صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع معاصر / پژوهشهای ایران‌شناسان / بروگش، سفرنامه ها /

فهرست مطالب

بروگش، سفرنامه ها


آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

بِروگْش، سَفَرْنامه‌ها، دو سفرنامه از هاینریش کارل بروگش به ایران: 

 1. «سفر هیئت نمایندگی حکومت پادشاهی پروس به ایران»

 عنوان سفرنامه‌ای از هاینریش کارل بروگش (18 فوریۀ 1827- 9 سپتامبر 1894 م / 21 رجب 1242 – 7 ربیع‌الاول 1312 ق، برلین)، شرق‌شناس آلمانی (بروکهاوس، III / 349). 
او ازجمله اعضای هیئت نمایندگی اعزامی پادشاه کشور پروس به ایران بود که از سوی پادشاه این کشور، به ایران اعزام شد. این هیئت مأموریت داشت تا با اقامت طولانی‌تر خود در شهرهای مهم ایران راههای ورود کالاهای آلمان را به ایران ارزیابی کند (بروگش، II / 507). اقامت آنان در ایران یک سال و 7 روز، از 12 آوریل 1860 تا 19 آوریل 1861 م / 1276- 1278 ق به طول انجامید (همو، I / vii, 154, II / 387) که در ماه هفتم، سرپرست هیئت درگذشت (همو، II / 244-245) و از آن پس، بروگش سرپرستی این هیئت را برعهده گرفت (همو، II / 237). پس از مرگ پادشاه پروس، بنا به دستور حکومت این کشور، اعضای سفارت تهران را به مقصد برلین ترک کردند (همو، II / 339-340, 353). 
سفرنامۀ مزبور حاصل یادداشتهای روزانۀ دقیق و کامل مؤلف است که نکته‌هایی را در زمینۀ سنتها و فرهنگ مردم ایران در بر می‌گیرد. او این یادداشتها را پس از تجدیدنظر و اصلاح، و در مواردی مقایسه با یادداشتهای روزانۀ بر جا مانده از فُن مینوتُلی، در لایپزیگ چاپ کرد (I / viii). مجلد نخست در 1862 م / 1279 ق منتشر شد. نویسنده در مقدمه اظهار می‌دارد: برای آنکه شرح و وصفی دلخواهِ همۀ خوانندگان فرهیخته به دست دهد و در این میان، تنها علاقۀ خوانندگان عالم و دانشمند را در نظر نگیرد، از به کار بردن لحنی خشک که در بسیاری از سفرنامه‌ها به چشم می‌خورد، پرهیز کرده، و با بیانی شاد و زنده که در آن، موقعیت امور گاه حتى مستلزم صبغه‌ای شوخی‌آمیز است، به ارائۀ خاطرات خود از ایران پرداخته است (همانجا). 
مجلد نخست شامل 24 فصل، یک پیوست و 20 تصویر است. بنابر مقدمه، تصاویرْ کار نقاشی آشنا به شرق به نام وایدنباخ براساس عکسها و طراحیهایی است که پسک، از اتباع ایتالیایی در استخدام شاه، فن مینوتلی و نیز مؤلف در محل، از نقاشیهای ایرانی برداشته‌اند (همانجا). مضمون این تصاویر بیشتر مناظر و بناها، و نیز تصویری از ناصرالدین شاه و تصویری از نقشۀ ایران است (نک‍ : I / xiii). 
بروگش در 13 فصل نخست، به شرح سفرشان از بندر تِریست در ایتالیا تا مرز ایران می‌پردازد. برنامۀ سفر آنان چنین بود که از بندر تریست به استانبول، آن‌گاه به طرابوزان و پوتی، و سپس از راه قفقاز و ارمنستان به سوی مرز روسیه و ایران حرکت کنند (I / 1). آنان در 9 فوریۀ 1860 م / 16 رجب 1276 ق با کشتی عازم استانبول می‌شوند و او در طول توقف در استانبول، حمام ترکی را تجربه می‌کند و به توصیف آن می‌پردازد. صاحب حمام فردی ارمنی بوده است؛ از این‌رو، بروگش برخی از صفات ارامنه را برمی‌شمارد؛ ازجمله به ذکاوت، نزاکت، تیزهوشی و شمّ تجاری قوی آنان اشاره می‌کند (I / 6-7). همچنین با منقل آشنا می‌شود و آن را وسیله‌ای معرفی می‌کند که ترکها، عربها و ایرانیها از آن برای گرم کردن خانه‌های خود بهره می‌برند؛ وی به نحوۀ استفاده از آن، و معرفی کرسی و طرز برپا داشتن آن نیز می‌پردازد (I / 7-8). 
آنان در استانبول مفتخر به دیدار با سلطان عثمانی، سلطان عبدالمجید، می‌شوند و بروگش در فصلی به شرح این دیدار می‌پردازد (I / 28-32). اقامت آنان در استانبول با شرکت در ضیافتی که سفیر ایران در استانبول، میرزا حسین خان، برگزار کرده بود، به پایان می‌رسد. آنان در این ضیافت مجال آن را می‌یابند که از ایرانیان حاضر اطلاعاتی دربارۀ این کشور کسب کنند (I / 32-33). آن‌گاه از استانبول راهی طرابوزان می‌شوند. از طرابوزان به پوتی (I / 47-55) و از پوتی به تفلیس می‌روند (I / 55-73). بروگش تفلیس را دور از تصورات رؤیایی خود می‌یابد (I / 73). آنان در تفلیس، از برخی شخصیتهای مشهور آنجا اطلاعات کاملی دربارۀ ایران به دست می‌آورند (I / 102-103). 
مقصد بعدی جلفا ست. آنان در یکی از روستاهای بر سر راه خود به نام باشناراشن مورد استقبال مالک ایرانی‌تبار روستا و پسرانش قرار می‌گیرند و در خانۀ او، برای نخستین‌بار با غذاهای اصیل ایرانی ازقبیل پلو، چلو و کباب به شیوۀ شرقی پذیرایی می‌شوند و استفاده از انگشتان به جای قاشق، چنگال و چاقو را می‌آزمایند. او در اینجا به این رسم شرقی که میزبان با وجود خدمتکاران، خود یا پسرانش از مهمان پذیرایی می‌کنند، اشاره می‌کند و آن را ازجمله رسمهای زیبای شرقی می‌شمرد (I / 142-143). 
بروگش در ادامه اظهار می‌دارد با آنکه بسیار ضرورت داشت که آنان هر چه زودتر خود را به مرز ایران برسانند، اما برای رعایت عرف سیاسی، ناگزیر شدند چند روزی را در نخجوان بمانند تا مهماندار ایران خود را به مرز برساند (I / 144؛ دربارۀ مهماندار، نیز نک‍ : I / 154). سرانجام، آنان صبح روز 12 آوریل با گذر از ارس، به خاک ایران گام می‌نهند (I / 153-154). 
او در ادامه به شرح سفر از جلفا تا تبریز (I / 154 ff.)، توقف در تبریز (I / 171 ff.)، سفر از تبریز به تهران (I / 177 ff.)، اقامت در تهران (I / 207 ff.)، و سفر از تهران به همدان (I / 327 ff.) می‌پردازد. 
بروگش در پیوست مجلد نخست روزشماری تطبیقی برحسب تقویم فرانسوی، یونانی، روسی، جلالی، عربی، ایرانی و ترکی را به دست می‌دهد که از 21 مارس 1860 تا 21 مارس 1861 را در بر می‌گیرد (I / 395-405). او یادآور می‌شود که در اینجا، منظور از تقویم ترکی، تقویم ترکان عثمانی نیست؛ بلکه در ایران منظور از ترک، قوم ترکان شرق است که در اروپا با نام تاتار یا مغول شناخته می‌شوند (I / 409). او در ادامه بر علاقۀ ایرانیان به ستاره‌خوانی و نجوم تأکید می‌کند و یادآور می‌شود که هنور در ایران، مردم تا حد بسیار زیادی به تعیین روز و ساعت براساس موقعیت سیارات وابسته‌اند (I / 406). 
داوری مناسب برخی از روزنامه‌ها و مجله‌های داخلی و خارجی نسبت به جلد نخست، و نیز استقبال خوانندگان آلمانی‌زبان از آن، بروگش را به تنظیم و انتشار مجلد دوم دلگرم و امیدوار کرد؛ بنابراین، نزدیک به یک سال بعد، یعنی در 1863 م جلد دوم نیز منتشر شد (II / iii). او در این مجلد که در 19 فصل و پیوستی 9 ‌بخشی و نمایه‌ای جغرافیایی به همراه 30 تصویر تنظیم شده است، سفر از همدان به اصفهان (II / 1-45)، دیدار از آثار تاریخی اصفهان (II / 45 ff.)، سفر از اصفهان به شیراز (II / 104 ff.)، دیدار از پاسارگاد و پرسپولیس (II / 135 ff.)، سفر فن مینوتلی به جنوب ایران و بوشهر (II / 243-245)، بازگشت به تهران و اقامت در آنجا (II / 247 ff.) و سرانجام ترک تهران و بازگشت به برلین از مرز ایران و روسیه از راه تفلیس و مسکو (II / 353 ff.) را شرح می‌دهد. 
بروگش ضمن شرح سفرها و وصف شهرها و روستاهای بین راه، به ذکر نکاتی چند دربارۀ آداب و سنن ایرانیها، باورهایشان، خصلتها و ظاهر آنان می‌پردازد. او در نخستین برخورد با ایرانیان، به مهارت آنان در حرف زدن پی می‌برد و می‌گوید: «البته مهارت حرف زدن در ایرانیان پدیده‌ای چنان عمومی و معمولی است که جای تعجب است اگر کسی بسیار حرف نزند». او ازجمله به استفادۀ ایرانیان از سخنان تعارف‌آمیز، سنجیده و مؤدبانه سخن گفتن آنان به طوری که مخاطب را شیفتۀ خود می‌کنند، اشاره می‌کند. بروگش 3 واژۀ «بله»، «چشم» و «فردا» را مهم‌ترین واژگان فرهنگ لغات فارسی می‌داند و اظهار می‌دارد که ایرانیان فردا را برای صرفه‌جویی در پول و انرژی به کار می‌برند، نه برای صرفه‌جویی در وقت. به گفتۀ او، صرفه‌جویی در وقت در ایران مفهومی کاملاً ناشناخته است (I / 154-155). او دربارۀ نحوۀ استقبال از مهمان می‌نویسد: «اینکه هنگام ورود مهمان، میزبان برنخیزد، یا اندکی برخیزد، یا به پیشواز او رود، اینکه نخست به او قلیان تعارف کند یا برای او دستور چای ‌دهد، همه وابسته به شأن اجتماعی مهمان است» (همانجا). 
او دربارۀ پوشاک مردان می‌نویسد: «پیراهن مردان تا ناف می‌رسد و در طرف راست، درزی دارد که با تکمه‌ای بسته می‌شود. بر روی آن، کت کوتاهی به نام سرداری پوشیده می‌شود با آستینهایی که در زیر بازو و در آرنج بازند ... شلوار ایرانیان بسیار گشاد است. آنان در سفر چکمه به پا می‌کنند و در غیر آن، کفش نوک‌تیز می‌پوشند». او همچنین به کلیجه، قبا و خلعت (I / 157)، و نیز به تمایز کلا‌هها در ایران اشاره می‌کند و انواع آن را برمی‌شمارد؛ ازجمله به کلاه نمدی قهوه‌ای، و نیز کلاه پوستی سیاه بلندی اشاره می‌کند که از بالا دارای تاخوردگیهایی اریب است (I / 156). 
او دربارۀ مو و ریش مردان و آرایش آنها چنین می‌نویسد: «ایرانیان سر خود را می‌تراشند، تنها درویشان موها را بلند می‌کنند و در عوض جز به ندرت، کلاه بر سر نمی‌گذارند. سایر ایرانیان در پشت گوش زلفی بافته را که فرو می‌آویزد، باقی می‌گذارند. زلف که نیمی از آن از زیر کلاه پیدا ست، به ایرانیان به‌ویژه به جوانان آنها ظاهری طناز می‌دهد. ایرانیان به ریش اهمیت فراوان می‌دهند و هر ماه ریش خود را در حمام به رنگ سیاه پرکلاغی درمی‌آورند. ریش برای آنان چنان ارزش و اهمیتی دارد که آن را شاهد عهد و پیمان خود می‌گیرند و ریش نداشتن را بزرگ‌ترین ننگ می‌دانند» (I / 157). 
بروگش در ادامه، به علاقۀ ایرانیان به انگشتر نقره با نگین فیروزه و کراهت آنان از به کار بردن زیورآلات طلا براساس دستور قرآن کریم اشاره می‌کند (I / 157-158) و نیز از خوراکهای مورد علاقۀ ایرانیان ازجمله ماست یا به قول خود، «مادۀ سفید پنیر مانند» یاد می‌کند و اظهار می‌دارد که ایرانیان آن را با رغبت با نان می‌خورند و از آن به عنوان دارویی بسیار مؤثر در رفع اسهال استفاده می‌کنند (I / 156). 
بروگش همچنین از پیشکش سخن به میان می‌آورد و آن را هدیه‌ای می‌داند که میزبان هنگام ورود مهمان به او تقدیم می‌کند. آنان در طول اقامت خود در ایران چنین پیشکشهایی که بیشتر عبارت از کله‌قند، چای، آب لیمو، شیرینیهای محلی و میوه‌های فصل بود، به وفور دریافت کردند (170، I / 160)؛ حتى می‌گوید که یک بار یک ایرانی مسلمان شیشۀ شراب ارمنی به آنان پیشکش داد (I / 170) و بدین مناسبت می‌نویسد: «ایرانیها با وجود منع قرآن کریم به اندازه‌ای که عرق می‌نوشند، شراب می‌نوشند، منتها دور از انظار». او شرابی را که یهودیان در شیراز درست می‌کردند، به‌عنوان بهترین نوع شراب توصیه می‌کند (همانجا)؛ همچنین، مهارت ایرانیان در تزیین و آراستن بس چشم‌نواز پیشکشها و دسته‌های گل را می‌ستاید و کارشان را بی‌نظیر می‌داند و به افتادگی بسیار و فروتنی اغراق‌آمیزشان هنگام تقدیم هدیه و پیشکش، و به ادبشان هنگام سخن گفتن با بالادستان خود اشاره می‌کند (I / 235). 
بروگش ساکنان تهران را متشکل از اقشار ملاها، میرزاها، سربازان، تاجران، کاسبان و لوطیان می‌داند (I / 214). او به نفوذ بسیار ملاها در جامعه، و نیز به این نکته اشاره می‌کند که آنان حتى قادرند در برابر شاه بایستند و هنگام جنگ تا در خطبه‌های خود اعلام جهاد نکنند، سربازان سلاح برنمی‌گیرند (I / 220). به گفتۀ او، سربازان افسرده‌ترین و ترحم‌انگیزترین قشر (I / 222)، و لوطیان بخش بسیار خطرناک جامعۀ تهران‌اند. کار لوطیان هنگام آشوب و فتنه، غارت خانۀ ثروتمندان، و هنگام صلح، دزدیهای پنهانی و سرقتهای خیابانی است. او در این میان، به همدستی محمود خان، کلانتر تهران، با دسته‌ای از لوطیان اشاره می‌کند (I / 224). 
بروگش همچنین، به انبوه زنانی اشاره می‌کند که در ظاهر برای زیارت امامزاده، اما بیشتر به شوق ملاقات با عشاق خود، به ویژه پنجشنبه‌ها پیاده راهی ری می‌شوند (I / 230). او به نقاره‌خانه‌ها و هیاهوی آنها نیز اشاره می‌کند که هر غروب در شهرها طنین‌انداز می‌شود (I / 213). او بنا بر شنیده‌های خود موقعیت زنان ایران را بالاتر از زنان ترکیه ارزیابی می‌کند؛ زیرا، آنان از معلومات مدرسی به شیوۀ خود برخوردار بودند، می‌توانستند بنویسند و قرآن کریم را بخوانند؛ حتى برخی از آنان اشعار شاعران ایرانی را می‌خواندند و خود نیز شعر می‌سرودند (I / 240). 
او به عید قربان و غدیر، و نیز رسوم ایرانیان در این باره می‌پردازد و می‌گوید مردم عید قربان را جشن می‌گیرند. در این روز، لباسهای پاکیزه بر تن می‌کنند و به یکدیگر هدیه می‌دهند. او رسم قربانی کردن شتر در رستم‌آباد را شرح می‌دهد (I / 257-258). بروگش به عقد صیغۀ برادری در عید غدیر اشاره می‌کند و آن را رسمی سنجیده و شایستۀ تحسین می‌داند (I / 260). 
او همچنین به مراسم مربوط به عزاداری ماه محرم و برگزاری مجالس روضه‌خوانی و تعزیه‌خوانی اشاره می‌کند (نک‍ : I / 263 ff.) و اظهار می‌دارد که چند روز پیش از آغاز محرم، دسته‌ای از کودکان و نوجوانان در حالی که با دو دست دو چوب را به هم می‌کوبند و «یا حسین» می‌گویند، در تمام شهرها و روستاها به راه می‌افتند تا فرا رسیدن ایام سوگواری را به مردم یادآوری کنند (I / 262). طی چند روز بعد نیز، مسجدها برای برپایی تعزیه آماده می‌شوند؛ بدین ترتیب که دیوارهای آنها را با پارچه‌های کتان سیاه می‌پوشانند، صحنهایشان را با پارچه‌های چادری سقف می‌زنند، جاهایی را برای نشستن اشخاص محترم درست می‌کنند، و داخل محوطه را با تصاویر، آینه، بیرق، اسلحه، پوست حیوانات و جز اینها می‌آرایند (I / 263). در شهرها و بازارها، تکیه‌هایی به هزینۀ اهل محل یا اشخاص محترم برپا می‌شود (I / 264). او اظهار می‌دارد که در برخی از این مجالس عزاداری مرسوم است که یک روحانی اشکهای سوگواران را در پنبه‌ای جمع ‌کند، آن را در شیشۀ کوچکی بچلاند و نگه دارد. برخی از ایرانیان بر این باورند که ریختن قطره‌ای از آن در دهان کسی که با مرگ دست به گریبان است و دیگر دارویی اثر ندارد، موجب می‌شود که وی به زندگی بازگردد (I / 269). 
بروگش همچنین از نشاط و خستگی‌ناپذیری ایرانیان در سفر سخن به میان می‌آورد. او این خصلت آنان را ناشی از سابقۀ چادرنشینی آنان و نیز این موضوع می‌داند که آنان از اقامت دائم در یک محل بیزارند و چادر را به خانه ترجیح می‌دهند (I / 356-357). 
او از مهارت زنان ایرانی در درمان بیماریهای چشم یاد می‌کند (II / 17) و ایرانیان را در مواجهه با بیماری خرافاتی، و رفتارشان را بچگانه توصیف، و اظهار می‌کند که تا بیماری به اوج وخامت خود نرسد، بیمار به پزشک مراجعه نمی‌کند (همانجا) و هنگامی که پزشک برای بیمار دارویی تجویز می‌کند، بیمار بی‌درنگ آن را نمی‌خورد؛ بلکه نخست استخاره می‌کند و متناسب با پاسخ استخاره تصمیم به خوردن یا نخوردن دارو می‌گیرد (II / 18). 
وی در پیوست شمارۀ 7 با عنوان «بیماریها و امور درمانی در ایران» به برخی از بیماریهای بومی ازجمله بیماریهای بومی گیلان و جنوب ایران اشاره می‌کند و در پایان، درس‌نامۀ دکتر پولاک را که شامل 23 اصل در تغذیۀ سالم و زندگی سالم در ایران است، ارائه می‌دهد (II / 482-487). 
بروگش بررسی خود را در زمینۀ ادبیات ایران محدود به نسل حاضر می‌کند و گفتارش را با اشاره به این نکته آغاز می‌کند که ایرانیان همگی به طور ذاتی، با هرگونه فعالیت ادبی میانه دارند. از شاه و وزیر گرفته، تا میرزا و تاجر و کشاورز و زنان حرم همگی ستایشگر ادبیات ملی خودند و نه تنها بخشی از روز را به خواندن و مطالعۀ اشعار و نوشته‌های شاعران و نثرپردازان ایرانی اختصاص می‌دهند و تمام ابیات و جمله‌ها را از بر می‌کنند تا آنها را در گفت‌وگوها و نوشته‌های خود شاهدمثال آورند، بلکه توانایی خود را نیز در این هنر می‌آزمایند (II / 488). او در این زمینه به اشعار کوچه و بازار و ترانه‌های محلی اشاره می‌کند و یادآور می‌شود که هرچند این‌گونه اشعار جنبه‌ای درخشان از تولیدات فکری ایران را تشکیل نمی‌دهند، اما از آنجا که تأمل برانگیزند، شایان ذکرند (II / 493). 
بروگش داستانهایی را که درویشان در خیابانها یا در محافل خصوصی برای تهذیب، سرگرم کردن یا به نشاط آوردن شنوندگان خود حکایت می‌کنند، از نظر ادبی، در سطحی به مراتب بالاتر از اشعار کوچه و بازار می‌داند. مبنای محتوای آنها گاه داستانهایی با مضمون شهادت و گاه هزار و یک شب، داستانهای تاریخی، و نیز داستانهایی سرشار از شوخی است که آنها را خود ساخته‌اند (همانجا). او از تعزیه نیز به عنوان بخشی خاص از ادبیات عامیانه یاد می‌کند (II / 494)؛ همچنین به بررسی برخی زبانها و لهجه‌های رایج در ایران می‌پردازد (II / 495-500). 
سفرنامۀ بروگش را فردی به نام کردبچه با عنوان سفری به دربار سلطان صاحبقران به فارسی برگردانده، و انتشارات اطلاعات ترجمۀ او را در 1367 ش چاپ کرده است. باید یادآور شد که ترجمۀ مزبور غیردقیق، با دخل و تصرف و حذف و اضافۀ بسیار است. 

مآخذ

Brockhaus Enzyklopädie, Wiesbaden, 1967; Brugsch, H. K., Reise der K. preussischen Gesandtschaft nach Persien 1860-1861, Leipzig, vol. I, 1862, vol. II, 1863. 

شیرین شادفر

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: