صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / ارتش /

فهرست مطالب

ارتش


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 11 دی 1398 تاریخچه مقاله

فنون نظامی ساسانیان

برخلاف دوره‌های هخامنشی و اشکانی، از طریق آیین‌نامه اطلاعات گرانبهایی از فنون نظامی ساسانیان دردست است(نک‍ : ابن‌قتیبه، 1/112-115). از آن میان: سربازان چپ‌دست باید در جناح چپ جای بگیرند، تا بتوانند رو به روی دشمن به هر سوی تیراندازی کنند؛ برای قلب سپاه محل مرتفعی انتخاب شود؛ فرمانده سپاه باید مراقب باشد، تا سپاه پشت به نور آفتاب و وزش باد داشته باشد؛ دسته‌های مقدم باید در راههای هموار حرکت کنند، از جاهای ناشناخته نگذرند و در بلندیها توقف کنند و در جای پوشیده و نامرئی کمین گیرند و در مدخلهایی که خطر شبیخون دارد، دام آهنی بگسترند؛ فرمانده باید از انتشار خبر حمله‌جلوگیری‌کند و اگر رزمندگانش دلیر و با تجربه‌اند، بگذارد تا حمله از سوی دشمن باشد و اگر بیشتر آنان بی‌تجربه باشند، آن‌گاه بهتر است که پیش از دشمن اقدام به حمله شود؛ برای حمله، نیروی خودی باید یک و نیم‌برابر نیروی دشمن باشد و تنها وقتی می‌توان با سپاه کم به مقابلۀ دشمن پرداخت که دشمن به داخل کشور تجاوز کرده باشد؛ برای کمین نشستن باید سربازان دلیر و محتاط را برگزید که به صدای بلند سرفه و عطسه نکنند و چارپایانی باید در اختیار داشته باشند که شیهه نکشند؛ کمینگاه باید در نزدیکی آب باشد و از ترساندن پرندگان و جانوران وحشی باید پرهیز کرد؛ بهترین وقت حمله شب است و صدای آب و باد بهترین فرصت را برای حمله فراهم می‌آورد، چون این صدا مانع رسیدن صدای حمله به دشمن است؛قسمتی‌از سپاه به قلب دشمن می‌تازد تا صدای جنگ از این قسمت بلند شود و بعد با ایجاد سر و صدا و پراکندن شایعه که سردار دشمن کشته شده است، باید سپاه دشمن را تضعیف کرد؛ باید برای نیروهای خودی محل پوشیده و مشجر را در اختیار گرفت و زمین پست و مسطح را در اختیار دشمن گذاشت (نیز نک‍ : فخر مدبر، 276- 278؛ اینوسترانتسف، 53-87). 
از نقل قول ابن قتیبه (1/114-115) از آیین‌نامه، در بارۀ فن محاصرۀ دژها و شهرها نیز، به اطلاعات جالب توجهی از تاکتیکهای نظامی ساسانیان می‌توان دست یافت. به هنگام محاصره باید چند جاسوس در قلعه و یا شهر محاصره شده داشت، تا هم بتوان به اسرار درون قلعه پی برد و هم به کمک جاسوسان به تضعیف روحیۀ دشمن پرداخت. باید تدبیری اندیشید که با ایجاد شایعات در میان مردم آنان به نقاط مستحکم و سست قلعه، به نقاطی که امکان حملۀ آلات قلعه‌کوب می‌رود، به نقاطی که با منجنیق به آنها حمله خواهد شد، به جاهایی که باید نقب زده شود، به جاهایی که باید نردبان نصب کرد، به جاهایی که می‌توان از دیوار بالا آمد و سرانجام به جاهایی که به آتش کشیده خواهد شد، با انگشت اشاره کنند و یا ضمن نامه‌ای که با تیر انداخته می‌شود، به مردم هشدار داد، آنان که زنده بمانند خائن هستند، تا عده‌ای بر اثر ترس قلعه را تسلیم کنند. ساسانیان برای گشودن قلعۀ دشمن به پرتاب گلوله‌های نفتی نیز اقدام می‌کردند (همانجا). 
یکی از شگردهای ساسانیان غلو در قدرت و موقعیت برتر خود بود که ضمن تقویت روحیۀ خویش، از نظر روانی دشمن را تضعیف می‌کردند. مثلاً وقتی که مهران پیروز، سردار خسرو انوشیروان به دروازۀ نصیبین که در دست دشمن بود، رسید، به بلیزاریوس سردار رومی پیام فرستاد که برایش در شهر حمامی آماده سازد، چون می‌خواهد روز بعد شهر را به تصرف خود درآورد و نیاز به حمام دارد (پروکوپیوس، I/107). دعوت از حریف برای نبرد تن به تن معمول‌ترین کار سپاه ساسانی برای ایجاد هراس در دل دشمن بود، مردانی که از تناوری ویژه‌ای برخوردار بودند، قدم پیش می‌نهادند و از ردیف جنگجویان دشمن هماورد با جرئت می‌طلبیدند (نک‍ : همو، I/109-111)
سرشماری سپاه: به سبب اغراقی که همواره دربارۀ شمار سپاهیان شده است، شاید هیچ‌گاه نتوانیم به شمار دقیق سپاهیان هیچ دوره‌ای از تاریخ گذشته پی ببریم، اما گزارشهایی دردست است که گواه سرشماری شرکت‌کنندگان در جنگ است. هرودت (III/375) از شمار نیروهای ایران، به سبب محرمانه بودن امر، اطلاع دقیقی ندارد، اما اشاره‌ای که او به نحوۀ سرشماری می‌کند، بسیار جالب توجه است: نخست به دستور خشیارشا 10 هزار نفر را در محلی کنار یکدیگر، جمع کردند و فضایی را که این عده به اشغال خود درآورده بود، با دقت علامت‌گذاری کردند و سپس بر گرد این فضا دیواری که تا ناف انسان بلندی داشت، کشیدند. آن‌گاه سپاهیان را مکرر کنار یکدیگر در این فضای محصور جای می‌دادند، تا عدۀ همۀ سپاهیان، به دست آید. به گزارش پروکوپیوس (I/177)، برای تعیین شمار کشتگان و اسیران نیروهای خودی از دیرباز چنین معمول بود که شاه بر تخت می‌نشست و سبدهایی در جلو او می‌نهادند، آن‌گاه یک‌یک افراد سپاهی که آمادۀ جنگ بودند، از جلو شاه عبور می‌کردند و هریک تیری در سبدی می‌انداختند، سپس مهر شاه را بر سبدها می‌زدند. پس از جنگ و بازگشت سپاه به کشور، سبدها را می‌گشودند و هر سپاهی تیری برمی‌داشت، به این ترتیب، از عدۀ تیرهای برجای مانده شمار کشتگان و یا اسیران تعیین می‌شد و شاه پی می‌برد که سردارش جنگ را به چه بهایی برای او تمام کرده است. 

میراث ارتش ساسانیان

یکی از تأثیرات چشم‌گیر تمدن ساسانی در تشکیلات دولتی جهان اسلام، به کارگیری فنون جنگی عصر ساسانی است. در همان نخستین صفحات تاریخ اسلام به یک شیوۀ جنگی ایرانی برمی‌خوریم که به پیشنهاد سلمان فارسی و تصویب حضرت رسول(ص) جامۀ عمل پوشید، و آن، حفر خندق پیرامون مدینه برای جلوگیری از حملۀ کفار بود (اینوسترانتسف، 53). 
از میان کتابهایی که در صدر اسلام دربارۀ فنون جنگی از فارسی به عربی ترجمه شده، و ابن ندیم (ص 376-377) آنها را فهرست کرده است، می‌توان «اصول تیراندازی» از بهرام گور و به قولی بهرام چوبین و کتابهایی دربارۀ دفاع شاهان ساسانی از مرزهای خود، فنون جنگی در تصرف دژها و شهرها، کمین کردن و گماردن جاسوس و به کار بردن حیله (تاکتیک)های جنگی که برای اردشیر بابکان تألیف شده بود و همچنین کتابی دربارۀ فنون جنگی و آرایش سپاه را نام برد. 

مآخذ

ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، بیروت، 1343ق/1925م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ اینوسترانتسف، ک.، مطالعاتی دربارۀ ساسانیان، ترجمۀ کاظم کاظم‌زاده، تهران، 1348ش؛ پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، تهران، 1326ش؛ پیگولوسکایا، ن. و.، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران، 1367ش؛ دیاکونف، ا. م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1357ش؛ طبری، تاریخ، به کوشش دخویه، لیدن، 1964م؛ فخر مدبر، محمد، آداب الحرب و الشجاعة، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1346ش؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1369ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، پاریس، 1914م؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1340ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347ش؛ نیز: 

Ammianus Marcellinus, Rerum gestarum libri, tr. J. C. Rolfe, London, 1972; Arrian, Anabasis Alexandri, tr. E. I. Robson and P. A. Brunt, London, 1966-1967; Avesta, tr. F. Wolff, Strasbourg, 1910; Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961; Christensen, A., L'Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1944; Colledge, M. A. R., The Parthians, London, 1967; Curtius, Quintus, History of Alexander, tr. J. C. Rolfe, London, 1971; «Dinkard», Pahlavi Texts, The Sacred Books of the East, tr. E. W. West, Delhi, 1969, vol. XXXVII; Dio, Roman History, tr. E. Cary,London, 1954; Ghirshman, R., Iran from the Earliest Time to the Islamic Conquest, Baltimore, 1954; Harnack, D., «Die Anfänge der Parther», Geschichte Mittelasiens im Altertum, ed. F. Altheim and R. Stiehl, Berlin,     1970; Herodian, Roman History, tr. C. R. Whittaker, London, 1969; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, vol. I, 1946, vol. III, 1957; Herzfeld, E., Paikuli, Berlin, 1924; Hinz, W., Altiranisches Sprachgut der Nebenüberlieferungen, Wiesbaden, 1975; id, «Persien Grosskönige und Satrapen», Kulturgeschichte der Welt, Asien, Afrika, Amerika, ed. H. Boekhoff and F. Winzer, Braunschweig, 1966; Kent, R. G., Old Persian, Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1953; Koch, H., Es kündet Dareios der König, Mainz, 1992; Kurz, O., «Cultural Relations Between Parthia and Rome», The Cambridge History of Iran, ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983, vol. III(1); Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; id, Untersuchungen zur Geschichte von Ēran, Göttingen, 1896; Olmstead, A. T., History of the Persian Empire, Chicago/London, 1970-Plutarch, Grosse Griechen und Römer, tr. K. Ziegler, Zürich 1955-1960; Procopius, History of the Wars, tr. H. B. Dewing, London, 1954; Schmitt, R., «Medisches und Persisches Sprachgut bei Herodot», ZDMG, Wiesbaden, 1967, vol, CXVII; Spiegel, F. Erānische Altertumskunde, Amsterdam, 1971; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1966; Xenophon, Cyropaedia, tr. W. Miller, London, 1968; id, Memorabilia and Oeconomicus, tr. E. C. Marchant, London, 1959. 
پرویز رجبی

III. ارتش در ایران دورۀ اسلامی

ارتش عربها که موفق به گشودن ایران ساسانی شد، در اصل بر پایۀ بسیج همگانی شکل می‌گرفت و سواره‌نظام آن که از مـردان عـرب مسلمـان و آزاد تشکیل می‌شد، از دیـوان ــ کـه احتمالاً به دستور خلیفۀ دوم و به تقلید از سرمشق ایرانی پدید آمده بود ــ حقوق (عطاء) می‌گرفت. گروهی از سربازانی که دارای پایگاه اجتماعی پایین‌تری بودند و معمولاً پیاده می‌جنگیدند و تنها از غنائم تاراج شده سهم می‌بردند، نیز به سواره‌نظام یاد شده افزوده می‌شدند. شمار نفرات به وسعت نبرد بستگی داشت. برای لشکرکشی به آذربایجان، ارّان و نواحی جبال از پایگاه کوفه حرکت می‌کردند، و برای لشکرکشی به اهواز، فارس، کرمان و خراسان از پایگاه بصره. 
در عصر امویان، شمار سپاهیان عرب در شهرهای نظامی ایران رو به افزایش نهاد، چندان که در زمان خلافت هشام بن عبدالملک (105-125ق)، شمار نیروهای ارتش عرب در خراسان بیش از 15 هزار بود و 20 هزار تن دیگر از بصره و کوفه بدانجا گسیل شد. پس از شکست ارتش ایران در برابر عربها در جنگ قادسیه(احتمالاً 15ق/636م) حدود 4 هزار تن از گارد شاهنشاهی ارتش ساسانی به عربها پیوسته بودند و در 2 یا 3 دهۀ بعد، گروههایی از اَسواران و کمان‌داران ایرانی در شهر نظامی بصره مستقر شدند. در عصر امویان، گرویدن موالی به اسلام افزایش یافت و با اقامت دائم عربها در شهرهایی نظامی چون قزوین و مرو، به‌تدریج ترکیب قومی سپاه مسلمانان نسبت به آنچه در جریان تصرف ایران بود، دگرگون شد. 
به‌نظر می‌رسد هستۀ اصلی نیروهای شرکت‌کننده در نهضت عباسیان را قبایل عربی تشکیل می‌دادند که بیشترشان برای مدتی نسبتاً طولانی در شهرهای خراسان سکونت گزیده بودند و نیروهای ایرانی نیز آنان را همراهی می‌کردند. به هر حال، نیروهای مؤثر در اوایل عصر عباسی که ترکیبی چندقومی داشتند، در بغداد ساکن شدند و سمتهای مهم نظامی را در امپراتوری عباسی از شمال افریقا تا ماوراءالنهر اشغال کردند. 
فنون و تجهیزات جنگی ارتش مستقر در ایران در عصر اموی و آغاز دوران عباسی در اصل مشابه فنون و تجهیزات ارتشها در نقاط دیگر امپراتوری اسلامی بود. این ارتش در میدان جنگ از قلب، جناح راست، جناح چپ، و نیروهای جلودار و عقبه تشکیل می‌شد. در ارتش ساسانی، قلب سپاه را با فیلهای جنگی تقویت می‌کردند، اما این ترفند نظامی به عنوان یکی از ویژگیهای نظامی در ارتش ایران، تا عصر غزنویان احیا نشد. جنگ‌افزار این ارتش نیز شمشیر، نیزه و کمان بود. با افزایش شمار سپاهیان اهل آسیای میانه، نوعی کمان نوک‌تیز که به منزلۀ نیزه نیز بود، به‌تدریج رواج یافت. گرز، کمند و تبرزین نیز از جنگ‌افزارهای خاص اسواران ایرانی بود. سپاهیان دیلمی از سدۀ 3ق به بعد، از عناصر ویژۀ ایرانی، یعنی سپرهای نقش‌دار و زوبین (نیزۀ کوتاه) استفاده می‌کردند. به‌نظر می‌رسد که ناوک و چرخ (ابزارهای مکانیکی پرتاب تیر) و نیز کمان زنبوری از آغاز سدۀ 5 ق در ارتش ایران شناخته شده بوده است. منجنیق (وسیلۀ پرتاب سنگ و مواد آتش‌زا) و دَبّابات (برجهای متحرک برای حمله به قلعه‌ها) نیز به‌کار می‌رفت. 
از اوایل سدۀ 3ق به بعد، ساختار قدرت در ایران رو به تغییر گذارد و قدرت عباسیان در نواحی شرقی اسلامی به‌تدریج کاهش‌یافت. طاهریان و سامانیان، به‌رغم برخی جنبه‌های صوری، به سمت استقلال سیاسی گام برداشتند و صفاریان و آل بویه علناً منکر اقتدار عباسیان شدند. این نگرش سیاسی در ساختار و طرز عمل ارتش تأثیر مستقیم نهاد. در همین حال، ترکان به عنوان نیروهای جنگاور، به خدمت ارتشهای مسلمانان درآمدند. سرداران ترک چنان قدرتی به چنگ آوردند که شماری از آنان در عزل و نصب خلفای عباسی دست داشتند. استفاده از بردگان و غلامان نیز بر توان این ارتشها افزود. 
تحول چشمگیر در ارتش ایران زمانی رخ داد که غزنویان چگونگی استفاده از فیلهای جنگی را از هندیان آموختند. این فیلها در میدانهای جنگ رعب و وحشت ایجاد می‌کردند. در 422ق، در پیلخانه‌های غزنه بیش از 600‘1 فیل جنگی وجود داشته است. از فیل برای حمل جنگ‌افزارهای سنگینِ قلعه‌کوب و نیز ویران کردن دیوارها و درهم شکستن درِ قلعه‌ها استفاده می‌کردند. 
سلجوقیان که ارتش غزنویان و آل بویه را شکست داده، سرزمینهای وسیعی را فتح کرده بودند، به پیروی از روش اَلْب‌ارسلان و ملکشاه، و تدبیر خواجه‌نظام‌الملک طوسی، مراقبت می‌کردند که دستمزد نظامیان به‌طور مرتب پرداخت شود و ترکیب سپاهیان از اقوام مختلف باشد. کارآمدی ارتش در عصر سلجوقیان افزایش یافت و فن جنگ درسده‌های 5 و6ق پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر شد. در سده‌های 6 و 7ق نیز روشهای محاصره و استفاده از جنگ‌افزارهای پیچیده برای گشودن شهرها کارآمدتر گردید. 
مغولان دانشها و تجربه‌های نظامی ارتش سلجوقی را با دانشها و تجربه‌های چینی و دیگر نواحی همسایه درآمیختند و فنون نظامی را به طرزی چشمگیر ارتقا دادند. انضباط در ارتش مغول بسیار نیرومند بود. سربازان مغول فرمانهای نظامی را به دقت اجرا می‌کردند و در جنگها شیوۀ ارعاب دشمن و گرفتن روحیۀ او را ماهرانه به کار می‌بستند. آنان نیروها را در واحدهای 10، 100، 000‘1، تا 000‘10 نفری (تومان) سازمان می‌دادند. این تقسیم‌بندی پس از مغولان، بر تشکیلات ارتش در نواحی شرقی اسلامی تأثیری ماندگار گذاشت. شمار سپاهیان مغول در حمله‌هایشان بسیار نبود. به تخمین بارتولد، سپاهی که چنگیزخان با آن به سرزمین خوارزمشاهیان حمله کرد، از 150 تا 200 هزار تن بیشتر نبود. 
سپاه مغول در مرتبۀ نخست به سواره‌نظام چابک و متحرکش وابسته بود، در مرتبۀ دوم به هوش و زیرکی نیروهایش در میدان جنگ و استفاده از زمان، و در مرتبۀ سوم به دقت مرگ‌بار تیراندازانش در پرتاب تیر. مغولان پس از فتح کردن نواحی مختلف، از طوایف مطیع شده پیاده‌نظام تشکیل دادند و در حمله‌های گسترده و محاصره‌ها، از آنها استفاده کردند. سربازان مغول در آغاز دستمزد نمی‌گرفتند و از اموال چپاول شده سهم می‌بردند، اما پس از استقرار و تشکیل دولت ایلخانیان، ارتش دائمی با دستمزد منظم شکل گرفت. جنگ‌افزار اصلی سواران مغول کمان بود، اما به‌تدریج سلاحهای دیگر در میان آنان رایج شد و «کارخانۀ سلاح» برای تولید انواع سلاحها و ابزارهای گشودن قلعه‌ها تأسیس گردید. 
سنت نظامی مغولان به تیموریان و ترکمانان منتقل شد. آنان در لشکرکشیهای انبوه به نواحی گسترده، از فنون، تجهیزات و نقشه‌های نظامی مغولان استفاده می‌کردند. شماری از اصطلاحات نظامی مغولی تا عصر قاجاریه نیز در ارتش ایران به‌کار می‌رفت. ارتش ترکمانان آق‌قویونلو که با نیروهای عثمانی در ستیز بودند، از جنگ‌افزارهای آتشین استفاده می‌کرد. آنان نخست در برابر سلاحهای کارآمدتر عثمانی تاب مقاومت نداشتند، اما به‌سرعت بر کارآمدی سلاحهای خود افزودند و توپهایی را که از قشون عثمانی به غنیمت گرفته بودند، بر ضد خود آنها به کار بردند. ونیزیها به اوزون حسن که متحد آنها بود، توپ و مهمات جنگی می‌دادند و روش استفاده از آنها را نیز می‌آموختند. در عصر آق‌قویونلو ارتش ایران به جنگ‌افزارهای آتشین مجهز شد و برای نخستین‌بار کاربرد آنها را آموخت. 
شاه اسماعیل صفوی، بنیادگذار سلسلۀ صفویه از پیروان خود سپاهی تشکیل داد. سپاه او چند ویژگی داشت: 1. از ایلها و طوایف مختلف تشکیل می‌شد و سلاح سواره‌نظام آن شمشیر، نیزه و کمان بود؛ 2. در نبردها، شاه در قلب سپاه جای می‌گرفت و دو جناح راست و چپ تشکیل می‌شد؛ 3. قورچیها (در مغولی: کمان‌داران) تشکیل‌دهندۀ گارد سلطنتی بودند و از میان قزلباشها انتخاب می‌شدند. به فرمانده هر واحد از قورچیها یوزباشی، و به سرفرمانده همۀ قورچیها قورچی‌باشی می‌گفتند. ارتش شاه اسماعیل کوچک بود و دو سال پس از نبرد چالدران، شمار نفرات آن از 18 هزار تجاوز نمی‌کرد. گفته‌اند که شاه طهماسب در 936 ق از ارتش پرنفراتی سان دیده است که به‌طور عمده از ایلات و عشایر تشکیل می‌شد و دارای واحدهای مجهز به توپ و تفنگ نیز بود. 
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: