صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / زندگی اقتصادی / ابزار کار / چراغ /

فهرست مطالب

چراغ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 10 دی 1398 تاریخچه مقاله

چراغ در جشنها و مراسم مذهبی

شمع و چراغ را هنوز هم بر سر سفرۀ عقد و هفت‌سین (ه‍ م) و از این‌گونه سفره‌ها قرار می‌دهند (همو، 56، 99، 176؛ مولانا، 114، 118). در خراسان رسم بود که اندکی پیش از تحویل سال، در همۀ اتاقهای خانه شمع و چراغ روشن کنند تا در سال نو از برکت نور و روشنایی بهره‌مند گردند (شکورزاده، 98، حاشیۀ 3). در قوچان فرا‌‌رسیدن سال نو را با روشن و خاموش کردن مکرر چراغ‌برق اعلام می‌کردند و به کسانی که آن را می‌دیدند، تبریک می‌گفتند (شاکری، 264). در بسیاری از مناطق مختلف ایران، رسم است که هنگام بردن عروس به خانۀ داماد، در دو طرف او چراغ یا شمع حمل می‌کنند (میرشکرایی، 446؛ مونس‌الدوله، 39). در مراسم عروسی (ه‍ م) در کاشان رسم بود که چراغی زیر تشت واژگون بزرگی روشن می‌کردند و لبۀ تشت را روی یک تکه سفال سبز قرار می‌دادند تا هوا به چراغ برسد و خاموش نشود و عروس را روی آن تشت می‌نشاندند و در نزدیکی آن شمعی می‌افروختند (ضرابی، 185؛ قس: مونس‌الدوله، همانجا؛ آقاجمال، 8). 
در مراسمی که ارمنیها در بعدازظهر 13 فوریه برگزار می‌کنند، یکی از روحانیان کلیسا شمع روشنی را از محراب به حیاط می‌آورد و با آن شمع بوته‌هایی را که در حیاط جمع کرده‌اند، آتش می‌زند و دیگران که در کلیسا گرد آمده‌اند، به شادی و نشاط می‌پردازند. هنگام بازگشت به منزل، هر یک شمع یا فانوسی را با آن آتش روشن می‌کنند و به خانه می‌برند. در قدیم که برق نبود، آنان چراغ خانه را تا آوردن آتش از کلیسا روشن نمی‌کردند (هویان، 165). 
افروختن شمع و چراغ در زیارتگاهها در همۀ مناطق ایران رواج دارد (برای توصیف مفصل چراغ روشن کردن در بقاع متبرکۀ شاهرود و آستان قدس رضوی، نک‍ : شریعت‌زاده، 407-413). در آمل برای برآورده شدن نیاز، پای برخی از درختها که در سنت محلی به علتی مقدس محسوب می‌شوند، چراغ و شمع روشن می‌کنند. این عمل بر سینه و در شکاف بعضی از کوهها که محل عبور پاکان و معصومان دانسته می‌شود، نیز معمول است (مهجوریان، 21). 
یکی دیگر از شایع‌ترین رسوم، افروختن شمع و چراغ برای بخت‌گشایی (ه‍ م) است. در شهر کومله در نزدیکی لنگرود در گیلان، دختران دم ‌بخت برای باز شدن بختشان، در بقاع متبرکه شمع یا چراغی روشن می‌کردند (شهاب، 25). در حسین‌آباد فومن نیز دختران برای بخت‌گشایی، شب جمعه در امامزاده‌ها یا دیگر اماکن مقدس شمع می‌افروختند (بشرا، 88). رسم جالب توجه دیگر در بروجرد و دورود این بود که مردم در سقاخانه‌ها شمع نذری، چراغ و برخی دیگر از لوازم و مایحتاج را قرار می‌دادند تا کسانی که مشکلی داشتند، برای حل مشکلشان به سقاخانه بیایند و از آنجا شمع، چراغ یا سر استکان به امانت بردارند. این اشخاص بعد از اینکه مشکلشان حل می‌شد، معادل آنچه را که برداشته بودند، به سقاخانه باز می‌گرداندند (برزویی، 82-83). 
گذاشتن یا روشن کردن شمع و چراغ بر سر بسیاری از سفره‌های نذری (ه‍ م) و نیایش در بیشتر مناطق ایران رسم است؛ چنان‌‌که سر سفره‌های بی‌بی حور و بی‌بی نور (ه‍ م)، آش اُماج کُماج و مخصوصاً سفرۀ عباس‌علی در قوچان ــ که در دیگر شهرهای ایران سفرۀ ابوالفضل نامیده می‌شود ــ بسیار رواج داشت. چراغی که سر سفرۀ عباس‌علی در قوچان روشن می‌کردند، در تمام طول شب روشن می‌ماند (شکورزاده، 29، 44، 56؛ مولانا، 104-105). جیمز موریه شاهد بوده است که در روز 31 اوت 1815 م / 25 رمضان 1230 ق، اهالی دماوند جشن مخصوصی داشته‌اند که در آن مرگ ضحاک ستمگر را جشن می‌گرفته‌اند و شامگاه در پشت‌بامها چراغ می‌افروختند و همه‌جا را چراغانی می‌کردند (2 / 396؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بیس شش نورزما). 

چراغ در سحر و جادو، فال‌گیری و تعبیر خواب

به‌گزارش جمالی یزدی در سدۀ 6 ق، اصحاب شعبده و زرق روغن چراغ را با موادی مانند خون سوسمار، خون گربۀ سیاه یا مرغ سیاه می‌آمیخته، و با آن چراغ روشن می‌کرده‌اند تا به بینندگان برخی از عجایب را بنمایانند (ص 112، 349-350). به‌روایتی، نمایاندن عجایب با نور چنین چراغی مشروط بر این بود که قبلاً فتیلۀ چراغ را به خون گربۀ سیاه ‌آلوده کرده باشند (تحفة‌ ... ، 203). برخی معتقد بودند که اگر چراغی با روغن آدمی افروخته شود، شعلۀ آن چراغ حتى در جایی که باد هم بیاید، خاموش نمی‌شود و فقط در محلی که گنجی مخفی شده است، می‌میرد (همان، 198- 228). در نوشته‌های کهن از چراغهای جادویی یاد شده است که نورشان از دور پیدا بود، و چون کسی به آن محل نزدیک می‌شد تا آنها را ببیند، از چشم ناپدید می‌شدند (همان، 144). 
برخی فالها و پیشگوییها نیز با چراغ یا شعلۀ آن مرتبط بود. مثلاً می‌گفتند پروانه‌ای که دور چراغ می‌گردد، روح یکی از درگذشتگان صاحب چراغ است که به دیدار بستگان خود آمده است (شکورزاده، 314)؛ یا هر‌گاه مگس یا مورچۀ با‌ل‌داری دور چراغ بپرد، علامت این است که هوا به زودی بد، و یا باد و باران خواهد شد (همو، 336-337). یکی از راههای پیشگویی آب و هوا این بود که بر شیشۀ چراغ بدمند؛ اگر نور چراغ در اثری که از نفس بر شیشۀ آن ایستاده بود، تلألؤی سرخ داشت، نشان این بود که هوای روز بعد آفتابی است، اما اگر رنگ آن سفید بود، علامت بارانی بودن هوای فردا محسوب می‌شد (هدایت، 89). 
به روایت صاحب نزهت‌نامه، صیادانی که به شکار شبانه می‌رفته‌اند، آتش در چراغدانی کرده، «بر یک ایقاع زخم» می‌زدند (آهنگی می‌نواختند) و با این کار آهو و مرغ را بر جای میخکوب می‌کردند و با دست می‌گرفتند (شهمردان، 288). شبیه به این شکار ساحرانه در فرهنگ مردم کومله از مناطق شرقی گیلان نقل شده است، با این تفاوت که در روایت کومله‌ای موسیقی در کار نیست و جنبۀ سحرآمیز عمل هم بسیار رقیق شده است؛ زیرا شکارچی به کمک فانوس یا چراغ‌زنبوری چشم پرندگانی را که می‌خواهد بگیرد، خیره، و آنها را با دست اسیر می‌‌کند (شهاب، 121). نیز معتقد بودند که اگر کسی دچار بی‌خوابی شده باشد، وقتی بدون اطلاع خودش «چراغ‌پای بی‌چراغدان» بر بالینش نهند، به خواب خواهد رفت ( تحفة، 37). 
در خواب‌گزاریها، خواب دیدن چراغ یا چراغ‌‌افروزی خیر تعبیر شده (شهمردان، 494)، و نشانی از خادم یا کدبانوی خانه به شمار می‌آمده است؛ چنان‌که فرو مردن چراغ هم دلیل بر مرگ یکی از این دو تن، یا مرگ صاحب‌خانه بوده است (حبیش، 155-156، به‌نقل از ابراهیم کرمانی؛ خواب‌گزاری، 232). به جز این، دیدن چراغ، قندیل، شمع و مشعله در خواب به سلطان، قاضی، عالم، ریاست، شادی، عروسی، علم، زن و فرزند و شوهر، ثروت و عیش خوش و چنین چیزهایی تعبیر می‌شده است (فخرالدین، 94-95). 
برخی از باورهای دیگر نیز در باب چراغ و آتش رواج داشته است. مثلاً می‌گفتند که خوب نیست چراغهای موجود در اتاقی به‌صورت مثلث قرار داده شوند (هدایت، 198) یا به عبارتی، گذاشتن 3 چراغ یا 3 شمع را در خط مستقیم یا چیدن آنها به شکل مثلث را بد‌شگون می‌دانسته‌اند (ماسه، II / 283). یکی دیگر از باورها این بوده است که اگر زنی شب در آینه نگاه کند، هوو سرش می‌آید، مگر اینکه چراغ را 3 بار دور آینه بگرداند (هدایت، 87). فال گرفتن از شعلۀ چراغ و فتیلۀ آن نیز رواج داشته است. مثلاً باور داشتند که اگر فتیلۀ چراغ آشپزخانه سربکشد و شعلۀ درازی پدید آورد، علامت این است که کسی از صاحب‌خانه بدگویی می‌کند (ماسه، همانجا؛ قس: شهری، 4 / 95). 

چراغ در طب مردمی

روشن نگاه داشتن چراغ در اتاق زائو یا نوزاد که هر دو بسیار به مراقبت نیاز دارند، در بیشتر استانهای ایران شایع بوده است؛ چنان‌که در خراسان، در 3 روز اول تولد نوزاد، سعی می‌کرده‌اند که میان نور چراغ و نوزاد حائل نشوند (شکورزاده، 609، حاشیۀ 1؛ کتیرایی، مقدمه، 11؛ قس: صد ... ، 15). در برخی از مناطق خراسان، کودکانِ مبتلا به کرمک را به پشت می‌خواباندند و مقداری گرد حنا به مقعدشان می‌مالیدند. سپس یکی از بزرگ‌ترها شمع یا چراغی را به مقعد بیمار نزدیک می‌کرد و می‌گفت: «توتو چراغ، توتو چراغ!»، و باور داشتند که با این کار کرمکها به نور چراغ توجه می‌کنند و از بدن کودک خارج می‌شوند (شکورزاده، 242-243). در لرستان و ایلام برای تسکین دندان‌درد، تور سوختۀ چراغ زنبوری را روی دندان می‌گذاردند (اسدیان، 262). 

نزع و خاک‌سپاری

اگر بیماری رو به مرگ بود، در مهتابی یا بام خانه چراغ می‌افروختند تا رهگذران و همسایگان با دیدن آن از وخامت حال بیمار آگاه شوند و برای شفای او دعا کنند (ماسه، I / 96). پیش از دفن جسد، در اتاقی که جنازه در آن بود، یا در داخل قبر، چراغی روشن می‌کردند (کتیرایی، 242؛ شکورزاده، 208؛ ماسه، همانجا؛ جهانی، 64). وقتی مرده را از اتاق بیرون می‌بردند، در آن اتاق چراغ روشنی قرار می‌دادند و صبح آن چراغ را بر سر خاک او منتقل می‌کردند (هدایت، 69). هنوز هم در ماسال گیلان در محلی که مرده را شسته‌اند، تا 3 شب چراغ روشن می‌کنند (میرشکرایی، 448). 
در مراسم عزاداری محرم در بسیاری از نقاط ایران، پیشاپیش دسته‌های عزاداری لاله‌ها و چراغهای روشنی را همراه با علم حمل می‌کنند (شهیدی، 414-415). همچنین در غروب روز عاشورا در منزل، چراغ روشن نمی‌کردند، زیرا معتقد بودند که در این موقع فرزندان امام حسین (ع) در جای تاریکی زندانی بوده‌اند و شیعیان آن حضرت نیز باید بر سبیل همدردی در تاریکی بمانند (ماسه، I / 135). 

افسانه‌ها

با اینکه افسانه‌های ایرانی معمولاً با «یکی بود یکی نبود» شروع می‌شوند، به گزارش شکورزاده، در خراسان، راوی حکایت ابتدا می‌گوید: «به چراغ گفتم قصه بگو. گفت چه بگم؟ گفتم هر چی دلت می‌خواد. چرخی زد، نشست و گفت: یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود» (ص 404؛ قس: عناصری، 34-35). چندین روایت از افسانه‌ای به نام «پی‌سوز طلا» در نقاط مختلف ایران جمع‌آوری شده است (درویشیان، 2 / 391-393، 395-397، 10 / 197-202). همچنین روایتی دربارۀ چلچراغ طلایی و ماجراهای مربوط به آن نقل شده‌ است (همو، 3 / 353-356). روایتی نیز دربارۀ دختر شاه‌چراغ که از هماغوشی پیرزنی با چراغ قدیمی خودش زاده می‌شود و بعدها با پسر پادشاه ازدواج می‌کند، موجود است (همو، 18 / 471-476). 

امثال

برخی از امثال مربوط به چراغ یا در اصل از ادب خواص وارد زبان عوام شده‌اند، مانند «چراغ از بهر تاریکی نگه‌دار»، که مصراع دوم یکی از قطعات سعدی است و مصراع اول آن چنین است: «منه بر روشنایی دل به یک بار» (ص 859)؛ و یا از امثال سائره بوده‌اند که شاعری مضمون آنها را اخذ، و به‌صورتی ادبی بیان کرده است، مانند این بیت ابن‌یمین: زان بود کار شاعران بی‌نور / که ندارد چراغ کذب فروغ (ص 447). 
اما در این گونه موارد نمی‌توان به یقین گفت که آیا اصل سخن یک عبارت ادبی است که به‌صورت مثل درآمده، یا در اصل مثلی گفتاری بوده که وارد زبان ادبی شده است. برای نمونه مثلی داریم که می‌گوید: «چراغ پای خودش را روشن نمی‌‌کند» (نک‍ : سالاری، 416؛ مرادی، 244). مضمون این مثل در شعر صائب بدین صورت وارد شده است: باده زنگ از دل مینا نتوانست زدود / تیرگی لازمۀ پای چراغ افتاده ‌ست (2 / 759)؛ و یا مثل «چراغ پیش آفتاب نوری ندارد» که مضمون آن در آثار متقدمان در شعر بدیع بلخی آمده است: به هم زور و هم پر بوَد ماغ و زاغ / نشاید به خورشید بردن چراغ (نک‍ : مدبری، 519) و همین معنی در دیوان امیر معزی وارد شده است: ضمیر روشن او بر مثال خورشید است / چراغ من ندهد نور در برابر او (ص 684)؛ یا مضمون «چراغم چه باید چو خورشید هست» (اسدی، 231) که در دیوان ناصرخسرو نیز وارد شده است: اقرار بسی برتر از گواهان / با روز همی چه چراغ باید (ص 528)؛ یا باز این عبارت در قابوس‌نامه «که از چراغی فراوان چراغها بتوان افروختن» (عنصرالمعالی، 215) که در دیوانهای شاعران هم نظیر دارد: آموختن توان ز یکی خویش صد ادب / و افروختن توان ز یکی شمع صد چراغ (قطران، 191). 
با اینکه به یقین نمی‌توان گفت، اما برخی اصطلاحات زبان گفتاری مانند «چراغ زدن» به معنی «چشمک زدن» چندان پر‌‌سابقه و سنتی به نظر نمی‌رسند و احتمالاً از دوره‌ای که اتومبیل وارد ایران شده است و از فعلِ روشن و خاموش کردن چراغ اتومبیل، برای علامت دادن به دیگران ناشی شده‌اند. دربارۀ این اصطلاحات باید احتیاط کرد و هر چه را که بدون سند «فولکلوریک» خوانده‌اند، از مواد فرهنگ مردم نپنداشت؛ مثلاً اصطلاح «پی‌سوز‌زدن» به معنی چشمک‌زدن یا «با ایما و اشاره خود را خواستار حریف نشان‌دادن» که در کتاب کوچۀ احمد شاملو آمده است (ص 889-890). گذشته از اینها در موسیقی سنتی ایران هم «روشن‌چراغ» نام یکی از پرده‌ها و نواهای موسیقی بوده است (ارجانی، 5 / 209). نام این پرده یا نوا در اشعار منوچهری دامغانی هم وارد شده است (ص 88). 

مآخذ

آقاجمال خوانساری، محمد، «عقاید النساء»، عقاید النساء و مرآت البلهاء، به‌کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ آقانجفی قوچانی، محمدحسن، سیاحت شرق، به‌کوشش رمضانعلی شاکری، مشهد، 1351 ش؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ ابن‌یمین، محمود، دیوان، به‌کوشش حسینعلی باستانی‌راد، تهران، 1344 ش؛ ادیب صابر ترمذی، دیوان، به کوشش محمدعلی ناصح، تهران، 1343 ش؛ ارجانـی، فرامـرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1363 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به‌کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افشاری، مهران، تازه به تازه، نو به نو، تهران، 1385 ش؛ بختیاری، امیرهوشنگ، «منصب چراغچی‌باشی در عتبات عالیات»، تاریخ اسلام، تهران، 1382 ش، س 4، شم‍ 15؛ برزویی، علیداد، آیینها و باورهای مذهبی مردم لرستان، خرم‌آباد، 1384 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بهروزی، محمدجواد، شهر سبز یا اوضاع اقتصادی، سیاسی، طبیعی و تاریخی شهرستان کازرون، شیراز، 1346 ش؛ بیغمی، محمد، داراب‌نامه، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1381 ش؛ تاج‌‌السلطنه، خاطرات، به‌کوشش مسعود عرفانیان، تهران، 1378 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد‌ بن ایوب حاسب، به‌کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ جمالی یزدی، ابوبکر، فرخ‌نامه، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل‌التعبیر‌، تهران، 1326 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ درویشیان، علی‌اشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، تهران، 1378-1384 ش؛ ذکاء، یحیى، تاریخچۀ ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران، تهران، 1349 ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به‌کوشش محمد مشیری، تهران، 1357 ش؛ رضی‌الدین نیشابوری، «مکارم اخلاق»، دو رساله در اخلاق، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1341 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ ریاحی، محمدامین، تعلیقات بر مرصاد العباد (نک‍ : هم‍ ، نجم‌الدین رازی)؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به‌کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1346 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1336 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1329 ش؛ شاکری، رمضانعلی، اترک‌نامه، تاریخ جامع قوچان، تهران، 1365 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1378 ش، حرف «پ»، دفتر دوم؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر اسرار التوحید محمد‌بن منور، به‌کوشش همو، تهران، 1366 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371-1383 ش؛ شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ شهیدی، عنایت‌الله، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی از آغاز تا دورۀ قاجار در تهران، به‌کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ صائب تبریزی، دیوان، به‌کوشش محمد قهرمان، تهران، 1383 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به‌کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1335 ش؛ عناصری، جابر، تجلی دوازده ماه در آیینۀ اساطیر و فرهنگ عامۀ ایران، مرند، 1374 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به‌کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1364 ش؛ فخرالدین رازی، التحبیر فی علم التعبیر، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1354 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1355 ش؛ فقیهی، علی‌اصغر، آل‌بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، 1365 ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380 ق / 1960 م؛ قطران تبریزی، دیوان، به‌کوشش محمد نخجوانی، تبریز، 1333 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کحال‌زاده، ابوالقاسم، دیده‌ها و شنیده‌ها، به‌کوشش مرتضى کامران، تهران، 1363 ش؛ گروبه، ارنست ج.، سفال اسلامی، ترجمۀ فرناز حائری، تهران، 1384 ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به‌کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1332 ش؛ مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان، تهران، 1370 ش؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به‌کوشش غلامرضا رشیدیاسمی، تهران، 1318 ش؛ معزی، محمد، دیوان، به‌کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ مولانابروجردی، غلامرضا، تاریخ بروجرد (جغرافیا، حکام، رویدادها)، تهران، 1353 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1370 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ مهدوی، معزالدین، آخرین مأموریت، تهران، 1342 ش؛ همو، داستانهایی از پنجاه سال، تهران، 1348 ش؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361 ش؛ میرشکرایی، محمد، «مردم‌شناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1357 ش؛ همو، سفرنامه، به کوشش نادر وزین‌پور، تهران، 1350 ش؛ نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به‌کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1365 ش؛ نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، 1362 ش؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1368 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ هویان، آندرانیک، ارمنیان ایران، تهران، 1380 ش؛ نیز: 

Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au Pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Forbes, R. J., Studies in Ancient Technology, Leiden, 1966; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Sykes, E. C., Through Persia on a Side-Saddle, London, 1898.
محمود امیدسالار


 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: