آسیا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237445/آسیا
یکشنبه 21 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آسیا با ارائۀ نمونههایی از هومواركتوس نهتنها نمایانگر دورههای زندگی آغازین انسان است، بلكه بعدها صحنۀ روندهای تكامل جامعههای انسانی بوده است. قدیمیترین یافتههای مربوط به زندگی انسان، انسان جاوه (پیتك آنتروپ) و انسان چین از آسیا بوده است (چایلد، 35 به بعد). جمجمۀ انسان چین که مربوط به 000‘000‘1 سال پیش است، قدیمیترین جمجمۀ بشری است و افزارهایی كه همراه آن یافت شدهاند، كهنترین دستافزار انسانی بهشمار میرود (دورانت، 1 / 111). دوران نوسنگی را عصر كشاورزی دانستهاند. در این دوران، در برخی نواحی آسیای نزدیك (خاورمیانه)، انسان از مرحلۀ جمعآوری و شكار به مرحلۀ كشت و اهلی كردن برخی جانوران، انتقال یافت (بلنیتسكی، 62 به یعد). آسیا ضمناً صحنۀ گذار انسان از این مرحله به مراحل استفاده از فلزات مختلف بوده است. قدیمیترین فلزی كه مورد استفادۀ انسان قرارگرفته مس بوده است (چایلد، 83 به بعد). این فلز در 4500 قم در بینالنهرین مورد استفاده بوده است (دورانت، 1 / 125). اختراع خط نیز مربوط به آسیاست. قدیمیترین نوشتهها مربوط به سومر (3600 قم) و نواحی جنوبی بینالنهرین و عیلام است (همو، 1 / 128). آسیا، درواقع، خاستگاه و جایگاه زندگی اولیۀ نژاد مغولی، سرزمین اصلی اسكیموها و سرخپوستان و شاید حتى مهد نخستین انواع بشر امروزی (هموساپین) بوده است (چایلد، 40-41؛ برونینگ، 37). تاریخ آسیا، تاریخ فرهنگهای گوناگون است. در دوران باستان، تمدنهای آسیایی، بهطوركلی، نمایانگر تضاد میان شیوۀ زندگانی در فرهنگهای یكجانشین (چین، هند، ایران و بینالنهرین) و اقوام كوچندۀ تركستان، ماوراءالنهر و عربستان بوده است (گروسه، 9، 10). كهنترین نشانههای تمدن خاورمیانه مربوط به 000‘5 سال قم است كه در ایران ـ تپهحصارِ دامغان و تپه سِیَلْكِ كاشان ـ و در قسمتهای شمالی بینالنهرین ــ تل حَلَفْ در خاپور ــ پیدا شده است (همو، 11). آثار تمدنی مكشوفه در هند ــ پنجاب و موهنجودارو ــ نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است كه در مقایسه با تمدن بینالنهرین، اوج آن در 2800 تا 2500 قم بوده است. ظاهراً، این تمدن از راه بلوچستان و شوش با دنیای سومر مربوط میشده است (همو، 26). این آثار را كهنترین آثار تمدن بشر دانستهاند (دورانت، 1 / 457). در سدۀ 4 قم، دولت هخامنشی ایران توسط اسكندر مقدونی فرو پاشید و همراه با آن فرهنگ یونانی (هلنیسم) به آسیای نزدیك (خاورمیانه) و تركستان و حتی هندوستان راه یافت (بلنیتسكی، 100-110؛ گروسه، 42 به بعد). در مقابل، اندیشههای مذهبی در همین زمان از آسیا به سوی غرب جاری شد. در سدههای میانه، امپراتوری مغولان، بخشهای آسیای شرقی، آسیای مركزی و خاورمیانه و حتى آسیای جنوب شرقی ــ بجز ژاپن ــ را بهصورتی یكپارچه به زیر سلطۀ خود آورد (گروسه، 79 به بعد). لشكركشیهای تیمور حدود آغاز قرن 9ق / 15م به حضور تركها در صحنۀ آسیای نزدیك، نیروی تازهای بخشید (همو، 87- 88). تأثیر دستاوردهای فرهنگهای آسیایی در تكامل اندیشههای فلسفی و علمی اروپا ــ بهویژه در سدههای میانه ــ غیرقابل انكار است (دورانت، 1 / 990-994؛ راسل، 2 / 211-226).
تقریباً از همۀ نژادهای بشری در آسیا وجود دارد. نژاد مغولی، اروپایی، سیاهپوست و نژادهای استرالیایی. نژاد مغولی در آسیای جنوب شرقی، مركزی و شرقی و نیز به صورت گروههای كوچكتر در آسیای جنوبی و خاورمیانه زندگی میكنند كه خود به 3 گروه نژادی تقسیم میشوند. نژاد اروپایی به صورت شاخههای جنوبی آن ــ ارمنی و هند و ایرانی ــ در آسیای جنوب غربی و شمال هند دیده میشوند. شاخههایی از نژاد سیاه در آسیای جنوب شرقی و جنوب هند و نژادهای استرالیایی به صورتی پراكنده در آسیا زندگی میكنند (بروك، 192).
همانگونه كه تقسیمبندی نژادی قارۀ آسیا به آسانی امكانپذیر نیست، دستهبندی زبانی آن نیز به سادگی عملی نمیباشد. وجود گروههای كوچك زبانی در مناطق حاشیهای این قاره، به پیچیدگی این چنین دستهبندیی میافزاید. باتوجه به برداشتهای گوناگون زبانشناختی، میتوان در آسیا به شاخهها و گروههای زبانی مختلفی دست یافت (همو، 191). در آسیای شمالی و مركزی گروه زبانی اورال ـ آلتایی رواج دارد كه خود به زیرشاخههای متعددی تقسیم میشود. در آسیای شرقی و جنوب شرقی گروه زبانی چینی ـ تبتی، در آسیای شمالی، ایران و هند، گروه زبانی هندواروپایی، در آسیای جنوبی زبانهای دراویدی و در میان برخی كشورهای خاورمیانه زبانهای سامی با زیرشاخههای مربوط به خود رواج دارد (برونینگ، 41-42). پیچیدگی و تنوع زبانی بیش از همهجا در آسیای جنوبی و جنوب شرقی (همو، 42) مشاهده میشود. در آسیای جنوبی برای دستهبندی زبانی، شاخههای عمده را به 15 دسته تقسیم میكنند (بلنك، 79 به بعد). گروهها و زیرشاخههای زبانی در آسیا را میتوان به صورت جدول صفحۀ بعد نشان داد. زبانهای دراویدی در آسیای جنوبی (تامیل، تولو، تلوگو و مانند آن) ازجمله زبانهایی هستند كه مانند برخی زبانهای استرالیاییـ آسیایی (موندا، مونخمر و خاسی) كمتر با زبانهای دیگر امتزاج یافتهاند (برونینگ، 41).
در فرهنگهای كهن آسیا از زمانهای دور، اطلاعات نسبتاً وسیعی از این سرزمین و همسایگان آن وجود داشته است (همو، 20)، اما آشنایی اروپاییان با مردم و سرزمین آسیا به دورههای بعدی مربوط میگردد كه میتوان آن را به 3 دورۀ مشخص تقسیم نمود:
این دوره به سدههای نخستین میلادی تا اوایل سدههای میانه مربوط میشود. در این دوره، یونانیان و اقوام آسیای صغیر، از طریق تماسهای غیرمستقیم و نیز سفرهایی به سرزمینهای باستانی آسیای نزدیك (خاورمیانه)، اطلاعاتی دربارۀ آنها و مردمانشان به دست آوردند. این اطلاعات، گذشته از زمینۀ رفع نیازهای عادی و روزمره، در زمینۀ علمی نیز به صورتی منظم مورد استفادۀ وسیع قرار گرفتند (همو، 21). از آن میان میتوان به اطلاعات هرودت، استرابون (63ق م-23م) و بطلمیوس قلوذی (100-170م) كه تمامی اطلاعات جغرافیایی زمان خود را یكجا گرد آوردند، اشاره كرد (اشمیت هوزن، 40 به بعد). گسترش معلومات در مورد آسیا به صورتی چشمگیر به لشكركشی اسكندر به كشورهای ایران، توران، و هندوستان مربوط میشود. در این میان، نقش رومیها در مورد معرفی آسیا بسیار ناچیز است. باتوجه به علاقۀ رومیها به كالاهای آسیای جنوبی و شرقی، هیپالوس تاجر یونانی در حدود 50 م توانست با استفاده از بادهای موسمی از طریق دریا به هندوستان سفر كند و از آن زمان این مسیر مورد توجه قرار گرفت. در دورۀ قیصر مارك اورل، یعنی در 165م، یك هیأت رومی از راه دریا توانست تا چین سفر كند (برونینگ، 21). تجزیۀ امپراتوری روم، كشمكشهای مربوط به مهاجرتهای تاریخی اقوام، ویژگیهای زندگی در روم شرقی و سپس ظهور اسلام، دورۀ اول ارتباط اروپاییان با مردم آسیا را خاتمه داد (همانجا).
گسترش اسلام در سدۀ 7م و مسلط شدن مسلمانان بر راههای دریایی، رونق تجارت میان اروپا و هند را مختل ساخت (كاهن، 276)، این دوره، جنگهای صلیبی را به دنبال داشت. در آغاز، این برخوردها باعث شد تا اروپاییان اطلاعات خود از خاورمیانه را مورد بازبینی قرار داده و تكمیل نمایند (برونینگ، 21). اما، با اینهمه، اروپاییان نتوانستند آنطور كه باید از اطلاعات جغرافیدانان اسلامی ــ كه دانششان بر پایۀ اطلاعات بطلمیوس و سپس یافتههای نو بر اثر گسترش اسلام در آسیای جنوبی و آسیای میانه استوار بود ــ بهرهگیری كنند. دستیابی به این دانش، اگرچه در سدههای بعدی و پایان سدههای میانی از طریق مسافرتهای بیشتر اروپاییان به دست آمد (اشمیت هوزن، 49-54)، اما بازبینی دانستههای كهنه و دسترسی به اطلاعات نو، از طریق حكومت مركزی سازمانیافتۀ مغولها در سدۀ 7ق / 13م حاصل شد (برونینگ، 22). وحشت اروپاییان از حملۀ مغولها، ایشان را به جلب دوستی و همپیمانی با آنان كشاند. این شرایط باعث شد تا هیأتهایی از جانب اروپاییان در سدههای 7- 8ق / 13-14م با مغولها تماس برقرار كنند. حاصل این تماسها، سفرنامههایی بود كه اطلاعات دست اول و وسیعی از آسیا برای اروپاییان به ارمغان آورد. این اطلاعات باعث گردید تا دانستههای ناقص و نادرست اروپاییان اصلاح گردد (ویلتس، 9، 10). تاجرهای سرزمینی كه امروزه ایتالیا نامیده میشود، از زمانهای پیش تر، در حدود مناطق پیرامون دریای سیاه، با كمك اعراب به تجارت كالاهای آسیایی و وارد كردن آنها به اروپا مشغول بودند، در این دوره به فكر گسترش تجارت خود افتادند و بدینسان، تجار ونیزی به سوی قسمتهای آسیای مركزی و آسیای شرقی به راه افتادند. در میان این تجار، خانوادۀ پولو نیز حضور داشتند. نیكولوپولو در سفر دوم خود (674 ق / 1275م)، برادر و نیز پسر خود ماركو را به همراه داشت. این سفر به آسیای شرقی مدت 17 سال طول كشید (همو، 151). ماركوپولو هنگامی كه در 690 ق / 1291م از راه دریا، چین را ترك میكرد، اطلاعات وسیع و ارزندهای از شرق و بهویژه امپراتوری چین داشت كه بعدها در زندان به صورت كتابی درآمد كه اگرچه با ناباوری بسیاری روبهرو شد، اما در گسترش اطلاعات اروپاییان نسبت به شرق، نقش مهمی ایفا كرد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید