شمیران
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 9 تیر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/238778/شمیران
جمعه 19 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
درآمد عمدۀ مردم شمیران از فروش محصولات جالیزی و میوههای سردرختی و علوفه حاصل میشد. افزون بر آن، در مواقعی که محصول برنج از مازندران به تهران دیر میآمد و باعث گرانی آن در تهران میشد، و یا در روزهای سرد سال زغال کمیاب میگشت، کسانیکه در شمیران قاطر داشتند، بهسبب مجاورت با مازندران و آشنایی با راههای کوهستانی، از مازندران برنج و زغال به تهران آورده، به قیمت بالا میفروختند؛ و یا آنکه در زمستانهایی که هوا در تهران آنقدر سرد نمیشد تا آب یخ ببندد و یخچالهای محلات تهران از یخ پر شود و کفایت روزهای گرم تابستان را نماید، شمیرانیان وقت را مغتنم شمرده، شبها با قاطر از یخچالهای طبیعی کوه توچال یخ به تهران حمل کرده و به فروش میرساندند. در روستاهای شمیران صنایع دستی رواج نداشت و فقط در روستای دیزج بالا که به امامزاده قاسم نیز معروف بود، از ساقههای گندم اسباببازی و یا سبدهایی ساده میبافتند و به قیمت نازل میفروختند (نک : چاپارشی، 549-550). به گزارش چاپارباشی، مردم شمیران با گویش خاصی که شبیه به گویش مازندرانی بود، سخن میگفتند و ترکیبات و اصطلاحات خاص خود را داشتند. از نکات قابل توجه در نوشتۀ وی، اشاره به حیاتوحش متنوع کوههای شمیران است. به گفتۀ او، در کوههای شمیران در آن زمان گونههای مختلفی از درندگان و حیوانات شکاری یافت میشده است و کوههای شمیران از حدود دماوند تا کن قرق خاصۀ ناصرالدین شاه بوده است. چاپارباشی از وجود حیواناتی مانند ببر و شیر در کوههای شمیران خبر میدهد که امروزه نسل آنها در سراسر ایران منقرض شده است. وی در این باره مینویسد: «از اینجا است که 23 رأس ]قلاده[ شیر و پلنگ و ببر قویهیکل را خود اعلیٰحضرت همایونی ]ناصرالدین شاه[ به دست مبارک خود شکار فرموده، به جلد آنها کاه انباشته، در عمارت معروف به نارنجستان سرپا دائماً نمایندۀ جرئت و جلادت حضرت ظلاللٰهی است» (ص 550). کوههای شمیران چون در آن زمان قرق بود و کسی اجازۀ شکار نداشت، بیشتر اوقات در آن، دستههایی بزرگ از شکارهای کوهی و صحرایی دیده میشد که برای چرا بدون ترس از جایی به جای دیگر میرفتند. ظاهراً شکار پرنده در آن عهد در شمیران ممانعتی نداشته است، زیرا به گزارش چاپارباشی، در فصل زمستان بازار تهران مملو از کبک و قرقاولهایی میشد که در شمیران شکار کرده بودند (ص 550-551). جاذبههای طبیعی شمیران مردم تهران را به خود جلب میکرد. در آن روزگار تنها راه دسترسی به شمیران جادهای خاکی به درازای دو فرسنگ موسوم به جادۀ شمیران بود که از دروازۀ شمیران در شمال تهران عهد ناصری آغاز میشد و تا شمیران امتداد مییافت. دو سوی این جاده درختان سایهدار از گونههای مختلف قد برافراشته بودند و در فاصلۀ میان درختان، بوتههای گل خودنمایی میکردند. از چپ و راست این جاده دو جوی آب روان بود که از چشمهسارهای کوهپایههای شمیران سرچشمه میگرفت و درختان و بوتههای گلِ کنار جاده را آبیاری میکردند. مسافران در گرمای توانفرسای تابستان، در پناه سایۀ درختان در کنار جویبارها به استراحت میپرداختند و سپس به راه خود ادامه میدادند (همو، 552). قلهک نخستین آبادی بر سر راه شمیران بود و از آنجا راههایی متعدد به اطراف انشعاب مییافت (هردوان، 105). در روزهای گرم سال، مردم تهران به فراخور حال خود با هر وسیلۀ ممکن مانند کالسکه، درشکه، گاری، اسب و یا با پای پیاده به طرف درهها و ییلاقهای سبز و خرم و خنک شمیران میرفتند. در این روزهای پررفتوآمد در حدود 000‘20 رأس اسب میان تهران و شمیران در رفتوآمد بود و چون در آن روزها باران نمیبارید و کمتر اتفاق میافتاد که جاده نمی به خود ببیند، گردوخاک سراسر مسیر را در بر میگرفت، به شکلی که درشکهچیها و یا اسبسوارها نمیتوانستند بیش از چند قدم جلوتر را ببینند (ویشارد، 111؛ پرنو، 15). ژاک هردوان، جهانگرد فرانسوی که در اواخر روزگار قاجار و اوایل دورۀ سلطنت رضا شاه در ایران بهسر میبرده، در سفرنامۀ خود تصویری روشن و زیبا از جادۀ شمیران و مسافران در یک روز گرم تابستان به دست داده است. او مینویسد: مردم از باد گرم تهران فرار کرده، به دامن ییلاقهای باصفا و سایۀ درختهایی که در شاخههای آنها بلبل صدا میکند و از صبح تا شب در زیر سایههای آنها جیرجیرکها غوغا برپا مینمایند، پناهنده میشوند. در مسیر جادۀ شمیران طبقکشها ]و[ حمالها با بار شکستنی، پیاده در حرکتاند و گاهگاه گاریهای مملو از صندلی و رختخواب و اثاثیۀ خانه، آنها را همراهی میکنند. یک رشته کاروان به هم پیوسته از تهران تا شمیران آهستهآهسته طی مسافت میکند ... از هرسو نسیم فرحبخش میوزد، آبهای جاری طراوت خاصی به هوا بخشیده، و زمزمۀ آنها گوش ما را نوازش میدهد. منظرۀ تهران که در یک غبار و گرد تیرهرنگ فرو رفته است، از دور مشاهده میگردد (همانجا). چهرۀ شمیران 30-40 سال پس از زمانی که هردوان ایـن گـزارش را بـرپـایۀ مشاهداتش بـه رشتـۀ تحریـر درآورده بود، بهکلی دگرگون شد. در دورۀ سلطنت رضا شاه، تهران بهسرعت رو به توسعه نهاد. اما توسعه و آبادانی این شهر اینبار به سود شمیران نبود، زیرا بهسبب افزایش روزافزون جمعیت تهران در آن زمان و بروز کمبود جا، حصار عهد ناصریِ پایتخت در 1319 ش ویران شد و از آن پس، تهران با شتابی روزافزون از 4 جهت رو به توسعه نهاد. پس از چند دهه با گسترش تهران از سمت شمال، در اوایل دهۀ 1340 ش، روستاهای شمیران به محدودۀ شهری تهران ضمیمه شد. در 1335 ش که نخستین سرشماری رسمی در ایران صورت گرفت، جمعیت روستاهای شمیران بهصورت جداگـانـه و مستقل از تهـران محـاسبه شـده است (نک : گزارش ... ، 1-7). در اوایل دهۀ 1340 ش در دو سوی جادۀ قدیم شمیران (دکتر شریعتی امروزی) و خیابان پهلوی (ولیعصر امروزی) ساختمانهایی ساخته شد. زمینهای غرب خیابان پهلوی در آن روزگار به دولت تعلق داشت و در آنجا تأسیسات دولتی و عمومی ساخته میشد که از آن جملهاند: پارک شاهنشاهی (ملت کنونی)، بیمارستان قلب، ساختمانهای صدا و سیما، بیمارستان خاتمالانبیاء، مدرسۀ عالی پرستاری، باشگاه شاهنشاهی (مجتمع ورزشی انقلاب امروزی)، بیمارستان ژاندارمری، مجتمع آموزشی خدمات اجتماعی، بیمارستان سوانح و سوختگی، چند هتل و چند وزارتخانه (معتمدی، 366). بدین ترتیب، محدودۀ شهری تهران تا شمیران گسترش یافت و روستاهای شمیران در تهران مستحیل شد و به محلههایی از این شهر بدل گشت به شکلی که در سرشماری 1345 ش، شمار جمعیت روستاهای شمیران با جمعیت شهر تهران یکجا محاسبه شده است.
ابنحوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938 م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، به کوشش سعید بختیاری، تهران، 1383 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛ همو، المآثر و الآثار (چهل سال تاریخ ایران در دورۀ پادشاهی ناصرالدین شاه)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ همو، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367- 1368 ش؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، 1373 ش؛ امیرجمشیدی، گلاویز، «رود درۀ دربند»، مجموعه مقالات سومین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران، به کوشش باقر آیتاللهزادۀ شیرازی، تهران، 1385 ش؛ بـافقـی، محمدمفید، مختصر مفیـد، ویسبـادن، 1989 م؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، قسمت شمالی و مضافات، شمران قدیـم، قـم، 1350 ش؛ بلـوشر، و.، سفرنـامه، تـرجمۀ کیـکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ پرنو، م.، در زیر آسمان ایران، ترجمۀ کاظم عمادی، تهران، 1324 ش؛ چاپارباشی، علیاکبر، «در بیان تعریف جغرافیای فیزیکی شمران»، یغما، تهران، 1345 ش، س 19، شم 220؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل )؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال و مجتبى مینوی، تهران، 1333 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جهانگیر قائممقامی، تهران، 1337 ش؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، تهران، 1332 ش؛ عدل، شهریار، «باغ مسکونی یا تهران در گذشتههای دور از پیدایش تا عهد صفوی»، تهران پایتخت دویستساله، به کوشش همو و ب. اورکاد، تهران، 1375 ش؛ فرهاد میرزا قاجار، زنبیل، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1345 ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (تهران)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1370 ش؛ فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1379 ش؛ فووریه، ژ. ب.، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1326 ش؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1371 ق / 1331 ش؛ کامبخشفرد، سیفالله، تهران سه هزار و دویست ساله، تهران، 1370 ش؛ همو، «کاوش در قبور باستانی قیطریه»، باستانشناسی و هنر ایران، تهران، 1348 ش، شم 2؛ کریمان، حسین، تهران در گذشته و حال، تهران، 1355 ش؛ همو، قصران ( کوهسران)، تهران، 1356 ش؛ کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحیى ذکاء، تهران، 1352 ش؛ گزارش مشروح حوزۀ سرشماری تهران، وزارت کشور، تهران، 1337 ش؛ مجدی، محمد، زینت المجالس، قم، 1342 ش؛ محمودیان، علیاکبر و دیگران، اطلس شهرستان شمیران، تهران، 1381 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمدحسین تسبیحی، تهران، 1345 ش؛ همو، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1364 ش؛ معتمدی، محسن، جغرافیای تاریخی تهران، تهران، 1381 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1363 ش؛ نشریۀ عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1387 ش؛ وحید قزوینی، محمدطاهر، عباسنامه، به کوشش ابراهیم دهگان، اراک، 1329 ش؛ ویشارد، ج. ج.، بیست سال در ایران، ترجمۀ علی پیرنیا، تهران، 1363 ش؛ هدایتی، محمدعلی، آستانۀ ری، تهران، 1344 ش؛ هردوان، ژ.، در زیر آفتاب ایران، ترجمۀ مصطفى مهذب، تهران، 1324 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Amar, www.amar.org.ir / nofoos1385 / default. aspx? tabid= 549 & agentType = view & PropertyId = 1483; Benjamin, S. G. W., Persia and the Persians, London, 1887; Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Paris, 1887; Polak, J. E., Persien: Das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883.علی کرمهمدانی
II. گویش
شهرستان شمیران با مرکزیت تجریش، از لحاظ تقسیمات کشوری شامل بخشهای رودبار قصران و لواسانات و مراکز مسکونی همچون اوشان، فشم، میگون و نیز شمشک است. این منطقه که بهواسطۀ کوهستانیبودن، قصران (معربِ کوهسران یا کوهساران) نام گرفته، دیرینگی قابل توجهی دارد و مورخان آن را در زمرۀ مناطق شمال و غرب حوزۀ ری باستان به شمار آوردهاند. قصران خود دو قسمت بوده است: «قصران داخل» شامل آبادیهای داخل درههای سلسلهکوه دماوند و توچال تا نور و لاریجان مازندران؛ و «قصران خارج» که آبادیهای جنوب این رشتهکوه تا شهر ری را در بر میگرفته است (کریمان، 1 / پنج ـ شش؛ محمودیان، 70-71).گویش این منطقه در گذشته رازیِ کهن بود. امروزه، با تحولاتی که در منطقه ایجاد شده، آمیختهای از زبانهای طبری یا مازندرانی، فارسی دری، عربی و اندکی ترکی به آن افزوده شده است. ویژگی این گویش به گونهای است که هرچه از قصران داخل به سوی مازندران نزدیکتر شویم، عناصر گویش مازندرانی در آن افزونتر میشود. بنابراین، گویش مازندرانی در میگون، شهرستانک، لالان، زایگان، روته، گرمابدر، شمشک و دربنـدسر نفوذ بیشتـری دارد (نک : کریمان، 2 / 757- 759).از سوی دیگر بنابر پژوهشهای اخیر، در خردهگویش منطقۀ قصران شواهدی از گویش تاتی نیز دیده شده است. این گویش را ظاهراً گروهی که از طالقان به این منطقه مهاجرت کردهاند، تکلم میکنند. وجود گویش تاتی در این ناحیه، هم از سوی پژوهشگران گذشته نظیر گیگر، دارمستتر و ارانسکی، و هم از سوی زبانشناسان معاصر تأیید شده است (دیهیم، 13).دستگاه آوایی در گویش این منطقه امروزه به گونۀ تهرانی بسیار نزدیک شده است. ویژگی همخوانهای این گویش بدین ترتیب است: p و b دولبیهای بیواک و واکدار، t و d زبانودندانیهای بیواک و واکدار، k و g پسکامیهای بیواک و واکدار، q نرمکامی بیواک، l چاکنایی بیواک، f و v لبودندانیهای بیواک و واکدار، s و z لثویهای بیواک و واکدار، š و ž پشتلثویهای بیواک و واکدار، j پیشگامی واکدار، x نرمکامی بیواک، h چاکنایی بیواک، tš و dž پشتلثویهای بیواک و واکدار، l زبانودندانی کناری، r پشتلثوی تکریری، m دولبی خیشومی، و n زبانودندانی خیشومی. مصوتهای این ناحیه نیز غالباً همانند مصوتهای رایج در تهراناند: i بسته و پیشین غیرمدور، u بسته و پسین مدور، e نیمهبسته و پیشین غیرمدور، ow و o نیمهبسته و پسین مدور، a گشاده و پیشین غیرمدور، ā گشاده و پسین غیرمدور. اما این حکم برای همۀ منطقه قابل تعمیم نیست (دیهیم، 15-17).برخی تحولهای آوایی در این گویش به چشم میخورد که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: تبدیل n به m ، مانندِ bālišm (بالش)، vehima (بهانه)؛ t به d، مانندِ baxd (بخت)، bad ādad (بد عادت)، behešd (بهشت)؛ b به v، مانندِ varāvord (برآورد)، varzigar (برزگر)، varf (برف)، valg (برگ)؛ v به f، مانندِ difār (دیوار)؛ و حذف x، مانندِ tim (تخم)؛ و حذف d، مانندِ di و du (دود).اسم در خردهگویشهای قصران شمیران دارای دو شمار مفرد و جمع است. نشانههای جمع عبارتاند از: ā- ، مانندِ šuā (شبها)؛ و hā، مانندِ mardhā (مردها)؛ و -un، مانندِ kordun (چوپانها)؛ و -on ، مانندِ sagon (سگها)؛ و -u، مانندِ harfu (حرفها). افزون بر این، تکرار اسم در برخی از روستاها برای جمعبستن به کار میرود، مانند vergverg (گرگها)، rikrikā (پسرها).ضمایر شخصی شامل دو گروه منفصل و متصلاند. برخی از ضمایر منفصل عبارتاند از:man, to, u, mā, šomā, ušun که به ترتیب برای من، تو، او، ما، شما، ایشان به کار میروند. ضمایر متصل نیز شامل -m, -t, -š, -mon, -ton, -šon است که به ترتیب برای اول شخص، دوم شخص و سوم شخص مفرد و اول شخص، دوم شخص و سوم شخص جمع استفاده میشود. ضمایر ملکی عبارتاند از: man (من)، to (تو)، una (او)، mā (ما)، šomā (شما)، unhā (ایشان). بعضی از ضمایر اشاره نیز عبارتاند از: ina (این)، una (آن)، inhā (اینها) و unhā (آنها).ویژگی مضاف و مضافٌالیه به نحوی است که ممکن است یکی بر دیگری مقدم باشد. چنانچه مضاف پس از مضافٌالیه بیاید به جای کسرۀ اضافه، i به کار میرود، مانند bāġi davaza (در باغ). صفت نیز به پیروی از فارسی تهرانی معمولاً بعد از موصوف میآید، مانند bolize sabz (بلوز سبز)؛ هرچند ممکن است صفت قبل از موصوف نیز واقع شود، مانند sile rika (پسر زشت).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید