اصناف
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 21 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240033/اصناف
دوشنبه 22 اردیبهشت 1404
چاپ شده
9
اَصْناف (جمع صِنف، به معنای گونه و نوع)، در اصطلاح یعنی دستههای مستقلی از پیشهوران كه فعالیت مشابهی دارند. این واژه در متون كهن نیز به همین معنی آمده است (نک : عتبی، 386؛ نیز شیخلی، 65). از روزگار عباسیان به این سوی گذشته از صنف، «ارباب مِهن» و «اصحاب حِرف» را نیز به همین معنی به كار بردهاند (همو، 66). نویسندگان عصر صفویه نیز «اهل حرفت» و «ارباب صناعت» را معادل صنف آوردهاند (اسكندر بیك، 2 / 861؛ وحید، 198). در دورۀ عثمانی هم به صاحبان حرف، اصناف میگفتند («دائرةالمعارف ترك»، XV / 432).یكی از مسائل مورد توجه محققان، مقایسۀ اصول و تشكیلات اصناف در جهان اسلام با «گیلد»، یعنی اتحادیههای پیشهوران و بازرگانان شهرهای اروپای قرون وسطى است كه به ویژه در قلمرو بیزانس توسعه یافته، تقریباً یكی از نهادهای مهم مدنی امپراتوری محسوب شدند. این اصناف وظایف و فعالیتهای متعددی در حوزۀ سیاسی و اجتماعی و شغلی خویش داشتند ( كلیر ... ، XI / 516؛ پیرن، 81؛ شوبرگ، 194 -190)؛ اما تشكیلات و قلمرو فعالیت گیلد در اروپا با آنچه در جهان اسلام رواج داشت، متفاوت بود. چه، با آنكه از دیدگاه جامعهشناسی، اسلام اساساً صاحب اندیشه و نظریۀ تمدن شهری بود (استرن، 51-52؛ كلارك، 8) و با ظهور شمار فراوانی از شهرهای بزرگ به كمال اجتماعی رسید، اما دولت اسلامی هرگز حدود كاملاً مستقلی برای اصناف به رسمیت نشناخت؛ چون وظیفۀ دولت اسلامی با نقش دولتهای مسیحی تفاوت داشت. اصناف در قلمرو اسلام از آزادی عمل گیلدها برخوردار نبودند و دولت اسلامی از طریق دیوانِ حسبه كه وظیفۀ امر به معروف و نهی از منكر را بر عهده داشت، بر كلیۀ امور اهل حرفه نظارت میكرد (كاستلو، 50-51؛ لویس، 20-21).شهرهای اسلامی به ویژه در سرزمینهای شرقی عموماً از 3 ناحیۀ جدا از هم یعنی كهندژ، شارستان و ربض تشكیل میشد. سرای سلطان و دیوانها معمولاً در كهندژ، مسجد جامع، بازار و خانهها در شارستان، و كاروانسراها و دیگر نهادهای شهرهای بزرگ در ربض واقع بود (اصطخری، 193؛ ناصر خسرو، 12؛ مافروخی، 83؛ كاستلو، 39). احداث یا گسترش شهرهای بزرگی چون بصره، كوفه، فُسطاط، قیروان و نیز بغداد و نیشابور همه مدیون تشویق اسلام بر تجمع و تجارت در شهرهاست؛ و از آن سوی بازرگانان در گسترش مادی و معنوی شهرهای اسلامی سهم مؤثری داشتند (حتّی، 305؛ بومنت، 194-196؛ شوبرگ، 55).به هر حال، دربارۀ منشأ اصناف اسلامی از جانب پژوهشگران، فرضیههای متفاوتی بیان شده است. برخی آن را گرتهبرداری از روی تشكیلات صنفیِ ساسانی ـ بیزانسی میدانند. در رأس هر جماعت از پیشهوران، پیشكسوتی وجود داشت. در عصر امویان و عباسیان در ایران همانند شهرهای بیزانس، افراد هم حرفه در یك محله و یك راسته به كار اشتغال داشتند. در یك نوشتۀ مورخ 542 م در كلیسایی سریانی، امضای «پیشكسوت» (رئیس محترفه) دیده میشود كه در متن سریانی به صورت پارسی «كرّوگبد» آمده است (پیگولوسكایا، 313-315). پس از پیروزی اعراب بر ایران و بخشهایی از قلمرو روم شرقی، اصناف ساسانی ـ بیزانسی این نواحی فرصتی یافتند تا با پذیرفتن مقررات اسلامی به عنوان نهاد مدنیِ نیمه مستقل در فضای جدید به فعالیت خود ادامه دهند (همو، 314؛ لویس، 21-22؛ EI1، ذیل صنف؛ گرونه باوم، 217). در سدۀ 15 م نیز پس از آنكه دولت عثمانی بر قلمرو بیزانس مستولی گردید، اصناف بیزانسی با حفظ برخی از ویژگیهای رومی ـ مسیحی خود، با پذیرفتن شكل و وظایف جدید، به عنوان نهادهای مدنی اسلامی در قلمرو امپراتوری عثمانی به حیات خود ادامه دادند (لویس، 27-28).برخی دیگر منشأ اصناف اسلامی را در تبلیغات گروههای مخفی و آشكار باطنی مذهبان و قرمطی مسلكان میدانند كه برضد خلفا و برخی تمایلات قوم پرستانۀ آنان و نیز طبقات ثروتمند حكومتگر دست به مبارزهای خشونتآمیز زدند. با بسط تجارت و رونق صنعت از قرن 3 ق به بعد و افزایش شمار محترفه، فرقههای شیعی ـ اسماعیلی دست به تبلیغ برای جذب نیروهای پیشهوری شهری زدند (گرونهباوم، همانجا). به گفتۀ ماسینیون، از آنجا كه قرمطیان یك جنبش شهری محسوب میشدند، تلاش میكردند تا با نفوذ در تشكیلات اهل حرفه آنها را برای پیشبرد اهداف خود سازمان دهی كنند (EI1، همانجا). این نكته در سیاستنامۀ خواجه نظامالملك در داستان خروج محمد نخشبی رئیس باطنیان خراسان و گسترش دامنۀ تبلیغات او میان محترفه و دیوانیان و بزرگان بخارا نیز آمده است. در همین اثر به برخی از رؤسای باطنیان كه در قلمرو اسلام ضمن تبلیغ مذهب خود به حرفهای مشغول بودند، اشاره شده است (ص 283، 296، 299).بنابر تحقیقات گرونه باوم، جنبش قرمطی دست كم در چند منطقه موجب گسترش نظامهای صنفی شد (همانجا). به گفتۀ ماسینیون و لویس، دلتنگی مشترك اهل حِرف و صوفیان خشمگین از ستم بنی عباس عامل پیوند و اتحاد میان این دو جماعت مهم شهرنشین گردید. اگر در برخی مناطق صوفیان در تشكیلات محترفه رسوخ كردند، در لحسا قرمطیان برای جلب پیشهوران به پشتیبانی مالی از آنان برخاستند، چنانكه «هر غریب كه بدان شهر افتد و صنعتی داند، چندانكه كفاف او باشد، مایه بدادندی تا او اسباب و آلتی كه در صنعت او به كار آید بخریدی و بهمراد خود زرایشان، همان قدر كه ستده بودی، باز دادی» (ناصر خسرو، 148- 149). افكار صوفیانه در بسیاری از تشكیلات حرفهای تأثیر كرد و گویا در قرن 5 ق / 11 م اصناف اسلامی برخی از رسوم صوفیان را پذیرفتند.اخوان الصفا از 5 زاویه به پیشهوران مینگرند: 1. از جهت موادی كه به كار میبرند، زرگر و عطرساز بر دیگران برترند؛ 2. از نظر آنچه میسازند، سازندگان ابزارهای پیچیده از قبیل اسطرلاب والاترینند؛ 3. از جهت كالای ضروری، بافندگان و كشاورزان و معماران برترند؛ 4. از نظر سودمندی برای عامۀ مردم، گرمابهداران و متصدیان كه كارشان برای همۀ شهر اهمیت حیاتی دارد؛ 5. از نظر چابكی و استعداد و نه سودمندی، تردستان، نقاشان و رامشگران مهمترینند (رسائل ... ، 1 / 287- 288؛ نیز نک : شیخلی، 50-52؛ گرونه باوم، 216؛ لویس، 24-25).برخی مراسم فتوتیان و صوفیان مانند «كمربستن» و «پوشیدن سراویل» به هنگام اعطای رتبۀ استادی به اهل حِرف و مراسمی كه برای این كار برپا میكردند، قابل توجه است. به گفتۀ ملاحسین كاشفی: «در این طریق آن كس را كه میان كسی را بندد، او را استاد «شدّ» گویند و شاگرد را كه داعیۀ میان بستن دارد، «خلف» گویند و «فرزند طریق» نیز خوانند» (ص 97؛ نیز نک : همدانی، 67؛ شیخلی، 53؛ EI1، ذیل شدّ). كاشفی دربارۀ آداب كسب و حرفه نیز چنین آورده است: كسب باید از مال حرام پاك باشد؛ برای ضرورت معاش باشد، نه برای جمع مال؛ كسب را سبب روزی شناسد؛ با حرامخوار معامله نكند؛ در حرفۀ خود غل و غش و كار معیوب نكند؛ انصاف نگاه دارد بر كسی كه بهای متاع را نمیداند، اجحاف نكند؛ اگر اهل ترازوست، كم ندهد و زیاده نستاند؛ اگر اهل ذراع است، زیاد و كم ننماید (ص 261-262).در رسالات حِسبۀ قرن 6 ق / 12 م ــ از قدیمترین متون دربارۀ اصناف پیشهور ــ به رؤسای كسبه مانند «عریف»، «امین»، «مقدم» و نیز اجرای فرامین محتسب به وسیلۀ محترفه اشاره شده است (لمتن، تداوم ... ، 370-371). برخی دیگر علت ضعف نظام صنفی و عدم رشد اصناف را در كشورهای اسلامی و شرقی، تداوم سازمان طایفهای (وبر، 115)، یا تمركز قدرت دولت میشمارند (كائن، 51-63). برخی از خاورشناسان معتقدند كه اصناف اسلامی از یكپارچگی صنفی استواری برخوردار نبودند. گویتین پس از مطالعۀ اسناد گنیزه در قاهره اعلام كرد كه جستوجو برای یافتن واژهای كه در مفهوم معادل گیلد متداول در اروپا باشد، كاری عبث است؛ فقط دربارۀ مشاغلی كه نیاز به تخصصی ویژه دارد، مثل پزشكی یا مشاغلی كه احتمال سوء استفاده در آن بسیار است، برای جلوگیری از آن و ارائۀ خدمات بهتر انتصاب یك معتمد خودی و اهل فن، سفارش شده است (ص 267-268). یكی دیگر از محققان نیز آورده است كه در شهر اسلامی معمولاً از نهاد صنفی خبری نبود، یا به ندرت یافت میشد، جامعه فاقد هر گونه هویت صنفی بود و به اجتماعات روستامانندِ بیشماری تقسیم میشد كه اعضای آن در محلات جداگانۀ شهرها زندگی میكردند (كاستلو، 165-166؛ قس: استرن، 47).اگرچه به سبب متفاوت بودن احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میان قلمرو اسلام و مسیحیت، نهادهای موجود در این دو قلمرو نیز طبیعتاً نمیتوانستند همانند باشند، ولی باید گفت كه وجود نهادی با عنوان صنف با كارگزاران و وظیفهدارانی همچون شیخالحرفه،عریف، كدخدا و ... همه حكایت از فعال بودن تشكیلات پیشهوری در شهرهای اسلامی دارند (گلداشمیت، 102).با توسعۀ بغداد در سدههای 3-5 ق / 9-11 م، شرایط مادی برای احداث بازار و تجمع پیشهوران در راستههای مختلف فراهم شد (علی، 101). نخستین نمونۀ تشكیلات تقریباً سازمان یافتۀ پیشهوران اسلامی را میتوان در بازارهای محلۀ كرخ بغداد در قرن 3 ق / 9 م پیدا كرد (شیخلی، 73-76)؛ چنانكه یعقوبی گزارشی دربارۀ بازار كرخ و تفكیك رستهها و اصناف مختلف ارائه كرده است (ص 18؛ نیز نک : نرشخی، 28- 29، 74-75). ناصرخسرو نیز دربارۀ بازار اصفهان گزارشی نزدیك به همین مضمون آورده است (ص 166). تخصصی شدن بازارها بر اساس نوع حرفه به جهات گوناگون از جمله نظارت بر اخلاق و رفتار محترفه و نیز جمعآوری مالیات به شكل گروهی و ارائۀ خدمات عمومی بهتر از سوی حكومتهای قلمرو اسلام حمایت میشد (بومنت، 197-202؛ دانشنامه ... ، 353).از قرن 4 تا 7 ق / 10 تا 13 م اصناف شهرهای بزرگ اسلامی مثل بغداد، قاهره و اصفهان به طور چشمگیری رشد یافتند. دولتها نیز از این رشد به راههای گوناگون از جمله احداث بازارهای جدید، استخدام اهل حرف و سفارش تولید اجناس پشتیبانی میكردند (مثلاً نک : ابن بلخی، 145-146). قاهره در قرن 5 ق از جملۀ شهرهایی بود كه محترفه در آنجا برای خود تشكیلات صنفی ترتیب دادند. ناصر خسرو كه در 439 ق در آن دیار بوده، از بازار قاهره و اصناف آنجا و تشكیلات محترفه، اخلاق و وظایف آنها سخن رانده است (ص 94-96). روند رو به گسترش شهرنشینی و تقویت بنیادهای مدنی در قلمرو اسلام در حملۀ مغولان مدتی متوقف شد (رشیدالدین، 350)، اما سیاست احیای اقتصادی دورۀ غازان خان موجب رونق نسبی شهرنشینی گردید (رجبزاده، 126-130، 160- 169).در زمان جانشینان تیمور، با بازگشت آرامش نسبی به فضای سیاسی ـ اجتماعی ایران، بار دیگر كسب و كار پیشهوران رواج یافت و آنان توانستند تشكیلات صنفی خود را سر و سامان دهند. در این زمان است كه ابن بطوطه جهانگرد معروف از شهرهای اصفهان و شیراز دیدن كرد. وی در سفرنامۀ خویش گزارشی مختصر دربارۀ وضعیت اصناف این دو شهر آورده، و تصریح كرده است كه هر دسته از پیشهوران اصفهان رئیس و پیشكسوتی برای خود انتخاب میكند كه او را «كلو» مینامند (ص 211).اطلاع دربارۀ وضع اصناف در قلمرو عثمانی، به سبب كثرت منابع و نیز بر اثر تحقیقات فراوان پژوهشگران غربی بیشتر است. از آنجا كه دولت عثمانی جانشین امپراتوری بیزانس بود، به طور طبیعی تشكیلات پیشهوری این امپراتوری نو بنیاد اسلامی تحتتأثیر نظام صنفی و شیوۀ بازارهای رومی قرار گرفت. نهادهای شهری سرزمینهای فتح شده مضمحل نشد، بلكه همۀ آنها باقی ماندند و آب و رنگ اسلامی گرفتند (هامر پورگشتال، 1 / 674).به انجمنهای صنفیِ عثمانی «لُنجا» میگفتند كه زیر نظر دولت اداره میشد. اصناف مهم در بازارهای مركزی شهرهای پرجمعیت مثل استانبول و بورسه به كسب و كار مشغول بودند. شرح اصناف استانبول تصویرزندهای است از زندگی پرنعمت و متنوع این شهر بزرگ اسلامی. اصناف این شهر به 57 رسته تقسیم میشدند و بر روی هم 001‘1 صنف بودند (لویس، 165). شمار اعضای واحدهای صنفی گاهی به بیش از 12 هزار واحد میرسید و گاهی صنفی مانند سازندۀ وسایل شكنجه، یك عضو بیشتر نداشت (كاستلو، 51).هیأت مركزی ناظر بر امور اصناف 6 نفر بودند كه به آنها «شش تایی»ها میگفتند. وظیفۀ هر كدام نظارت و رسیدگی بر قسمتی از امور اهل حرفه بود، بدین قرار: 1. شیخ الاصناف در رأس «شش تایی»ها قرار داشت. وی از میان خبرهترین اعضای صنف انتخاب، و توسط قاضی محل به دولت معرفی میشد. شیخالاصناف بر امور فرهنگی و اخلاق عمومی و حرفهای محترفه نظارت داشت؛ 2. كهایا (یا كدخدا)ی صنف اقتدار معنوی فراوان داشت و به لحاظ اهمیت پس از شیخالاصناف بود. كدخدا را اعضای اصلی از میان ریشسفیدان انتخاب میكردند و اگر دولت هم وی را تأیید میكرد، به نامش «تعلیقه» نوشته میشد؛ 3. «ییگیتباشی» درواقع رئیس مستقیم صنف محسوب میشد كه رعایت نظم و قانون، سرپرستی مجلس انتخاب استاد، اجرای احكام مجازات و حفظ صندوق اعانه را در دست داشت؛ 4. «ایشجی باشی» معاون ییگیتباشی فردی كاردان و وارد به امور فنی پیشه بود كه كیفیت و مرغوبیت تولیدات مختلف را زیر نظر داشت؛ 5 و 6: دو نفر از خبرگان شایستۀ هر صنف مشهور به «اهل خبره» بودند كه به بازار عرضه و تقاضا آشنایی داشتند و به عنوان نمایندۀ صنف در گفتوگو و چانهزدن با تجار و خریداران، شركت میكردند («دائرةالمعارف ترك»، XV / 432-433).تصمیمات «شش تایی»ها قانونی بود و كدخدا مأمور اجرای آن به شمار میرفت. اینان به جرائم صنفی اعضا رسیدگی، و سپس حكم لازم را صادر میكردند. همین هیأت صلاحیت رسیدگی به شرایط لازم برای اعطای درجۀ استادی به داوطلب این مقام را نیز داشت. پس از اعطای درجۀ استادی، «شش تایی»ها برای فراهم شدن تسهیلات مورد نیاز استاد جدید كمكهای نقدی جمعآوری میكردند (همان، XV / 433؛ لویس، 181-182).به روایت اولیا چلبی در 1048 ق / 1638 م به فرمان سلطان مراد چهارم، برای تهیۀ شرحی از امور جاری شهر استانبول، همۀ اصناف برحسب اهمیتشان از برابر خانۀ قاضی رژه رفتند و شیوخ و پیران و نقیبان و آقاها و كهایاها و ییگیتباشیها همه حاضر شدند. بنابر همین گزارش سلطان به بعضی از اصناف مانند صنف كفاشان، خیاطان و باسمه زنان عنایت خاصی داشت و آنان نیز از این طریق نفوذ و اقتداری یافته بودند (همو، 159-160، 173-181).در نظام صنفی عثمانی «حق» عضویت در تشكیلات پیشهوری و اجازۀ تأسیس دكان، به داشتن «گدیك» مربوط میشد. گدیك تذكرهای بود كه هیأت ششتایی به استادان صنف میداد. استاد صنف با این تذكره میتوانست كسب و كار خود را در بازار اصلی راه اندازد. شمار گدیك هر صنفی معین و محدود بود. پس از فوت یك استاد، امكان داشت كه تذكرۀ وی به فرزند واجد شرایط او برسد؛ در صورتی كه استاد چنین وارثی نداشت، این حق زیر نظر كدخدا و با اجازۀ قاضی به استادی از همان صنف واگذار میشد. رسم گدیك از اواخر قرن 13 ق / 19 م به تدریج بیاعتبار شد. سلطان سلیم سوم در 1220 ق / 1805 م در شرایط اعطای تذكرۀ صنف یا حق داشتن «دستگاه»، اصلاحاتی به عمل آورد. از آن به بعد تنها سلطان حق صدور این امتیاز را داشت و سرانجام بنابر تنظیماتِ 1277 ق / 1860 م رسم گدیك برای همیشه تعطیل شد («دائرةالمعارف ترك»، XV / 432-433).علاوه بر این صنفها، دولت خود به تأسیس كارخانههای سلطنتی نیز اقدام مینمود. هامر پورگشتال به مباشران مطبخ سلطان اشاره دارد كه به 12 صنف تقسیم شده بودند. مهمترین آنها عبارت بودند از: طاوقچی (خریدار یا فروشندۀ مرغ)، مومچی (شماع)، آشچی (طباخ)، رچلچی (مرباساز)، اتمكچی (نانوا)، سودچی (خریدار یا فروشندۀ شیر)، بوزچی (خریدار یا فروشندۀ یخ) و جز آنها (3 / 2147).به نظر میرسد كه دولت عثمانی به جای استقرار یك نظاممتمركز اداری، خودگردانی محدود گروهها و طبقات مذهبی و اجتماعی را ترجیح میداد. آنچه امروز خدمات عمومی نامیده میشود، دست كم در قاهره، دمشق، حلب و تونس توسط اصناف اجرا میشد و این وضع مدت 3 قرن ادامه داشت (ریمون، 34-35). این شهرها در دورۀ عثمانی بسیار توسعه یافتند. قیصریهها و بازارهای شهرهای یاد شده، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بودند. در حلب در اواخر قرن 11 ق / 17 م نزدیك به 130 صنف وجود داشت (همو، 34؛ لاپیدوس، 199). هر یك از اصناف در راستۀ جداگانهای از بازار متمركز بودند؛ مانند سوق النحاسین (بازار مسگران)، سوق العلبیه (بازار صندوقسازان) و سوق الفرائین (بازار پوستین دوزها) و جز آنها كه شمارشان را 56 راسته دانستهاند (ریمون، 42).بنابر پژوهش اِلیا قدسی دربارۀ نظام صنفیِ دمشق در نیمۀ دوم قرن 13 ق / 19 م، هیأتی از ریشسفیدان و كدخدایان، امور هر صنف را زیر نظر داشتند. در رأس اصناف دمشق، «شیخ المشایخ » قرار داشت كه مقام او موروثی بود و هیچ كس نمیتوانست وی را جابهجا یا بركنار كند. شیخالمشایخ اقتدار قضایی فراوان داشت؛ از جمله اجازۀ صدور حكم اعدام عضو گنهكار صنف نیز با او بود. با اجرای تنظیمات در عثمانی، قدرت قانونی از این مقام گرفته شد و پس از آن شیخ المشایخ اصناف تنها یك مقام تشریفاتی به شمار میرفت. شیخ المشایخ تا پیش از این تاریخ به علت اشتغالات متعدد معاونی بر میگزید كه از طرف وی با نام «نقیب» به كلیۀ امور اصناف رسیدگی میكرد. در سلسله مراتب اصنافِ دمشق، بعد از نقیب، «شیخ الحرفه» قرار داشت. وی از میان استادان فن توسط ریشسفیدان صنف و برای تمام عمر انتخاب میشد. گرچه این مقام موروثی بود، اما شیخ الحرفۀ جدید باید مورد تأیید ریشسفیدان صنف و تصویب نهایی شیخ المشایخ قرار بگیرد. شیخ الحرفه در كلیۀ امور صنف از جمله مشورت با استادان برای تعیین قیمت و كیفیت كالا و نیز رسیدگی به كارهای خلاف صنفیِ محترفه و ارتقای داوطلبان مقام استادی نظارت داشت. پس از او معاونش موسوم به «چاووش» مجری تصمیمات رئیس صنف بود (لویس، 33-34؛ ریمون، 34). در نظام صنفی دمشق، شاگرد (مبتدی) پس از چند سال كار نزد استاد به مرتبۀ «خلیفگی» (صانع) میرسید، اما اجازه تأسیس دكان و كسب و كار مستقل نداشت، تا آنكه مهارتهای لازم برای نیل به مقام استادی را پیدا میكرد و در مراسمی سنتی و روحانی به درستیِ رفتار و حفظ آیین و اخلاق نیكو سوگند میخورد (لویس، 34) و میتوانست مستقلاً به كار بپردازد.قاهره از دیگر شهرهای معتبر قلمرو اسلام بنابر اسناد موجود دارای
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید