود / خرمای تازه بدهی / مرغ بخوره، موش بخوره، مور بخوره / هزار غریب و بیچاره بخورد / میگذارم نر را / خودم بیایم بالای سر تو / از محصولت یک الاغ بار بشود (همو، 197- 198).برداشت خرما نیز با مراسم خاصی همراه است. در لار، هنگام برداشت خرما، زنان جشن مفصلی تدارک میبینند. نخست مقداری بادام را به رنگ سبز، که علامت نشاط و شادی است، آغشته میکنند؛ سپس آنها را همراه با شیرینی و نبات در توری سبزرنگ میگذارند و در روز معینی همسایگان و خویشان را دعوت میکنند. با آمدن مهمانها تور سبزرنگ را روی نخل میاندازند و خانم خانه مخلوط بادام و شیرینی را با هلهله و شادی روی نخل و اطراف آن میپاشد. زنان حاضر آنها را جمع میکنند و مبارکباد میگویند و این دعا را برای افزونی محصول نخل، پیوسته در طول برگزاری مراسم بر زبان میآورند: سال به سال، بَرُش زیادتر ببو (سال به سال ثمرش افزونتر باد) (جعفری، درآمد ... ، 25). در بلوچستان نیز مراحل داشت و برداشت خرما با آداب و مراسم خاص همراه است. مردم بلوچ فصل برداشت خرما را هامین، و به عمل برداشت آن، مَچّ بُر میگویند. مچ در زبان بلوچی به درخت خرما گفته میشود. هنگام برداشت خرما، شعر بلندی را همصدا میخوانند که ترجمۀ بخشی از آن این است: زمان خوب و شیرین برداشت خرما / نوبت شادی و جشن و دلخوشیها / دوستان با ساز و آواز خوش / با خوشحالی و خوشدلی، زیر سایۀ نخلها / میستایند و نوازش میکنند، همچون بلبلا / عروس زیبای نخلستان را / هامین رحمت خدا ست / پربرکت و پرنعمت است / عطای خداوند بیمنت است (بزرگزاده، 74- 78). در شبهای برداشت خرما، بساط چای و قلیان برقرار است و طبل و سرنا مینوازند (کریمنیا، 187). دربارۀ خرما و نخل، فیلمهای مستندی نیز ساخته شدهاند که ازجمله میتوان به نخل و پیش هر دو ساختۀ ناصر تقوایی، و چتر سبز، نخل جهرم ساختۀ احمد ضابطی جهرمی اشاره کرد. در این فیلمها برخی از آداب، رسوم و باورهای مرتبط با نخل و نیز ادوات و ابزارهایی که از اجزاء نخل ساخته میشود، بررسی شده است (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، نخل [3 مدخل]).
ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، 1291 ق؛ ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، به کوشش توفیق فهد، دمشق، 1993- 1995 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1371 ش؛ اسدیان، محمد، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، 1382 ش؛ اشتها، عبدالله، دیوان، به کوشش امین خضرایی (واله)، تهران، 1370 ش؛ اصطخری، ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1373 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، مقدمه بر دیوان اشتها (هم )؛ بالود، محمد، فرهنگ عامه در منطقۀ بستک، تهران، 1384 ش؛ باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ بزرگزاده، عبدالسلام، «جشنهای مذهبی و محلی در بلوچستان»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1392 ش، شم 34؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ بلک، جرمی و آنتونیگرین، فرهنگنامۀ خدایان، دیوان و نمادهای بینالنهرین باستان، ترجمۀ پیمان متین، تهران، 1383 ش؛ بلوکباشی، علی، نخلگردانی، تهران، 1380 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1375 ش؛ پاک، گلاله، «ماهیا یا مخ در جنوب»، هنر و مردم، تهران، 1352 ش، شم 128؛ «پنبه و خرما، سخنی دربارۀ دو عامل اقتصادی ایران»، کاوش، تهران، 1341 ش، شم 9؛ تفنگدار، کرامت، «چند اصطلاح مربوط به درخت خرما»، فردوسی، تهران، 1348 ش، شم 916؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، تهران، مکتبة الاسدی؛ جامع الصنایع، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، به کوشش حسن تاجبخش، تهران، 1384 ش؛ جزایری، غیاثالدین، اسرار خوراکیها، تهران، 1385 ش؛ همو، اعجاز خوراکیها، تهران، 1385 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد (ویراستار علمی دفما)، تحقیقات میدانی؛ همو، درآمدی بر فولکلور ایران (زیر چاپ)؛ حاجیمحمدیاری، رقیه، تجلی ماه شعبان در گسترۀ فرهنگ مردم، تهران، 1390 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ حکیم مؤمن، تحفة المؤمنین، تهران، 1378 ق؛ خاقانی شروانی، دیـوان، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، 1375 ش؛ داوودی حمولـه، سریا، دانشنامۀ قوم بختیاری، اهواز، 1393 ش؛ دباغ، عبدالوهاب، النخیل و التمور فی العراق، بغداد، 1969 م؛ درخت آسوریگ، ترجمۀ یحیى ماهیار نوابی، تهران، 1363 ش؛ دقیقی، محمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1342 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ دینوری، احمد، النبات، به کوشش محمد حمیدالله، مصر، 1973 م؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهـران، 1388 ش؛ راونـدی، مـرتضى، تـاریخ اجتمـاعی ایـران، تهـران، 1363 ش؛ رزمینژاد، علیرضا، «آداب و باورهای مردم در ماه مبارک رمضان در لاور رزمی بوشهر»، نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 12؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ روحانی، ایرج، خرما، تهران، 1367 ش؛ رئیسالذاکرین، غلامعلی، کندو، مشهد، 1370 ش؛ زمخشری، محمود، پیشرو ادب، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1342 ش؛ زندهبودی، کیمیا، «جایگاه خرما در فرهنگ مردم، خورموج»، نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 11؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1355 ش؛ سایبانی، احمد، از بندر جرون تا بندرعباس، بندرعباس، 1377 ش؛ سپهر، عبدالحسین، «مختصر جغرافیای کاشان»، به کوشش ایرج افشار، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1356 ش، ج 22، دفتر 1-4؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1335 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1336 ش؛ سفرنامۀ مارکوپولو، ترجمۀ حبیبالله صمیمی، تهران، 1350 ش؛ سلامی، عبدالنبی، «خرما در فرهنگ مردم خشت و دلوار»، گویششناسی، ضمیمۀ نامۀ فرهنگستان، تهران، 1382 ش، ج 1، شم 1؛ همو، «خرما در فرهنگ مردم کرمان»، گویششناسی، ضمیمۀ همان، تهران، 1383 ش، ج 1، شم 2؛ سیلوا ای فیگروا، گارثیا، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ شایگان، محمد، واژهنامۀ گویش خوری، تهران، 1385 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ ضیایی، محمدرفیع، «نخل، خرما، درخت خرما و آنچه از آن میسازند»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 5، شم 17؛ طبری، تاریخ، تهران، جهان؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ ظهیر فاریابی، طاهر، دیوان، به کوشش هاشم رضی، تهران، کاوه؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، «مخزن الادویه»، همراه اختیارات بدیعی، تهران، 1371 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش ژول مُل، تهران، 1369 ش؛ فرهوشی، بهرام، واژهنامۀ خوری، تهران، 1355 ش؛ قرآن کریم؛ کریمنیا، مینو، نخل در فرهنگ ایرانی، تهران، 1384 ش؛ کیا، صادق، «خرمابن و واژههای وابسته به آن در فارسی جهرم»، آینده، تهران، 1364 ش، س 11؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمد آبادی، تبریز، 1358 ش؛ مختاری، تارا، «شیرهپزی به روش سنتی»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 5، شم 17؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش م. درویش، تهران، جاویدان؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرحیدر، حسین، معارف گیاهی، تهران، 1375 ش؛ نادرمیرزا قاجار، خوراکهای ایرانی، به کوشش احمد مجاهد، تهران، 1386 ش؛ ناصرخسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1367 ش؛ نظامی گنجوی، مخزنالاسرار، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1363 ش؛ نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ هاشمی، علیرضا، چیستان، تهران، 1390 ش؛ هنری، مرتضى، «اهمیت درخت خرما در زندگی مردم خور»، ترجمۀ اصغر عسکریخانقاه، هنر و مردم، تهران، 1351 ش، س 25، شم 4؛ نیز:
Britannica, micropaedia, 1989; Chardin, J., Voyages en Perse, Amsterdam, 1711; Encyclopaedia Asiatica, New Delhi, 1976; Kempfer, E., Amoenitatum exoticarum, Tehran, 1976; Laufer, B., Sino-Iranica, vol. XV, no. 3, Chicago, 1919; Mortensen, I. D., Nomads of Luristan, Copenhagen, 1993; Pope, A. U., A Survey of Persian Art, London etc., 1967; Roden, C., A Book of Middle Eastern Food, New York, 1980; Zaid, A., Date Palm Cultivation, Rome, 2002; Zubaida, S. and R. Tapper, Culinary Cultures of the Middle East, London, 1994.پیمان متین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید