صفحه اصلی / مقالات / اشکانیان /

فهرست مطالب

اشکانیان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 14 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

تا چند سده پس‌از این وقایع، ترس و وحشت در میان رومیها حکم‌فرما شد، اما همین وحشت از حملۀ سپاهیان پارتی موجب شد تا رومیها در اندیشۀ دسیسه‌های تازه‌ای برآیند؛ ازجمله اینکه با کمک شهربان میان‌رودان محرمانه پاکور، پسر ارد، را نامزد پادشاهی کردند تا بدین‌وسیله، بحران تازه‌ای در دربار اشکانی ایجاد کنند. در مقابل، ارد با احتیاط عمل کرد و تنها پاکور را به دربار خواند، اما به او آسیبی نرسانید. با این‌همه، روم در اندیشۀ جبران شکست کرهه آرام نمی‌نشست و همواره درصدد توطئه‌های تازه بود، تا اینکه در سال 38 ق‌م در جنگی تازه، سپاه پارتی با جمعیتی در حدود 000‘50 نفر، از سپاه 000‘500 نفری روم شکست خورد و پاکور به قتل رسید. ارد که دچار یأسی شدید شده بود، فرهاد چهارم را به جانشینی خود انتخاب کرد. از این پس، تسلط رومیها بر سوریه برقرار شد و فرات به‌عنوان مرز میان دو کشور باقی ماند (ولسکی، 157؛ شیپمان، همانجا). 
فرهاد چهارم (سل‍ 39-3 یا 2 ق‌م) را فرمانروایی بی‌رحم خوانده‌اند، زیرا پدر، برادران و حتى پسر خود را به قتل رساند. آنتونیوس، یکی از فرمانروایان سه‌گانۀ روم، مجدداً به‌بهانۀ انتقام شکستهای پیشین، برای بازپس‌گیری بیرقها و اسرای نبرد حران، با نیرویی در حدود 000‘100 نفر از طریق ماد و ارمنستان به قلمرو پارت یورش آورد. فرهاد با جلب همکاری آرتاواز، پادشاه ارمنستان، و طرح نقشه‌هایی ماهرانه موفق به شکست‌دادن آنتونیوس شد. بدین ترتیب، امپراتور روم با از دست دادن بیش‌از یک‌سوم سپاه خود ناچار به عقب‌نشینی شد (ولسکی، 162؛ شیپمان، همانجا). 
پس‌ از آن، فرهاد با یک رشته شورشهای داخلی روبه‌رو شد. یکی از این شورشیان تیرداد یکم، از سرداران او بود. فرهاد به‌یاری سکاها او را مجبور به فرار کرد، اما در این میان ارمنستان به دست رومیان افتاد. آگوستوس، امپراتور روم، کنیزی به نام موزا را نزد فرهاد فرستاد و او به‌زودی در جایگاه ملکۀ اشکانی قرار گرفت و در پی آن، مشکلات تازه‌ای برای دربار ایجاد کرد (دبواز، 143)؛ چنان‌که فرهاد را مسموم کرد تا بدین‌وسیله، پسری که از او داشت، با نام فرهاد پنجم (سل‍ 4-3 یا 2 ق‌م)، به سلطنت برسد. اما دیری نپایید که ارد سوم (سل‍ 4-6 م) جای او را گرفت. او نیز به‌واسطۀ سنگ‌دلیهایش خیلی زود به قتل رسید. در این حال، گروهی از بزرگان پارتی ونن، پسر فرهاد چهارم، را که مدتی در روم به سر برده بود و در محیطی متفاوت تربیت شده بود، به ایران فراخواندند. وی در سال 8 یا 9 م بر تخت شاهی نشست، اما بساط او نیز فوراً برچیده شد (گیرشمن، 302). در پی آن، بزرگان پارت اردوان دوم (سل‍ 10- 38 م) را که تا این زمان فرمانروای ماد آتروپاتن بود، بر جای او نشاندند. اردوان آغازگر دورانی بود که در آن تا حدود 100 سال نیروی اشکانیان صرف مشاجرات داخلی با اشراف و بزرگان شد. جنگهای فرسایشی با روم نیز به مشکلات این دوره افزود. بااین‌همه، این دوره ازلحاظ فرهنگی، توجه به هویت ملی و در نتیجه رشد و گسترش حماسۀ ملی ایران حائز اهمیت بسیار است (ولسکی، 170). اشکانیان در این دوره نیز روشها و آیینهای سیاسی و فرهنگی هخامنشیان را ادامه دادند. تدبیر ارزشمند اردوان در برابر خطرات ناشی از تهاجم روم و بحرانهای داخلی، عبارت بود از احیای سنتهای هخامنشی، و ترغیب اشراف و بزرگان ایرانی در جهت حفظ سنتهای باستانی ایران. او در 38 م درگذشت و در پی آن، درگیری مدعیان حکومت آغاز شد. ظاهراً وردان (سل‍ ح 38-45 م) پس‌از پیروزی بر گودرز غاصب، به حکومت رسید و در همان اوایل کار، سلوکیه را تسخیر کرد؛ اما او نیز در برابر مدعیان سلطنت قرار داشت. چندی مهرداد، نوۀ فرهاد چهارم، و چندی نیز گودرز دوم بر سر کار بودند. نقش برجسته‌ای که صحنۀ پیروزی او را بر مهرداد نشان می‌دهد، در بیستون همچنان برجا ست. بااین‌همه، دیری نپایید که فرمانروایی اشکانی به دست بالیاقت بلاش یکم افتاد. اما پیش‌از او از کسانی نظیر وردان یکم و گودرز دوم (سل‍ 43-51 م) نیز یاد شده است (شیپمان، 529, 534). 
بلاش یکم (سل‍ 51- 79 م) خیلی زود ارمنستان را بازپس‌گرفت، برادر خود، تیرداد، را به حکومت آن گماشت و شورشهای هیرکانیا را فرونشاند؛ اما ارمنستان دچار جنگهای فرسایشی و طولانی شد تا اینکه سرانجام، این سرزمین مجدداً به ایران بازگشت. بدین ترتیب، بلاش لقب شاهنشاه گرفت و نام خود را به‌عنوان یکی از فرمانروایان مقتدر و باتدبیر اشکانی در تاریخ ثبت کرد. ایران‌گرایی در دوران فرمانروایی سی‌سالۀ بلاش تقویت شد. از نشانه‌های این گرایش یکی تدوین اوستا و دیگری رشد و تکامل حماسۀ ملی ایران است (ولسکی، 194؛ گیرشمن، 303). ازاین‌پس، جنگهای ایران و روم در عهد بلاش دوم، پاکور، خسرو (سل‍ 108-130 م)، اردوان سوم (سل‍ 114-117 م)، بلاش چهارم (سل‍ 147-190 م) و بلاش پنجم (سل‍ 191-206 م) ادامه یافت و غالباً به‌سبب ضعف دولت مرکزی اشکانی به زیان آنها پایان می‌یافت؛ هرچند بلاش ششم (سل‍ 207-221 م) توانست بر روم غلبه یابد و آنها را مجبور به پرداخت خراجی سنگین کند. بااین‌حال، دوران فرمانروایی پارتیان بیش‌از این نپایید و سرانجام، در سال 228 م، پس‌از شکست بلاش ششم و اردوان چهارم به‌دست اردشیر بابکان، به پایان رسید (شیپمان، 530-531؛ زرین‌کوب، 407). 
از عوامل سقوط امپراتوری اشکانی، افزون‌بر جنگهای فرسایشی و طولانی سیصدساله با رومیان، اختلاف میان شاه و اشراف و بزرگان خاندانها بود. کسانی نظیر فرهاد یکم، مهرداد یکم و مهرداد دوم که از نیروی خلاقه و مدیریت سیاسی شایانی برخوردار بودند، بر اشراف و سران خاندانها تسلط کافی داشتند، اما همواره اوضاع بر یک منوال نبود. از آغاز سدۀ 1 ق‌م اختلافات شاهان با بزرگان و اشراف آغاز شد و گاه دامنۀ آن به جایی می‌رسید که شاه برکنار و تبعید می‌شد (فرای، 307؛ ولسکی، 129؛ زرین‌کوب، همانجا). چگونگی ادارۀ متصرفات امپراتوری اشکانی یکی دیگر از معضلات به شمار می‌رفت. ارمنستان برای امپراتوری اشکانی به‌منزلۀ دژ مستحکمی بود که از آن در برابر یورشهای قفقاز یا غرب جلوگیری می‌کرد. سرزمینهایی نظیر ماد آتروپاتن، میان‌رودان، آدیابن، گوردی‌ین و اسروئن، گاه در پی اشکانیان و گاه به‌دنبال روم حرکت می‌کردند. سوریه نیز شاهراه تجاری از شرق به مدیترانه به شمار می‌رفت و از این جهت، برای اشکانیان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود (ولسکی، 131). 

جامعۀ اشکانی

اسکندر مقدونی و جانشینان او و آنان که با نام سلوکیان چند دهه‌ای بر ایران تسلط یافتند، بیش‌از آنکه در اندیشۀ گسترش تمدن هلنی و فرهنگ یونانی در شرق باشند، به فکر کسب منافع اقتصادی و غارت گنجینه‌های مشرق‌زمین بودند. آنان به‌جز ایجاد مهاجرنشینها یا مستعمرات یونانی‌نشین در برخی مناطق شمالی ایران و میان‌رودان، تأثیری در ساختار اجتماعی آن، که ادامۀ ساختار دوران هخامنشی بود، نداشتند. درواقع، اشکانیان از همان آغاز در پی احیای شاهنشاهی هخامنشی بودند (فرای، 309؛ ولسکی، 127). بدین ترتیب، تصویری که مورخان رومی از جامعۀ اشکانی به‌عنوان جامعه‌ای مبتنی بر نظام برده‌داری ارائه کرده‌اند، به‌کلی نادرست است. داده‌های باستان‌شناختی و آگاهیهای زبانی که هرروزه دربارۀ جامعۀ ایرانی عهد اشکانی افزایش می‌یابد، حاکی از نوعی نظام فئودالی به‌سبک ایرانی است که در آن، کشاورزان وابسته به زمین‌اند. حتى آن اندک گرایش به امر برده‌داری که در مستعمرات یونانی‌نشین وجود داشت و ره‌آورد اسکندر و دوران سلوکی بود، از سوی فرمانروایان ایرانی برچیده شد. بدیهی است که این نظریه بدان معنی نیست که خرید و فروش برده‌ها پس‌از گسترش فرمانروایی اشکانی در سرزمینهای مفتوحه و در بیرون از مرزهای ایران اشکانی وجود نداشته است. به هر حال، اشکانیان از این نیروها و نیز مهاجرنشینهای یونانی، در لشکرکشیهای خود سود می‌جستند (ولسکی، 118 بب‍ ؛ شیپمان، 532). 

توجه به هویت ایرانی

اشکانیان برخلاف گزارشهای یک‌جانبه و اغراق‌آمیز بیشتر مورخان رومی، از همان آغاز تشکیل حکومت توجه خاصی به هویت ملی و فرهنگ ایرانی داشتند. در کنار شواهدی مبنی بر اظهار علاقه به تمدن یونانی که امری ظاهری به نظر می‌رسد، شواهد مهم‌تری وجود دارد که گرایش شاهان و بزرگان خاندان و جامعۀ اشکانی را نسبت به فرهنگ ایرانی و سنتهای ملی و دینی خود ثابت می‌کند. این شواهد به‌ویژه از عصر فرهاد یکم و توجه او به زبان پارتی و خط پهلوی اشکانی که برگرفته از خطوط آرامی میان‌رودان بود، به‌جای زبان و خط یونانی آشکار می‌شود. نمونه‌ای از این نوشتار بر روی سفال‌نوشته‌های نسا انعکاس یافته است. همچنین، ویژگی آرایش و پوشش ایرانی وی و دیگر شاهان اشکانی بر روی سکه‌ها (فرای، 306؛ آلرم، 537) نمایش دیگری از توجه اشکانیان به فرهنگ بومی ایرانی است. یکی از مهم‌ترین دلایل توجه اشکانیان به هویت ملی، اشاعۀ ادبیات حماسی و پهلوانی در این دوران به‌واسطۀ گوسانها ست. گوسانها راویانی بودند که حماسه‌های ملی را به نظم، و به گونه‌ای شاعرانه برای مردم نقل می‌کردند و بدین‌وسیله، شور ملی‌گرایی را در برابر تمدن هلنی در آنان بیدار می‌کردند. گاه تصویر قهرمانان ایرانی نظیر سورنا که فاتح نبرد حران بود، با تصویر پهلوانان حماسه‌های ملی ایران نظیر رستم در یکدیگر می‌آمیخت، به‌طوری‌که حتى امروز جداکردن این تصاویر از یکدیگر امر آسانی نیست. 

هنر و معماری اشکانی

 یکی از ویژگیهای هنر ایرانی اقتباس از هنرهای ایلامی، میان‌رودانی و یونانی است که آنها را با رنگ و بوی ایرانی درآمیخته، و نشان ملی بر آن نهاده است. هنر پارتی در این دوران، از سویی خود را از تأثیر هنر یونانی رها می‌کرد و از سوی دیگر، درصدد ارائۀ نوآوری بود. یکی از نوآوریهای هنر پارتی قانون تقابل است که نمونۀ آن تجسم بدن از روبه‌رو ست (گیرشمن، 329). هنر دیگری که ابداع آن را منسوب به پارتها می‌دانند، نقاشی بر روی گچ است که بقایایی از آن در کـوه خواجه در سیستان و نیز بـر دیوارهایی در دورا ـ اروپوس به‌دست آمده است (دیاکونف، 274). از دیگر ویژگیهای هنر و معماری اشکانیان بنای شهرها به‌صورت مدور است. شهر نسا یا پارتو نیسا (ایسیدروس، 7)، تیسفون و هترا در میان‌رودان، صددروازه (احتمالاً در میان دامغان و شاهرود)، داراب‌گرد و شهر گور (فیروزآباد) در جنوب شیراز از این جمله است. سبک معماری دوران اشکانی بنا بر اندک آثار برجای‌مانده در ایالات غرب کشور و برخی آثار بیرون از مرزهای ایران مانند هترا، در ادامۀ سبک معماری عهد هخامنشی است (گیرشمن، 324-325). 

دین اشکانیان

اگرچه از باورهای پرنیها پیش‌از ورود به سرزمین ایران، آگاهی چندانی در دست نیست، به نظر می‌رسد فرمانروایان آنها به‌هنگام تکیه بر اورنگ شاهی، دین زردشت را پذیرفته بودند. ایسیدروس خاراکسی (ص 11) از آتشی یاد می‌کند که در شهر آساک، یعنی جایی‌که نخستین‌بار ارشک دعوی شاهی کرد، همواره روشن بود. داده‌های باستان‌شناختی که در کاوشهای شهر نسا، نخستین تختگاه اشکانیان، به دست آمده است، از تأسیس و وقف آتشهایی حکایت می‌کند که بنا بر سنت دین زردشت برای رستگاری روان برپا می‌شد. این‌گونه آتشها را ازجمله مهرداد یکم، اردوان یکم و گودرز برای روان خود برپا کرده‌اند. این آتشکده‌ها بر روی برخی از سکه‌های این عهد، ازجمله سکۀ بلاش چهارم دیده می‌شود (فرای، 320؛ بویس، 540-541). افزون‌بر این، ترکیب نام شاهان اشکانی با عناصر زردشتی نیز پیوند آنها را با دین ایرانی نشان می‌دهد. به‌کارگیری تقویم زردشتی نیز شاهد دیگری بر اهمیت آیین زردشتی در جامعۀ اشکانی است. بااین‌همه، به‌واسطۀ تساهل دینی‌ای که اشکانیان از هخامنشیان به ارث برده بودند، اقلیتهای دینی دیگری نظیر یهود، مسیحیت و بودایی در این عهد در ایران حضوری فعال داشته‌اند (گیرشمن، 323).

مآخذ

دیاکونف، م.، تاریخ ایران باستان، ترجمۀ روحی ارباب، تهران، 1382 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران، 1377 ش؛ فرای، ریچارد، میراث باستانی ایران، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1373 ش؛ گیرشمن، ر.، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، 1380 ش؛ ولسکی، یوزف، شاهنشاهی اشکانی، ترجمۀ مرتضى ثاقب‌فر، تهران، 1383 ش؛ نیز:

Alram, M., «Arsacid Coinage», Iranica, vol. II; Boyce, M., «Arsacid Religion», ibid; Debevoise, N. C., A Political History of Parthia, New York, 1968; Isidore of Charax, Parthian Stations, ed. W. H. Schoff, Philadelphia, 1914; Schippmann, K., «The Arsacid Dynasty», Iranica, vol. II. 

محمود جعفری دهقی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: