خرما
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 28 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240705/خرما
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
خرما از مغذیترین غذاها ست و هر کیلوگرم آن بیش از 000‘ 3 کالری دارد (زاید، 49). این میوه با 70٪ کربوهیدرات، از مغذیترین غذاهای بشر به شمار میرود. میزان آب موجود در خرما ــ بسته به گونۀ آن ــ بین 15٪ تا 30٪ است. تقریباً تمام قند خرمای رسیده، گلوکز و فروکتوز است و این برای افرادی که تحمل سوکروز را ندارند، مناسب است. گوشت خرما شامل 60٪ تا 65٪ قند، 5 / 2٪ فیبر، 2٪ پروتئین و کمتر از 2٪ چربی، مواد معدنی و پکتین است. این میوه منبع مناسبی برای آهن، پتاسیم و کلسیم، و با حداقل سدیم و چربی به شمار میآید. اندکی نیز کلر، فسفر، مس، منیزیم، سیلیکون و سولفور در آن دیده میشود. خرما را در اصطلاح «معدن» مینامند، چون سرشار از مواد معدنی است. میزان فسفر یک عدد خرما به اندازۀ مجموع فسفر موجود در یک زردآلو، گلابی و انگور است. میزان بالای منیزیم در آن (600 میلیگرم در هر کیلو) سبب شده است تا به عنوان داروی ضدسرطان، بهویژه در میان اهالی صحرا شناخته شود. ازطرفی، بهدلیل میزان پایین سدیم آن (فقط یک میلیگرم در هر 100 گرم) غذایی بسیار سالم و مطمئن به شمار میآید (همو، 49-50). باید یادآور شد که هرچند فیبر موجود در خرما ارزش غذایی ندارد، برای هضم غذا و مسئلۀ دفع (تخلیه) بسیار مهم است و میتوان در برنامههای غذایی پرفیبر برای بیماریهایی چون سرطانهای رودۀ بزرگ درنظر گرفت. از طرفی، خرما منبعی از ویتامین آ، ب 1 (تیامین)، ب 2 (ریبوفلاوین)، و ب 7 (اسیدنیکوتینیک یا نیاسین) است (همو، 50). درخت خرما افزون بر ارزش بالای غذایی و اقتصادی، نقش بارزی در اکوسیستم بیابانها و محیطهای نیمهخشک دارد. این درخت، نهتنها از آسیبهای حاصل از توفانهای شن و بادهای شدید جلوگیری میکند، بلکه در پناه آن، کشت سایر محصولات نیز امکانپذیر میشود.درخت خرما و میوۀ آن به عنوان عنصری سودرسان در معیشت و اقتصاد مردم سرزمینهای نیمهخشک و کویری ایران، جایگاه ویژهای در ادبیات، باورها، سنن و زندگی مردمان این نواحی دارد. اشعار و مثلهای مرتبط با خرما، ابزار و سازههای حاصل از درخت خرما، تنوع محصولات غذایی تهیهشده با خرما و سایر مصارف طبی و آیینی آن، بیانگر اهمیت ویژۀ این گیاه در سرزمین ایران است. به همین سبب، در اینجا به نقش خرما در پزشکی قدیم و نیز طب مردمی، جایگاه آن در ادبیات فارسی و برخی گویشهای ایران، نیز نقش آن در معیشت مردم و ابزارسازی، رابطهاش با نظام تغذیه، و حضورش در باورها و مناسک آیینی اشاره میشود.
در طب قدیم ایران و نیز در باورهای طبی مردم، خرما طبیعتی گرم و کمی خشک و گاه کمی تر دارد (میرحیدر، 120)؛ حتى، گاه خرما را گرمترین مادۀ غذایی موجود به شمار میآورند (زبیده، 194). ابومنصور موفق هروی در کتاب الابنیة عن حقایق الادویة به طور کامل انواع خرما و خواص آنها را شرح داده است (ص 78-79). اخوینی بخاری نیز در هدایة المتعلمین فی الطب (ص 157، 530، 549، 593)، و اسماعیل جرجانی در الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة (1 / 250، 556)، اطلاعاتی در زمینۀ خواص درمانی خرما و انواع آن دادهاند؛ مثلاً آنکه عصارۀ شکوفۀ خرما برای خوندماغ مفید است، و یا آنکه جُمار که مادۀ سفیدی است که از درخت خرما استخراج میشود، قابض، بندآورندۀ خونریزی و آرامبخش حلق است. ترکیب خرما در ساخت انواع هلیله، مطبوخ و مشروب نیز سودمند است (همو، 1 / 310، 339، 379، 380)، ازجمله شراب زوفا که از انجیر بستی و خرما درست، و برای تنگی نفس تجویز میشود (همو، 1 / 339). ابنبیطار نیز در الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، خواص رطب را از قول جالینوس، ابنماسویه و رازی برمیشمارد (1 / 140-141). حکیم مؤمن نیز مراحل رشد و نمو خرما را به 7 مرحله تقسیم کرده، و برای هریک ویژگیهایی قائل شده است (ص 64). او در جاهای دیگر به ذکر فواید رطب و قسب (قصب) و دانۀ خرما و سایر ترکیبات آن میپردازد (برای نمونه، نک : ص 127، 206). عقیلی علوی شیرازی نیز در مخزن الادویة جدا از برشمردن ویژگیهای درمانی خرما، به کشت آن در توابع فارس و جهرم و عمان اشاره کرده است (ص 272- 273).در طب مردمی نیز خرما بسیار مورد توجه است. جدا از طبیعت گرم آن، که برای سردمزاجها مفید است، برای سینه و شش نیز نافع است و خون را ملایم، و کلیهها و اعضای لاغر را نیرو میبخشد؛ مفاصل خشک را نرم میکند و برای فالج، دردهای عضلانی، عرقالنسا و درد کمر سود دارد؛ همچنین، امراض بارده را که از سردی و بلغم باشد، علاج میبخشد (شهری، 5 / 289-290). خوردن پختۀ خرما با حلبه، تب بلغمی و سنگ کلیه را رفع میکند. پاشیدن ساییدۀ هستۀ خرما روی جراحت گودشده، سبب روییدن گوشت میشود و جراحات چرکی را پاک میکند. پاشیدن ساییدۀ خرما زخم و دانه و حرارت و خارش و سوزش چشم را بهبود میبخشد. خوردن خرمای خیسانده در شیر و خوردن آن، بهترین روش برای چاق شدن و تقویت باه است (همانجا). خرما گاه برای ساکنان مناطق غیرخرماخیز مناسب نیست و موجب گرفتگی کبد، طحال، اختلال در اخلاط، سردرد، درد دندان و زخم دهان میشود. برای رفع این عوارض، میتوان آب انار، سکنجبین و بادام بیپوست مصرف کرد. بعد از خوردن خرما در اینگونه اقلیمهای غیرخرماخیز، باید دهان را با آب نیمگرم که سماق در آن خیسانده باشند، و یا با سرکه شست و یا با جویدن ترخون و نگه داشتن آن در دهان، از بروز این عوارض جلوگیری کرد (میرحیدر، 2 / 120-121). باور بر این است که اگر زن و مرد از روز اول قاعدگی زن روزی چند خرما ناشتا بخورند یا آنکه دو عدد خرما پس از ناهار و دو عدد خرما پس از شام بخورند، فرزندشان پسر خواهد شد (جزایری، اعجاز ... ، 246، اسرار ... ، 336). از جمله باورهای مردمی دربارۀ خواص خرما، خاصیت ضدسرطانی آن است (همان، 99).یکی از رایجترین مصارف خرما در طب مردمی در زمینۀ دردهای استخـوان و مفاصل است. در دشتستان، محل کوفتگی را با روغن ماساژ میدهند، برگ مورد و خرما را مخلوط میکنند و روی محل درد میگذارند. در لامرد، ترکیب خرما و تخممرغ، و در بلوچستان ترکیب خرما و روغن را روی پارچهای تمیز میگذارند و محـل کـوفتگی را بـا آن میبندند (کریمنیـا، 175- 176). در ماهشهر، خرما را با نمک کاملاً مخلوط میکنند و روی محل کوفتگی میگذارند و با پارچهای تمیز میبندند (جعفری، تحقیقات). برای بهبود جراحت، در کنگان پیازداغ را با خرما گرم میکنند و روی زخم میگذارند (جانباللٰهی، 105). در کهنوج، برای درمان زخمهای چرکی، خرما را با خاکشیر و روغن مخلوط میکنند و روی زخم میگذارند (کریمنیا، 178). نیز در ماهشهر، برای سربازکردن دُمل چرکین، چند خرمای هسته گرفتهشده را کمی گرم میکنند، روی آن میگذارند و با پارچهای میبندند (جعفری، تحقیقات). در بندرعباس، برای تقویت زن زائو، خوراکی به نام جلالبی از آرد، هل، آویشن، دارچین، زنجبیل، زردۀ تخممرغ، روغن حیوانی و شیرۀ خرما تهیه میکنند و به او میدهند (کریمنیا، 176). در دشتستان، به این خوراک داریجلو میگویند و افزون بر این کاربرد، برای درمان سختزایی نیز از آن استفاده میکنند (جانباللٰهی، 229). برخی از شهرهای خوزستان مانند سوسنگرد، ماهشهر و شادگان، برای تقویت زائو، خرما را در روغن حیوانی سرخ میکنند و به او میدهند (جعفری، تحقیقات). ماماهای محلی قشم برای درمان نازایی مقداری خرمای لهشده را با ماست مخلوط میکنند و درون کوزۀ کوچکی میگذارند؛ سپس یک لایه پنبۀ آغشته به نفت روی خرما میکشند و آن را آتش میزنند. پنبه که آتش گرفت، بلافاصله کوزه را روی ناف زن قرار میدهند و میگذارند تا کوزه خود به خود از آن محل جدا شود. این عمل را معمولاً 3 بار انجام میدهند (کریمنیا، همانجا). برای آنکه زنان پسر بزایند، غذاهای گرم ازجمله خرما به آنها میدادند (جانباللٰهی، 126، 137، 139). در خورموج، به کسانی که شکمدرد به همراه سرگیجه داشتند، میگفتند: «دلش افتاده و باید دلش را برداشت»؛ برای این کار، 10 تا 15 دانه خرمای هسته گرفتهشده را خوب چنگ میزدند تا نرم شود و آن را به صورتی درمیآوردند که یک طرفش کمی فرورفتگی داشته باشد، سپس آن را به شیوهای خاص و چندبار متوالی روی شکم بیمار میگذاشتند و برمیداشتند. این کار را به مدت 3 روز صبح ناشتا انجام میدادند (زندهبودی، 100). در بندرعباس، برای رفع دنداندرد، مخلوطی از نمک، خرما و پیه گوسفند روی دندان میگذاشتند؛ سپس به وسیلۀ سوزن آن را داغ میکردند (کریمنیا، 177). در خورموج، به دستهایی که پوست آن بر اثر سرما خشک شده بود، مخلوطی از آب گرم و خرما میمالیدند. در همین منطقه، به بازوی کودکی که تب داشت، مخلوطی از خرما و روغن میبستند (زندهبودی، همانجا). یکی از اجزاء سفرهای که برای درمان اهل هوا (ه م) میاندازند، خرما ست (ساعدی، 54).
در ادبیات کتبی و شفاهی فارسی، درخت خرما و میوۀ آن بازتاب فراوانی دارد. از مهمترین متون کهن ایرانی که در آن به خرما پرداخته شده، متنی غیردینی به زبان پهلوی، به نام درخت آسوریگ است که در آن مناظره و مفاخرهای میان بز و درخت خرما صورت میگیرد. در این مناظره، هر یک از این دو، صفات نیک و ارزشهایی والا را به خود نسبت میدهد و با برشمردن پلیدیهای طرف مقابل، سعی در تخفیف و تحقیر وی دارد (سراسر اثر؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، رز و میش).در بندهش نیز برای خرما جایگاه ویژهای در نظر گرفته شده است، از جمله آنکه: «از گیاهان، خرما بُن، که گیاه دو پاره خوانده شود، [به اندازۀ] همۀ گیاهان میان آسمان و زمین ارزد» (ص 90)؛ همچنین، در این اثر، توصیف خرما و مقایسۀ آن با کُنار، انگور، به، سیب، انار، شفتالو، امرود و سایر میوهها آمده است (ص 87- 88). در دورۀ اسلامی هم بیشتر شاعران برجسته به خرما، نخل، اجزاء آنها و نیز مضامین مرتبط با خواص آنها پرداختهاند؛ ازجمله فردوسی (3 / 2290)، دقیقی (ص 104)، ناصرخسرو (ص 2)، خاقانی (1 / 26)، سعدی (ص 369)، نظامی (1 / 218)، مولوی (ص 55)، ظهیر فاریابی (ص 44) و مجیرالدین بیلقانی (ص 763). مثلهای زیادی نیز در ادبیات فارسی با رویکرد به خرما، رطب، نخل و نخیل وجود دارد که از متداولترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: از خر افتاده خرما پیدا کرده؛ خرما به بصره بردن؛ دست ما کوتاه و خرما بر نخیل؛ هم خدا را میخواهد هم خرما را؛ رطبخورده، منع رطب کی کند؛ هر کجا خرما ست، خار است؛ یا، خار با خرما ست؛ تخم خرما به یُمن تربیتش، نخل باسق گشته؛ رطب وعدهکردن وتود فرستادن ( لغتنامه ... ، ذیل خرما و نخل؛ دهخدا، 2 / 734- 735، 868). افزون بر این، در ادبیات شفاهی مردم مناطق خرماخیز، قطعات، مثلها و اشعاری رایج است که در آنها به فواید درخت خرما و میوۀ آن اشاره شده است. در اِوَز ــ از توابع استان فارس ــ برای لیاقت نداشتن فرد در به دست آوردن چیزی، میگویند: خرما به چنگ کولی افتاده (مانند: سیب سرخ برای دست چلاق خوب است)؛ یا در اشاره به شانسآوردن در زندگی میگویند: سنگ به درخت خرمای شاهانی زده (ضیایی، 46). مردم کرمان نیز با استناد به خرما، این امثال را ساختهاند: «خرما شیرین و دلِ کافر» که برای توصیف اشخاص شکمو که رعایت خوردوخوراک خود را نمیکنند، بهکار میرود؛ برای همین مضمون، مثلِ «برای یک شکم خـرما به جهرم میرود» نیز رایج است؛ مثلِ «خرمای لشت،همیشه به گشت» را دربارۀ کسی میگویند که همیشه مشغول گشتن و وقت گذراندن است (سلامی، «خرما ... کرمان»، 39). مردم خشت دربارۀ اشخاصی که خیرشان به کسی نمیرسد، میگویند: «نخل بیسر، سایه ندارد» و برای یادآوری دربارۀ ضرورت صرفهجویی، میگویند: «خرما کَلّهکَلّه (دانهدانه)، شیره انگشتانگشت». آنها همچنین جوانان قویهیکل را به شاخۀ جوان نخل کبکاب تشبیه میکنند (همو، «خرما ... دلوار»، 58). مردم وقتی بخواهند خانوادهای را از وصلت با خانوادهای دیگر که همشأن آنها نیست، برحذر کنند، میگویند کَنگا (خارک و رطب خشک یا معیوب) به خرما نمیچسبد (جعفری، تحقیقات). ازجمله مثلهای دیگر، میتوان به این نمونهها اشاره کرد: «خرماکشی بیمزد، بهتر از سنگکشی بامزد است»؛ «خرما خورم بخندم، پولش دهم بگریم»؛ «خرماهایی که خوردهای هستهاش در جیب من است»؛ و «خرمای خوبی بود داخل آب هم افتاد» (ذوالفقاری، 1 / 898 -899، برای شمار بیشتر از همین نوع مثلها، نک : همانجا). در ارتباط با نخل نیز میتوان به این مثلها اشاره نمود: «نخل را با خارهایش قورت داده»؛ یا «گفتم که شاید علیآباد دهی است؛ اما ندانستم که فقط یک درخت کنار و نخل است، نه بز دارد نه نخل» (همو، 2 / 1519، 1770، 1801).میوۀ خرما، در مراحل مختلف رشد، و نیز درخت آن، موضوع چیستانهای شفاهی نیز بوده است، مانند: عجایب صنعت نادیده دیدم / پریرویان به بستان تازه دیدم / / چو دست بردم، گل از باغش بچینم / به یک محمل دوصد دردانه دیدم، که پاسخ آن خرما ست (هاشمی، 56)؛ و یا: 3تا برادرند که کلاهی بر سر هر 3تا هست، که پاسخ آن میوۀ خرما در مراحل اولیۀ رشد است که مردم خشت به آن پَهَکگو (سلامی، همانجا)، و در برخی از مناطق، چمری میگویند؛ یا این چیستان: اسب سبزِ چهل کُره هر کره یک نر است، که پاسخ آن درخت نخل است، زیرا هر نخل حدود 40 شاخه دارد (همانجا؛ برای نمونههای بیشتر از چیستانها، نک : کریمنیا، 202- 203).
مردم جنوب معتقدند که خرما میوهای بهشتی است و آن را برای مردگان خیرات میکنند (سلامی، همان، 57). البته، خیرات خرما تقریباً در همه جای ایران، بهویژه در شبهای جمعه و مجالس ترحیم رایج است. نوعی خرما به نام شَکَر در مرحلۀ رطب، دانۀ سیاهی در دل دارد که به اعتقاد مردم خِشت ــ از توابع کازرون ــ سمی است. آنها همچنین بر این اعتقادند که هر کسی 7 اصله نخل به بار آورد و در اختیار فقیران و نیازمندان قرار دهد، ثواب فراوان میبرد (همانجا). مردم بلوچ هستۀ خرما را دور نمیاندازند، زیرا، اعتقاد دارند شکاف میانی هستۀ خرما الف اول نام الٰهی است و بالای آن حرف میم است که اول نام پیامبر اسلام (ص) است. آنها همچنین معتقدند چون خرما خوراک حضرت پیامبر (ص) بوده است، باید آن را بازنکرده خورد. در جالق سیستان و بلوچستان باور بر این است که خرما مهریۀ حضرت فاطمه (ع) است و به همین سبب، مصرف آن را برای همه آزاد میدانند (کریمنیا، 196-197).نخل و میوۀ آن در مناطق خرماخیز در همۀ مراحل زندگی انسان، بهویژه در آیینهای گذر (نک : ه د، مناسک تشرف)، بازتاب فراوان دارند. در لامردِ فارس و تنگستانِ بوشهر، روز پنجم تولد کودک، پس از حمامدادن زائو و نوزاد، برای پیشگیری از آلزدگی و دفع شیطان، مقداری چربی و خرما را مخلوط میکنند و روی دیوار اتاق میمالند. در کازرون، روز چهلم تولد نوزاد، پس از حمامدادن زائو و نوزاد مقداری برگ نخل و برگ سدر را در آب میجوشانند و با آن آب مادر و نوزاد را غسل میدهند. در قشم، در همین روز، برای آنکه زائو چلهگیر نشود، ماما مقداری نمک و خرما و چند ماهی کوچک به حمام میبرد و آنها را دایرهوار روی زمین میچیند، سپس زائو را داخل دایره مینشاند. پس از آن با کارد پیرامون دایره خط میکشد. در برخی از روستاهای قشم مانند دیرستان و لافت، خرماها را به 4 کنج حمام پرتاب میکنند تا زائو و کودک چلهگیر نشوند (کریمنیا، 189). در روستای کناردنکِ کهنوج پس از افتادن ناف نوزاد، مادربزرگش آن را به درخت خرما میبندد و از آن پس، آن نخل متعلق به کودک میشود (همو، 190). تا چند سال پیش، تقریباً در همۀ مناطق جنوب، به هنگام جشن عروسی، سردر حجله و نیز سردر خانۀ داماد را با شاخههای نخل تزیین میکردند. در بهبهان، به هنگام حنابندان، برگ 7 درخت ازجمله درخت خرما را با حنا خیس میکنند و به دست و پای عروس میبندند. در عروسیهای بستک، رسم براین بود که همراه برخی از شیرینیها، خارک نیز بر سر داماد بریزند (بالود، 205). در بسیاری از مناطق، هنگام دفن مردگان، دو قطعه چوب در قبر میگذارند، با این باور که به هنگام حضور نکیر و منکر، آن شخص با تکیه بر این چوبها بلند شود (نک : ه د، خاکسپاری). در برخی از مناطق مانند خور و بیابانک، جنس این چوبها از شاخۀ درخت خرما ست که روی آنها آیةالکرسی را مینویسند (حکمت، 255). در روستای جتوطِ دشتستان، یک برگ نخل که نام 12 امام را روی آن نوشتهاند، در کنار مرده دفن میکنند. در ایرانشهر، برخی از افراد در زمان حیات به وارثان خود وصیت میکنند به کسی که آنها را پس از مرگ غسل میدهد و نیز به کسی که قبر آنها را میکند، یک یا دو اصله نخل هدیه کنند (کریمنیا، 191). در خورموج، باور بر این است که اگر هر روز صبح، چند دانه خرما بیرون خانه و در محل گذر بگذارند، سبب رفع قضا و بلا میشود؛ همچنین، هرگاه شخصی عازم سفر راه دور باشد، موقع بدرقۀ او چند دانه خرما پشت سرش پرتاب میکنند تا به سلامت بازگردد (زندهبودی، 101). مردم خراسان بر این باورند که اگر کودکی روز جمعه متولد شود، باید خیرات کنند؛ یکی از خوراکیهایی که خیرات میکنند، خرما ست (شکورزاده، 127). در جنوب ایران، یکی از اقلام فطریۀ عید فطر خرما ست (رزمینژاد، 118). در فردوس، برای سفرۀ نوروزی نانی به نام اوزو درست میکنند. وقتی خمیر نان را نزد نانوا میبرند، یک تکه قند و 3 شاخه خرما، به علامت خرمی و شادی، در کنار آن میگذارند (شکورزاده، 88، حاشیۀ 1). در خراسان، برای درمان زنی که دچار دیرزایی میشود، چادر سر زائو یا یکی از اقلام جهیزیۀ او را نزد بقال سر کوچه گرو میگذارند و با پول آن خرما میخرند و میان فقیران تقسیم میکنند. خرمای خریداریشده باید هموزن شیء گرویی باشد (همو، 106).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید