صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / بیداری اسلامی /

فهرست مطالب

بیداری اسلامی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

مشهورترین‌ و مؤثرترین‌ شاگرد جمال‌الدین‌ در مصر، شیخ‌ محمد عبده‌ بود. او پس‌ از شكست‌ قیام‌ ملی‌ عرابی‌ پاشا و اشغال‌ مصر از سوی‌ انگلستان‌، به‌ جرم‌ شركت‌ در قیام‌ از میهن‌ خود تبعید شد. عبده‌ مصلحی‌ بزرگ‌ بود و آراء و افكار او در میان‌ مصریان‌ و عربها تأثیری‌ بسزا نهاد. ناكامیهای‌ سیاسی‌ او را از تندرویِ انقلابی‌ به‌ اعتدال‌ و اصلاح‌ كشاند. عبده‌ معتقد بود: «تا زمانی‌ كه‌ مردم‌ مصر نادان‌ و ناآگاه‌اند، نمی‌توانند انگلیسیها را از میهن‌ خود برانند و بدین‌ دلیل‌ اصلاح‌ فكر دینیِ مصریان‌ باید بر پیكار سیاسی‌ با استعمار مقدم‌ باشد» (عنایت‌، همان‌، 127). او اندیشه‌های‌ اصلاحیِ دینی‌ خود را در رسالۀ التوحید طرح‌ كرده‌ است‌. 
محمد عبده‌ همچون‌ استادش‌ جمال‌الدین‌ شاگردانی‌ صاحب‌نام‌ و تأثیرگذار از خود بر جای‌ گذارد كه‌ نام‌آورترین‌ آنان‌ محمدرشیدرضا بود. مهم‌ترین‌ كار رضا تأسیس‌ مجلۀ المنار (1315ق‌ /1897م‌) و كار دیگر او ــ كه‌ می‌توان‌ آن‌ را مقابله‌ای‌ با فعالیتهای‌ هیئتهای‌ تبشیری‌ دانست‌ ــ تأسیس «جمعیةالدعوة والارشاد» بود. رضا اصلاح‌ فكر دینی‌ و احیاء اندیشۀ اسلامی‌ را به‌ سلفی‌گری‌ كشاند. او چارۀ مشكلات‌ جوامع‌ اسلامی‌ را در بازگشت‌ به «سنت‌ سلف‌ صالح‌» می‌دید؛ جنبش‌ سلفی‌گری‌ مدتها پیش‌ از او آغاز شده‌ بود، اما رضا با سلفیانِ پیش‌ از خود تفاوتی‌ مهم‌ داشت‌. او میان‌ شریعت‌ و حقوق‌ فرق‌ می‌گذاشت‌ و معتقد بود كه‌ شریعت‌ ابدی‌ و لایتغیر است‌، اما حقوق‌ برحسب‌ تغییر اوضاع‌ و احوال‌ِ اجتماعی‌ لزوماً باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد. رضا به‌ حكومتی‌ اسلامی‌ معتقد بود كه‌ در آن «امور سیاسی‌ و اجتماعی‌ و اقتصادی‌ دولت‌ با یك‌ قانون‌ اساسی‌ تنظیم‌ شده‌ كه‌ در اصول‌ كلی‌ خود از قرآن‌، حدیث‌ و تجربۀ خلفای‌ راشدین‌ ــ پویا شده‌ با اصل‌ اجتهاد ــ سرمشق‌ گرفته‌ باشد» (عنایت‌، اندیشه‌ ... ، 128 بب‍ ، به‌ویژه‌ 148). درواقع‌ اندیشه‌های‌ رضا محصول‌ جریانها و حوادثی‌ بود كه‌ در زمان‌ او در مصر و دیگر جوامع‌ اسلامی‌ اتفاق‌ می‌افتاد و واكنشی‌ بود به‌ اندیشه‌های‌ لیبرالی‌ و ملی‌گرایانه‌ كه‌ از سوی‌ افرادی‌ چون‌ سعد زغلول‌، طه‌ حسین‌ و علی‌ عبدالرزاق‌ مطرح‌ شده‌ بود. 
عبدالرحمان‌ كواكبی‌ نیز دیگر شاگرد نام‌آورِ محمد عبده‌ بود كه‌ به‌ بیداری‌ دینی‌ در میان‌ عربها یاریِ بسیار كرد (عنایت‌، همان‌، 160). كواكبی‌ در حلب‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت، زبانهای‌ تركی‌ و فارسی‌ را آموخت‌ و با خواندن‌ روزنامه‌های‌ تركیِ چاپ‌ استانبول‌ با اندیشه‌های‌ غربی‌ آشنا شد (همان‌، 161). او در جوانی‌ به‌ روزنامه‌نگاری‌ و مبارزه‌ با استبداد تركان‌ عثمانی‌ پرداخت‌ و چندی‌ به‌ زندان‌ افتاد؛ سرانجام‌، به‌ مصر رفت‌ و به‌ محافل‌ آزادی‌خواه‌ و روشنفكر مصری‌ پیوست‌. 
كواكبی‌ اندیشه‌های‌ آزادی‌خواهانه‌ و اصلاح‌گرایانۀ خود را در دو كتاب‌ طبایع‌الاستبداد و ام‌القری‌ به ‌رشتۀ تحریر درآورد. طبایع‌الاستبداد او كه‌ درواقع‌ نقدی‌ تند بر استبداد سلاطین‌ عثمانی‌ بود، به‌ زودی‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌ و به‌ هنگام‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ در ایران‌ نیز ترجمه‌ای‌ از آن‌ به‌وسیلۀ عبدالحسین‌ قاجار منتشر شد (برای‌ آگاهی‌ از روند اصلاح‌طلبی‌ در جهان‌ عرب‌، نک‍ : ه‍ د، 9 /236 بب‍‌ ). 
محمد عبده‌ پیروان‌ دیگری‌ نیز داشت‌ كه‌ هریك‌ به‌ نحوی‌ كوشیدند راه‌ او را ادامه‌ دهند. مهم‌ترین‌ پیروان‌ او اینان‌ بودند: 1. محمدفرید وجدی‌، نویسندۀ اسلامی‌ و مفسر قرآن‌ كه‌ تمایل‌ به‌ تقریب‌ مذاهب‌ اسلامی‌ داشت‌. 2. محمد مصطفى مراغی‌ كه‌ محضر عبده‌ را درك‌ كرد و از شاگردان‌ بلافصل‌ او بود. وی‌ به‌ ریاست‌ الازهر رسید و از منادیان‌ اصلاح‌ و احیای‌ فكر دینی‌ بود (زركلی‌، 7 /103). 3. شیخ‌ محمود شلتوت‌، رئیس‌ الازهر و حامی‌ پرشور تقریب‌ مذاهب‌ اسلامی‌ كه‌ با آیت‌الله‌ بروجردی‌ در ایران‌ ارتباط داشت‌ و فتوا به‌ رسمیت‌ مذهب‌ شیعۀ امامیه‌ داد. 4. احمد امین‌، دانش‌ آموختۀ الازهر و صاحب‌ كتابهای‌ فجرالاسلام‌، ضحی‌ الاسلام‌ و ظهرالاسلام‌. او از طرفداران‌ تجدید حیات‌ فرهنگ‌ عربی‌ ـ اسلامی‌ بود (نک‍ : مراد، 93). 
مهم‌ترین‌ حادثه‌ در حوزۀ اسلام‌گرایی‌ در فاصلۀ دو جنگ‌ جهانی‌، تأسیس‌ جمعیت‌ اخوان‌ المسلمین‌ به‌ دست‌ حسن‌ بنا بود (1307ش‌ / 1928م‌). اخوان‌ المسلمین‌، به‌ گفتۀ بنا محصول‌ اوضاع‌ سیاسیِ پس‌ از 1919م‌؛ و «رویكرد به‌ ارتداد و نیست‌ انگاری‌»ای‌ بود كه‌ سراسر عالم‌ اسلام‌ را فرا گرفته‌ بود (عنایت‌، اندیشه‌ ... ، 152-153). این‌ رویكرد با حمله‌ به‌ سنت‌ و سنت‌گرایی‌ ــ كه‌ در تركیه‌ آغاز شده‌ بود ــ و گرایشهای‌ غیراسلامی‌ و سكولار و لیبرال‌ ــ كه‌ در محیطهای‌ دانشگاهی‌ نفوذ كرده‌ بود ــ نزدیك‌ بود كه‌ مصر را در خود فرو برد (همانجا).اما در كنار همۀ اینها، نباید از تأثیر تشدید بحران‌ در فلسطین‌ میان‌ اعراب‌ و صهیونیستها در پیدایی‌ اخوان‌ المسلمین‌ و رویكردها و رهیافتهای‌ بعدی‌ِ آن‌ غافل‌ بود (نک‍ : همانجا). 
برنامۀ اخوان‌ المسلمین‌ تأسیس‌ حكومت‌ اسلامی‌ در مصر، و سپس‌ در جهان‌ اسلام‌ بود. بنا، رهبر اخوان‌ از جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌، محمد عبده‌ و محمدرشیدرضا تأثیر پذیرفته‌ بود. اقدامات‌ حاد و تند اخوان‌ پس‌ از شكست‌ اعراب‌ از اسرائیل‌ در 1327ش‌ /1948م‌، موجب‌ انحلال‌ جمعیت‌ و ترور حسن‌ بنا به‌ دست‌ عوامل‌ حكومت‌ شد. چندی‌ بعد، اخوان‌ المسلمین‌ تجدید سازمان‌ یافت‌ و حسن‌ هضیبی‌ به‌ رهبری‌ آن‌ رسید (1950م‌). 
در جریان‌ انقلاب‌ 1952م‌ مصر كه‌ در آن «افسران‌ آزاد» به‌ رهبری‌ جمال‌ عبدالناصر رژیم‌ سلطنتی‌ را برچیدند، اخوان‌ المسلمین‌ و افسران‌ آزاد به‌ همكاری‌ پرداختند؛ البته‌ این‌ همكاری‌ از جنگ‌ 1948م‌ آغاز شده‌ بود؛ اما پس‌ از انقلاب‌ به‌ زودی‌ به‌ جدا شدن‌ راه‌ اخوان‌ از راه‌ افسران‌ آزاد انجامید. سرانجامِ این‌ جدایی‌ و اختلاف‌ دستگیری‌ِ شماری‌ از رهبران‌ جمعیت‌ و پراكنده‌ شدن‌ آن‌ در زمان‌ حكومت‌ عبدالناصر و اعدام‌ سیدقطب‌، رهبر و نظریه‌پرداز اصلی‌ اخوان‌ و دو تن‌ از یارانش‌ بود (1345 ش‌ /1966 م‌). 
دامنۀ تأثیر سیاسی‌ و فكری‌ اخوان‌ المسلمین‌ از مرزهای‌ مصر فراتر رفت‌ و این‌ نهضت‌ در دیگر كشورهای‌ عربی‌ و نیز در ایران‌ و پاكستان‌ بازتابهای‌ فكری‌ و تشكیلاتی‌ داشت‌. جمعیت‌ اخوان‌ المسلمین‌ پس‌ از گذراندن‌ چند دورۀ فراز و نشیب‌ هم‌اكنون‌ نیز ــ البته‌ با دوری‌ جستن‌ از اقدامات‌ تند گذشته‌ ــ به‌ فعالیت‌ خود در مصر، سوریه‌ و اردن‌ ادامه‌ می‌دهد (برای‌ اطلاع‌ از تاریخچه‌، اهداف‌ و تحولات‌ و تأثیرات‌ اخوان‌ المسلمین‌، نک‍ : ه‍ د، 7 /271 بب‍ ؛ نیز عنایت‌، همان‌، 151- 168). 
مصر، به‌ دلیلهای‌ متعدد، ازجمله‌ جمعیت‌ و موقعیت‌ تاریخی‌ و جغرافیایی‌ و فرهنگی‌اش‌، همواره‌ در عرصه‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ بر دیگر مناطق ‌عربی ‌تأثیر گذارده ‌است‌؛ به ‌همین‌ سبب‌، روند بیداری ‌اسلامی‌ و اصلاح‌طلبی‌ دینی‌ و احیای‌ فكر دینی‌ در كشورهای‌ دیگر عربی‌ تا حدود زیادی‌ متأثر از جریانات‌ فكری‌ و سیاسی‌ِ مصر بوده‌ است‌. 
افزون‌ بر آن‌، كشورهای‌ عربِ شمال‌ افریقا نیز از كانونهای‌ اصلاح‌طلبی‌ و بیداری ‌اسلامی‌ بوده‌اند؛ اگرچه‌ ــ همان‌طور كه‌ گفته ‌شد ــ روند اصلاح‌طلبی‌ دینی‌ و بیداری‌ اسلامی‌ در این‌ كشورها بی‌تأثیر از مصر نبوده‌ است‌، اما در این‌ كشورها نیز ــ به‌ سببِ داشتن‌ پیشینۀ غنی‌ فرهنگی‌ و اسلامی‌، و نیز رویاروییِ مستقیم‌ با استعمار در قرن‌ 19 و نیمۀ اول‌ قرن‌ 20 م‌ ــ مبارزه‌ با استعمار و همكاری‌ با نیروهای‌ سیاسی‌ برای‌ كسبِ استقلال‌ و كوشش‌ برای‌ حفظ هویتِ فرهنگی‌ و اسلامی‌ و ملی‌ مهم‌ترین‌ اهداف‌ اندیشمندان‌ و متفكران‌ اسلامی‌ بوده‌ است‌ (برای‌ اطلاع‌ بیشتر از روند اصلاح‌ دینی‌ و بیداری‌ اسلامی‌ در این‌ كشورها، نک‍ : ه‍ د، 9 /241 بب‍ ؛ نیز الجزایر). 
در سالهای‌ اخیر، فلسطین‌ و لبنان‌ در تاریخ‌ بیداری‌ اسلامی‌ جایگاه‌ ویژه‌ای‌ یافته‌اند. این‌ ویژگی‌ در لبنان‌ ناشی‌ از موفقیتهای‌ سیاسی‌ و نظامی‌ نیروهای‌ مقاومت‌ اسلامی‌ ــ عمدتاً شیعۀ ــ این‌ كشور در اخراج‌ اشغالگران‌ اسرائیلی‌ از جنوب‌ كشور خود (نک‍ : ه‍ د، لبنان‌)؛ و در فلسطین‌ ناشی‌ از رویكرد به‌ اسلام‌ در مبارزه‌ با اسرائیل‌ و ظهور جنبشهایی‌ چون‌ حماس‌ و جهاد اسلامی‌ (ه‍ م‌ م‌) و از همه‌ مهم‌تر پدیدۀ انتفاضه‌ است‌. 

در تركیه

در سده‌های‌ 12 و 13 ق‌ / 18 و 19 م‌ كه‌ دوران‌ تكوینِ استعمار غربی‌ و اوج‌گیریِ فرهنگ‌ و تمدن‌ اروپایی‌ بود، عثمانیان‌ به‌طور كلی‌ با این‌ پدیده‌ برخوردی‌ دوگانه‌ داشتند: گروهی‌ از آنان‌ خواهانِ بازگشت‌ به‌ قوانین‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌ (سل‍ 926-974 ق‌ /1520-1566 م‌) بودند و با هر گونه‌ تغییری‌ مخالفت‌ می‌ورزیدند؛ گروهی‌ دیگر برای‌ نیل‌ به‌ تجدد و نوسازیِ ارتش‌ و نهادهای‌ اداری‌ و آموزشی‌ و اخذ و اقتباس‌ِ علوم‌ و فنون‌ و شیوه‌های‌ زندگی‌ غربی‌ به‌ منظور به‌ دست‌ آوردنِ امكان‌ و توانِ لازم‌ برای‌ حفظ امپراتوری‌ در برابر تهاجم‌ غرب‌ می‌كوشیدند (لاپیدوس‌، ترجمۀ مدیر شانه‌چی‌، 838). 
جریان‌ اصلاح‌طلبی‌ پس‌ از پشت‌ سر گذاشتنِ چند مرحلۀ فراز و نشیب‌ (نک‍ : ه‍ د، اصلاح‌طلبی‌ در قلمرو عثمانی‌)، در زمان‌ عبدالمجید واردِ مرحله‌ای‌ شد كه‌ به‌ دورۀ «تنظیمات‌» معروف‌ است‌. در این‌ دوره‌ گامهای‌ بلندی‌ در جهت‌ نوسازی‌ ارتش‌ و نظام‌ اداری‌، پذیرش‌ نهادهای‌ مدنی‌ غربی‌، و دنیوی‌ كردنِ نظام‌ حقوقی‌ و آموزشی‌ برداشته‌ شد (IA, XI /709-714؛ شاو، II /81-86). جنبش‌ تنظیمات‌ كه‌ تضعیفِ نهاد دین‌ و تشدید دین‌زدایی‌ از پیامدهای‌ آن‌ بود (همو، II /123-124). موجبِ بیداری‌ و برانگیختگیِ كسانی‌ شد كه‌ با توجه‌ به‌ معتقدات‌ دینی‌ از این‌ روند ناراضی‌ بودند؛ و درنتیجه‌، در برابر تنظیمات‌ واكنشهایی‌ با صبغۀ دینی‌ پدید آمد. 
نخستین‌ واكنش‌ تشكیل «جمعیت‌ فداییان‌» بود. تشكیل‌ این‌ گروهِ زیرزمینی‌ به‌ رهبری‌ شیخ‌ احمد سلیمانیه‌ای‌، درحقیقت‌ نخستین‌ گام‌ برای‌ سازمان‌دهیِ ‌فعالیتهای ‌دینیِ سیاسی‌ و اجتماعی (IA, II /358). رهبران‌ جمعیت‌ قصد داشتند سلطان‌ عبدالمجید و برخی‌ از دولتمردان‌ را به‌ نام «شریعت‌» به‌ قتل‌ رسانند، اما اعضا و هواداران‌ جمعیت‌ پیش‌ از هر اقدامی‌ دستگیر، و در پادگان‌ كولِلی‌ در استانبول‌ زندانی‌ شدند (1276 ق‌ / 1859 م‌). بعضی‌ از مورخان‌ این‌ واقعه‌ را ــ كه‌ به‌ واقعۀ كوللی‌ معروف‌ شد ــ سرآغاز جنبش‌ مشروطه‌خواهی‌ در عثمانی‌ دانسته‌اند (رئیس‌نیا، 3 /54-55؛ لویس‌، 201-202). 
دومین‌ واكنش‌ با صبغۀ اسلامی‌ در برابر تنظیمات‌، تأسیس «جمعیت‌ نوعثمانیان‌» (1282 ق‌ /1865 م‌) به‌ دست‌ گروهی‌ از روشنفكرانِ ناراضی‌ از اصلاحاتِ غرب‌گرایانه‌، چون‌ ابراهیم‌شناسی‌، نامق‌ كمال‌ و ضیاء پاشا بود. نوعثمانیان‌ اگرچه‌ مخالف‌ اصلاحات‌ تنظیمات‌ بودند، اما نفس‌ اصلاحات‌ را رد نمی‌كردند و طرفدار اصلاحاتی‌ بودند كه‌ با میراث‌ سنتی‌ِ جامعۀ عثمانی‌ سازگار باشد. آنان‌ حكومت‌ مشروطه‌ را تجلیِ ارزشهای‌ سیاسی‌ و اخلاقی‌ موجود در اسلام‌ می‌دانستند (لاپیدوس‌، همان‌ ترجمه‌، 842-843) و چنین‌ استدلال‌ می‌كردند: برای‌ آنكه‌ آزادی‌ افراد مورد تجاوز قرار نگیرد، لازم‌ است‌ كه‌ آزادی‌ دارای‌ حدودی‌ باشد؛ و از آنجا كه‌ آزادی‌ موهبتی‌ الاهی‌ است‌، چه‌ بهتر كه‌ حدود آن‌ نیز از جانب‌ خدا تعیین‌ گردد. ازهمین‌رو، لازم‌ است‌ نظام‌ مشروطیت‌ را شریعت‌ سامان‌دهی‌ كند (یوجكوك‌، 71). منظور آنان‌ از تأكید بر شریعت‌ نیز بازگشت‌ به‌ روحیۀ صدر اسلام‌ بود كه‌ حاكمیت‌ مردم‌ و اصل‌ حكومت‌ از طریق‌ شورا را به‌ رسمیت‌ می‌شناخت‌ (لویس‌، 234). نوعثمانیان‌ در تدوین‌ قانون‌ اساسی‌ مشروطیت‌ اول‌ (1293 ق‌ / 1876 م‌) نقش‌ و سهم‌ مهمی‌ داشتند (رئیس‌نیا، 3 /182؛ شاو، II /164-165). با اینكه‌ مشروطیت‌ اول‌ دیری‌ نپایید و كار به‌ انحلال‌ مجلس‌ِ مبعوثان‌ و استبداد عبدالحمید دوم‌ و حتى انحلالِ جمعیت‌ نوعثمانیان‌ كشید (لویس‌، 72-73)، اما اندیشه‌های‌ آنان‌ به‌ یكی‌ از منابع‌ الهام‌بخشِ مشروطیت‌ دوم‌ (1326ق‌ / 1908م‌) تبدیل ‌شد («دائرةالمعارف‌ دیانت ... »، XXIII, 38). 
سومین‌ واكنشِ اسلامی‌ در برابر اصلاحات‌ غرب‌گرایانۀ تنظیمات‌ شورشِ طلاب‌ مدارس‌ دینی‌ یا «صوفته‌ها» بود (صوفته‌ تحریف‌ و تصحیفی‌ است‌ از كلمۀ سوخته‌ و كنایه‌ از سوختن‌ طلاب‌ از عشق‌ علم‌ است‌، پاكالین‌، III /25). این‌ شورش‌ (ربیع‌الأخر 1293 / مۀ 1876) نقطۀ آغاز رویدادهایی‌ بود كه‌ به‌ خلع‌ سلطان‌ عبدالعزیز و اعلان‌ مشروطیت‌ اول‌ انجامید (یتكین‌، II /199-200). 
پس‌ از مشروطیت‌ اول‌ و در دوران‌ حاكمیت‌ استبدادی‌ عبدالحمیدِ دوم‌ جنبشی‌ نوگرا كه‌ دارای‌ هویتی‌ اسلامی‌ و خارج‌ از دایرۀ حاكمیت‌ باشد، مشاهده‌ نمی‌شود («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، همانجا)؛ اما حضور سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ در استانبول‌ در همین‌ دوره‌ بر روندِ بیداری‌ِ اسلامی‌ در عثمانی‌ تأثیری‌ انكارناپذیر داشته‌ است‌. سیدجمال‌الدین‌، به‌ویژه‌ در دورۀ دومِ حضور خود در استانبول‌ (1309-1315 ق‌ /1892-1897 م‌) با طرح‌ موضوعاتی‌ چون‌ اتحاد اسلام‌، هویـت‌ ملی‌ ـ اسلامی‌، مقاومت‌ بر ضداستیلا و استعمار بیگانه‌، استقلال‌، آزادی‌ و اعتماد به‌ نفس‌ مسلمانان («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، X /463) و تبلیغ‌ تواناییِ ذاتی‌ دین‌ اسلام‌ برای‌ رهبری‌ مسلمانان‌ و تأمین‌ نیرومندی‌ و پیشرفت‌ آنان‌، مبارزه‌ با روحیۀ تسلیم‌ به‌ قضا و قدر و عزلت‌ گزینی‌، تفسیر عقلی‌ تعالیم‌ اسلام‌، فراخواندن‌ مسلمانان‌ به‌ فراگیری‌ علوم‌ جدید و دعوت‌ آنان‌ به‌ مبارزه‌ با استعمار و استبداد (عنایت‌، سیری‌ ... ، 113) در برانگیختنِ موج‌ بیداری‌ اسلامی‌ در جهان‌ اسلام‌ نقش‌ و تأثیر مهمی‌ داشت‌ (برای‌ اطلاع‌ بیشتر در این‌ زمینه‌، نک‍ : ه‍ د، جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌؛ نیز محیط، سراسر كتاب‌). 
در بطنِ حكومت‌ استبدادی‌ِ عبدالحمید دوم‌، «جمعیت‌ تركان‌ جوان‌» شكل‌ گرفت‌ كه‌ اگرچه‌ به‌ اعتباری‌ خَلَفِ جمعیت‌ نوعثمانیان‌ به‌شمار می‌رفت‌، اما كمتر از آن‌ راه‌ حل‌ مسائل‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ را در دین‌ جست‌وجو می‌كرد و به‌ جای‌ اسلام‌گرایی‌، به‌ ملی‌گرایی‌ و پان‌تركیسم‌ روی‌ آورد (یوجكوك‌، 73-74). تركان‌ جوان‌ كه‌ در جریان‌ انقلاب‌ سال‌ 1326ق‌ /1908م‌ از طریق «كمیتۀ اتحاد و ترقی‌» به‌ قدرت‌ رسیدند، دست‌ به‌ اقدامات‌ گسترده‌ای‌ در جهت‌ كاهشِ نقش‌ دین‌ در حیات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ كشور زدند (لویس‌، 558) و درنتیجه‌، با مخالفتِ جدیِ اسلام‌گرایان‌ روبه‌رو شدند. اوجِ این‌ مخالفتها قیام‌ مسلحانۀ «جمعیت‌ اتحاد محمدی‌» بود كه‌ به‌ دست‌ واحدهای‌ نظامی‌ طرفدار كمیتۀ اتحاد و ترقی‌ سركوب‌ شد (3 ربیع‌الأخر 1327 ق‌ /24 آوریل‌ 1909م‌) و چند تن‌ از رهبران‌ آن‌ نیز اعدام‌ شدند (نک‍ : ه‍ د، 6 /546- 549). 
گذشته‌ از جریانهای‌ عمل‌گرای‌ِ اسلامی‌، بیداری‌ اسلامی‌ در قلمرو اندیشه‌ و نشر افكار جدید پیرامون‌ اسلام‌ نیز جلوه‌گر شد و اندیشمندان‌ و نویسندگان‌ اسلامی‌ در نشریاتی‌ چون‌ صراط المستقیم‌، سبیل‌ الرشاد، ولقان‌، صدای‌ حق‌، جریدۀ علمیه‌ و مجلۀ اسلام‌ به‌ طرح‌ آراء و نظرهای‌ خود پرداختند. برجسته‌ترینِ این‌ نویسندگانِ اسلام‌گرا عبارت‌ بودند از اسماعیل‌ حقی‌ ازمیری‌، احمد نعیم‌ بابان‌زاده‌، حمدی‌ آكْسِكْلی‌، محمدعاكف‌ ارسوی‌ و شرف‌الدین‌ گونالتوی‌ (اولكن‌، 196-197؛ حیلاو، 358). 
این‌ نویسندگان‌ عموماً بر آن‌ بودند كه‌ اسلام‌ تنها ایمان‌ِ صِرف‌ نیست‌، بلكه‌ دینی‌ قانون‌مدار و تعادل‌بخش‌ به‌ زندگی‌، و تعیین‌ كنندۀ اصول‌ و اهداف‌ آن‌، و موافق‌ علم‌ و نیز موافق‌ اصول‌ مندرج‌ در اعلامیۀ حقوق‌ بشر است‌. آنان‌ در عین‌ تأیید اخذ و اقتباسِ اصول‌ تمدن‌ جدید، معتقد بودند كه‌ باید از تأثیراتِ منفی‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ غرب‌ پرهیز شود (همانجا؛ اولكن‌، 197-199). هدف‌ اصلیِ آنان‌ یافتنِ راهی‌ برای‌ سازگار كردنِ اصول‌ ایمانِ دینی‌ با دانشهای‌ نوین‌ و متناسب‌ كردنِ نظام‌ حقوق‌ اسلامی‌ با ضرورتهای‌ زندگی‌ معاصر بود. این‌ عده‌ موانعی‌ بر سر راه‌ خود داشتند كه‌ علمِ كلام‌ سنتی‌ عمده‌ترین‌ آنها می‌نمود. از این‌رو، برای‌ انطباق‌ اعتقادات‌ دینی‌ با ضرورتهای‌ زمان‌ درصدد تجدیدنظر در علم‌ كلام‌ سنتی‌ برآمدند (همو، 271). 
اسماعیل‌ حقی‌ ازمیری‌ (1247-1325ش‌ /1868-1946م‌) در پرتوِ برخورداری‌ از دانش‌ دینیِ سنتی‌ و دانستن‌ زبان‌ فرانسه‌ و آشنایی‌ با فلسفۀ غرب‌، دست‌ به‌ تألیف‌ آثار بااهمیتی‌، از جمله «علم‌ كلام‌ جدید»، زد (همو، 275-278). محمد عاكف‌ ارسوی‌، شاعر و ادامه‌دهندۀ راه‌ سیدجمال‌الدین‌، گذشته‌ از چاپ‌ نوشته‌ها و سروده‌های‌ خود در مجلات‌ صراط المستقیم‌ و سبیل‌ الرشاد، آثاری‌ چون‌ المرأة المسلمة اثر محمدفرید وجدی‌ و الردّ على‌ هانوتو اثر شیخ‌ محمد عبده‌ را در دفاع‌ از اسلام‌ از عربی‌ به‌ تركی‌ ترجمه‌ كرد ( میدان‌لاروس‌، IV /339). 
شمس‌الدین‌ گونالتوی‌ (1262-1340ش‌ /1883-1961 م‌)، دیگر نویسندۀ سبیل‌ الرشاد نیز كتابهای‌ متعددی‌ در زمینۀ تاریخ‌ اسلام‌ و تاریخ‌ تركیه‌، و پیراستن‌ اسلام‌ از خرافات‌ تألیف‌ كرد (همان‌، V /493). او در بیشترِ آثار خود می‌كوشید تا ثابت‌ كند كه‌ اسلامِ واقعی‌ هرگز با علم‌ و ترقی‌ مخالفتی‌ ندارد (اولكن‌، 385-391). 
در برابرِ این‌ عده‌، نویسندگان‌ اسلامی‌ِ سنت‌گرایی‌ قرار داشتند كه‌ با هرگونه‌ اخذ و اقتباس‌ از غرب‌ مخالف‌ بودند و بعضی‌ از آنان‌ مثل‌ مصطفى صبری‌ از تقسیمِ دنیا به‌ دارالاسلام‌ و دارالحرب‌، تحریم‌ هنرهایی‌ چون‌ تئاتر، نقاشی‌ و پیكرتراشی‌ و تحریم‌ بیمه‌ و بانك‌ جانبداری‌ می‌كردند و با مشروطیت‌ و ملی‌گرایی‌ و ترك‌گرایی‌ مخالف‌ و خواستار الغای‌ قوانین‌ خلاف‌ شرع‌ بودند (همو، 197-199؛ حیلاو، همانجا). 
پس‌ از شكست‌ عثمانی‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ (1337ق‌ /1919م‌) و آغاز حوادثی‌ كه‌ به‌ فروپاشیِ كامل‌ عثمانی‌ و برآمدن‌ِ جمهوری‌ تركیه‌ انجامید (1302ش‌ /1923م‌)، بیداری‌ اسلامی‌ در شكلِ پیوستن‌ به «جمعیت‌ دفاع‌ از حقوق‌ آناتولی‌ و روم‌ ایلی‌» و شركت‌ در جنگ‌ رهایی‌بخش‌ جلوه‌گر شد. رهبران‌ جنبشِ دفاع‌ از حقوق‌ ــ و در رأس‌ آنها مصطفى كمال‌ پاشا ــ برای‌ جلب‌ حمایت‌ توده‌های‌ مسلمان‌، جنبش‌ خود را «جهاد مقدس‌»، و یگانه‌ هدفِ مبارزۀ خود را «نجات‌ میهن‌ مسلمانان‌ و خلیفۀ آنان‌ از چنگ‌ كفار امپریالیست‌» اعلام‌ كردند (انتخابی‌، 16). از این‌رو، بسیاری‌ از مردم‌ دیندار و علما و مشایخ‌ به‌ جنبش‌ پیوستند (در این‌باره‌، نک‍ : مصری‌ اوغلو، سراسر كتاب‌). یك‌ پنجمِ اعضای‌ نخستین‌ دورۀ مجلس‌ كبیر ملی‌ از مردان‌ مذهبی‌، و 10 تن‌ از آنان‌ از شیوخ‌ برجستۀ دراویش‌ مولویه‌، بكتاشیه‌ و نقشبندیه‌ بودند (لویس‌، 557، 567). 

صفحه 1 از7

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: