احمد بن حنبل
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 7 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225526/احمد-بن-حنبل
پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
چاپ شده
6
احمد بن حنبل از مشایخ بسیاری بهره برده كه اسامی شماری از آنان در منابع رجالی یاد شده است. عامر حسن صبری در كتابی با عنوان معجم شیوخ احمد بن حنبل فی المسند، نام 292 تن از آنان را با یاد كرد مختصری از شرح احوال ایشان گرد آورده است.برخی از مشایخ قدیمتر احمد كه پیش از این نامشان نیامده، اینانند: محمد بن حُمَید یشكری، زیاد بن عبدالله بَكّایی، عباد بن عوام، محمد بن صُبَیح بن سماك و یوسف بن یعقوب ماجشون. دیگر مشایخ برجستۀ او اینانند: اسماعیل بن ابراهیم ابن عُلَیّه، سفیان بن عیینه، ابوداوود سلیمان ابن داوود طیالسی، ابوعاصم ضحاك بن مَخْلَد نبیل، عبدالرحمان بن مهدی بصری، عبدالرزاق بن همام صنعانی، ابونعیم فضل بن دُكَین، محمد بن جعفر غُنْدَر، ابومعاویه بن خازم ضریر، وكیع بن جراح، یحیی بن آدم و یحیی بن سعید قطان. از اقران احمد كه وی از ایشان حدیث شنیده است، باید قتیبة بن سعید (د 240 ق)، عثمان بن محمد بن ابی شیبه (د 239 ق)، عبدالله بن محمد بن ابی شیبه (د 235 ق)، علی بن مدینی (د 234 ق) و یحیی بن معین را برشمرد (صبری، 61-63؛ جم ؛ نیز نك : ابن جوزی، 40- 68؛ مزی، 1 / 437-440؛ ذهبی، سیر، 11 / 180-181). شاگردان و راویان وی نیز بسیارند و از این میان چند تن به عنوان ناقل آثار و افكار احمد به نسلهای آینده از اهمیت بیشتری برخوردارند. برخی از راویان وی از این قرارند: ابوالعباس احمد بن جعفر اصطخری، احمد بن ابی خیثمه زُهیر بن حرب، ابویعلی موصلی، ابوبكر احمد بن محمد بن حجاج مروذی، ابوبكر اثرم، ابوالعباس ثعلب، ابراهیم حربی، ابواسحاق ابراهیم بن هانی نیشابوری، ابواسحاق ابراهیم بن یعقوب جوزجانی، اسحاق بن منصور كوسج مروزی، بقی بن مخلد، حسن بن عَرفه، حُمید بن زنجویه، حرب بن اسماعیل كرمانی، حنبل بن اسحاق، ابوداوود سجستانی، عبدالله بن محمد ابن ابی الدنیا، ابوزرعۀ رازی، علی بن حُجر، عبدوس بن مالك عطار، ابوخلیفه فضل بن حُباب جُمَحی، محمد بن اسماعیل بخاری، ابوحاتم رازی، مسلم بن حجاج، مسدد بن مُسَرْهَد، یعقوب بن ابراهیم دَورَقی، یعقوب بن سفیان بسوی و نیز دو پسرش عبدالله و صالح. ابن جوزی نام شماری از مشایخ احمد را نیز ــ كه از وی حدیث شنیدهاند ــ آورده است؛ كسانی چون عبدالرزاق بن همام، عبدالرحمان بن مهدی، محمد بن ادریس شافعی، حسن بن موسی اَشْیَب و نیز قتیبة بن سعید و علی بن مدینی كه این دو تن از اقران وی بودهاند (نك :ابن جوزی، 107-142، 671-680؛ مزی، 1 / 440-442؛ ذهبی، همان، 11 / 181-183؛ علیمی، 1 / 55- 158). احمد بن حنبل در علم حدیث و علوم وابسته به آن، پایگاهی بلند داشت و مطالعۀ مسند و دیگر آثار وی میتواند جایگاه او را در این زمینه نشان دهد. به گفتۀ ابوزرعۀ رازی احمد هزار هزار حدیث در حفظ داشت (خطیب، 4 / 419). از خود احمد نیز روایت شده است كه به دست خویش هزار هزار حدیث نوشته، و این جز آن احادیثی بوده كه دیگران برایش نوشته بودهاند (ابن جوزی، 72). جالبتر اینكه ابوزرعه در مقام مقایسۀ احمد با خویش و ترجیح احمد در حفظ حدیث بر خود، گفته است كه در اوایل اجزای كتب احمد، هیچ گاه اسامی محدثانی كه وی از آنان حدیث شنیده بوده است، نوشته نبود و او خود میدانست كه تك تك این اجزا را از كدامین شیخ خویش شنیده است (ابن ابی حاتم، 296). احمد در رجال حدیث و شناخت راویان و همچنین علل حدیث آگاه بود و بهویژه آراء رجالی وی همواره مورد توجه رجالیان پس از وی قرار گرفته است. وی در علم قرائت نیز تبحر داشت، چنانكه ابن جوزی (1 / 112) به نقل از الكامل هذلی آورده، وی قرائت را به طریقۀ عرض از یحیی بن آدم، عبید بن عقیل، اسماعیل بن جعفر و عبدالرحمان بن قلوقا فراگرفته بوده است. هذلی برای وی در قرائت اختیاری را یاد كرده است (برای جایگاه وی در فقه، نك : بخش دوم همین مقاله). به هر روی پیروان احمد چنین پنداشتهاند كه وی در علم چنان جایگاهی دارد كه گویی خداوند در هر رشتهای علم اولین و آخرین را وی جمع كرده بوده است (ابن جوزی، 77). دربارۀ منزلت علمی و خصوصیات اخلاقی احمد از سوی شاگردان و پیروان وی مطالب بسیاری نقل شده است، چنانكه برخی از مشایخ و اقران وی نیز به گونههای مختلف از وی ستایش كردهاند. این نقلها كم و بیش در همگی منابع شرح احوال احمد روایت شده است، لیكن به ترتیبی منظم از سوی ابنجوزی در مناقب گرد آمده است: عبدالرزاق ابنهمام با ذكر اینكه كسی را افقه و اورع از احمد ندیده بود، از میان 4 تن محدث عراقی (شاذَكونی، علی بن مدینی، یحیی بن معین و احمد بن حنبل) كه نزد وی رفته بودند، احمد را عالمتر و آگاهتر از دیگران میشمرد. عبدالرحمان بن مهدی نیز او را عالمترین مردم نسبت به حدیث سفیان ثوری میدانست و یحیی بن آدم او را امام خویش میشناخت. قتیبة بن سعید بر آن بود كسی كه دوستدار احمد است، پیرو «سنت و جماعت» است. از شافعی چنین نقل شده است كه وی در بغداد كسی را پرهیزكارتر، فقیهتر و عالمتر از احمد بن حنبل نمیشناخته است. علی بن مدینی نیز او را حجت خدا بر خلقش میپنداشت و با اشاره به ماجرای محنه بر آن بود كه احمد یكی از دو شخصیتی است كه خداوند این دین را به آنان عزیز گردانیده است. ابوعبید قاسم بن سلام نیز اظهار میداشت كه كسی را در سنت اعلم از احمد نمیشناسد و یحیی بن معین معتقد بود كه هیچ گاه نمیتواند همچون احمد باشد. ابراهیم حربی او را با سعید بـن مسیب و سفیان ثوری قرین میساخت (نك : ابونعیم، 9 / 163-174؛ ابنجوزی، 77- 79، 83-106، 143- 189؛ ذهبی، ترجمة، 17-22، سیر، 11 / 186-205). ابن سعد (7 / 354) احمد را ثقه، ثبت، صدوق و كثیر الحدیث خوانده، و عجلی (ص 49) او را با صفات «ثبت فی الحدیث، نزه النفس، فقیه فی الحدیث» یاد كرده است. ابنحبان نیز در الثقات (8 / 18) او را حافظی متقن، پارسا و نگاهدار عبادت دانسته است و خطیب بغدادی (4 / 412) هم او را امام محدثان، یاری كنندۀ دین، مدافع سنت و شكیبا در محنه خوانده است.آنچه گفته شد، تنها نشاندهندۀ گوشهای از روایاتی است كه دربارۀ مناقب و فضائل احمد نقل كردهاند و افزونبر اینها چنانكه از مناقب احمد بن حنبل ابن جوزی برمیآید، روایات بسیاری دربارۀ زهد و تقوای دینی و گفتههای زاهدانۀ او، خلق نیكو و نیز برخورداری از خصوصیات ممتاز اخلاقی چون حلم و گذشت، قناعتورزی، كناره جستن از دنیا، جود و بخشش، دوری از همنشینی با سلاطین، فروتنی و تواضع و همچنین سخنان بسیاری دربارۀ عبادت مناجات او حكایت شده است. برای احمد كرامات بسیاری نیز نقل كردهاند: ثنای احمد را در كلام خضر و الیاس یافتهاند، برای او چون قدیسان خوابهای بسیار دیدهاند، در مرگش جنیان به سوگ نشستهاند و مجوس و یهود و نصاری را چندان سوگوار یافتهاند كه 20 هزار تن از آنان یكباره در روز مرگش به اسلام گرویدهاند. برای زائران قبرش فضیلت بسیار و برای مردگانی كه در جوارش به خاك سپرده شدهاند، رحمت و رضوان الهی را به عیان دیدهاند. در اینگونه روایات حتی ویژگیهای ظاهری احمد و كیفیت پوشاك و دیگر خصوصیات جزئی زندگی وی را به تفضیل نقل كردهاند و این همه نشان از اهمیت بسیاری است كه ناقلان برای شخصیت احمد قائل بودهاند (نك : ابنجوزی، 190-205، 267-275، 286-401، 565- 568، 585- 659).پرواضح است كه تعصبات مذهبی و انگیزههای دینی در نقل و پرداخت اینگونه حكایتها تأثیر نهاده است و نقل آنها بر اثر محبوبیتی كه احمد به واسطۀ تحمل رنج فراوان در ماجرای محنه و امتناعش از پذیرفتن اعتقاد به خلق قرآن، در میان اصحاب حدیث یافته بود، امری طبیعی مینماید، خاصه كه وی نزد برخی گروهها تا قرنها از محبوبیت برخوردار نبود و حنبلیان میبایست برای تعظیم قدر و منزلت وی به نقل این روایات تمسك میجستند.
احمد بن حنبل بهعنوان محدثی برجسته و پیرو طریقۀ اصحاب حدیث با هرگونه روش تأویلی برای آیات قرآن و احادیث منسوب به پیامبر (ص) مخالف بود و با بزرگان اصحاب رأی مخالفت میورزید. طبیعتاً احمد با تمامی گروههایی كه از سوی اصحاب حدیث كوفه، بغداد، شام و دیگر بلاد اسلام منحرف خوانده میشدند، دشمنی میورزید و در این میان جهمیه، قدریه، معتزله و وابستگان آنان از هر فرقۀ دیگر، بیشتر مورد طعن و جرح احمد واقع میشدند. رافضه كه عنوانی است از سوی اهل سنت بر گروههای متمایل به امامیه از شیعه، نیز سخت مورد انكار وی بودند. این گروهها از خیلی پیشتر مورد طعن اصحاب حدیث واقع میشدند، ولی تردیدی نیست كه احمد بن حنبل نقطۀ عطفی برای تاریخ مخالفتهای اصحاب حدیث با این گروهها به حساب میآید. از این رو پس از عصر احمد، مؤلفان شناخته شدۀ اصحاب حدیث و اهل سنت به زعم خود جهت بیان انحرافات این گروهها به اقوال و نوشتههای احمد استناد كردهاند. ابن تیمیه در تمامی كتابها و فتاوی خود به وفور و به شكل چشمگیری در رد گفتههای معتزله، جهمیه و رافضه به گفتههای احمد استناد كرده است. در اینكه نقش احمد در تبیین معتقدات اصحاب حدیث تا چه اندازه است، جای سخن بسیار است. آنچه در میان مؤلفان آثار اعتقادی اصحاب حدیث معمول است و امكان دارد محقق را دچار شبهه و تردید نماید، این است كه عموماً اینان سعی دارند اصول كلی تفكر اصحاب حدیث را بسیار قدیم و مربوط به دورۀ پیامبر (ص) و اصحاب ایشان بدانند، اگرچه موضوع مورد بحث ازلحاظ تاریخی بدان دورهها مربوط نباشد. از این رو مشاهده میشود كه عقیدهای مرسوم در دورۀ احمد بن حنبل و در میان اصحاب حدیث چندان مسلم و مفروض واقع میشود كه گویی همگی رجال اصحاب حدیث ــ كه از دیدگاه ایشان همۀ «علمای امت» را شامل میشوند ــ بدان باور داشتهاند و گفتهای دال بر آن عقیده از آنان نقل و ضبط شده است. بر این اساس به آسانی نمیتوان دیدگاههای خاص احمد را دربارۀ عقاید نشان داد؛ به ویژه كه احمد در موضوع عقاید و اصول فكری اصحاب حدیث كتابی مفصل و روشن تألیف نكرده است و روایات شاگردان و پیروانش گاه متناقض و ناهمگون مینماید. ابنتیمیه در آثارش، از جمله در مجموعۀ فتاوای باقی مانده از وی گاه به نقطه نظرهای خاص احمد بن حنبل در موضوعات اعتقادی اشاره كرده، و گاه به اختلافات موجود میان روایات منسوب به احمد ابن حنبل و اینكه به كدام بیشتر میتوان اعتماد كرد، پرداخته است. احمد بن حنبل به «سنت» اهمیت بسیار میداد و اساس اصول فكری وی را میتوان پس از قرآن، سنت پیامبر (ص) و اقوال صحابه و تابعین دانست. وی مخالفت با سنت را «بدعت» میخواند و با «اهل الاهواء و البدع» مخالفت میورزید. وی تعظیم اصحاب حدیث را تعظیم پیامبر (ص) میپنداشت و مخالفان اصحاب حدیث را زندیق میخواند (ابن جوزی، 247). ابن جوزی میگوید كه احمد چندان به سنت پایبند بود و از بدعت دوری میكرد كه دربارۀ گروهی از نیكان كه گاه سخنی مخالف سنت به زبان آورده بودند؛ نظر بدبینانه داشت (ص 253؛ نیز نك : 211-214، 243-254). بدیهی است كه احمد با جدالهای كلامی مخالفت میورزید؛ چنانكه به عبیدالله بن یحیی بن خاقان نوشت كه من اهل كلام نیستم و سخن گفتن را روا نمیدانم، مگر دربارۀ چیزی كه در قرآن یا حدیث پیامبر (ص) یا در كلام صحابه از آن سخنی رفته باشد، اما در غیر این موارد، كلام امری ناشایست است. حتی احمد میگفت كه با اهل كلام مجالست نكنید، اگرچه از سنت دفاع كنند (همو، 210). بررسی برخی از آثار و گفتههای احمد بن حنبل دربارۀ بحثهای اعتقادی میتواند موضع وی را به عنوان یك عالم برجستۀ اصحاب حدیث نشان دهد: احمد بنابر روایت محمد بن حُمید اندرابی ویژگی یك مؤمن از «اهل سنت و جماعت» را چنین میداند كه به یگانگی خدا و رسالت پیامبر (ص) ایمان آورد و به همگی آنچه پیامبران و انبیای الهی بدان دعوت كردهاند، باور داشته، و از جمله معتقد باشد كه همه چیز از خیر و شر به قضا و قدر الهی است و به «سلف» و حق ایشان و تقدم ابوبكر، عمر و عثمان بر دیگر صحابه و نیز بر بزرگی شأن علی بن ابی طالب (ع) و دیگر رجال «عشرۀ مبشره» ایمان آورد و به جمیع اصحاب پیامبر (ص) احترام گذارد، به فضایل ایشان یقین كند و از سخن گفتن دربارۀ آنچه میان ایشان از نزاع و اختلاف گذشته است، باز ایستد. نیز برگذاری نماز جمعه و جماعات با هر امیری را اگرچه فاخر باشد، بپذیرد. وی همچنین اعتقاد بدین نكات را تأكید میكند كه شخص مؤمن باید قرآن را كلام خدا و غیر مخلوق بداند و باور داشته باشد كه ایمان عبارت از قول و عمل است و زیادت و نقصان میپذیرد. مؤمن میباید بر ائمۀ مسلمین خروج نكند و از «فتنه» بگریزد. نیز باور كند كه اهل جنت در قیامت پروردگار را میبینند (ابن ابی یعلی، 1 / 249-295؛ ابن جوزی، 222-224). در رسالهای كه احمد بن حنبل به مسدد بن مسرهد نوشته، نكاتی قابل توجه به میان آمده است كه برای شناختن عقیدۀ احمد به كار میآید. احمد در آغاز مسدد را به لزوم پیروی از سنت و جماعت فرامیخواند و آنگاه تأكید میكند كه اتباع سنت تنها راه نجات است. وی تبعیت از طریقۀ جهم بن صفوان ــ پیشوای جهمیه ــ را نهی میكند و آنگاه میگوید كه جهمیه بر 3 گروهند: گروهی بر این باورند كه قرآن كلامالله است و مخلوق؛ گروهی براین اعتقادند كه قرآن كلامالله است، ولی دربارۀ خلق و یا عدم خلق آن سكوت میكنند؛ و گروهی دیگر میگویند كه لفظ ایشان از قرآن مخلوق است (این گروه به لفظیه شهرت داشتهاند). آنگاه احمد ادامه میدهد كه اگر جهمی توبه نكند، ذبیحۀ او حلال نیست و داوری وی نباید پذیرفته شود. احمد همچنین مینویسد رافضه، یعنی گروهی كه علی (ع) را از ابوبكر افضل میدانند و بر این باورند كه اسلام آوردن علی (ع) مقدم بر اسلام آوردن ابوبكر است، مخالفت با كتاب و سنت نمودهاند. همچنین احمد در این رساله بر این موضوع تأكید میكند كه در جهت تفضیل صحابه بر یكدیگر تنها میتوان چنین گفت كه ابوبكر، عمر و عثمان یكی پس از دیگری افضل صحابه هستند و میباید دربارۀ افضلیت حضرت علی (ع) پس از این گروه سكوت كرد، زیرا كه بنابر حدیث روایت شده از عبدالله بن عمر، افضل امت در زمان پیامبر (ص)، ابوبكر، سپس عمر و پس از آن عثمان بوده است و در این روایت از علی (ع) یادی نمیشود. وی بر اعتقاد به اینكه «عشرۀ مبشره» از اصحاب پیامبر (ص) همگی اهل جنت هستند، تأكید میكند و دوری از بدگویی صحابه و باز گفتنِ فضائل ایشان را لازم میشمارد (ابنابییعلی، 1 / 341- 345؛ ابن جوزی، 224- 229). در روایت عبدوس بن مالك عطار از احمد، «اصول السنه» عبارت از تمسك به آنچه اصحاب پیامبر (ص) بر آن بودهاند، اقتدا به صحابه، ترك بدعتها و ترك جدال در دین دانسته شده است. احمد تأكید میكند كه باید به احادیث مأثوره از ثقات ایمان آورد و دربارۀ آن هیچ گونه مناظره و جدالی، هر چند در جهت تأیید سنت باشد، نباید كرد، چرا كه از كلام نهی شده است. به نظر او اطاعت از ائمۀ مسلمین لازمۀ باور به سنت است و مؤمن به طریقۀ اصحاب حدیث باید بدان عقیده داشته باشد. وی میگوید: هر كس خلیفه و امیرالمؤمنین باشد و مردم را بر وی اتفاق باشد، یا آنكه به قهر و غلبه با سیف به خلافت رسیده باشد، مطاع است و سنت اتباع و اطاعت از اوست. چنین امیری اگر چه فاجر باشد، باید همراه او جنگید و با او نماز جمعه به جای آورد. احمد تأكید میكند كسی كه بر خلیفه خروج كند، « شق عصای» مسلمین كرده و بر مرگ جاهلی خواهد مرد. در این روایت همچنین تأكید رفته است كه افضل همۀ امت، اصحاب پیامبر (ص) هستند و اصحاب شامل همۀ كسانی است كه با پیامبر معاشر بودهاند، یا اینكه چندگاهی، حتی ساعتی مصاحبت او را درك كردهاند، تا آنجا كه اگر كسی پیامبر را فقط دیده باشد، نیز در شمار اصحاب است. در میان اصحاب نیز افضل به ترتیب ابوبكر، عمر و عثمان دانسته شدهاند و پس از آنان نخست اعضای شورای عمر و پس از آن به ترتیب اهل بدر از مهاجران، اهل بدر از انصار و پس از آن دیگر صحابه جای میگیرند (ابن ابی یعلی، 1 / 241-246؛ ابنجوزی، 229-241). احمد بن نص قرآن و حدیث عنایت داشت و تأویل در نصوص را جایز نمیدانست، اگر چه مفاد این نصوص با ادلۀ و عقلی متكلمان سازگار نباشد. وی چنانكه گذشت نه تنها علم كلام را باور نمیداشت، بلكه بحث درباره مسائل اعتقادی را حتی اگر موافق با اصول سنت نیز بود، نهی میكرد و از این رو آنچه از وی رسیده است، بیان مضامینی است كه در قرآن و سنت (البته سنتی كه مورد قبول اصحاب حدیث است)، بدان اشارت رفته است. احمد در مقابل كسانی كه تأویل را در قرآن و حدیث جایز میشمردند و به باورهای عقلی عنایت داشتند و آنچه را كه از دیدگاه بحث و نظر مخالفت صریح با اصول روشن عقلی دارد، تأویل میكردند، تنها به نصوص اكتفا میكرد و در پی فهم همواره روشنی از مبانی اعتقادی نبود. معتزلیان و به طور كلی مخالفان اصحاب حدیث كه به باورهای عقلی ایمان داشتند، اساس قرآن را بر توحید تنزیهی میدانستند و آنچه را كه به ظاهر موهوم تشبیه بود، رد و انكار میكردند؛ خاصه كه اینان چندان به صحت بسیاری از احادیث نبوی كه مورد استناد اصحاب حدیث بود، باور نداشتند. بر همین اساس اینان احمد و دیگر اصحاب حدیث را به «تشبیه» متهم میكردند و اگر چه احمد خود به تنهایی در ابراز عقاید محتاط بود و سعی میكرد، حداقل به عقیدۀ خودش، هیچ گاه باورهایش در توحید صورت تشبیه به خود نگیرد، ولی در میان پیروانش از حنبلیان و اصحاب حدیث بودند كسانی كه چندان در دوری از تأویل و پذیرش هرگونه حدیثی افراط میكردند كه عقیدۀ آنان بدون هیچ گونه تأویلی راه به تشبیه داشت. نگاهی به تاریخچۀ اختلافات درونی حنابله و اصحاب حدیث و اینكه هر كدام برای صحت گفتههای خود به اقوالی منسوب به احمد بن حنبل استناد میكردند، مؤید این مدعاست. تعصب مذهبی، عدم تسامح و سختگیری در امر دینی از دیگر ویژگیهای احمد بود كه از تمام آثار و اقوالش میتوان بر آن شاهد گرفت. احمد در مخالفت با «اهل بدعت» از خود تعصب بسیار نشان میداد و از تسامحی كه ویژۀ اهل نظر است، به دور بود. مطالعۀ عقاید احمد و مقایسۀ آن با دیگر عالمان اصحاب حدیث نیاز به بررسی جداگانه دارد؛ چنانكه بررسی اختلاف نظرهای حنبلیان با یكدیگر در مسائل اعتقادی و استنادی كه هر كدام به اقوال احمد میكنند، به پژوهشی ویژه نیازمند است. برای تحقیق و مطالعه در عقاید احمد كتاب السنۀ عبدالله بن احمد از منابع عمده به شمار میآید (نیز نك : ه د، اصحاب حدیث، نیز حنبلیه).
گفته شده است كه احمد چندان به تألیف وتدوین كتاب خوشبین نبود و اصحابش را از نوشتن فتاوی و اجوبۀ خود بر مسائل گوناگون نهی میكرد (ابن جوزی، 261-266). با این وصف آثاری در حدیث،عقاید، علوم قرآنی و رجال تدوین كرده است، و كسان بسیاری با عنوان مسائل احمد بن حنبل فتاوی و آراء وی را در زمینههای فقه، عقاید و جز آن جمع و تدوین كردهاند (برای ملاحظۀ فهرستی از برخی كسان كه مسائل احمد را جمع كردهاند، نك : ذهبی، سیر، 11 / 330-331). از آنجا كه سزگین تحقیقات مفصلی دربارۀ آثار چاپی و خطی احمد و نیز كتابهایی كه با عنوان مسائل احمد و یا اصولاً دربارۀ احمد بن حنبل تألیف شده است، عرضه كرده (نك : GAS, I / 502-510)، در این مقاله تنها به صورت گذرا به آثار چاپ شدۀ او اشاره خواهد شد: مشهورترین كتاب احمد همانا مسند اوست كه به گفتۀ ابن جوزی (ص 260) شامل 30 هزار حدیث است و از خود احمد نقل كردهاند كه گفته است: این كتاب را از میان 750 هزار حدیث جمع و انتخاب كردهام و هر حدیثی كه از پیامبر (ص) در آن یافت نشد، نباید حجت شمرده شود (همو، 261). دربارۀ میزان صحت احادیث مسند و اینكه آیا در آن حدیث ضعیف و یا موضوع یافت میشود، یا نه، میان محدثان اختلاف است و دربارۀ خصوصیات این كتاب بیش از هر كتاب دیگر، خصائص المسند ابوموسی مدینی و المصعد الاحمد فی ختم مسند الامام احمد ابن جزری به كار میآید. این كتاب به روایت عبدالله بن احمد و با افزودههایی از وی باقی است و چند بار به چاپ رسیده است (قاهره، 1313 ق؛ همانجا، 1946-1957 م در 15 جلد و ناتمام، به كوشش احمد محمد شاكر و اخیراً به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران كه 5 جلد نخست آن میان سالهای 1413-1414 ق / 1993-1994 م در بیروت به چاپ رسیده است). برخی دیگر از كتابهای احمد كه به چاپ رسیده، و بیشتر به روایت عبدالله یا دیگران است، عبارتند از: احكام النساء (بیروت، 1406 ق / 1986 م، به كوشش عبدالقادر عطا)؛ الاسامی و الكنی (كویت، 1406 ق / 1985 م، به كوشش عبدالله بن یوسف جدیع)؛ الاشربة (بغداد، 1396 ق، به كوشش صبحی جاسم)؛ الرد علی الجهمیة (بارها به چاپ رسیده، ازجمله به كوشش علی سامی نشار و عمار طالبی در ضمن عقاید السلف، اسكندریه، 1971 م)؛ الزهد (مكه، 1357 ق؛ بیروت، 1981 م، در 2 جلد به كوشش محمد جلال شرف؛ بیروت، 1406 ق / 1986 م، به كوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول)؛ الصلاة (بارها به چاپ رسیده و از جمله در دوحه، 1409 ق / 1989 م، به كوشش عبدالعزیز عزالدین سَیْروان)؛ العلل و معرفة الرجال، این كتاب به روایت عبدالله ابن احمد بن حنبل در آنكارا (1963 م، به كوشش طلعت قوچ ییكیت و اسماعیل جراح اوغلی و همچنین در بیروت ـ ریاض، 1408 ق / 1988 م در 4 جلد، به كوشش وصیالله بن محمد عباس) و به روایت مروذی، صالح بن احمد ومیمونی در هند (1408 ق / 1988 م به كوشش وصیالله ابن محمد عباس) به چاپ رسیده است؛ فضائل الصحابة (مكه، 1403 ق، در 2 جلد، به كوشش وصیالله بن محمد عباس)؛ الورع (قاهره، 1340 ق؛ بیروت، 1403 ق / 1983 م، به كوشش زینب ابراهیم قاروط؛ بیروت، 1406 ق / 1986 م، به كوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول). همچنین از احمد بن حنبل عقیده نامههایی باقی مانده كه بخشی از آنها به صورتهای مختلف به چاپ رسیده است. عبدالعزیز عزالدین سیروان ضمن العقیدة للامام احمد بن حنبل، بخشی از این عقیده نامهها را آورده است (دمشق، 1408 ق / 1988 م). برخی از كتابهای مسائل احمد بن حنبل كه توسط شاگردانش تدوین شده و به چاپ رسیده، از این قرار است: مسائل الامام احمد، به روایت ابوداوود سجستانی (قاهره، 1353 ق، به كوشش سید محمد رشید رضا)؛ مسائل الامام احمد بن حنبل، به روایت عبدالله بن احمد (مدینه، 1406 ق / 1986 م، در 3 جلد، به كوشش علی سلیمان مهنا؛ بیروت، 1408 ق / 1988 م، به كوشش زهیر شاویش)؛ مسائل الامام احمد بن حنبل، به روایت اسحاق بن ابراهیم بن هانی نیشابوری (د 275 ق) (بیروت، 1400 ق، به كوشش زهیر شاویش).
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، تقدمة المعرفة لكتاب الجرح والتعدیل، حیدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛ ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ ابن جزری، محمد، غایة النهایة، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، مناقب الامام احمد بن حنبل، به كوشش عبدالله بن عبدالمحسن تركی، امبابه (مصر)، 1409 ق / 1988 م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دكن، 1402 ق / 1982 م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به كوشش عبدالغنی دقر و مطاع طرابیشی، دمشق، 1404 ق / 1984 م؛ ابوالعرب تمیمی، محمد، المحن، به كوشش یحیی وهیب جبوری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ ازدی، یزید، تاریخ الموصل، به كوشش علی حبیبه، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ حنبل بن اسحاق، محنة ابن حنبل، به كوشش محمد نغش، قاهره، 1977 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ ذهبی، محمد، ترجمة الامام احمد من تاریخ الاسلام، به كوشش احمد محمد شاكر، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و صالح سمر، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ صالح بن احمد، سیرة الامام احمد، به كوشش فؤاد عبدالمنعم احمد، اسكندریه، 1401 ق؛ صبری، عامر حسن، معجم شیوخ الامام احمد ابن حنبل، بیروت، 14013 ق / 1993 م؛ طبری، تاریخ؛ عجلی، احمد، تاریخ الثقات، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛ علیمی، عبدالرحمان، الدر المنضد، به كوشش عبدالرحمان بن سلیمان عثیمین، قاهره، 1412 ق / 1992 م؛ مزی، یوسف، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مقدسی، عبدالغنی، محنة الامام احمد بن محمد بن حنبل، به كوشش عبدالله بن عبدالمحسن حسن تركی، امبابه (مصر)، 1407 ق / 1987 م؛ نیز:
GAS.
حسن انصاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید