صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / باورهای عامه / ثواب و گناه /

فهرست مطالب

ثواب و گناه


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

II. بعد از اسلام

واژه‌شناسی

ثواب در اصطلاح دقیق علوم اسلامی، به معنای پاداش کار نیک است و در مقابل آن، عقاب به معنای کیفر الٰهی قرار دارد (نک‍ : دبا، 17 / 129). در 13 بسامد قرآنی واژۀ ثواب نیز همواره معنای پاداش کار نیک مراد بوده‌است (برای نمونه، آل‌عمران / 3 / 148). ازاین‌رو، اولین و بیشترین معنایی که در لغت‌نامه‌های فارسی درج شده، مزد طاعت است (نک‍ : بهار ... ، 1 / 586؛ نفیسی، ذیل ثواب). افزون‌براین، در توسعۀ معنایی مبتنی بر مجاز نتیجه و عمل، اعمال پسندیده و ممدوح نیز ثواب شمرده می‌شوند؛ ازاین‌رو، دهخدا بر خلاف دیگران، پیش از ذکر معنای اصلی، ثواب را عملی دانسته است که استحقاق بخشایش و آمرزش الٰهی برای آن به‌وجود آید ( لغت‌نامه ... ). اما دوزی (2 / 118) افزون‌بر اجر، احسان و عمل صالح را نیز جزو معانی ثواب دانسته، که نشانگر رخداد این تعمیم در زبان عربی است. نکتۀ واپسین آنکه ثواب در زبان فارسی، تنها به جزای کار نیک اختصاص دارد (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، اما در زبان عربی می‌تواند در عاقبت ناگوار نیز به کار بسته شود (ابن‌منظور، ذیل ثُوِّبَ، 245؛ نیز نک‍ : مطففین / 83 / 36). 
واژۀ گناه علاوه بر معنای مشهورش یعنی عمل خلاف احکام دین، 3 معنای اصلی دیگر نیز دارد: 1. سرپیچی از مقررات حکومتی، اجتماعی یا اخلاقی، 2. قصور و کوتاهی، 3. خطا و اشتباه ( لغت‌نامه، ذیل واژه؛ انوری، 6 / 6246). افزون‌براین، مجاز عمل و نتیجه سبب شده است تا معنای عقوبت نیز در دایرۀ معنایی گناه وارد شود ( آنندراج، ذیل واژه؛ برای کاربرد شعری، نک‍ : صائب، 2 / 1009). گاه در ترکیب «گناه داشتن» معنای مجازی سزاوار محبت و ترحم بودن نیز به کار می‌رود؛ برای نمونه، مادربزرگ خسته است، گناه دارد (انوری، همانجا). نکتۀ دیگر آنکه ثواب در زبان فارسی با افعال کردن، دادن، بردن (بهار، همانجا)، و نیز برخاستن، رفتن، افگندن، بستن و نهادن ( آنندراج، همانجا) به کار می‌رود. گناه نیز با الفاظ برخاستن، رفتن، کردن، افکندن، بستن، نهادن و نوشتن بر چیزی استعمال می‌شود (بهار، 3 / 1823). 
در گویشهای مختلف زبان فارسی گاه ثواب به‌صورت «ثُوآب» (کیا، واژه‌نامه ... ، 243)، و گناه به‌صورتهای «گِنو»، «گُنا» (همان، 700) و «گونا» (خاوری، دوبیتیها ... ، 159) به کار می‌رود. صورت مهمل گناه نیز «مناه» است (خزاعی، 341). نکتۀ واپسین آنکه معادل ثواب در ایران باستان «کرفه / کِیرپَک» (فره‌وشی، 334) و معنای نخست آن، فضیلت و اعمال نیک است (نک‍ : نیبرگ، II / 118) و به‌صورت مجازی در معنای پاداش به کار می‌رود. گناه نیز افزون بر صورت کهن آن، ویناه، معادلهای دیگری چون «abārōnih»، «āstār»، «druwandih» و «māndag» در زبان پهلوی دارد (مکنزی، 2, 12, 18, 28, 54). 
ثواب و گناه معادلها و مترادفهای بسیاری دارد. وزر (جمع: اوزار)، ذنب (جمع: ذنوب)، زلّه (جمع: زلّات)، معصیت (جمع: معاصی)، بزه، اثم و عقوبت ازجمله مترادفهای گناه به شمار می‌آیند؛ در مقابل اجر، مزد، عِوض، و نیکی مهم‌ترین معادلهای ثواب در فرهنگ مردم ایران است. در این میان، واژۀ «پاداش» ناپایدار است. این واژه بیشتر به جزای کار نیک اختصاص دارد (جاروتی، 123)، اما در برخی کاربردها، مطلق جزا مراد بوده است ( تفسیر ... ، 1 / 149). 

ثواب و گناه در فرهنگ مردم

ورود اسلام و پای‌گرفتن حوزۀ فرهنگی آن در سرزمین ایران، مفاهیم پرشمار اسلامی و برخی باورهای عرفی و اسطوره‌ای عربی را میان ایرانیان رواج داد. بنابراین، اساس نظام حاکم بر ثواب و گناه در فرهنگ مردم، مبتنی بر آموزه‌های دین اسلام است؛ اما هنوز باقی‌‌‌مانده‌های تفکر باستانی ایرانی و پاره‌ای از عادات عربی در فرهنگ ایران پس از اسلام، قابل پی‌جویی است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). ثواب و گناه جنبه‌های متنوعی در ادبیات عامه دارد که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود. 

ارجمندی مسئلۀ ثواب و گناه نزد مردم

ازآنجاکه ثواب و گناه در حوزۀ ارزشها جای دارد و گزاره‌ای دینی با پیامدهای آخرت‌شناختی تلقی می‌شود، جایگاهی والا نزد عموم مردم دارد. برترین نمود این مسئله در بذل جان در شهادت، پرداختهای مالی در خمس و زکات و نیز ریاضت‌کشی در روزۀ ماه رمضان دیده می‌شود. دوری از گناهان نیز اهمیت زیادی دارد؛ از این‌رو ماوردی در بیان آنچه به اصلاح حال انسان می‌انجامد، به نفس مطیع و به دور از گناه اشاره می‌کند، پیش از آنکه نیاز انسان به غذا را یادآور شود (ص 161).
افزون‌براین باید به جایگاه کسب ثواب اشاره داشت، که چنان نزد عموم مردم اهمیت دارد که ممانعت از آن همچون زیارت خانۀ خدا از سوی برخی حکام صفوی، منجر به آزردگی خاطر و نفرین 
عمومی گشت (كروسینسكی، 25). در مقابل، باور به عقوبتهای دنیوی نیز سخت مورد اعتقاد است. ازجمله وامبری از سارقی می‌گوید که از ترس عواقب دنیوی نفرین صاحب مال، علاوه بر جنس مسروقه، تحفه‌ای را نیز به‌عنوان کفاره بازگرداند (ص 84). تلاش برای وصول به بهشت حتى با خرید بهشت نیز پی گرفته شده است؛ برای نمونه، محمد علی میرزا با پرداخت 000‘ 1 تومان به شیخ احمد احسایی یک باب بهشت برای خود خریداری کرد (تنکابنی، 42). افزون بر این، باید به این نکته اشاره کرد که هر نسل سعی می‌کند مجموعۀ این باورها را به نسل بعد منتقل نماید. در برزُک، فرزندی که نخستین روزۀ خود را بگیرد، صاحب اصله درختی می‌شود که پدرش کاشته، و به اسم او نام‌گذاری کرده است (جهانی، 67)؛ حتى در فرهنگ مردم آمده‌است که آدم (ع) در گور، یک دست بر دهان و دستی دیگر بر زیر ناف نهاده، تا به آیندگان نگاه‌داشتن این دو عضو از گناهان را گوشزد نماید (طوسی، 344).

گسترۀ ثواب و گناه در فرهنگ مردم

در دین اسلام، اعمال نیک و بد دامنۀ وسیعی دارد. مجموعه کردارهایی ازجمله سرمه کشیدن، چیدن ناخن، و پوشیدن نعلین سفید و زرد، تا خوشحال‌کردن مؤمن و کشیدن دست بر سر یتیمان، ثواب شمرده می‌شود؛ در مقابل، تکبر، خنده بر گناهکار، عیب‌جویی و حتى نیت گناه، معصیت محسوب می‌شود (نک‍ : ابن‌بابویه، ثواب ... ، ذیل بابها). 
طیف گستردۀ گناهان و اعمال دارای ثواب در فرهنگ عامۀ مردم ایران نیز قابل مشاهده است. برای نمونه، در دورۀ قاجار، خلاصی کودکان از چنگ معلمان سخت‌گیر نوعی ثواب به شمار می‌آمد؛ تاآنجا‌که بستگان زائو به معلم پول می‌دادند تا مکتب‌خانه تعطیل شود و خدا به‌سبب خوشی آزادشدگان، به مریض رحم کند (رشدیه، 17). در فراشبند، نگهداری خروس سفید در منزل کاری ثواب‌دار تلقی می‌شود (امیری، 95). همچنین برخی گناهان در ادبیات عامه، قبح بیشتری دارند. ازجمله، گرچه غیبت‌کردن به‌صورت مطلق حرام است، اما از تأکیدهای موجود می‌توان دریافت که غیبت دربارۀ مرده‌ها قبیح‌تر پنداشته می‌شود (مجیدی، 491). کازاما نیز دربارۀ این باور گزارش می‌دهد که ایرانیها معتقدند که پشت سر مرده حرف‌زدن گناه است و تن او را در گور می‌لرزاند (ص 32، حاشیۀ 1). چنین باوری را مردم داریون حتى دربارۀ بدکاران نیز رعایت می‌کنند (بذرافکن، 181). گناهکار شمردن کسی که لباسی متفاوت با دیگران بپوشد، نیز سخت پذیرفته بوده است (فوروكاوا، 92-93).

ارج‌دارترین اعمال نزد مردم ایران

بخشی از اعمال مهم و دارای ثواب نزد مردم ایران، ریشه در عقاید دینی آنها دارد. توجه عموم مردم به گزاردن نماز و حج، گرفتن روزه و قرائت قرآن نمونه‌هایی از این جمله‌اند که شمارش کامل آنها امکان‌پذیر نیست. در اینجا شماری از آنها از نظر می‌گذرد: 

1. نماز، ذکر و دعا

نماز، ذکر و دعا در فرهنگ اسلامی با اهمیت فراوان تلقی شده و در جای‌جای نصوص اسلامی از آن سخن آمده است. عامۀ مردم نیز عمل به این فرمانها را پرثواب می‌دانند؛ ازاین‌رو به‌صورت فردی یا دسته‌جمعی به آن عمل می‌کنند. دعای کمیل، ندبه و عرفه، زیارت عاشورا، مناجات ابوحمزۀ ثمالی و دعای سحر رمضان ازجمله اوراد مشهور نزد ایرانیان است. همچنین باید به برگزاری مراسم احیا در 3 شب ماه رمضان اشاره کرد که از چنان ارجی برخوردار است که گاه با عاریه‌گرفتن وسایل از دیگران همراه می‌شود (لهسایی‌زاده، 118؛ نیز نک‍ : ه‍ د، احیا). خواندن زیارت‌نامه از دیگر اوراد عموم مردم است که تنها میان شیعیان رواج دارد (نک‍ : مهروش، 233). نماز مستحبی تراویح نیز نماز مخصوصی است که اهل سنت ایران در برپایی دسته‌جمعی آن مصرند (مختارپور، دو سال ... ، 476). افزون بر نصوص شرعی، گاه عامۀ مردم خود به تأسیس اوراد و اذکاری روی می‌آورند (برای نمونه، نک‍ : دانشور، 1 / 62-63: نماز بی‌بی سه‌شنبه).

2. زیارت

در میان مردم ایران زیارت قبور بزرگان دین اهمیت خاصی دارد. گذشته از گزاردن حج که واجب شمرده می‌شود، زیارت دیگر مکانها نیز مستحب است که از میان آنها، زیارت کربلا مهم‌تر از همه تلقی شده‌است. بر این پایه، رفتن به مکانهای مذهبی و مقدس ــ در زبان گفتاری «به پابوس امام نایل شدن» (صفی‌نژاد، 407) ــ یکی از اعمال پرثواب نزد ایرانیان به شمار می‌آید. از میان بقاع متبرکۀ ایران، معمولاً حرم امام رضا، حضرت معصومه و شاه عبدالعظیم (ع) (ه‍ م‌م) بیش از همه محل رجوع زائران است (همانجا). امامزادگان غیرمشهور نیز در ایران زیارت می‌شوند (نک‍ : ه‍ د، امامزاده). در املش و سیاهکل، مراسم شکرگزاری از برداشت محصول که به علم‌واچینی معروف است، با زیارت و سینه‌زنی بر سر تربت امامزاده سید ابراهیم برگزار می‌شود (دلکش، 171-172). 
در برخی مناطق ایران، بقاع غیر امامزادگان نیز زیارت می‌شوند، ازجمله بقعۀ پیراستیر و مزار پیرگِردُان در سبزوار که دختران دم ‌بخت برای بخت‌گشایی به آنجا می‌روند (بیهقی، 188- 189) و یا زیارت مقبرۀ شیخ صفی‌الدین اردبیلی که اصلاً شیعه نبود (بازن، 176). همچنین مردم کازرون زیارتگاهی به نام میرمال دارند که معتقدند او حمل‌کنندۀ سنگهای کعبه بوده‌است (حاتمی، باورها ... ، 101). زیارت قدمگاههای خضر (ه‍ م) از همین جمله است. نیز در سابقۀ فرهنگی ایرانیان، ثواب زیارت علما و زهاد اهمیتی بسیار داشته است. برای نمونه، جنید از علمای سدۀ 8 ق / 14 م، پیش از شرح احوال و تعیین گورجایهای علما و زهاد شهر شیراز، فصلی را به ذکر ثواب زیارت و فواید آن اختصاص داده است (ص 5-36). افزون بر بقاع مورد احترام، گاه باغ و درختانی خاص نیز مقدس پنداشته شده، زیارتگاه و مکانی برای نذر و نیاز می‌شوند (بازن، 172). به همین سبب، شکستن شاخ و برگ چنین درختهایی معصیت (مددی، 49)، و یا چیدن گلهای آنها گناه محسوب می‌شود (بهرامی، 31؛ نک‍ : ییت، 313: تقدس باغ خواجه ربیع در مشهد؛ نیز نک‍ : ه‍ د، درخت). 
باورهای متعددی نیز پیرامون زیارت وجود دارد؛ ازجمله، مردم سعادت‌‌شهر و پیرسواران معتقدند که هرکس به زیارت رود، استخوانش سبک می‌شود (قلی‌پور، 272؛ رسولی، 323) و یا در اشعار شفاهی، زیارت مزارات ائمه، نامۀ آزادی از گناهان پنداشته می‌شود (جهانی، 92؛ نیکوکار، 141). در فرهنگ عمومی مردم، کارکردهای مختلفی برای زیارت متصور است که یکی از آنها بخشودگی گناهان است؛ مثلاً مردم کیش معتقدند تمامی گناهان حج‌گزار بخشیده می‌شود و در این زمینه، او را به نوزاد تشبیه می‌کنند (مختارپور، دو سال، 479). به باور آنان، حج‌گزار باید تا پایان عمر نسبت به رعایت آداب اسلامی و شرعی دقیق‌تر باشد و ازآنجا‌که احتمال لغزش جوانان بیشتر است، معتقدند بهتر است در میان‌سالی یا کهن‌سالی به حج برود (همانجا). جیمز موریه نیز هدف زائران امام رضا (ع) را نجات از دوزخ و وصول به بهشت گزارش کرده است (ص 36؛ برای اهداف و کارکردهای زیارت، نک‍ : ه‍ د، زیارت). 

3. سوگواری مذهبی

از نظر بسیاری از ایرانیان، سوگواری مذهبی برای پیشوایان دینی عملی پرثواب است و بسیاری از گناهان را محو می‌کند. شام غریبان (ه‍ م)، مراسم عَلَم‌بران در نیشابور (امجدی، 59)، کُتل یا کاروان عزا در میبد (دهقان، 44)، سینه‌زنی (ه‍ م)، نخل‌گردانی (ه‍ م)، بازنمایی صحنۀ قتلگاه در شب سیزدهم محرم و کفن‌پوشی زنان در روز عاشورا در کازرون (حاتمی، محرم ... ، 75-76) تنها گوشه‌ای از آیینهای سوگواری است. 
برپاکردن مراسم، افزون بر برکت، ثوابی بیش از شرکت در آن را دارد. مردم تهران در سدۀ پیش معتقد بودند با بذل یک دینار برای امام حسین (ع)، هزاران دینار تلافی می‌شود (شهری، طهران ... ، 2 / 372). همچنین کمچه‌زنی آش امام حسین (ع) در میبد با اجر بسیار توصیف می‌شود (جانب‌اللٰهی، 77). در میان اعمال مرتبط با سوگواری، اشک‌ریختن بیش از هر چیز اهمیت دارد (نک‍ : ابن‌بابویه، ثواب، 1 / 83). بنا به باور مردم تهران، هر قطرۀ اشک هزاران گناه کبیره و صغیره را می‌شوید (شهری، همانجا). شفابخشی از دیگر خواص اشک در باور مردم ایران است. اندرسن در دهۀ آخر سدۀ 19 م / 13 ق گزارش می‌دهد که ایرانیان اشکهای خود را در اشکدانهایی جمع می‌کنند تا در موقع ضرورت از آن بهره جویند (ص 187). 
ثواب برگزاری شبیه‌گردانی (= تعزیه) و اشک‌ریختن معمولاً توجه سفرنامه‌نویسان غربی را به خود جلب کرده‌است (سرنا، 179). در نقطۀ مقابل، هر کاری که نشانۀ سرور و خوشحالی در ماههای محرم و صفر باشد، گناه به شمار می‌آید. بر این پایه، زنان شیعه در این دو ماه، از حنابستن و آرایش خودداری می‌کردند (مختارپور، دو سال، 100) و یا کسانی که حتى نسبت به دین و مذهب پایبندی خاصی نداشتند، سعی می‌کردند که از آغاز محرم تا آخر صفر و دست‌کم تا سوم امام حسین (ع) از بدکاری کناره گیرند و به عزاداری مشغول شوند (شهری، همان، 2 / 369). 
ناگفته نماند اهل سنت ایران نیز در مراسم عزاداری محرم حضوری فعال دارند؛ ازجمله آنکه بیشتر دامهای اهدایی برای پذیرایی از عزاداران در کیش از سوی اهل سنت است (مختارپور، «محرم ... »، 148) و یا صیادان اهل تسنن آنجا از هفتم تا دهم محرم کار را تعطیل کرده، پابه‌پای شیعیان در مراسمها شرکت می‌کنند (همو، دو سال، 175).

4. ذبح و قربانی

گرچه در آموزه‌های اسلامی در بزرگداشت عمل آیینی قربانی (ه‍ م) مطالبی ذکر شده، اما در فرهنگ عامۀ ایران جایگاهی فراتر یافته‌است. مردم سخت‌ باور دارند که قربانی ثواب بسیار دارد. شاید یکی از علل آن، تقدس قربانی و باور به این مسئله است که در آخرت، مرکب ورودشان به بهشت خواهد بود. تقدس قربانی در رفتار قشقاییها قابل مشاهده است که با دعای اسماعیل، برّه را تطهیر می‌کنند و علاوه بر سرمه‌کشیدن، بر دهانش قند می‌گذارند و دست و پایش را می‌شویند (کیانی، 249). مردم طالب‌آباد معتقدند که در روز قیامت سوار بر حیوان قربانی می‌شوند و از پل صلات (صراط) می‌گذرند. از آنجا که حیوان کور نمی‌تواند از پل عبور نماید، عقیده دارند که قربانی باید چشم‌دار و یک‌ساله باشد (صفی‌نژاد، 438). سیرجانیها نیز به هنگام خوردن کلۀ قربانی، به چشمش دست نمی‌زنند؛ چون معتقدند اگر خورده شود، روز قیامت صاحب آن بر پشت حیوانی کور سوار خواهد شد (مؤید‌محسنی، 257). به گزارش هانری ماسه باور عموم مردم ایران، در زمان تألیف سفرنامه‌اش، آن بوده که هر مؤمن در صحرای محشر بر حیوانی سوار خواهد شد که در عید اضحى قربانی کرده‌است (ص 244). شاید به همین دلیل، انداختن استخوان قربانی نزد سگ در برخی مناطق گناه به ‌شمار می‌آید (سالاری، 372). 
حمله به گوشت قربانی و برگرفتن تکه‌ای از آن با زحمت بسیار، نشانی دیگر بر تقدس آن است. برای نمونه، اوژن اوبن نحوۀ تقسیم گوشت شتر قربانی در مراسم تاج‌گذاری محمدعلی شاه را با جزئیات شرح داده است (ص 147-148). این رفتار می‌تواند تمایل به شرکت در نیروی عرفانی یک شیء تحلیل شود که انسان‌شناسان در کارکردهای هدیه به آن اشاره نموده‌اند (ریویر، 137). معمولاً حیوانی که قربانی می‌شود، اغلب گوسفند است. ازاین‌رو، قشقاییها معتقدند که قربانی برۀ سفید، ثوابی فزون‌تر دارد (کیانی، همانجا). اما کسانی که بضاعت کافی ندارند، خروس قربانی می‌کنند (سلطانی، 273) که شاید ریشه در این عقیدۀ باستانی ایرانی داشته باشد که خروس فدیۀ برازنده است (پورداود، 1 / 326). 

5. وقف

در بسیاری از تمدنهای پیش از عصر مدرن، امور عمومی به عهدۀ خود مردم بوده است. بنابراین وقف (ه‍ م) را می‌توان ثوابی با کارکردی اجتماعی برای رفع نیازهای عمومی دانست. وقف که پیشینۀ باستانی در ایران دارد (احمدی، 153)، در میان عموم مردم جایگاه والایی یافته است و بسیاری از کاروان‌سراها، آب‌انبارها و مکانهای مذهبی در اثر باور به آن ساخته شده‌اند. افزون بر واژۀ وقف، عموم مردم معمولاً به آن دسته از کارهای خوبی که ماندگاری دارد، «باقیات الصالحات» می‌گویند (حبیبی، 12). 
وقف زمینی به نام بند‌گربه‌ای در بشرویه قابل توجه است. بر اساس آن اگر گربه‌ای از منزلی گوشت برباید، صاحب منزل می‌تواند از عواید زمین، خسارتش را جبران کند و به گربه آسیبی نرساند («عجیب‌ترین ... »، بش‍‌‌ ). همچنین باید به وقفِ آب و روشنایی اشاره کرد که جایگاهی ویژه نزد ایرانیان دارد؛ ازجمله تأمین مخارج روشنایی حرمها و امامزاده‌ها یکی از وقفهای پربسامد است (برای نمونه، نک‍ : انزابی‌نژاد، 96) که باید پیشینۀ آن را در تقدیس آتش و روشنایی در ایران باستان بازجست. همچنین تشنگی امام حسین (ع) در روز عاشورا، توجه شیعیان را بیش از پیش به ساخت سقاخانه (بافقی، 3 / 875)، حفر قنات (سعیدی، 139) و وقف زمین برای آب‌دادن به نمازگزاران (جانب‌اللٰهی، 98) جلب نموده است. در سفرنامۀ شاردن، باور ایرانیان نسبت به ثواب عظیم سیراب‌کردن تشنه‌کامان گزارش شده است (4 / 1432). در گذشته، گاه فشار حکومتی نیز در ساخت بناهای عام‌المنفعه و عمل وقف اثرگذار بوده‌است (نک‍ : رشیدالدین، 325). 

6. خدمت به خلق

از دیگر اعمال پرثواب نزد مردم، مجموعه کردارهایی است که باعنوان کلی «خدمت به خلق» می‌آید. «عبادت به‌جز خدمت خلق نیست» زبانزدی مشهور در این باره است (امینی، 467؛ ذوالفقاری، 1 / 1315) که با تصرفی در شعر سعدی ساخت یافته است: طریقت به‌جز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست (ص 117). در آیین گل‌ریزان (ه‍ م)، از سنتهای دیرین زورخانه (ه‍ م)، به نیازمندان کمک می‌شود و نیز کدورت میان دو ورزشکار برطرف می‌گردد (انصاف‌پور، 290 بب‍ ). از مثالهای دیگر، می‌توان به رسم دستمال انداختن در شمال فارس اشاره کرد که زنان برای دعوت به کار خیر، دستمال بالای پیشانی خود را باز کرده، به سمت شخص قدرتمند پرتاب می‌کنند (آزاده، 140-141). 
از دیگر جلوه‌های این گروه از عبادات، مهمان‌نوازی است که در میان ایرانیان رواج زیادی دارد (نک‍ : خلعتبری، جایگاه ... ، سراسر اثر). خدمت به افراد قبیله در میان عربهای خوزستانی که به «عونه» شهرت دارد، به امری واجب تبدیل شده‌است. در این رسم، افزون‌بر تعاون (ه‍ م) در کشاورزی و دام‌پروری، هنگامی که بر یکی از اعضای قبیله خسارتی وارد شود، دیگران براساس عرف حاکم، برای رفع آن خسارت احساس تکلیف می‌کنند (پورکاظم، 134). همچنین باید به این مسئله اشاره کرد که در فرهنگ مردم، بدترین گناه مردم‌آزاری دانسته می‌شود. ازهمین‌رو گفته می‌شود: «می بخور، منبر بسوزان، آتش اندر کعبه زن، ساکن میخانه باش و مردم‌آزاری مکن» (شهری، همان، 4 / 533-534). همچنین مردم بر این باور بودند که عذاب این گناه، شامل گذشتگان فرد آزاردهنده نیز می‌شود (همان، 4 / 534). در زبانزد «دل به دست آور که حج اکبر است» (ذوالفقاری، 1 / 1020)، به ارزش بیشتر مردم‌داری اشاره شده‌است. 
در فرهنگ مردم، نیکی به پدر و مادر به‌منزلۀ بهترین خدمت پنداشته می‌شود و احترام به آنها نیک‌بختی به دنبال خواهد داشت (برای نمونه، نک‍ : سالمی، 1 / 23-33: قصۀ آغجاقوش). همچنین ایرانیان چنین می‌پنداشتند که کودک پس از مرگ، به پرنده تبدیل می‌شود و به بهشت می‌رود، منوط به آنکه از سوی پدر و مادر نفرین نشده باشد (ماسه، 177). نیز بر این باور بودند که گل پای چکاوک (= زبان در قفا) دخترکی بوده که با نفرین پدر و مادر، زبانش در قفا رفته‌است (همو، 372). 
 

عوامل فزونی‌بخش ثواب یا عقاب اعمال

در فرهنگ اسلامی عوامل مختلفی در افزایش یا کاهش ثواب و عقاب دخیل هستند. بر این پایه، ازآنجاکه برترین اعمال، سخت‌ترین آنها معرفی شده (مجلسی، 79 / 229)، عموم مردم تلاش می‌کنند تا اعمال مستحبی یا واجب را با مشقت فراوان به‌جا آورند؛ از جملۀ آنها، عزاداری با سر و پای برهنه است (همایونی، فرهنگ ... ، 324؛ قلی‌پور، 267). گزاردن حج با پای پیاده نیز از دیرباز به‌عنوان نماد کوشش بسیار در اشعار بازتاب یافته است (مولوی، کلیات ... ، 856؛ عطار، 297). 
زمان و مکان، دیگر عوامل فزونی‌بخش ثواب یا عقاب‌اند؛ ازهمین‌رو، اعمال عبادی عامۀ مردم در ماههای رجب، شعبان و به‌ویژه رمضان فزونی می‌گیرد (دهقان، 39). نیز بر این پایه، عموم مردم بر ختم 30 جزء قرآن در ماه رمضان اصرار دارند 
(لهسایی‌زاده، 103) که باورهای بسیاری پیرامون آن وجود دارد. مشهدیها معتقدند قرآنی را که در ماه رمضان شروع کرده‌اند، باید حتماً تا آخر ماه تمام کنند، وگرنه قرآن نفرینشان می‌کند و یا قرض‌دار می‌شوند (وکیلیان، 68). 
از میان ایام هفته، به برگزاری اعمال در شب و روز جمعه تأکید شده است (کلینی، 3 / 413-416)؛ به همین سبب، عموم مردم بسیاری از اعمال خود، ازجمله خیرات برای مرده‌ها را در این شب انجام می‌دهند (بخشی‌زاده،250). زبانزد «گر گنه می‌کنی اندر شب آدینه بکن / تا که از صدرنشینان جهنم گردی» (دهگان، 872) نیز به این مسئله اشاره دارد. رعایت حرمت ماه محرم و گناه‌نکردن در آن (شهری، طهران، 2 / 369) می‌تواند به این اعتقاد بازگردد که معصیت در آن هنگام، چند برابر محسوب می‌شود. از میان مکانها، مساجد فزونی‌بخش ثواب‌اند (ابن‌بابویه، ثواب، 1 / 29-30)؛ ازاین‌رو، عامۀ مردم اصرار دارند که اعمال مذهبی خود را در مسجد به جا آورند.

انجام کار خیر و اهدای ثواب آن

انجام دادن عبادت به نیابت از فردی زنده، و به‌صورت قوی‌تر ارسال و اهدای ثواب به روح مردگان، باوری پذیرفته نزد ایرانیان بوده‌است؛ ازاین‌رو، بخش گسترده‌ای از مفهوم ثواب و گناه در فرهنگ مردم ایران به اهدای ثواب اختصاص دارد. برای نمونه، بی‌سوادان در گازار بیرجند، مقداری غذا، حلوا یا قند نزد قاریان قرآن می‌برند تا در ماه رمضان به جای آنها قرآن خوانده شود. آنان بر این باورند که ثواب قرائت قرآن به آنها می‌رسد (وکیلیان، 69). بیشترین عملی که به نیابت انجام می‌شود، زیارت است. ازجمله اگر فردی نیت حج کند، اما بیماری مانع شود، حج نیابتی به جا آورده می‌شود. حتى در جزیرۀ کیش، نایب باید به مرکزی در شهر مکه مراجعه کرده، رسید دریافت نماید و برای منوبٌ‌عَنه بیاورد (مختارپور، دو سال، 480). زیارت نیابتی سابقه‌ای طولانی دارد و می‌توان پیشینۀ آن را در بابل باستان نیز مشاهده نمود (نک‍ : ERE, V / 13).
اما اهدای ثواب بیش از همه برای مرده‌ها انجام می‌شود. در مفاتیح الجنان دستورالعملی به نام «نماز هفت قل هو الله» وجود دارد که موجب آمرزش گناهان پدر و مادر می‌شود (قمی، 220). میبدیها در روزهای پنجشنبه یا جمعۀ ماه رجب، از قاریان می‌خواهند تا برایشان قرآن بخوانند و ثواب آن را به روح درگذشتگان بانی اهدا کنند (دهقان، 40). در خاطرات عین‌السلطنه نیز از نثارکردن ثواب حج به روح مردگان سخن به میان آمده‌است (سالور، 2 / 1558). ثواب برخی امور عام‌المنفعه نیز به روح مردگان اختصاص دارد. ازجمله مردم سمنان معتقدند که ثواب ساخت آب‌انبار، نصیب روح پدر و مادر سازنده می‌شود (احمدپناهی، 295). 
واژگانی که معمولاً برای اشاره به اهدای ثواب به مرده‌ها به‌کار می‌رود، «خیرات» و «فاتحه‌خوانی» است. فاتحه‌خوانی به آن دسته از ارسال ثوابی گفته می‌شود که مبتنی بر اذکار و اوراد به‌ویژه ختم صلوات و قرائت سورۀ حمد باشد. گرچه فاتحه‌خوانی اختصاص به مکانی خاص ندارد، اما اصرار می‌شود که این کار بر سر گورها صورت گیرد؛ به همین سبب سروستانیها معتقدند که نثار فاتحه باید با گذاشتن دست روی خاک قبر همراه باشد (همایونی، فرهنگ، 556) و یا مردم شیراز برآن‌اند که پس از فاتحه، باید 7 خط روی قبر کشید تا روح مرده از فاتحه فیض برد (همو، گوشه‌هایی ... ، 154). این باور در شعر منسوب به صائب نیز بازتاب دارد: ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید / ز بهر آنکه نبودیم در حساب کسی (6 / 3643). 
دسته‌ای دیگر از کردارهای مرتبط با اهدای ثواب که به «خیرات» شهرت دارد، معمولاً با تقدیم خوراکی از سوی خویشان درگذشته همراه است. در این باور، گاه صرف تقدیم خوراکی سبب ارسال ثواب می‌شود و در برخی مواقع افزون بر آن، از مصرف‌کننده خواسته می‌شود با دعا یا ذکری خاص، ثوابی به روح مردگان بفرستد. این عمل در بسیاری از مناطق، ازجمله در گرگان به «خیرات درکردن» مشهور است (معطوفی، 192) و قدیمیهای تهران آن را به مثابۀ هدیه‌بردن برای مرده‌ها می‌دانند (شهری، طهران، 4 / 541). از دیگر کارکردهای ارسال ثواب، جبران ظلم و بدی در حق درگذشتگان است، تا در ازای آن، مرده از فرد مقصر درگذرد. برای نمونه، هنگامی که حاکمی پس از قتل و غارت مردم کازرون از کردۀ خود پشیمان شد، برای جبران آن و اهدای ثواب به کشته‌شدگان، دستور داد تا چندین مزرعه وقف شود و درآمد آن به قاریان قرآن داده شود (حسینی‌فسایی، 2 / 1441). 
در بسیاری از مناطق، خرما از اقلام اصلی خیرات است (حمیدی، 303؛ مؤیدمحسنی، 233؛ نیز نک‍ : هدایت، نیرنگستان، 70). همچنین از میان پختنیها، آش بیش از همه خیرات می‌شود که در میان زردشتیان نیز رواج دارد (نک‍ : ه‍ د، آش). گزینۀ نخست برای خیرات از میان میوه‌ها انجیر (ه‍ م) است (شهری، طهران، 2 / 369؛ همایونی، فرهنگ، 325) که احتمالاً به تقدس این میوه در باورها و اسطوره‌های ایرانی بازمی‌گردد. اما مردم سیرجان بهترین خیرات را انار می‌دانند؛ چون بر این باورند که میوه‌ای بهشتی است. در مقابل، انگور را مناسب نمی‌دانند، به این سبب که تبدیل به شراب می‌شود (مؤیدمحسنی، همانجا). 
پیشینۀ این اعمال، باور به انتظار اموات از زنده‌ها به‌ویژه خویشان و نزدیکان در ارسال ثواب و رحمت است که معمولاً از آن به چشم به‌راه‌بودن اموات یاد می‌شود (همایونی، گوشه‌هایی، همانجا؛ نیز نک‍ : ه‍ د، عید مردگان؛ شب برات)؛ ازجمله، به باور شیرازیها، روح مرده‌ها شبهای جمعه بر بلندای بام خانۀ بستگان در جست‌وجوی خیرات‌اند. روز جمعه نیز در مزارشان منتظرند تا زنده‌ها با نثار فاتحه شادشان کنند (همانجا). همچنین زبانزدی در میان تالشیها رایج است که به انتظار چهل‌‌روزۀ مرده از خانواده‌اش اشاره دارد (بخشی‌زاده، همانجا، حاشیۀ 1). خراسانیها باور دارند که اگر لقمه از دهان بیفتد، نشانۀ گرسنگی مرده‌ها ست و فوراً باید حلوا خیرات کرد (شکورزاده، عقاید ... ، 323). 
گرچه خیرات برای مرده‌ها زمان خاصی ندارد، اما در مناسبتهای مذهبی افزایش چشمگیری دارد؛ ازجمله می‌توان به اولین شب جمعۀ ماه رجب به نام «لیلةالرغائب» اشاره کرد (جانب‌اللٰهی، 78). باور گیلانیها آن است که اموات در این شب چشم‌به‌راه‌اند (پاینده، 200). الموتیها به این شب «عید برات» می‌گویند و خیرات بسیار می‌کنند (حمیدی، همانجا). در میان بلوچها، براق (قربانی برای مردگان) در عید فطر (ه‍ م) یا قربان (ه‍ م) انجام می‌گیرد (ناصری، 91). خیرات شب جمعه همچنان در بسیاری از مناطق ایران رواج زیادی دارد؛ احتمالاً به این دلیل شرعی که کردارهای نیک در این شب چند برابر پاداش دارد، یا به سبب این باور راسخ که مردگان در این شب چشم‌به‌راه‌اند. حتى در فامور استان فارس، این باور وجود دارد که شب جمعه، روح مرده روبه‌روی خانه می‌نشیند و انتظار خیرات دارد (ثواقب، 370). 
مراسم فاتحه‌خوانی و خیرات‌رسانی به اموات در خراسان به «چراغ برات» شهرت دارد که در 3 روز منتهی به نیمۀ شعبان برگزار می‌شود (راشد محصل، 762- 769؛ برای اطلاع از پیشینۀ باستانی آن با نام فَرَوَردگان، نک‍ : سیدی، فصل اول؛ یاحقی، 625؛ نیز ه‍ د، شب برات). قشقاییها در آخرین روز سال، حلوا خیرات می‌کنند؛ چون معتقدند مرده‌ها منتظر فاتحه هستند (کیانی، 247). این تاریخ مطابقت کامل با یادوارۀ مردگان در فروردگان دارد. 
خیرات اختصاصی به ایرانیان مسلمان ندارد، بلکه در میان زردشتیان نیز رواج دارد. به گزارش جکسن، زردشتیان برای مردگان خود مراسم دهه، سی‌روزه / سی‌روزهه و سال برگزار کرده، ادعیۀ خاصی برای آرامش مرده در دخمه‌ها دارند (ص 396؛ نیز برای آگاهی از دعای روانیگان برای روان درگذشتگان، نک‍ : ارداویراف‌نامه، فرگرد 2، بندهای 9-14؛ روایت آذرفرنبغ، 118: جبران گناه پدر با کار نیک). 

ثواب و گناه عرفی

در فرهنگ مردم ایران گاه با باورهایی مرتبط با ثواب و گناه مواجهیم که یا دستیابی به دلیلی شرعی برای آن ناممکن است و یا آنکه با گزاره‌ای از آموزه‌های دینی همخوانی ندارد. از گناهان دستۀ اول می‌توان به این موارد اشاره کرد: ریختن موی سر در محل رفت‌وآمد (امیری، 92)، آب خوردن در حالتی خمیده در میان روستاییان اطراف هریس (محمدزاده، 111) و در حالت ایستاده و خوابیده نزد مردم کوهپایۀ ساوه (سالاری، 377)، باسواد شدن زنان (مونس‌الدوله، 33)، عمل‌نکردن به درخواست دعانویس (آقاجمال، 29)، بریدن سر کبوتر و قطع درختان سبز (بذرافکن، 187)، ناخن گرفتن در روز چهارشنبه با گناهی برابر با قتل نفس (پاینده، 334)، خوردن پیاز در شب جمعه (ثواقب، 358)، سربریدن گوسفند و مرغ پس از غروب آفتاب (قلی‌پور، 266)، معصیت عیب گرفتن از بینی دیگران به دلیل آنکه قلم خداوند است (شکورزاده، همان، 313)، و وفادار نبودن به عقد اخوت عید غدیر (امجدی، 43). همچنین باید به قبح مجرد زیستن اشاره کرد که بسیاری از عشایر و مردم ایلاتی آن را گناهی بزرگ می‌شمرند (راوندی، 3 / 280). صحبت کردن سر سفره نیز در بسیاری از مناطق ایران گناه به ‌شمار می‌رود (شکورزاده، همان، 320). این کار در اندرزنامه‌های زردشتی، سبب آبستن شدن 000‘1 دیو و با عقوبتی سخت توصیف شده است (متون ... ، 158؛ نیز نک‍ : ارداویراف‌نامه، فرگرد 23: جرمی برابر با تحقیر خرداد = آب و امرداد = گیاه). 
از دیگر گناهان مبتنی بر فرهنگ مردم، کشتن برخی موجودات است؛ ازجمله آنکه در برخی از مناطق استان فارس، دختران کشتن مارمولک را گناه می‌دانند، چون معتقدند که خواهرشان بوده است (ثواقب، 370). مردم دهات اطراف هریس، کشتن جغد را گناه می‌دانند (محمدزاده، همانجا). خراسانیها شست‌وشوی لباس در روز جمعه را گناه می‌شمارند، زیرا معتقدند همۀ آبها در آن روز به بهشت می‌رود (شکورزاده، همان، 310). در باور مردم کرمان، نشستن بر لبۀ تنور، و روی هاون و دستاس گناه دانسته می‌شود، زیرا معتقدند که دو مورد اخیر از وسایل کار حضرت زهرا (ع) بوده و تنور جایگاه سر امام حسین (ع) است (صرفی، 153؛ مؤیدمحسنی، 481). 
این کردارها نیز در فرهنگ مردم تلقی به ثواب می‌شود، اما پایۀ شرعی روشنی ندارند: سر زدن به غریبه‌ها (رشدیه، 54)، دست نهادن بر سر به هنگام نوشیدن آب (محتاط، 1 / 277) و نیز خواندن نماز با سرخاب و سفیداب در میان زنان خراسانی (شکورزاده، همان، 319). مردم کازرون معتقدند اگر کسی 7 بار در مراسم عقیقه شرکت کند و یا 7 بار در روز عرفات به زیارت میرمال برود، ثوابی معادل حج تمتعِ مقبول به پایش می‌نویسند (حاتمی، باورها، 101، 109). همچنین بخش قابل توجهی از اعمال ثواب‌دار نزد مردم، به حوزۀ خورد و خوراک مربوط است؛ ازجمله آنکه خوردن پیاز خام در شب شنبه مستحب است (علمداری، 187) و هرکس 41 شنبه پیاز بخورد، حاجی می‌شود (هدایت، فرهنگ ... ، 157). مردم کازرون خوردن کله‌پاچه در شب 27 ماه رمضان، شب کشته‌شدن ابن‌ملجم را دارای ثواب می‌دانند (حاتمی، همان، 136). هدایت از ایرانیانی می‌گوید که نوشیدن مشتی از آب خزینه را مستحب می‌دانند (همان، 81). همچنین باید به ثواب خوردن انار اشاره کـرد کـه میـوه‌ای بهشتی است (شکـورزاده، همان، 309) و مردم معتقدند که هرکس انار بخورد، تا 40 روز شیطان به او نزدیک نمی‌شود (همانجا). همچنین اگر مقداری زهرۀ کفتار به زن نابکار خورانده شود، دیگر زنا نخواهد کرد (طوسی، 581). تأکید بر خوردن گوشت و اینکه اگر کسی40 روز گوشت نخورد، مسلمان نیست و باید بیخ گوشش اذان گفت (هدایت، همان، 157)، می‌تواند متأثر از جایگاه ویژۀ گوشت در فرهنگ عربی باشد (علی، 9 / 65).
در بسیاری از مناطق ایران، مردم بر این باورند که زیارت سادات در روز عید غدیر (امجدی، همانجا) و بوسیدن 7 سید ثواب دارد (پاینده، 200). در میان مردم برزُک، بوسه‌گاه سینۀ 7 سید است و معتقدند حتماً باید از آنان عیدی بگیرند (جهانی، 102). از دیگر اعمال مستحبی در فرهنگ دینی عامۀ مردم، بیدارکردن یکدیگر در سحرهای رمضان است. این کار پرثواب تلقی گردیده (وکیلیان، 52)، و پاداشی معادل یک ماه روزه‌داری برای آن قائل شده‌اند (جهانی، 105)؛ حتى برخی آن را یک عمل نذری می‌دانند (وکیلیان، همانجا). 
قمه زدن که برخی علما به حرمتش فتوا داده‌اند، از اعمال مستحبی میان عموم مردم بوده است. حتى بنا به گزارشی، مردم در محرم 1339 قمه‌زدن را واجب می‌دانستند؛ تاآنجاکه مخالفت بزرگان و ممنوعیت استفاده از قداره، جلودار آنان نبود و با سنگ و کلوخ عمل خود را انجام می‌دادند (سالور، 7 / 5720). همچنین ترقی ثواب خضاب بستن از یک عمل مستحبی به واجب چنان بوده که اگر ناخن فردی سفید می‌بود، یزیدی خوانده می‌شد (همو، ‏9 / 7129). 
در نقطۀ مقابل، با گناهانی در شرع مواجهیم که در فرهنگ مردم معصیت به شمار نمی‌رود؛ ازجمله در عقاید النساء آمده است: زن مشروط به آنکه هزینۀ آجیلش تدارک نشود، می‌تواند از شوهر خود دزدی کند (آقاجمال، 32)، و یا اگر پس از گذشت 5 روز از نگاربستن وضو بسازند، گناه کرده‌اند (همو، 3). مردم سیرجان، زمانی که رنگرز موفق به ساخت رنگ دلخواهش نشود، اصطلاحاً می‌گویند: «خم رنگرزی ورگشته» و معتقدند اگر دروغی بزرگ و باورنکردنی در شهر شایع شود، این مشکل حل خواهد شد (مؤیدمحسنی، همانجا). نمونۀ دیگر، مستثنا بودن شاه و اطرافیانش در شراب‌خواری است (فیدالگو، 56). نیز به باور ایرانیان دورۀ صفوی، شاه می‌توانست برخلاف احکام دینی عمل کند، حتى اگر در ماه رمضان شراب نوشد؛ چون معتقد بودند شاه پسر امام است و به عذاب دوزخ گرفتار نمی‌شود (سانسون، 36).
گاه علمای دینی، ایجاد ثوابهای عرفی را ــ که نتوان سابقه‌ای برای آن در شرع جست ــ بدعت شمرده، با آن مقابله نموده‌اند. ازجملۀ آنها می‌توان به مخالفت با جمع‌شدن بانوان در کنار مساجد و حاجت‌خواهی آنان در شب اول ماه ربیع‌الاول اشاره کرد («اعلامیـه ... »، بش‍ ؛ نیـز نک‍‌ : «دستـورات ... »، بش‍ : مخالفت بـا مراسم چراغ برات). در برخی موارد، ثوابهای عرفی به کتب حدیثی نیز راه یافته است؛ ازجمله مُرابطه (= انتظار کشیدن برای جهاد) در شهر قزوین پرثواب تلقی گردیده (ابن‌ماجه، 2 / 929)، که از سوی حدیث‌شناسان، جعلی ارزیابی شده است (ابن‌جوزی، 2 / 56). 

عقاید باستانی ایرانی و مسئلۀ ثواب و گناه

در فرهنگ عامۀ مردم با کردارهای نیک و بدی مواجهیم که بنیاد آن را باید در تابوها و امور مقدس ایرانیان پیش از اسلام جست‌وجو کرد. ازجمله مهم‌ترین این موارد، باورهای پرشماری است که پیرامون قداست روشنایی ــ اعم از آتش و چراغ ــ و لزوم پاسداشت آن وجود دارد. برای نمونه مردم فراشبند، پف (= فوت) کردن به آتش را گناه دانسته، این بیت را می‌خواندند: چراغی را که ایزد برفروزد / هر آن کس پف کند، ریشش بسوزد (امیری، 91). آنان حتى پانهادن بر خاکستر و ادرار بر اجاق خاموش را نیز معصیت می‌شمرند (همو، 89، 90). این باورها اسطورۀ گرشاسپ را تداعی می‌کند که با گناهِ کوفتن گرز بر آتش، از ورودش به بهشت جلوگیری شد و به دوزخ درافتاد (روایت پهلوی، فصل 18؛ نیز نک‍ : ه‍ د، آتش؛ اجاق). 
همچنین در باور بختیاریها، آب روی آتش و منقل ریختن گناه دانسته می‌شود و فرد خطاکار را «او به چاله ریز» (آب در آتشدان ریز) یا «وجاق کور» (اجاق کور) خطاب می‌کنند (مددی، 61؛ نیز نک‍ : خسروی، 125). همچنین معتقدند این کار اجاق پدر را کور می‌کند (همانجا). 
چراغ و شمع نیز به مثابۀ آتش محترم‌اند. مردم سروستان معتقدند که خاموش‌کردن بی‌دلیل چراغ گناه است (همایونی، فرهنگ، 365). همچنین در بسیاری از مناطق ایران، پس از روشن شدن لامپ یا برافروخته‌شدن نور، صلوات فرستاده می‌شود؛ برای نمونه، نخستین باری که مردم یزد نور چراغ لامپا را می‌بینند، بی‌اختیار شروع به صلوات فرستادن می‌کنند (حائری، 61). همچنین بسیاری از ساکنان استان فارس معتقدند که پس از روشن شدن چراغ، باید صلوات فرستاد و گفت: «الصلوٰة و السلام یا آقام شاه‌چراغ» (همایونی، همان، 364؛ نیز نک‍ : قلی‌پور، 267). البته سلام به شاه‌چراغ منحصر به مردم استان فارس نیست؛ بلکه سیرجانیها نیز چنین می‌کنند (مؤیدمحسنی، 481). مردم منطقۀ ساوه نه تنها با نور چراغ، بلکه با دیدن هر نوری صلوات می‌فرستند (سالاری، 372). از باورهای دیگر مردم در این زمینه، روشن‌کردن شمع و چراغ است؛ برای نمونه، سیرجانیها روشن‌کردن شمع در شب عاشورا را سنت می‌دانند (مؤیدمحسنی، 224) و یا تالشیها و بختیاریها بر سر مزار مردگانشان شمع می‌گذارند (بخشی‌زاده، 249؛ خسروی، همانجا؛ نیز نک‍ : ه‍ د، شب برات). همچنین یکی از نذرهای مهم تهرانیها در گذشته، تهیۀ نفت و روغن برای روشنایی امامزاده‌ها بوده‌است (شهری، طهران، 2 / 370). 
ارجمندی آب (ه‍ م) نزد ایرانیان نیز فرهنگ ارزشی ویژه‌ای را برای آن شکل داده‌است؛ ازجمله آنکه مردم سروستان و تویسرکان هرگونه آلوده‌کردن آب، به‌خصوص ادرار در آن را گناه می‌شمرند (همایونی، همانجا؛ مقدم، 1 / 578). مردم منطقۀ فامور، مجازات ادرارکردن در آب را سیخی می‌دانند که در قیامت به بدن فرو خواهد رفت (ثواقب، 358). خراسانیها معتقدند آب آلوده‌شده بخار می‌شود و به چشم آلوده‌کننده می‌رود تا کور شود (شکورزاده، عقاید، 307). ثواب آب دادن نیز بسیار است؛ ازجمله وامبری از مَثَلی ترکمنی یاد می‌کند که رساندن یک قطره آب به تشنه‌کامی در بیابان، گناهان صدساله را می‌آمرزد (ص 154). در مقابل، افراد بی‌رحم و تنگ‌نظر در ادبیات عامه به «کسی که آب به امام حسین (ع) نمی‌دهد» (ذوالفقاری، 1 / 171)، تشبیه می‌شوند.
اما تقدس نان بیش از همه در این زمینه در فرهنگ مردم بازتاب دارد. در باور آشتیانیها ریختن گندم و نان که برکت نامیده می‌شوند، بر زمین گناه است (نجفی، 86). در بسیاری از مناطق ایران، مردم اگر تکۀ نانی بر زمین ببینند، بوسیده و در شکاف دیوار می‌نهند (ماسه، 388- 389). در روستای ابیانه، خوردن نان در حال راه رفتن گناه بوده است و اگر بخواهند کسی را نفرین کنند می‌گویند: «راه برو و نان بخور» (نظری، 386)؛ نیز پیشینیان خوردن نان در حمام را ناپسند شمرده و نهی می‌کردند (سجادی، 33). به تبع نان، سفره نیز مقدس شمرده شده، پا گذاردن روی آن معصیت محسوب می‌شود (نظری، همانجا) که دلیل آن در برخی فرهنگها، باور به تعلق سفره به حضرت علی (ع) است (همو، 387). افزون بر این، معصیت بریدن نان با کارد در بسیاری از مناطق همچنان جریان دارد (قلی‌پور، 271). به نظر می‌رسد پیشینۀ احترام به نان به تقدس گندم نزد ایرانیان باستان برمی‌گردد؛ ازجمله آنکه گندم سرور غلات به شمار آمده است (مینوی خرد، فصل 15، بندهای 13-15)، و وقتی کاشته شود، دیوان به نفس‌زدن افتاده، چون جوانه بزند، ناتوان شده، و آن‌گاه که خرمن شود، می‌گریزند (اکبری، 157- 158). اهمیت نان در معراج کرتیر، موبد زردشتی، نیز به چشم می‌آید (سنگ‌نبشته‌ها ... ، 110، 211).
توصیه به کشتن برخی موجودات موذی در ایران باستان و ثوابی که دین زردشتی برای آن در نظر گرفته، در فرهنگ ایرانی دورۀ اسلامی نیز ادامه یافته است؛ ازجمله آنکه مردم دماوند، ثواب کشتن زنبور زرد ــ که به آن کُنگُنی می‌گویند ــ را یک خرما در بهشت می‌دانند (علمداری، 187). هدایت نیز از دشمنی عامۀ مردم ایران با زنبورگاوی نوشته است و اینکه آنان پاداش نابودکردن آن را یک خرما در آخرت می‌دانند ( فرهنگ، 46). همین کردار نزد فراشبندیها، ثوابی معادل ختم سورۀ اخلاص دارد (امیری، 92). 

تجسم اعمال نیک و بد

بنا به باور عامۀ مردم، کار نیک چهره را نورانی و درخشان می‌کند و در مقابل، گناه افزون بر تیرگی، صورتی حیوانی به انسان می‌دهد. گاه در فرهنگ مردم، فیزیک چهره ملاک تشخیص باطن افراد است که بسیار به فن چهره‌خوانی نزدیک می‌شود (برای مباحث نظری، نک‍ : آلسکرلی، 13-44؛ بو، سراسر اثر)؛ ازجمله آنکه درشت‌چشمانی که قدی بلند، پایی لاغر و خالی بزرگ نزدیک به گوش دارند، فاسق، بی‌نماز و بددهن توصیف شده‌اند (شجاع، 256). در کلیله و دمنه ابروی گشاده، خردتر بودن چشم راست از چپ، اختلاج مداوم، تمایل بینی به سمت راست و روییدن 3 مو از یک منبت، روشی برای تشخیص افراد ناپاک و گناهکار معرفی شده‌است (ص 147؛ نیز در متون زردشتی، نک‍ : مجموعه ... ، گ 22 ر-گ 27 ر). 

رهایی از گناه با توبه و شفاعت

در فرهنگ اسلامی، بدکردار با توبه نزد خدا و انجام دادن اعمال نیک، و همچنین کافر با گزیدن اسلام می‌توانند گناهان گذشتۀ خود را از بین برده (عنکبوت / 29 / 7)، حتى بدیهای سابق را به نیکی تبدیل نمایند (فرقان / 25 / 70). این آموزه در متون اسلامی، تکفیر به معنای لغوی پوشاندن، شناخته می‌شود. در علم فقه نیز کفاره به آن دسته از وظایف شرعی اشاره دارد که با انجام آن، حداقل بخشی از عقوبت گناه زایل می‌شود. بر این پایه، کارهایی که بخشش گناهان را مژده می‌دهد، نزد عموم مردم ارجمندی ویژه‌ای دارد. یکی از مهم‌ترین این اعمال، احیای 3 شب از ماه رمضان است (سالور، 1 / 906؛ لهسایی‌زاده، 118). کفارۀ گناهان در مراسم «سینی‌گردانی» نیز دیده می‌شود؛ به‌این‌صورت که طبقی پر از پول و خوردنی با خواندن ذکر و اورادی خاص، دور سر بیمار گردانده می‌شود (شاردن، 3 / 1036). در لار، اسامی افراد بر روی تخته سنگی در مسجد حک می‌شود، تا گناهانشان بخشیده شود و از آتش جهنم رهایی یابند (دانشور، 1 / 235). 
افزون‌بر موارد یادشده، به باور مردم خراسان، اگر زائو بمیرد، همۀ گناهانش آمرزیده شده، به‌اصطلاح رختخوابش به بهشت می‌افتد (شکورزاده، عقاید، 153). گاه انجام دادن عملی کوچک مانند رهانیدن موشی از چنگال گربه قادر است گناهان صدساله‌ای را از بین ببرد (شهری، طهران، 4 / 533). 
افزون بر این باید به شفاعت اشاره کرد که در میان عامۀ مردم، جایگاهی مهم در زدودن گناهان دارد؛ تاآنجا‌که محتمل است حضرت علی (ع) قاتل خود، ابن‌ملجم را شفاعت کند (مولوی، مثنوی، 1 / 147). 
این اعتقاد نیز وجود داشت که یک سلام بر امام حسین (ع) و یک لعنت بر دشمنانش، کلیۀ ابواب رحمت و درهای بهشت را گشوده، و آتش دوزخ را حرام می‌کند (شهری، همان، 2 / 372).
در اسطوره‌های ایرانی، رهایی از گناه با شست‌وشوی تن همراه بوده است؛ ازجمله باید به «چشمۀ حیوان» در شاهنامه اشاره کرد (فردوسی، 4 / 367) که تطهیر معنوی با آن انجام می‌گرفته است (برای توضیحات و شواهد بیشتر، نک‍ : خالقی، 93-95). 
نکتۀ دیگر آنکه به جای توبه در محضر خداوند، گزارشهایی از توبه نزد رهبران دینی مشاهده می‌شود؛ ازجمله ابن‌بطوطه در اشاره به مدرسۀ شوشتر، از واعظانی می‌گوید که با تراشیدن مو، افراد را توبه می‌دادند (2 / 22-23). چنین رفتاری در دورۀ متأخر هم وجود داشته است (ماسه، 136، حاشیۀ 1). در دین زردشتی نیز اعتراف به گناه نزد ردان و موبدان وجود دارد ( شایست ... ، فصل 8، بندهای 1-2؛ برای آگاهی از عمل به آن در قرون متأخر، نک‍ : تاورنیه، 427). بنابراین، نباید رفتار مسلمانان را صرفاً متأثر از آیین عفو مجازات گناه در مسیحیت دانست (نک‍ : دایرةالمعارف ... ، 459).

پاداش و عقاب در فرهنگ مردم

مجموعه باورهای مردم ایران دربارۀ پاداش و عقاب را می‌توان به دو دستۀ دنیوی و اخروی تقسیم کرد:

1. پیامدهای دنیوی کار نیک و بد

در فرهنگ اسلامی، ثواب و عقاب منحصر به جهان واپسین نیست و در مقیاسی محدود در دنیا نیز پاداش و سزا وجود دارد (آل‌عمران / 3 / 148؛ نور / 24 / 19). «امداد» و «برکت» واژگانی برگرفته از قرآن، بسامد زیادی نزد عموم مردم دارد که در ازای ایمان و عمل صالح، نصیب انسان می‌شود (برای نمونه، نک‍ : اعراف / 7 / 96). عمر طولانی، آبادانی سرزمین، مقام رفیع و ارجمندی نزد مردم ازجملۀ نتایج دنیوی پاره‌ای از کارهای خیر است که در روایات به آن اشاره شده است (کلینی، 2 / 100، 121). این باور در فرهنگ عامه نفوذ فراوانی یافته است؛ برای نمونه، زبانزدی میان قشقاییها وجود دارد که هر 10 بخش برکت را در راستی معرفی کرده است (ذوالفقاری، 1 / 515). 
در مقابل برکت، نقمت قرار دارد که در اصل به معنای کیفر و مجازات است ( لغت‌نامه، ذیل واژه). بنا به باور عموم مردم ایران، بلاها مولود قهر و غضب خداوند، و محصول گناهان و نافرمانیهای انسان است (هدایت، فرهنگ، 90). این مسئله در معنای واژۀ گناه نیز هویدا ست (نک‍ : واژه‌شناسی در همین مقاله). عبارت «شکر نعمت نعمتت افزون کند / کفر نعمت از کفت بیرون کند» (دهخدا، 2 / 1027) و زبانزد «گیرم که خلق را به فریبت فریفتی / با دست انتقام طبیعت چه می‌کنی» (لیسکو، 270) به این مسئله اشاره دارد. همچنین در عجایب ‌المخلوقات طوسی، گناه موجب امراض و در مقابل، طاعات و صدقات باعث صحت و عافیت شمرده شده است (ص 458). نیز در گذشته، ایرانیان معتقد بودند که وقتی جور و ستم از حد بگذرد، تحمل گاوی که زمین بر شاخش تکیه زده است، طاق می‌شود و با انتقال زمین از شاخی به شاخ دیگر، زلزله روی می‌دهد (ماسه، 318). حتى در پژوهشی میدانی در 24 استان ایران، همچنان گرفتگی خورشید و ماه به افزایش گناه و ظلم و ستم مردم ارتباط داده می‌شود (نک‍ : میرشکرایی، 50-51) که در 6 استان، برای رهایی از آنْ قربانی، و در بقیۀ استانها نماز و نیایش به جای می‌آورند (همو، 56، 61). 
اثر این‌جهانی گناه در اشاره به حجرالاسود نیز قابل مشاهده است؛ ایرانیان معتقد بودند ظلم و گناه، این سنگ را تیره کرده است (طوسی، 166). همچنین برخی مقامات مذهبی خوزستان به دلیل آنکه کاوشهای باستان‌شناسی فرانسویان پیرامون مقبرۀ دانیال را گناه می‌شمردند، گرانی و بارانهای سیل‌آسا را به آن مرتبط می‌دانستند (دیولافوا، 699). جیمز موریه نیز از تهرانیهایی می‌گوید که چون علت خشک‌سالی را در شراب‌خواری ترسایان می‌جستند، به میخانه‌ها حمله بردند (ص 173-174). افزون بر موارد یادشده، این باور نیز وجود داشت که نحسی فرد گناهکار بر دیگر اشیاء اثر می‌گذارد؛ ازجمله آنکه اگر مرد ناپاک به قنات بی‌بی شهربانو نگاه کند، آب آن کم می‌شود (هدایت، همان، 85). تلاش عامۀ مردم در انتساب تمام خوشا‌یندها و بلاها به کارهای نیک و بد در حالی است که برپایۀ برخی آیات قرآن، گاه سختیها و مصیبتها چیزی جز آزمون نیستند و ضرورتاً تمامی نعمتها و گشایشها نباید در اثر کردار نیک انگاشته شوند (بقره / 2 / 155؛ انبیاء / 21 / 35). 
از دیگر مجازاتهای دنیوی در ادبیات اسلامی، مسخ و تغییر ماهیت یک موجود به وضعیتی فروتر است؛ ازجمله بنا به ظاهر الفاظ، گروهی از بنی‌اسرائیل که شکار در روز شنبه را پاس نداشتند، به میمون تبدیل شدند (بقره / 2 / 65؛ اعراف / 7 / 166). همچنین در روایتی منسوب به امام رضا (ع)، فیل در حقیقت مردی لواط‌کار، گرگْ بادیه‌نشینی دیوث، خرگوشْ زنی خیانت‌کار، و عقربْ فردی سخن‌چین بوده‌است (کلینی، 6 / 246؛ نیز نک‍ : ابن‌بابویه، علل ... ، 2 / 485- 489). افزون بر این در منابع اسلامی، حرمت گوشت برخی حیوانات به مسخ‌شدگی آنها ارتباط داده شده است (همو، من لایحضر ... ، 3 / 336). این اندیشه در فرهنگ مردم، ظهور و بروز بیشتری یافته‌است. بنا به اعتقاد ایرانیان، لاک‌پشت در واقع زنی بوده که دست آلوده به خمیر زده (نجفی، 86)، و یا بچۀ خود را با آن تمیز کرده‌است؛ آن‌گاه تشت به صورت لاکی بر پشت او درآمده است. همچنین این باور وجود دارد که گروهی از عاصیان بر صالح به‌صورت نسناس درآمدند (یاحقی، 819). کفتار، بوزینه، خوک، و برخی از سنگها انسانهای خطاکاری معرفی شده‌اند که به این صورت درآمده‌اند (طوسی، 294، 580، 588، 589). 
همچنین به باور برخی، ستارۀ زهره (= ونوس) زنی بدکار بوده که پس از فراگیری سحر و جادو از هاروت و ماروت به جرمی سماوی مسخ می‌شود (هدایت، نیرنگستان، 173). در فرهنگ مردم، برخی گیاهان نیز صورت تغییر شکل یافتۀ انسانهای بدکردار توصیف شده‌اند؛ ازجمله ریواس که به‌رغم جایگاه والا نزد ایرانیان و باور به اینکه مَشی و مَشیانه از شاخه‌های آن بیرون جستند (کریستن‌سن، 1 / 67)، اما در قرون پسین، تازه عروسی پنداشته می‌شد که در اثر خیانت به شوهرش مسخ شده است (ماسه، 372). 
پسند و ناپسندهای دینی و سوگیریهای مذهبی و عرفی کاملاً در باور به مسخ قابل مشاهده است؛ برای نمونه، در گذشته ایرانیان معتقد بودند که میمون در حقیقت، دشمن حضرت علی (ع)، و یا برزگری بوده که به‌واسطۀ بی‌دینی توسط ایشان مسخ شده است (همو، 324). همچنین این باور وجود داشته‌است که شمر، قاتل امام حسین (ع)، به سگی چهارچشم مبدل شد که دائم در جست‌وجوی آب به هر سو می‌رفت (همو، 323). فیل نیز پادشاهی در هندوستان دانسته می‌شد که پس از دعوت پیامبر (ص) به اسلام، گفت: «دماغ ندارم»؛ حضرت هم نفرین کردند که «خداوند چنان دماغی به تو بدهد که نتوانی جمعش کنی!»، آنگاه به جای بینی، خرطوم درآورد (همو، 325). شواهدی از این باورها در متون حدیثی نیز بازتاب یافته‌است؛ ازجمله آنکه عبدالملک بن مروان و هر یک از خاندان بنی‌امیه پس از مرگ، به‌صورت وزغ مسخ می‌شوند (کلینی، 8 / 232).

2. پیامدهای کردار نیک و بد پس از مرگ

به باور مردم، رسیدگی به پاداش و عقاب اخروی از شب اول خاک‌سپاری آغاز می‌شود. این کار با ورود دو فرشته به نامهای نکیر و منکر به قبر، و زنده‌کردن مرده تا کمر آغاز می‌شود (جملی، 130)؛ آن‌گاه از نیک و بد کردارهای دنیوی سؤال می‌کنند و پاداش و عقاب را در همان قبر نمایان می‌سازند. البته در فرهنگ مردم، بیشتر بر سختیهای آن هنگام ــ با تعبیر فشار قبر ــ تکیه می‌شود؛ ازجمله مردم شیراز معتقدند گناهکار در شب اول قبر چنان فشاری متحمل می‌شود که هر چه شیر از پستان مادرش خورده، از دماغش یا از زیر ناخنهایش بیرون می‌آید (زیانی، 93). همچنین علت گذاشتن دو چوب تروتازه از درخت انار یا انجیر زیر بازوان مرده، تکیه بر آنها به هنگام فشار قبر تحلیل شده است (میهن‌دوست، پژوهش ... ، 165). بر این پایه، گورجای نیز اهمیت شایانی پیدا می‌کند؛ ازجمله اهالی شوشتر، اموات خود را نزدیک درختی مقدس به خاک می‌سپردند تا عذاب کمتری متحمل شوند (دانشور، 1 / 45). انتقال مرده‌ها به مکانهای مقدس ــ ازجمله کربلا و مشهد ــ نیز با همین هدف صورت می‌گرفته است (سالور، 10 / 7658). هاردینگ به هنگام وصف مهم‌ترین شاهراه مسافرتی ایرانیـان یعنی جـادۀ بغـداد ـ تهران، بیشتـرین محمولـه را اجساد مردگانی مشاهده کرده‌است که برای تدفین به عتبات حمل می‌شدند (ص 107).
عقوبت بدکاران در فرهنگ ایرانیان سده‌های پیشین، جای گرفتن در چینه‌دان جغد بود (طوسی، 538) که احتمال می‌رود متأثر از ارتباط روح انسان با پرندگان در فرهنگ عرب جاهلی باشد (نک‍ : علی، 11 / 138). این اندیشه در فرهنگ اسلامی منحصراً در مورد شهدا ادامه پیدا کرد و ارواح آنان در چینه‌دان پرندگانی سبز رنگ، ساکن در قندیلهای عرش پنداشته می‌شد (دارمی، 2 / 206؛ برای آگاهی از روایت، نک‍ : زید بن علی، 492؛ قس: کلینی، 3 / 245). 
در برخی باورهای مردم، انسان ‌بی‌درنگ پس از ورود به قبر، به بهشت و دوزخ می‌رود؛ ازجمله آنکه چنانچه مرده ثواب‌کار باشد، فرشته‌ای نورانی با ورود در قبر، دست مرده را می‌گیرد و به بهشت وارد می‌کند، و اگر گناهکار باشد، با گرزی آتشین به دوزخ افکنده می‌شود (هدایت، فرهنگ، 159). اما باور اکثر ایرانیان آن است که پاداش و عذاب جزئی در قبر ادامه می‌یابد تا آنکه قیامت بر پا شود؛ آن‌گاه از قبر سر بر آورده، از پلی به نام «صراط» که بر رودخانه‌ای مملو از آتش بسته شده، عبور می‌کنند (عسکری‌عالم، 475). نیکوکاران می‌توانند به‌راحتی و آسانی عبور کنند، چون پلْ‌ خود را برای آنان عریض می‌کند، اما پهنای آن برای بدکاران به اندازۀ تیغ، باریک و تیز می‌شود تا عابران به پایین فروافتاده، دیوهای وحشتناک چنگال به دست، آنان را به جهنم افکنند (جملی، همانجا). 
اعتقاد به وجود پلی منتهی به بهشت، احتمالاً متأثر از «پل چینود» در دین زردشتی (بندهش، 129) است و چندان با این آموزۀ متقدم اسلامی که هر رونده به بهشت، ابتدا از درون جهنم گـذر می‌کند و سپس بـه بهشت درمی‌آید، سازگار نیست (نک‍ : مریم / 19 / 71؛ برای مؤید روایی و باور مسلمانان، نیز نک‍ : مجلسی، 8 / 249؛ ابن ابی الحدید، 15 / 66)، هر چند اندیشۀ پل جهنم / جسر جهنم در پاره‌ای روایات (بخاری، 7 / 205؛ کلینی، 5 / 544) و کتب کلامی پسینی (ابن‌بابویه، اعتقادات، 70) به چشم می‌خورد. عقیده به وجود این پل چنان نزد ایرانیان رسوخ کرده است که اگر ظلمی شود و به‌ویژه، فردی از پرداخت دین سر باز زند، محاكمۀ او به سر پل صراط موكول می‌شود (نک‍ : تتوی، 4 / 2515). گونۀ دیگر این زبانزد «سر پل خر بگیری» است (امینی، 170). 
سرانجام با ورود فرد به بهشت یا دوزخ که در فرهنگ اسلامی به ترتیب 8 و 7 در (= طبقه) دارد (ابن‌بابویه، ثواب، 1 / 55)، پاداش و عقاب تحقق می‌یابد. نکتۀ دیگر آنکه بسیاری از ایرانیان کیفیت جان دادن را به مسائل مختلف ثواب و گناه ربط می‌دهند؛ برای نمونه، معتقدند که اگر قیافۀ مرده بشاش باشد، به بهشت رفته، و چنانچه درهم کشیده باشد، نشان‌دهندۀ گناهکاری او ست (ماسه، 177). همچنین اگر کافور و گیاهان معطر بر روی گور به‌خوبی و کامل بسوزد، مشخص می‌شود که مرده به بهشت رفته است، و اگر ناقص بسوزد یا با دود همراه شود، روح مرده در حال گمراهی و تباهی خواهد بود (همو، 162). خراسانیها معتقدند اگر بر قبر کسی اسفند بروید، نشانۀ آمرزش گناهان است (شکورزاده، عقاید، 225).

ثواب و گناه در ادبیات رسمی و شفاهی ایرانیان

مفهوم ثواب و گناه از دیرباز در ادبیات فارسی نمود داشته است؛ به‌ویژه در سبک عراقی که عناصر اخلاقی و مذهبی غلبه دارد. همچنین از میان گونه‌های ادبی، بیش از همه باید به حکایات و داستانها اشاره کرد که بسیاری از آنها متضمن دقایق ارشادی و دوری‌جویی از ارتكاب معصیت‌اند؛ برای نمونه، می‌توان به داستان زن پاک‌دامن (عطار، 31-47) اشاره کرد که روایتهایی از آن در ادب عامه نیز وجود دارد (نک‍ : جامع‌ الحکایات، 285-313). برخی از مضامین داستانهای هزار و یک شب نیز به عاقبت کار نیک و بد اشاره دارد (نک‍ : 1 / 492-497). همچنین حجم انبوهی از ادبیات فارسی، مقابله با گناهکاری است که تظاهر به تقوا کند. مهم‌ترین نمونۀ آن شخصیت منفی محتسب در اشعار حافظ است (ص 123؛ نیز برای افسانه‌ها، نک‍ : میهن‌دوست، سمندر ... ، 32-33).
همچنین باید از داستانهای ادب عامه یادکرد که بن‌مایۀ ثواب و گناه در آنها بسامد فراوانی دارد؛ ازجمله در داستانی کردی، ادای قرض مرده‌ای که تازیانه‌های چوبین می‌خورد، سبب می‌شود مرده زنده شده، و نیکی او را تلافی کند (درویشیان، 1-2 / 307-314). داستانهای متعددی نیز پیرامون مثل «عذر بدتر از گناه» در فرهنگ مردم متداول است (نوربخش، 75-77). در ترانه‌ها و اشعار متداول میان ایرانیان نیز ثواب و گناه پربسامد است: ترانه‌ای تنکابنی دربارۀ اهمیت نماز صبح (خلعتبری، ترانه‌ها ... ، 33)، آرزوی زیارت از زبان ساکنان علی‌آباد کتول (حسینی، 104) و ابیاتی برای ترغیب مردم به ختم صلوات (وکیلیان، 68). 
از دیگر مضامین پرتکرار در ترانه‌های محلی، ضرورت ولایت اهل بیت (ع) به‌عنوان وسیلۀ نجات (مثلاً نک‍ : فقیری، 243) و شفاعت‌خواهی از آنان است (همو، 246). ثواب و گناه در لغز و چیستان نیز به چشم می‌خورد؛ برای نمونه، در تنکابن گفته می‌شود: «آن چیست که داخل گذاشتنْ ثواب، تکان دادنْ مستحب، و درآوردنْ گناه است» که پاسخ میت است؛ ازآن‌رو که ثواب دارد در داخل قبر بگذارند، و موقع خواندن تلقین، تکان دهند و اگر آن را از قبر بیرون آورند، گناه است (خلعتبری، فرهنگ ... ، 48). در بازیهای نمایشی نیز مدح نیکی و ذم بدکرداری دیده می‌شود. ازجمله در بازی «آبجی نسا»، قماربازی، جیب‌بری و شراب‌خواریْ نکوهش، و در مقابل کسب حلال و با خدا بودن تحسین می‌شود (انجوی، 65 - 66).
گذشته از ادبیات، مضمون ثواب و گناه در هنر نیز بازتاب ویژه‌ای داشته‌است؛ ازجمله باید به فیلمهای تولید شده در این موضوع اشاره کرد. از اثرگذارترین آنها می‌توان به توبۀ نصوح اثر محسن مخملباف اشاره کرد. داستان این فیلم ماجرای گناهکاری است که سکته کرده، و چون اطرافیان گمان می‌برند فوت کرده است، در آستانۀ دفن قرار می‌گیرد؛ اما ناگهان زنده شده، تلاش می‌کند از دیگران حلالیت بگیرد (بهارلو، 2 / 47). در فیلم دیگری از وی به نام استعاذه، 5 مرد برای پیروزی بر نفس خویش به جزیره‌ای پناه می‌برند، غافل از آنکه وسوسه‌های شیطانی آنها را در دورترین مکانها نیز رها نمی‌کند (حیدری، 1 / شم‍ 64). پشیمانی از گناه و تصمیم بر جبران، دست‌مایۀ ساخت آثار فراوانی شده است (برای نمونه، نک‍ : بهارلو، 2 / 52: فیلم گناهکار). همچنین ساخت چندین مجموعه به نام سیاحت غرب تلاشی در راستای به تصویر کشیدن زندگی پس از مرگ و عذابهای اخروی بوده است. 
دربارۀ ثواب و گناه در نقاشی، باید به گزارش تاورنیه توجه نمود. او به کتابهایی از زردشتیان اشاره می‌کند که عذابهای جهنم به تصویر کشیده شده است (ص 424). گرچه مترجم با نقل قول از یک زردشتی، وجود چنین کتابی را انکار کرده (ص 429)، اما محتمل است مقصود تاورنیه، نقاشیهای بهشت و دوزخ در دینکرد باشد که در پایان ارداویراف‌نامۀ منظوم نیز آمده‌است (زرتشت بهرام‌ پژدو، 165 بب‍ ، تصاویر؛ برای توضیح بیشتر و عکسهای دینکردنامه، نک‍ : رضی، 208- 239). در فرهنگ اسلامی، تصویرگری بهشت و دوزخ و خصوصاً عقاب گناهکاران در معراج‌نامه‌ها به چشم می‌آید (نک‍ : معراج‌نامه، گ 47-55). نیز می‌توان نگارگری تعذیب گناهکاران قوم عاد و لوط را در قصص‌ الانبیاء مشاهده نمود (نک‍ : نیشابوری، گ49 پ، گ26پ). محتمل است این تصویرگریها متأثر از مسیحیت باشد که نمونۀ آن را می‌توان در کلیسای وانک اصفهان مشاهده کرد.
دربارۀ ثواب و گناه، مثلها، اصطلاحات، زبانزدها و کنایات بسیاری در گفتار ایرانیان وجود دارد. بسامد مواردی که در آن به نوعی این مفاهیم به کار رفته است، امکان‌پذیر نیست و دسترسی کامل به آنها نیازمند تحقیق مفصل دیگری است. در اینجا شماری از معروف‌ترین آنها از نظر می‌گذرد: کار خیری که پیامدی منفی داشته باشد: «ثواب کردم، کباب شدم»؛ «ثوابی کرده و به شرش درمانده» (ذوالفقاری، 1 / 734)؛ اشاره به نفع کار خیر: «ثواب، راه به خانۀ صاحبش می‌برد»؛ «آنچه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی» (شکورزاده، دوازده ... ، 50، 361)؛ فراوانی کسب ثواب: «ثواب ریخته است» (هبله‌رودی، 249)؛ توصیه به میانه‌روی در اعمال نیک: «کاری بکن بهر ثواب، نه سیخ بسوزد نه کباب» (امینی، 509)؛ و در تعبیر «گناه پنهان به از ثواب آشکار» تظاهر به کار خیر تقبیح می‌شود (شهری، قند ... ، 583).
ساختهای ادبی پیرامون گناه افزون‌تر است؛ ازجمله لزوم بخشش خردترها: «گناه از کوچک‌تر، بخشش از بزرگ‌تر» و «از خردان خطا، از بزرگان عطا» (شکورزاده، همان، 836)؛ اثر گناه فرد بر اجتماع: «یگ خانَه گُنا، صد خانَه تَبا» (خاوری، امثال ... ، 516)؛ و «یک نفر گنه‌کار، صد نفر گرفتار» (دهگان، 871). 
پاره‌ای از مثلها نیز به امکان سرزدن گناه از انسان و بخشندگی خداوند اشاره می‌کند: «گناه آدمی رسمی قدیم است»، «گناه از بنده و عفو از خداوند» (شکورزاده، همانجا)، «خداوند یک گناه، دو گناه را پای آدم نمی‌گیرد» (ذوالفقاری، 1 / 877). اصطلاح متداول «گناه کسی را شستن» ( لغت‌نامه، ذیل گناه) به غیبت‌کردن اشاره می‌کند؛ با این توضیح که بنا به باور عموم جامعه، غیبت‌کننده باری از گناهان طرف مقابل برداشته، و بر دوش می‌کشد. هنگامی‌ که گناه به حساب فرد دیگری نوشته شود و یا به اشتباه مجازات صورت گیرد، این تعابیر به کار می‌رود: «گناه بی‌بی، گردن کنیز است» (دهخدا، 3 / 1323)؛ «گناه را گاو می‌کند، گوساله تاوان پس می‌دهد»، «گناه را ماران می‌کنند، موران را می‌گیرند» (ذوالفقاری، 2 / 1528)؛ «گناه کنند گاوان، رئیس ده دهد تاوان» (کیا، «مثلها ... »، 38)؛ و مشهورتر از آنها: «گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن دولگری» (داعی‌الاسلام، 4 / 422). 

مآخذ

 آزاده، حسین، باورهای مردم شمال فارس، شیراز، 1390 ش؛ آقاجمال خوانساری، محمد، «عقاید النساء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ آلسکرلی، آلسکر، هنر و فن چهره‌شناسی (فیزیوگنومی)، ترجمۀ قدیر گلکاریان، تهران، 1384 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌ البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، 1404 ق؛ ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، قم، 1404 ق؛ همو، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، 1364 ش؛ همو، علل الشرائع، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1385 ق / 1966 م؛ همو، من لا یحضره الفقیه، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1404 ق؛ ابن‌بطوطه، رحلة، به کوشش عبدالهادی تازی، رباط، 1417 ق / 1997 م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، [بیروت]، 1403 ق / 1983 م؛ ابن‌ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر؛ ابن‌منظور، لسان؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی، اشرف، قانون و دادگستری در شاهنشاهی ایران باستان، تهران، 1346 ش؛ ارداویراف‌نامه، ترجمۀ رحیم عفیفی، تهران، 1342 ش؛ «اعلامیه‌ای با عنوان حدیث بیداری و خرافه‌ای دیگر ... »، موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، 1385 ق، شم‍ 204‘ 93؛ اکبری مفاخر، آرش، درآمدی بر اهریمن‌شناسی ایرانی، تهران، 1389 ش؛ امجدی، جلیل و دیگران، امام علی (ع) در فرهنگ عامۀ خراسان، تهران، 1386 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، به کوشش غلامحسین صدری‌افشار و مهرداد کاظم‌زاده، تهران، 1389 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، بازیهای نمایشی، تهران، 1352 ش؛ انزابی‌نژاد، رضا و دیگران، بیست وقف‌نامه از خراسان، مشهد، 1388 ش؛ انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ فرهنگ زورخانه، تهران، 1353 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهـران، 1365 ش؛ بافقی، محمدمفید، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1385 ش؛ بخاری، محمد، صحیح، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ بخشی‌زاده، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1390 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بو، فرانسیس، چهره‌شناسی و ویژ‌گیهای فردی، ترجمۀ غلامرضا افشار نادری، تهران، 1370 ش؛ بهار عجم، لاله تیک چند بهار، به کوشش کاظم دزفولیان، تهران، 1380 ش؛ بهارلو، عباس، فیلم‌شناخت ایران، تهران، 1384 ش؛ بهرامی، فرشته، نظرکرده، آیینها و باورهای امامزاده‌های رودبار الموت غربی، تهران، 1389 ش؛ بیهقی، محمود، سبزوار شهر دیرینه‌های پایدار، مشهد، 1370 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، تهران، 1356 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، اصفهان، 1336 ش؛ تتوی، احمد و آصف‌خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ‏1382 ش؛ تفسیر قرآن مجید، به کوشش جلال متینی، تهران، 1349 ش؛ تنکابنی، محمد، قصص العلماء، به کوشش محمدرضا برزگر و عفت کرباسی، تهران، 1383 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جاروتی، ابوالعلا، فرهنگ مجموعة الفرس، به کوشش عزیزالله جوینی، تهران، 1356 ش؛ جامع ‌الحکایات، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد (دفتر دوم و سوم)، تهران، 1385 ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، 1348 ش؛ جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ همو، محرم در کازرون، تهران، 1378 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ حائری، مرتضى، سّر دلبران، به کوشش رضا استادی، قم، 1377 ش؛ حبیبی، حسن، «صد و ده واژۀ قرآن کریم در زبان محاورۀ مردم تهران ‹در چهل سال قبل›»، نامۀ فرهنگستان، 1382 ش، شم‍ 21؛ حسینی، محسن، فرهنگ و جغرافیای علی آباد کتول، [تهران]، 1370 ش؛ حسینی‌فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگارفسایی، تهران، 1367 ش؛ حمیدی، علی‌اکبر و دیگران، مردم‌نگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ حیدری، غلام، فیلم‌شناخت ایران، تهران، 1384 ش؛ خالقی‌مطلق، جلال، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1381 ش؛ خاوری، محمدجواد، امثال و حکم مردم هزاره، تهران، 1380 ش؛ همو، دوبیتیهای عامیانۀ هزارگی، تهران، 1382 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانۀ شعرها، مشهد، 1385 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، ترانه‌های عامیانۀ تنکابن و رامسر، تهران، 1390 ش؛ همو، جایگاه مهمان و مهمان‌نوازی در فرهنگ مردم ایران، تهران، 1388 ش؛ همو، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، 1349 ق؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ دانشور، محمود، دیدنیها و شنیدنیهای ایران، تهران، 1327 ش؛ دایرة‌‌المعارف کتاب مقدس، به کوشش بهرام محمدیان، تهران، 1381 ش؛ دبا؛ درویشیان، علی‌اشرف، افسانه‌ها و متلهای کردی، تهران، 1380 ش؛ «دستورات ابلاغی به ادارۀ تشریفات در مورد ممنوعیت ... برگزاری مراسم چراغ برات»، موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، 1314 ق، شم‍ 981‘99؛ دلکش، ایرج، املش، پردیس ایران، رشت، 1389 ش؛ دوزی، راینهارت، تکملة المعاجم العربیة، ترجمۀ محمد سلیم نعیمی، بغداد، 1980 م؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1390 ش؛ دهقان مهرجردی، الهام، میبد در آینۀ تاریخ، سمنان، 1390 ش؛ دهگان، بهمن، فرهنگ جامع ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1383 ش؛ دیولافوا، ژان، ایران، کلده و شوش، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، به کوشش بهرام‌ فره‌وشی، تهران، 1369 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ راشد محصل، محمدتقی، «برات، براتی»، فروهر، تهران، 1362 ش، شم‍ 8- 9؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، ‏1382 ش؛ رسولـی، غلامحسن، پـژوهشی در فـرهنگ مـردم پیـرسواران، تهـران، 1378 ش؛ رشدیه، شمس‌الدین، سوانح عمر، تهران، 1362 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، 1358 ق / 1940 م؛ رضی، هاشم، متون شرقی و سنتی زرتشتی (جلد دوم: منظومۀ زراتشت‌نامه)، تهران، 1383 ش؛ روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه و آوانویسی حسن رضایی باغ‌بیدی، تهران، 1384 ش؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1367 ش؛ ریویر، کلود، درآمدی بر انسان‌شناسی، ترجمۀ ناصر فکوهی، تهران، 1379 ش؛ زرتشت بهرام‌ پژدو، ارداویراف‌نامۀ منظوم، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1343 ش؛ زیانی، جمال، دلنوشته‌هایی از فرهنگ آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1390 ش؛ زید بن علی، المسند، بیروت، دار الحیاة؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سالمی، نورالله، افسانه‌های مردم آذربایجان، تهران، 1376 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374-1380 ش؛ سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، 1346 ش؛ سجادی، علی‌محمد، «حمام و استحمام»، مجموعه مقاله‌های همایش حمام در فرهنگ ایرانی، تهران، 1384 ش؛ سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ سعیدی، محمدحسن، مردم‌شناسی مراسم آیینی، آشتیان، 1386 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، کجور: تاریخ، فرهنگ و جغرافیای منطقۀ کجور مازندران، تهران، 1387 ش؛ سنگ‌نبشته‌های کرتیر موبدان موبد، ترجمۀ داریوش اکبرزاده، تهران، 1385 ش؛ سیدی، مهدی، چراغ برات خراسان، فروردگان باستان، مشهد، 1374 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، ‏1374 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شجاع، انیس الناس، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ همو، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1370 ش؛ صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، 1383 ش؛ صدیق، حسین، هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات مردم آذربایجان، به کوشش محمدباقر باقری، تهران، 1388 ش؛ صرفی، محمدرضا، باورهای مردم کرمان، کرمان، 1391 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ «عجیب‌ترین وقفهای مردم ایران»، تابناک (مل‍ ‌)؛ عسکری عالم، علی‌مردان، ادبیات شفاهی قوم لر، تهران، 1388 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش هلموت ریتر، تهران، 1368 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل ‌الاسلام، بیروت، 1422 ق / 2001 م؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، تهران، 1358 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، سیری در ترانه‌های محلی، شیراز، 1385 ش؛ فوروکاوا، ن.، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده و کینیجی ئه‌اورا، تهران، 1384 ش؛ فیدالگو، گ. پ.، گزارش سفیر کشور پرتغال در دربار سلطان حسین صفوی، ترجمۀ پروین حکمت، تهران، 1357 ش؛ قرآن کریم؛ قلی‌پور، حجت‌الله، یاقوت سبز، شیراز، 1384 ش؛ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، تهران، 1365 ش؛ کازاما، آ.، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده، تهران، 1380 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، 1368 ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1345 ش؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1362 ش؛ کروسینسکی، سفرنامه، ترجمۀ عبدالرزاق مفتون دنبلی، تهران، 1363 ش؛ کیا، صادق، «مثلهای فارسی، از کتاب شاهد صادق»، فرهنگ عامه، تهران، 1341 ش، شم‍ 2؛ همو، واژه‌نامۀ شصت و هفت گویش ایرانی، تهران، 1390 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهـران، 1371 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ لیسکو، ر.، داستانهای کهن کردی، ترجمۀ محمد ریانی، تهران، 1370 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تهران، 1355 ش؛ ماوردی، علی، ادب الدنیا و الدین، به کوشش محمدکریم راجح، بیروت، 1421 ق؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مجموعۀ روزهای نیک و بد از دینکرد، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شم‍ 682‘86؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، تهران، 1368 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ همو، «محرم در کیش»، همایش بین‌المللی محرم در فرهنگ مردم، تهران، 1383 ش؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، 1386 ش؛ معراج‌نامه، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی فرانسه (مل‍‌ ) ؛ معطوفی، اسدالله، ضرب‌المثلها، کنایات و باورهای مردم گرگان ( استراباد)، تهران، 1376 ش؛ مقدم گل‌محمدی، محمد، تویسرکان، تهران، 1387 ش؛ موریه، جیمز، سرگذشت حاجی بابا اصفهانی، تهران، 1330 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1362 ش؛ همو، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1384 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مهروش، فرهنگ، مروری بر گسترۀ دعاپژوهی، تهران، 1389 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرشکرایی، محمد و دیگران، گرفتگی خورشید و ماه در فرهنگ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1364 ش؛ میهن‌دوست، محسن، پژوهش عمومی فرهنگ عامه، تهران، 1380 ش؛ همو، سمندر چل گیس، تهران، 1352 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نوربخش، حسین، کریم شیره‌ای دلقک مشهور دربار ناصرالدین شاه، تهران، 1378 ش؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ برلین (مل‍ ‌)، کتابت: 984 ق؛ نیک‌اندیش، نسرین، جغرافیای شهرستان آران و بیدگل، کاشان، 1388 ش؛ نیکوکار، عیسى، ترانه‌های نیمروز، تهران، 1352 ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1365 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ هاردینگ، آ.، خاطرات سیاسی، ترجمۀ جواد شیخ‌الاسلامی، تهران، 1363 ش؛ هبله‌رودی، محمدعلی، جامع التمثیل، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1390 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1378 ش؛ همو، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هزار و یک شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش میترا مهرآبادی، تهران، 1387 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1386 ش؛ ییت، چ. ا.، خراسان و سیستان، ترجمۀ قدرت‌الله روشنی و مهرداد رهبری، تهران، 1365 ش؛ نیز:

Anderson, T. S., My Wanderings in Persia, London, 1880; Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui, Paris, 1908; Digital, www.digital, staatsbibliothek-berlin.de; ERE; Gallica, www.gallica. bnf. fr; Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, London, 1909; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Tabnak, www.tabnak.ir / fa / news / 303037 (acc.13 / 5 / 1393).
یحیى میرحسینی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: