صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابومخنف /

فهرست مطالب

ابومخنف


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

آثـار

آثار ابومخنف در واقع تك‌نگاریهایی است كه بعدها اساس و پایۀ تاریخ‌نگاری قرار گرفت. در مرحلۀ بعد، نگارش «تواریخ خلفا» و «طبقات» و تدوین تاریخ برپایۀ انساب و سال شمار رواج یافت كه درواقع بخش عمدۀ فصول آن در موارد مذكور، برگرفته و گاه كاملاً مطابق با آثار تك‌نگاری در مراحل اولیه بود. چنانكه می‌توان نامهایی از آثار ابومخنف و برخی دیگر از نویسندگان هم طبقۀ او را در سرفصلهای آثار بلاذری و طبری بازیافت. مثلاً در انساب الاشراف بلاذری، عناوین فصولی چون «خبرالجمل» (2 / 221)، «امر صفین» (2 / 275)، «مقتل عمار بن یاسر العسنی ... » (2 / 310)، «امر وقعة النهروان» (2 / 359)، «امر الخِرّیت بن راشد السامی فی خلافة علی علیه السلام» (2 / 411)، «امر الشوری و بیعة عثمان» (5 / 15)، «خبر یوم مرج راهط» (5 / 136)، «امر التوابین و خبر هم بعین الوردة» (5 / 204) و «خبر مصعب بن زبیر بن العوّام و مقتله» (5 / 331) را می‌توان در آثار ابومخنف و اخباریان هم طبقۀ او یافت.
آثار ابومخنف به‌طور گسترده مورد توجه مورخان بعدی قرار گرفت، چنانكه گاه منحصراً اساس آگاهیهای تاریخی مربوط به برخی ادوار را تشكیل می‌دهد. اما این نكته مایۀ شگفتی است كه هیچ‌یك از آثار او به‌طور مستقیم به دست محققان نرسیده و بر آنچه هم كه به صورت نسخه‌های خطی به او نسبت داده‌اند، شائبۀ جعل و تردید سایه افكنده است (نك‍ : دنبالۀ مقاله)، اما بی‌تردید بلاذری و طبری، دو تن از مورخان بزرگ كهن، در رساندن میراث تاریخ‌نگاری ابومخنف تا روزگار ما، سهم عمده داشته‌اند. تك‌نگاریهای ابومخنف، چنانكه خواهیم دید، به مناسبتهایی مورد استفاده و استناد مورخان دیگر نیز قرار گرفته، اما به سبب وسعتی كه بلاذری و طبری از نظر زمان و موضوع به كار خود بخشیده‌اند، كار آن مورخان، بی‌گمان به پایۀ ارزش كار این دو نمی‌رسد.
از آنجا كه روش بلاذری مبتنی بر جمع اخبار و التقاط میان آنهاست، ذیل شرح حال هر كس براساس نسب‌شناسی، تنها به منابع خود اشاره كرده و تقریباً هیچ‌گاه سلسله روایاتی را كه احتمالاً در مآخذ خود داشته، نیاورده است، مگر در موارد بسیار نادر (نك‍ : همان، 4(1) / 239). حتی گاه فراتر از این، روایات چند مـأخذ خود را جمع كرده و یكجـا آورده اسـت (مثلاً نك‍ : همان، 5 / 27) و به همین سبب تشخیص و استخراج كامل و دقیق اخبار منقول از ابومخنف از آثار بلاذری دشوار است و تنها از طریق مقایسه می‌توان به نتایجی دست یافت (مثلاً نك‍ : همان، 4(1) / 211، جم‍ ، 4(2) / 1، 138). طریق استناد بلاذری به ابومخنف گاه از عباس كلبی است از طریق پدرش هشام (مثلاً نك‍ : همان، 4(1) / 211، 4(2) / 46، 155، 5 / 18، 28، جم‍‌ )، گاه به‌طور مستقیم از كتب خود هشام كلبی (همان، 4(2) / 31) و در موارد بسیار دیگری تنها به عبارتهای «قال ابومخنف» (همان، 4(1) / 234، 4(2) / 21، 42، 48، 5 / 33، جم‍‌ )، یا «قال ابومخنف فی روایته» (همان، 4(2) / 24، 29، 51، 138، جم‍‌ ) بسنده كرده است. گاه نیز كه تنها در صدر خبر گفته است: «قالوا»، برخی محققان به درستی حدس زده‌اند، احتمال آنكه به ابومخنف اشاره شده باشد، بسیار است (نك‍ : قاضی، 40؛ برای موارد مربوط به بلاذری و ابومخنف در كتاب انساب، نك‍ : حمادی، 1 / 329-337؛ دلاویدا، III / 429, 431؛ گویتین، 16-17). در اثر دیگر بلاذری، فتوح البلدان، اشاراتی به روایتهای تاریخی ابومخنف در باب فتوح آمده، اما این اشارات، در مقایسه با انساب بسیار اندك است. در اینجا نیز بلاذری به وی از طریق عباس و هشام كلبی استناد جسته (نك‍ : فتوح، 130، 278، 305، 317، 326، 335، 390)، یا تنها به ذكر نام ابومخنف بسنده كرده است (همان، 118، 122، 253، 326). از یك روایت هم معلوم می‌شود كه مقصود از «قالوا» در حقیقت، ابومخنف است (نك‍ : همان، 241؛ دربارۀ دیگر استنادات بلاذری به ابومخنف، نك‍ : فهرست آثار در همین مقاله).
منقولات طبری از ابومخنف، در بررسی و بازیافت آثار او دارای جایگاه ویژه‌ای است. طبری در بخشهای مهمی از كتاب پرارج خود، آثار ابومخنف را گنجانیده و در اغلب موارد، سلسله سند او را به‌طور كامل آورده (نك‍ : سزگین، 188 به بعد، كه فهرستی از راویان و شیوخ ابومخنف به دست داده است) و به همین دلیل اثر طبری در این زمینه از اثر بلاذری ارجمندتر است. افزون بر اینها، آثار ابومخنف در كتاب طبری در بین دیگر اقوال مشخص شده است. اساسی‌ترین منبع طبری در استناد به آثار ابومخنف، هشام بن محمد كلبی است. گرچه طبری در بسیاری جایها فقط عبارت «قال ابومخنف» را به كار برده (مثلاً نك‍ : تاریخ، 5 / 35، 56، 73، 6 / 63، 219، جم‍‌ )، اما در موارد فراوانی هم استناد او به ابومخنف از طریق هشام كلبی است. به هر حال تشخیص اینكه چه روایاتی مستقیماً از آثار ابومخنف نقل شده و چه روایاتی از طریق هشام كلبی، اكنون میسر نیست. موارد مهمی حاكی از مقایسه‌ای است كه طبری میان روایات ابومخنف با دیگر گزارشهای تاریخی از مداینی (همان، 6 / 320، 396) یا واقدی (نك‍ : همان، 5 / 105، 6 / 114) یا دیگران انجام داده است (نك‍ : همان، 5 / 91، 6 / 535، 558، 7 / 270).
پس از طبری، ابوالفرج اصفهانی نیز در بخشهایی از مقاتل الطالبیین به ابومخنف استناد كرده است: ازجمله در مقتل امیرالمؤمنین علی (ع) (ص 28، 31، 33، 38) و مقتل امام حسین (ع) (ص 88، 90-91) و همچنین جنبش زید و شهادت او ــ گرچه این روایت با روایت طبری بسیار متفاوت است (ص 133به بعد) ــ و كشته شدن یحیی بن زید (ص 152-153). ابوالفرج سند خود را معمولاً از طریق رجال زیدیه مانند احمد بن عیسی از حسین بن نصر، از نصر بن مزاحم (مثلاً نك‍ : ص 50، 82، 88، 95) یا از طریق ابوالحسن مداینی (مثلاً نك‍ : 95، 99، 108، 114، جم‍‌ ) به ابومخنف می‌رساند. گاه نیز از عبارت «قال ابومخنف» استفاده می‌كند كه چندان بعید نیست مستند او تاریخ طبری باشد (مثلاً نك‍ : 100-101، 111؛ قس: طبری، همان، 5 / 366-367، 5 / 407). در كتابی نیز كه اینك به فتوح ابن اعثم شهرت دارد، در وقایع مهم قتل عثمان و واقعۀ صفین و غارات و سپس مقتل مسلم بن عقیل و سیدالشهدا (ع)، در صدر اسناد، صریحاً به ابومخنف اشاره شده است (نك‍ : 2 / 147، 344، 4 / 36-37، 209-210).
افزون بر اینها، روایات ابومخنف در پاره‌ای موضوعات همچون جنبش مختار ثقفی، علاوه بر آنچه مورخان یاد شده از آن بهره برده‌اند، به‌طور كلی، مورد اعتماد و استناد برخی مورخان دیگر همچون یعقوبی و مسعودی قرار داشته است (نك‍ : قاضی، 43، 44).
فهرست تك‌نگاریهای ابومخنف را نخست به صورت كامل‌تری ابن ندیم (ص 105-106) آورده و یاقوت هم آن را از وی اخذ كرده است ( ادبا، 17 / 42-43؛ نیز نك‍ : ابن شاكر، عیون، 6 / 113- 114، فوات، 3 / 225-226؛ صفدی، 24 / 382-383). از علمای شیعه، كامل‌ترین فهرست از آن نجاشی است (ص 320) كه در موارد بسیاری با فهرست ابن ندیم اشتراك دارد. طوسی به چند اثر دیگر او اشاره كرده است ( الفهرست، 155؛ نیز نك‍ : ابن شهر آشوب، معالم، 83)؛ در این میان، گاهی نام كتابها به گونۀ دیگری آمده است. طریق نجاشی و طوسی، هر دو از هشام بن محمد كلبی به ابومخنف می‌رسد.
برخی از آن تك‌نگاریها واجد اهمیت بیشتری است و مؤلفان بعدی به آن آثار اقبال بیشتری نشان داده‌‌اند، ولی از چند اثر او جز چند روایت اندك، نشان دیگری در دست نیست. در اینجا به چند عنوان مهم همراه با مآخذ دیگری كه آثار ابومخنف را می‌توان در آنها بازیافت، اشاره می‌شود. بیشتر عناوین آثار او را اورزولا سزگین در كتابی كه به آثار ابومخنف اختصاص داده، همراه با مآخذی كه می‌توان در آنها اثری از ابومخنف یافت، خاصه در كتابهای طبری و بلاذری و برخی مآخذ دیگر،با ذكر سلسله اسناد ابومخنف آورده است (نك‍ : ص 99 به بعد).
در ذكر آثار ابومخنف در این مقاله عمدتاً بر الفهرست ابن ندیم تكیه شده و مآخذ دیگر با ذكر سند یاد شده است:
1. اخبار آل مخنف بن سلیم (نجاشی، همانجا). 2. الاخبار. به سبب موضوعی كه ابن حجر از این كتاب نقل كرده ( الاصابة، 5 / 111)، می‌توان آن را همان فتوح الشام دانست (نیز نك‍ : همان، 6 / 169). 3. اهل النهروان و الخوارج (نیز نك‍ : بلاذری، انساب، 2 / 380، 384). 4. بلال الخارجی. 5. اخبار الحجاج (نجاشی، همانجا). 6. اخبار عبیدالله بن حر (نك‍ : سزگین، 110). 7. كتاب اخبار زیاد (نجاشی، همانجا). 8. حدیث الازارقة. 9. حدیث باجُمَیرا و مقتل ابن اشعث. «باجمیرا» در كتاب ابن ندیم به «یاحمیرا» تصحیف شده (نیز نك‍ : دكسن، 245، كه نام كتاب را به همین گونه دربارۀ قیام عبدالرحمن آورده، نه محمد بن اشعث). در معجم الادباء یاقوت آن را به «باخَمرا» تصحیح كرده‌‌اند ( ادبا، 17 / 42) كه با مـاجرای ابن اشعث بی‌ارتبـاط به نظر می‌رسد (نیز نك‍ : سزگین، همانجا، كه صورت اخیر را پذیرفته است). اما احتمالاً صورت صحیح «باجُمَیرا» است كه محلی در منطقۀ عراق بوده، و نزاعهای میان مصعب بن زبیر و عبدالملك ابن مروان از آن نام برده شده است (نك‍ : بلاذری، همان، 5 / 336-337؛ یاقوت، بلدان، 1 / 454- 455؛ ابوعبید، 1 / 220) و می‌توان مطلب مربوط به آن را در تاریخ طبری یافت (6 / 151، 157). 10. الجمل (نیز نك‍ : بلاذری، همان، 2 / 223، 229، 233، 237، جم‍ ؛ مفید، الجمل، 95، 128، 167، 257، 273، جم‍ ؛ نیز نك‍ : ابن عبدالبر، 2 / 497؛ ابن عدیم، 8 / 3671). 11. حدیث روستقباذ (نیز نك‍ : بلاذری، همان، خطی، 2 / گ 2 الف به بعد). 12. كتاب الحكمین (نجاشی، همانجا). 13. خالد بن عبدالله القسری و یوسف بن عمر و موت هشام و ولایة الولید بن یزید (قس: همانجا، كه فقط از اخبار یوسف بن عمر نام برده). 14. خِرّیت بن راشد و بنی ناجیة (نك‍ : بلاذری، همان، 2 / 411 به بعد؛ نیز نك‍ : سـزگین، 145-163). 15. الخوارج و المهلب (نك‍ : همو، 100). 16. دیر الجماجم و خلع عبدالرحمن بن اشعث. 17. الردة. 18. زید بن علی (نیز نك‍ : بلاذری، همان، 3 / 233، 235، 244، 247، 250، 251). 19. السقیفة (نجاشی، همانجا؛ نیز نك‍ : سید مرتضی، 3 / 190-191). 20. سلیمان بن صُرَد و عین الوردة. 21. شبیب الحروری و صالح بن مسرّح (نیز نك‍ : بلاذری، همان، خطی، 2 / گ 44 ب به بعد). 22. الشوری و مقتل عثمان، كه به احتمال فراوان از مآخذ مداینی (نك‍ : ابن ندیم، 115). در كتابی به نام مقتل عثمان بوده است (نیز نك‍ : ابن شبه، 3 / 1088، 1096، 1139، 1140، 1141، 4 / 1150، 1168، 1171، 1289، 1301). 23. الصفین (برای تفصیل، نك‍ : سزگین، 123-145، به‌خصوص صفحات 47, 48، كه میان اثر نصر بن مزاحم و ابومخنف مقایسه شده است). این كتاب از منابع عمدۀ بلاذری در شرح پیكار صفین به‌شمار می‌رفته است (نك‍ : بلاذری، همان، 2 / 294، 301، 325، 337، جم‍ ؛ نیز نك‍ : ابن عدیم، 9 / 4186). 24. الضحاك الخارجی. 25. الغارات. نسخه‌ای به این نام از سدۀ 6 ق، منسوب به ابومخنف در كتابخانۀ صائب آنكارا موجود است (نك‍ : GAS, I / 309؛ سزگین، 111-114، كه سرفصلهای این نسخه را به دست داده است، نیز نك‍ : 163 به بعد). بلاذری گرچه تنها یك‌جا از «امر غارات» به ابومخنف اشاره كرده (نك‍ : همان، 2 / 458) و در مواضع دیگر همه جا از لفظ «قالوا» استفاده كرده، ولی به احتمال فراوان مآخذ او كتاب ابومخنف بوده است. 26. فتوح الاسلام (نجاشی، 320). 27. فتوح خراسان (همانجا). 28 و 29. فتوح الشام و فتوح العراق، احتمالاً این دو كتاب ابومخنف، چنانكه گذشت، از مآخذ فتوح البلدان بلاذری در شرح فتوح عراق و سواد بوده است (نك‍ : سزگین، 102, 114). 30. قـتل الحسن (ع) (نجـاشی، همانجـا؛ نیز نك‍ : بلاذری، انساب، 3 / 64-66). 31. المختار بن ابی عبید. 32. مرج راهط و بیعـة مروان و مقتـل الضحـاك بن قیس الفهـری (نیز نك‍ : همان، 5 / 138، 141). 33. المستورد بن علفه. 34. مصعب و ولایته العراق 35. مطرف بن مغیرة (نیز نك‍ : همان، خطی، 2 / گ 28 ب به بعد). 36. كتاب المعمّرین (نك‍ : ابوحاتم، 49، به روایت ابن كلبی از ابومخنف؛ همو، 162-163؛ GAS، همانجا، به نقل از ابن حجر؛ نیز نك‍ : سزگین، 114). 37. مقتل حجر بن عدی (نیز نك‍ : ابن عدیم، 8 / 3673). 38. مقتل الحسین(ع)، مهم‌ترین كتابی است كه موجب شهرت ابومخنف گردیده و شامل دقیق‌ترین آگاهیها از واقعۀ كربلاست. ظاهراً كامل‌ترین متنی كه اكنون از آن دردست داریم، در كتاب طبری درج شده است. با آنكه به دقت نمی‌توان گفت طبری تا چه اندازه در نقل كامل این اثر امانت به خرج داده، اما به هر حال، مهم‌ترین مآخذ مستند نویسندگان بعدی دربارۀ واقعۀ كربلا همین اثری است كه به مقتل ابی مخنف شهرت یافته است. بلاذری نیز گرچه تنها یكی دو جا در شرح زندگی و شهادت سیدالشهداء (ع) به صراحت از ابومخنف نام برده (مثلاً نك‍ : انساب، 3 / 207)، اما در مقایسه با طبری می‌توان گفت، گزارش او چكیده‌ای است از این اثر ابومخنف. دربارۀ اثر شخص ابومخنف بر این كتاب و شرح واقعه ــ كه سیاهكاریهای امویان را به خوبی نشان داده ــ گفته‌های برخی محققان از اغراق‌گویی تهی نیست (نك‍ : ولهاوزن، الخوراج، 132-137). به هر حال، این اثر بعدها سخت مورد توجه واقع شد و علمای امامی در گزارش این واقعه بر آن اعتماد كردند (مثلاً نك‍ : خوارزمی، 2 / 9، 73، جم‍‌ ). اكنون چندین نسخه به نامهای مقتل الحسین یا اخبار مقتل الحسین یا مَصرَع الحسین و ماجری له در كتابخانه‌ها هست (GAS، همانجا)، اما به سبب تصرفاتی كه در آنها شده، هیچ یك را نمی‌توان مسلماً تألیف كامل ابومخنف پنداشت. كتابی هم كه به نام مقتل الحسین یا مقتل ابی مخنف بارها در عراق و ایران چاپ شده و در صدر اسناد آن، ابومخنف از شاگردش هشام كلبی روایت كرده و نیز به دلیلهای متعدد دیگر بی‌شك مجعول است. حتی میان یكی از نسخ این اثر منسوب، با كتابی كه در همین موضوع به عالم شیعی، ابن طاووس نسبت داده شده، اشتراك بسیار دیده می‌شود، بدان حد كه تألیف یكی از روی دیگری، احتمال داده شده است (برای تفصیل، نك‍ : كلبرگ، 43-45). و وستنفلد پژوهشی پیرامون این اثر رائج دربارۀ واقعۀ كربلا و اثر دیگری كه غالباً به آن پیوسته است، یعنی ثارالمختار انجام داده است (برای تفصیل، نك‍ : سزگین، 107-108, 116-123). تردیدی دربارۀ كتابهای مقتل منسوب به ابومخنف موجب شده تا روایت طبری از او اهمیت بیشتری یابد و به همین سبب، برخی بر آن شدند تا آن منقولات را از تاریخ طبری بیرون كشند و جداگانه منتشر سازند. این منقولات نخستین‌بار به نام مقتل الحسین به كوشش حسن غفاری در 1398 ق در قم به چاپ رسید. سپس همان اثر به همان طریق به نام وقعة ‌الطفّ در 1367 ش در قم به كوشش محمد هادی یوسفی غروی، همراه با مقدمه‌ای در معرفی ابومخنف و كتاب مقتل الحسین (ع) و همچنین فهرستهای گوناگونی از شیوخ و راویان مؤلف با توضیحات و تعلیقات منتشر شد. 39. مقتل عبدالله بن زبیر. 40. مقتل [عمروبن] سعید بن عاص. می‌دانیم كه سعید بن عاص كشته نشد، اما «مقتل عمرو بن سعید بن عاص» در انساب بلاذری (4(2) / 138 به بعد) آمده و بنابراین چنین می‌نماید كه در نام كتاب تحریفی رخ داده است (نك‍ : ابن‌ندیم، 115). 41. مقتل علی علیه‌السلام (نیز نك‍ : بلاذری، همان، 2 / 489 به بعد؛ ابوحاتم، 149؛ مفید، الارشاد، 1 / 17، 2 / 7). 42. مقتل محمد بن ابی‌بكر و الاشتر و محمد بن ابـی حذیفـة (نیز نك‍ : بلاذری، همان، 2 / 380، 384). 43. نجدة بن ابی فدیك. 44. وفات معاویة و ولایة ابنه یزید و وقعة الحرّة و حصار ابن الزبیر. 45. یحیی بن زید (نیز نك‍ : همان، 3 / 261 به بعد، بالفظ «قالوا»). 46. یزید بن المهلب و مقتله بالعقر.
طوسی كتاب دیگری با عنوان الخطبة الزهراء به ابومخنف نسبت داده كه از طریق نصر بن مزاحم به او می‌رسد ( الفهرست، 155-156، كه عنوان «خطبة الزهراء علیهاالسلام» در این مأخذ بی‌گمان خطاست؛ نیز نك‍ : ابن شهر آشوب، معالم، 83) و راوی خطبه عبدالرحمن بن جندب ازدی است از امیرالمؤمنین علی (ع) (برای اصل خطبه، نك‍ : ابن عبدریه، 4 / 76-80).
نسخه‌ای خطی با عنوان مقتل بنی‌امیه به ابومخنف منسوب شده ( آلوارت، VIII / 44، شم‍ ‍9046) كه بی‌گمان مجعول است، چه در آغاز آن از ابوالحسن بكری كه از قصه‌گویان سدۀ 5 ق بود و او را به دروغگویی می‌شناخته‌اند، روایتی نقل شده است (نك‍ : ذهبی، سیر، 19 / 36).
جز این، چند نسخۀ خطی منسوب به ابومخنف نیز در دست است كه گرچه همه از آثار ابومخنف متأثرند، اما به سبب تصرفاتی كه بعدها از فزونی و كاستی در آنها شده، در صحت انتساب آنها به ابومخنف بسیار تردید هست (نك‍ : GAS، همانجا).

مآخذ

ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، به كوشش عبدالزهراء حسینی، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1372 ق / 1953 م؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378 ق / 1959 م؛ ابن‌اثیر، الكامل؛ ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح، حیدرآباد دكن، 1389 ق / 1969 م؛ ابن بابویه، محمد، التوحید، به كوشش سیدهاشم حسینی، تهران، 1398 ق / 1977 م؛ ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، قاهره، 1322 ق؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمن، الموضوعات، به كوشش عبدالرحمن محمد عثمان، قاهره، 1386 ق / 1966 م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1328 ق / 1910 م؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دكن، 1327 ق؛ همو، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1329-1331 ق؛ ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبیر، به كوشش ادوارد زاخاو و دیگران، لیدن، 1904- 1918 م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث استامبول، شم‍ ‍2922؛ همو، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛ ابن شبه، عمر، تاریخ المدینة المنورة، به كوشش فهیم محمد شلتوت، جده، 1399 ق / 1979 م؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1353 ق؛ همو، مناقب آل ابی ‌طالب، به كوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، 1379 ق؛ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ ابن عدی، عبدالله، الكامل فی ضعفاء الرجال، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1409 ق / 1988 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوحاتم سجستانی، سهل، المعمرون و الوصایا، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1961 م؛ ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، طبقات المحدّثین باصبهان و الواردین علیها، به كوشش عبدالغفور بلوشی، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابوعبید بكری، عبدالله، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفی سقا، قاهره، 1945 م؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به كوشش سیداحمد صفر، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، ذكر اخبار اصبهان، به كوشش س. ددرینگ، لیدن، 1931 م؛ همو، معرفةالصحابة، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث استانبول، شم‍ ‍497؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ اخبارالدولة العباسیة، به كوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، 1971 م؛ ازدی، یزید، تاریخ الموصل، به كوشش علی حبیبه، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 1، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959 م، ج 2، به كوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1394 ق / 1974 م، همان، نسخۀ خطی كتابخانۀ عاشر افندی استانبول، شم‍ ‍598، ج 3، به كوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1397 ق / 1977 م، ج 4(1)، به كوشش ماكس شلوسینگر، بیت‌المقدس،1971 م، ج 4(2)، به كوشش ماكس شلوسینگر، بیت المقدس، 1938 م، ج 5، به كوشش گویتین، بیت‌المقدس، 1936 م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش یان دخویه، لیدن، 1836 م؛ جاحظ، عمرو، رسائل، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ حمادی مشهدانی، محمد جاسم، موارد البلاذری عن الاسرة الامویة فی كتاب انساب الاشراف، مكه، 1407 ق / 1986 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق / 1931 م؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1966 م؛ خوارزمی، موفق، مقتل الحسین (ع)، به كوشش محمد سماوی، نجف، 1367 ق / 1948 م؛ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ دارقطنی، علی، كتاب الضعفاء و المتروكین، به كوشش صبحی بدری سامرائی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ دكسن، عبدالامیر، الخلافة الامویة، بیروت، 1973 م؛ دوری، عبدالعزیز، بحث فی نشأه علم التاریخ عند العرب، بیروت، 1983 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ ‌الاسلام (حوادث و وفیات 141-160 ق). به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، میزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ سیدمرتضی، علی، الشافی فی الامامة، به كوشش عبدالزهراء حسینی، تهران، 1407 ق / 1986 م؛ شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، تهران، 1386 ق؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث استانبول، شم‍ ‍2980؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الكبیر، به كوشش حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مكتبة ابن تیمیة؛ طبری، تاریخ؛ همو، «المنتخب من ذیل المذیل»، همراه ج 11 تاریخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1387 ق / 1967 م؛ طوسی، محمد، رجال، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ همو، الفهرست، نجف، 1380 ق / 1960 م؛ عقیلی، محمد، الضعفاء الكبیر، به كوشش عبدالمعطی امین قلعه‌جی، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ قاضی، وداد، الكیسانیة فی التاریخ و الادب، بیروت، 1974 م؛ كلبی، هشام، نسب معد و الیمن الكبیر، به كوشش تاجی حسن، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ كلیمی، محمد، الفروع من الكافی، به كوشش علی‌اكبر غفاری، تهران، 1367 ش؛ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، 1350 ق / 1931 م؛ مبرد، محمد، الكامل، به كوشش محمد احمد دالی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مزی، یوسف، تحفة الاشراف، به كوشش عبدالصمد شرف‌الدین، بمبئی، 1397 ق / 1977 م؛ همو، تهذیب الكمال فی اسماء الرجال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1313 ق / 1992 م؛ مفید، محمد، الارشاد، قم، 1413 ق؛ همو، الاختصاص، به كوشش علی‌اكبر غفاری، قم، جامعة المدرسین؛ همو، الامالی، به كوشش حسین استاد ولی و علی‌اكبر غفاری، قم، 1403 ق؛ همو، الجمل، به كوشش سیدعلی میرشریفی، قم، 1371 ش؛ نجاشی، احمد، رجال، به كوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407 ق؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، 1382 ق / 1962 م؛ ولهاوزن، یولیوس، الخوارج و الشیعة، ترجمۀ عبدالرحمن بدوی، كویت، 1978 م؛ همو، الدولة العربیة و سقوطها، ترجمۀ یوسف عش، دمشق، 1376 ق / 1956 م؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ یحیی بن معین، تاریخ، به كوشش احمد محمد نورسیف، ریاض، 1399 ق / 1979 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م؛ یغموری، یوسف، نورالقبس، مختصر المقتبس، محمد بن عمران مرزبانی، به كوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384 ق / 1964 م؛ نیز:

Ahlwardt; Della Vida, L., «II Califfato di Ali secondo il kitābAnsāb … », RSO, 1914-1915, vol.VI; GAS; Goitin, S. D. F., Annotations to Ansāb (vide: PB, Balāzori); Kohlberg, E., A Medival Muslim Scholar at Work, Leiden, 1992; Massignon, L., «Explication du plan du kufa (Irak)», Opera Minora, Beirut, 1963, vol. III; Sezgin, U., Abū Miḫnaf, ein Beitrag zur Historiographie der umaiyadischen Zeit, Leiden, 1971.

علی بهرامیان

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: