آب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 21 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237953/آب
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آب در فقه اهل سنت برای پاكسازی نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اكبر (غسل جنابت) است و دلیل آن كتاب و سنت است. خداوند میفرماید: وَ ینَزِّلُ عَلَیكُمْ مِنَ السَّمَاءِ ماءً لِیطَهَّرَكُمْ بِهِ (انفال / 8 / 11): خدا بر شما فرو میآورد از آسمان آب را تا شما را با آن پاك سازد. باز میفرماید: وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ مَاءً طَهُوراً (فرقان / 25 / 48): از آسمان آب پاككننده فرو فرستادیم. پیغمبر(ص) فرموده: الماءُ لاینَجِّسُهُ شَیءٌ: هیچچیز آب را نجس نمیكند و دربارۀ آب دریا فرموده: هُوَ الطَّهُورُ مَاؤهُ، الحِلّ مِیتَتُهُ: آب دریا پاككننده است و مردار دریا حلال است (ابن رشد، 1 / 22-23؛ ابن قدامه، المغنی، 1 / 8). فقهای اهل سنت آب را به انواع گوناگون تقسیم كرده و برای هر یك از نظر شرعی حكمی صادر كردهاند:اول ـ آب مطلق، آب مطلق آبی را گویند كه به اسم دیگری اضافه نشده باشد، برای مثال آب باقلا، آب گُل (گلاب)، آب نخود، آب زعفران و امثال اینها كه نمیتوان بدون مضافالیه از آنها نام برد، آب مطلق نیستند. هرگاه آب را به جایی نسبت دهیم كه اگر آب را از آنجا خارج كنیم، بتوانیم به آن فقط عنوان آب بدهیم، چنین آبی مشمول اصطلاح آب مطلق است، مانند آب چاه، آب دریا، آب رودخانه. همچنین آبی كه بهوسیلۀ خاك متغیر شده باشد، كه در این صورت آب از آن جدا میشود و عنوان آب مطلق پیدا میكند (كاشانی، 15؛ ابن قدامه، 1 / 7- 8؛ دسوقی، 1 / 31؛ شربینی، 1 / 17- 18؛ مرغینانی، 8). آب مطلق دارای احكامی است:اولاً، طهارت با هر آب مطلقی كه دارای صفات یاد شده باشد و در اصل خلقت با هر وصفی از قبیل گرمی، سردی، گوارایی و شوری، از آسمان باریده یا از زمین جوشیده باشد، مباح است. دلیل حكم اباحۀ آن، نصوص یاد شده از كتاب و سنت است (ابن قدامه، 1 / 8؛ مرغینانی، 8).ثانیاً، پاك شدن چیزی از نجاست به واسطۀ آبی حاصل میگردد كه با آن آب بتوان رفع حدث (وضو یا غسل جنابت) كرد. این نظریۀ مالك، شافعی، محمد بن حسن شیبانی (صاحبِ ابوحنیفه) و زُفَر از مجتهدان حنفی است. ابوحنیفه میگوید: برطرف كردن نجاست با هر مایع پاكی كه بتواند از بین برندۀ عین یا اثر نجاست باشد جایز است، مانند سركه و گلاب. از احمدبن حنبل همچنین نظریهای روایت شده و دلیل آن این حدیث نبوی است كه اِذا وَلَغَ الكَلْبُ فِی اِناءِ اَحَدِكُم فَلْیَغْسِلْهُ سَبْعاً: اگر سگی دهانش را در ظرف یكی از شما وارد كرد، 7 بار آن را بشویید. در اینجا غسل به صورت اطلاق گفته شده و مقید بودن آن به آب، دلیل لازم دارد. وانگهی، گلاب یا سركه مایع پاكی است كه برطرفكنندۀ نجاست است و از اینرو، مانند آب صلاحیت ازالۀ نجاست را دارد، اما شیر و آش با اینكه مایع است، به اتفاق فقها برطرفكنندۀ نجاست نیست (ابن قدامه، 1 / 9).ثالثاً، حصول طهارت (وضو یا غسل جنابت) منحصراً اختصاص به آب دارد و مایع دیگری جای آن را نمیگیرد. این عقیدۀ مالك، شافعی، احمدبن حنبل و ابویوسف (صاحب ابوحنیفه) است، اما ابوحنیفه گفته: در صورت نبودن آب در سفر میتوان با شراب خرما (نبیذالتمر) كه جوشیده شده باشد وضو گرفت (كاشانی، 15-17). به هر حال، در مورد مایعات، اختلافی در میان علمای مذاهب اهل سنت در باب حصول طهارت با آب نیست (ابن قدامه، 1 / 9-10).دوم ـ آب مضاف، اصطلاح «مضاف» را در فقه مالكی و حنبلی میبینیم، ولی در فقه شافعی و حنفی چنین اصطلاحی به كار نرفته و در برابر «آب مطلق» آب «مقید» یا «غیرمطلق» بیان شده است (كاشانی، 15؛ شربینی، 1 / 17). آب مضاف آبی را گویند كه كلمۀ دیگری به كلمۀ آب افزوده شده باشد و بدون مضافالیه نتوان از آن نام برد. این معنی از نظر فقهای اهل سنت سه وجه دارد: 1. آبی كه از شیرۀ چیز پاكی ماند گل و یا از ریشۀ درختی كه دارای رطوبت است گرفته شود؛ 2. آبی كه چیز پاكی با آن آمیخته شود و نامش را تغییر دهد و بر اجزای آب غالب گردد، مانند جوهر سیاه، سركه یا آش؛ 3. آبی كه چیز پاكی در آن پخته شود و آن را تغییر دهد، مانند آب باقلای پخته (ابن قدامه، 1 / 11). این سهگونه آب كه یاد شد به اتفاق مذاهب اهل سنت برای رفع حدث (وضو و غسل جنابت) كافی نیست. دلیل فقها آن است كه طهارت جز با آب مطلق روا نیست و نمیتوان هیچكدام از سهگونه آب یاد شده را به عنوان آب مطلق پذیرفت (شربینی، 1 / 17؛ ابن قدامه، 1 / 11).به اتفاق مذاهب اهل سنت وضو گرفتن با این 4 نوع آب كه به تعبیر فقها از انواع آب مضاف بهشمار آمده (ابن قدامه، 1 / 13)، مانعی ندارد: 1. آبی كه به محل یا به مقر آن نسبت داده شود، مانند آب رودخانه یا آب چاه؛ 2. آب آمیخته به چیزهایی كه احتراز از آنها در حال اختلاط دشوار یا غیرممكن است، مانند خزه و گیاهانی كه در آب میروید و همچنین برگ درختان كه در آب میافتد و گوگرد كه در مسیر آب قرار دارد و آب پس از عبور از آن تغییر پیدا میكند. چنین آبی به علت عدم امكان احتراز از اختلاط، از نظر فقها پاك و پاككننده است، اما اگر عمداً چیزی در آب انداخته شود كه موجب تغییر آن گردد، چنین آبی «متغیر» خوانده میشود (دسوقی، 1 / 34)؛ 3. آب آمیخته با خاكی كه از جهت پاكی و پاككنندگی با آب فرق نداشته باشد. پس اگر خاك پس از داخل شدن در آب، آن را تغییر دهد، این تغییر صفت پاككنندگی را از آب سلب نمیكند و اگر تركیب خاك با آب به صورت سفت و غلیظ درآید به گونهای كه بر اعضای وضو جریان پیدا نكند، طهارت با آن جایز نیست، زیرا آب در این حالت به شكل گِل درآمده است و بر آن عنوان آب اطلاق نمیگردد، خواه این آمیزش از روی عمد انجام گرفته شده باشد یا غیر عمد؛ 4. آبی كه به علت مجاورت با انواع روغن و یا چیزهای پاك جامد مانند عود و كافور و عنبر تغییر پیدا كرده باشد، به شرط آنكه این چیزها در آب مستهلك نشده و همۀ آب را فرا نگرفته باشند، عنوان آب مطلق را دارد، زیرا تغییر به سبب مجاورت است نه مخالطت. همچنین است اگر بوی متعفّنی از كنار آبی بگذرد؛ این مسأله مورد اتفاق همۀ مذاهب اهل سنت است (ابن قدامه، 1 / 13؛ شربینی، 1 / 19؛ كاشانی، 15؛ دسوقی، 1 / 32-34).سوم ـ آب آجن، آبی را گویند كه بر اثر زیاد ماندن در جایی تغییر پیدا كرده باشد. چنین آبی به منزلۀ آب مطلق است و اگر نجاستی در آن نیفتاده باشد، وضو گرفتن با آن جایز است. اصطلاح «آجن» فقط در كتب مالكیه به چشم میخورد و سایر مذاهب اهل سنت به عنوان «آب مانده» از آن یاد میكنند (ابن قدامه، 1 / 14؛ شربینی، 1 / 19؛ دسوقی، 1 / 32).چهارم ـ آب مُستعمَل، آبی را گویند كه بهوسیلۀ آن رفع حدث (وضو یا غسل جنابت) شده باشد. اینگونه آب پاك است، ولی پاككننده نیست به این معنی كه نه میتوان با آن رفع حدث كرد و نه نجسی را پاك ساخت. این موضوع مورد تأیید ابوحنیفه، شافعی، احمدبن حنبل و مالكبن انس است. اگر آب در جهت طهارت مستحبی مانند تجدید وضو یا غسل برای نماز عیدین و نماز جمعه استعمال شود، چون به منظور رفع حدث بهكار نرفته، عنوان آب مطلق را دارد و همانند آبی است كه برای تبرید (خنك كردن) و یا تنظیف بهكار رفته باشد (مالك، 4؛ مرغینانی، 9؛ شربینی، 1 / 20-21؛ ابن قدامه، 1 / 15-16، 18، 21، 22).پنجم ـ آب مُسخَّن، آبی را گویند كه با آتشی كه از چیزهای پاك حاصل گردیده، گرم شده باشد. وضو گرفتن با چنین آبی مكروه نیست مگر اینكه به حدی داغ باشد كه به این علت نتوان آب را بر تمام اعضای لازم وضو ریخت. اگر آب با چیز نجسی گرم شده باشد، حنابله آن را به سه قسم تقسیم میكنند: 1. آنكه تحقیقاً جزئی از اجزاء نجاست در آب نفوذ كرده و در صورت كمبودن آب، آن را نجس كرده باشد؛ 2. آنكه رسیدن چیزی از نجاست به آب، متحقق نیست و ظرف آب هم از نفوذ چیزی در آن محفوظ نیست. این آب بر اصل پاك بودن باقی است، ولی استعمال آن مكروه است. شافعی میگوید: استعمال آن كراهت ندارد زیرا اصل بر طهارت است؛ 3. آنكه رسیدن چیزی از نجاست به آب متحقق نیست، ولی ظرف آب از نفوذ چیزی در آن محفوظ است. استعمال این نوع آب از نظر شافعی كراهت ندارد. بهطوركلی استعمال آب مسخَّن از نظر امامان سهگانه مكروه است (ابن قدامه، 16، 17، 18؛ شربینی،1 / 19).ششم ـ آب مُشمَّس، آبی را گویند كه بهوسیلۀ حرارت خورشید گرم شده باشد. گرم كردن آب در ظروفی كه مادۀ كانی مانند مس و آهن داشته باشد، از نظر مذهب شافعی مكروه است مگر در مناطق گرمسیر، زیرا گزیر از آن ممكن نیست. حنابله استعمال آن را مكروه نمیدانند. اصطلاح «آب مُشمَّس» در كتابهای فقهی مذاهب حنفی و مالكی به چشم نمیخورد (شربینی، 1 / 19؛ ابن قدامه، 1 / 17).هفتم ـ آب مذاب، آبی كه بر اثر ذوب شدن برف و یخ بهدست آید، به اتفاق همۀ مذاهب اهل سنت پاككننده است. اگر كسی برف را روی عضوی از اعضای وضو مرور دهد، گرچه آن عضو خیس شود، مشمول وضو نمیگردد، زیرا آنچه واجب است شستوشوست و حداقل آن جریان آب روی عضو آدمی است. اگر برفی كه روی عضو قرار میگیرد بهتدریج آب شود و روی عضو جاری گردد، در این صورت مقصود از غسل حاصل میگردد (همو، 1 / 18؛ دسوقی، 1 / 32).هشتم ـ آب قُلَّتَین، قلتین كلمهای است مُثّنی كه مفرد آن قُلّه و مأخوذ از قِلالِ هَجَر (روستایی نزدیك مدینه، دارای قلههای همسان و كمارتفاع) است. مبتنی بر این حدیث است كه پیغمبر میفرماید: اِذا كانَ المَاءُ قُلَّتَینِ بِقِلالِ هَجَر. مقدار آب قلتان 500 رطل بغدادی است كه از نظر گنجایش، مكعبی است كه یك ذراع و 1/4 ذراع طول و عرض و عمق دارد. قلتین دارای احكامی است كه اختلافاتی از نظر مذاهب اهل سنت به همراه دارد. اگر شخصی با نیت رفع حدث، خود را در آبی كمتر از قلتین فرو كند، آب مستعمل میشود و حدث او هم رفع نمیگردد، این نظر حنابله است. شافعیه و حنفیه میگویند: در این حال آب مستعمل میگردد، ولی در عوض، حدث با آن مرتفع میشود، زیرا رفع حدث آب را مستعمل ساخته است. حنابله به حدیثی استناد كردهاند بدین مضمون «كسی كه جنب است نباید خود را در آب راكد بشوید». اینان اضافه میكنند كه نهی، مقتضی فساد مَنهیُّ عَنْه است (ابن قدامه، 1 / 22). آبی كه به میزان قلتین برسد، هرگاه نجاستی در آن بیفتد كه هیچیك از اوصاف سهگانۀ (رنگ، بو، مزۀ) آب را تغییر ندهد پاك و پاككننده است، اما اگر نجاست موجب تغییر شود، گرچه آب زیاد باشد، نجس میشود. به عبارت دیگر آب كمتر از قلتین به ملاقات نجس، نجس میشود با اینكه هیچ تغییری در آن حاصل نشده باشد. بهطوركلی آنچه مورد اتفاق مذاهب اهل سنت است، آن است كه هرگاه نجاستی در آب، كم یا زیاد، بیفتد به نحوی كه رنگ، بو و یا مزۀ آن را تغییر دهد، آب نجس میگردد (مرغینانی، 10؛ شربینی،1 / 25ـ26؛ ابن قدامة، 1 / 22- 28؛ ابن رشد، 1 / 23). نهم ـ آب جاری، هرگاه نجاستی در آب جاری بیفتد، مدام كه یكی از اوصاف سهگانۀ آن را تغییر ندهد، آن آب پاك و پاككننده است. در مورد آب جاری اختلافی میان فقها نیست و حكم آن، حكم آب قلّتین است (شربینی، 1 / 24-25؛ مرغینانی، 9).دهم ـ آب چاه، اگر آب چاه تغییر نكرده باشد، پاك و پاككننده است و اگر نجس شود با كشیدن آب چاه و جایگزین كردن آن از طریق ریختن آب و یا جوشش آب از زمین، مجدداً پاك و پاككننده میشود به شرط آنكه تغییر آن نیز از میان برود. اگر دیوارۀ چاه نجس شود آیا باید آن را شست؟ در این خصوص 2 نظر است: 1. واجب است شسته شود، زیرا محل آن نجس است و امكان دارد آب را آلوده كند؛ 2. شستن آن به علت مشقت واجب نیست و مانند محل استنجاء مَعْفُوٌّ عَنْه است. روایت دوم ارجح است. فقهای حنفی در مورد چگونگی تطهیرِ آب چاه به نسبت انواع نجاساتی كه در آن میافتد و همچنین مقدار آبی كه باید از چاه كشیده شود، اختلافنظر دارند كه بالطبع بحث مفصلی به دنبال دارد (مرغینانی، 11؛ ابن قدامه، 1 / 42؛ شربینی، 1 / 23).
آب نجس دوگونه است: 1. آب كمتر از قلتین، این آب با ریختن آب پاك و یا جوشش آب از زمین كه به میزان قلتین بر آن افزوده شود، تطهیر میشود، البته در این صورت اگر آب متغیر شده باشد، باید تغییرش با این دو قُلّه آب برطرف گردد، ولی اگر متغیر نشده باشد، به مجرد افزوده شدن آب، تطهیر میگردد، زیرا آب قلتین جز با تغییر، نجس نمیشود؛ 2. آبی كه برابر قلتین و یا زائد بر قلتین باشد، در اینجا 2 حالت متصور است: یا این آب با ملاقات نجاست متغیر نشده كه با افزوده شدن مقدار آبی در حد قلتین، پاك و پاككننده میگردد، یا با آمیزش نجاست تغییر پیدا كرده كه تغییر آن به یكی از این دو طریق برطرف میشود: اول، اضافه كردن آب به میزان قلتین یا بیشتر تا جایی كه تغییرش از میان برود؛ دوم، به حال خود گذاشتنِ آب، تا با طولِ مكث، به خودی خود تغییرش برطرف شود (شربینی، / 21؛ ابن قدامه، 1 / 35-37).
ابن رشد، احمدبن محمد، بدایةالمجتهد و نهایةالمقتصد، قاهره، المطبعةالاسلامیة، 1371ق؛ ابن قدامه، عبداللهبن احمد، المغنی، قاهره، دارالمنار، 1367ق؛ همو، المقنع، مصر، المطبعةالسلفیة، 1374ق؛ ابن نجیم، زینالدین، البحرالرائق فی شرح كنز الدقائق، مصر، المطبعةالعلمیة، 1310ق؛ دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الكبیر لابی البركات، قاهره، مطبعةالخیریة، 1324ق؛ شافعی، محمدبن ادریس، الام، قاهره، المطبعةالامیریة الكبری، 1381ق، صص 3-7؛ شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفى البابی الحلبی، 1352ق؛ كاشانی، ابوبكربن مسعود، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شركةالمطبوعات العلمیة، 1327ق؛ مالكبن انس، المدونةالكبری، قاهره، مطبعةالسعادة، 1323ق، صص 4، 27؛ مرغینانی، علی بن ابیبكر، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، 1356ق، 1 / 4-23.
اسعد شیخالاسلامی
در ایران باستان آب مقدس بهشمار میرفته و به عقیدۀ زردشتیان، پس از آتش، مقدسترین عنصر است. آب دومین آفریده از آفریدگان هفتگانهای است كه اورمزد خلق كرده (بندهش، فصل اول، بند 54، فصل اول الف، بند 4 و 7) و آفرینش آن پس از آسمان و در مدت 50 روز (از روز چهل و ششم پس از اعتدال بهاری) انجام گرفته است كه در پایان آن 5 روز گاهنبار دوم قرار دارد (بندهش، فصل اول الف، بند 17). در همهجا در زیرزمین آب قرار دارد (بندهش، فصل اول، بند 17، فصل اول الف، بند 10). نگاهبانی آبها برعهدۀ خرداد امشاسپند است (بندهش، فصل سوم، بند 18). بنابر عقیدهای، همۀ خلقت در اصل به صورت قطرۀ آبی بود و بنابر نظر دیگری، اصل همۀ آفریدگان از آب بود بجز تخمۀ مردمان و چارپایان مفید كه از آتش است (بندهش، فصل اول الف، بند 3). به تصور ایرانیان باستان، دریای بزرگی به نام فراخكرد در كنار كوه البرز بر روی زمین هست كه یكسوم زمین را فرا گرفته است و همۀ آبهای جهان پس از پاك شدن از آلودگیها سرانجام بدان میریزند (بندهش، فصل 10، بندهای 1 و 8 و 9).نظر به تقدسی كه برای آتش قائل بودند، آلوده كردن آن را با پلیدیها گناه بهشمار میآوردند (پورداود، یشتها، 1 / 159-161)، بهویژه آلوده ساختن آن با مردار از گناهان بزرگ بهشمار آمده است (صد در نثر، فصل 72، ص 51؛ تاوادیا، شایست نشایست، فصل 2، بندهای 76 تا 94). در مورد مراقبت از آب دستورهای دینی دقیقی هست (صد در بندهش، فصل 78، ص 148). آب در آیینهای دینی زردشتیان از عناصر لازم بهشمار میرود.
بندهش، به كوشش انكلساریا، بمبئی، 1908م؛ پورداود، یشتها، ج اول، بمبئی، 1307ش؛ شایست نشایست، به كوشش تاوادیا (Tavadia)، هامبورگ، 1930م؛ صد در نثر و صد در بندهش، به كوشش دابار (Dhabhar)، بمبئی، 1909م.
احمد تفضلی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید