ابوالفرج اصفهانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224938/ابوالفرج-اصفهانی
دوشنبه 15 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
مجموعۀ آثاری كه به ابوالفرج نسبت دادهاند، به 28 كتاب بالغ میشود كه از آنها تنها 4 كتاب در دست است. عمدهترین كسانی كه فهرست آثار او را آوردهاند، اینانند: ابن ندیم (همانجا)، ثعالبی (3 / 109) خطیب بغدادی (11 / 398)، شیخ طوسی (ص 223-224)، یاقوت (همان، 13 / 99-100)، ابن خلكان (3 / 308) وقفطی (2 / 252). كتابهای او را میتوان برحسب موضوع چنین تقسیمبندی كرد:الف ـ دربارۀ سرودهها و ترانهها و ترانهسرایان و اشعار و اخبار مربوط به آنان: 1. الاغانی. چون این كتاب بزرگترین اثر در زمینۀ ادب و موسیقی بهشمار میآید و مزایایی گاه استثنائی دارد، در مدخلی جداگانه بررسی میشود (نك : ﻫ د، الاغانی). 2. مجرد الاغانی. ابوالفرج خود به این كتاب اشاره كرده اسـت (نك : الاغانی، 1 / 1). 3. الاماءالشواعر. این كتاب در1983 م در بغداد به كوشش یونس احمد سامرائی و نوری حمودی قیسی به چاپ رسیده است. احتمالاً اشعار الاما والممالیك (نك : ابنندیم، همانجا) و الممالیك الشعراء (یاقوت، همان، 13 / 99)، عناوین تحریف شدۀ همین كتاب است. 4. كتاب الخمارین والخمارات. 5. الاخبار والنوادر. 6. ادب السماع. 7. اخبار الطفیلیین. 8. مجموع الآثار والاخبار. 9. كتاب القیان. حاجی خلیفه كتابی از ابوالفرج به هنام نزهةالملوك والاعیان فی اخبار القیان والمغنیات الدواحل الحسان یاد كرده (2 / 1947) كه احتمالاً همین كتاب است. 10. دعوة النجار، یا دعوة التجار (نك : همو، 1 / 756). 11. كتاب الغلمان المغنیین. 12. كتابی دربارۀ نغمهها كه خود به آن اشاره كرده (نك : همان، 5 / 270). 14. الدیارات. از سدههای نخست قمری دیرها را بیشتر مراكزی برای تفریح تلقی میكردهاند. به همین جهت، مؤلفان كتابهای الدیارات، پس از تعیین محل دیر، به ذكر اخبار و اشعاری كه در پیرامون آن ساخته شده بود، میپرداختند. ظاهراً نخستین كتابی كه پیش از ابوالفرج در این باب تألیف شده كتاب الحیرة و تسمیة البیع والدیارات، اثر هشام كلبی است. پس از آن دیارات ابوالفرج تألیف شد. اما نویسندگان سدۀ 4 ق به این موضوع اقبال بسیار نشان دادهاند، چنانكه 5 كتاب دیگر نیز در همین دوره تألیف شده است: كتاب الدیرة از سری رفاء؛ الدیارات از ابوبكر محمد و ابوعثمان سعید خالدی؛ الدیارات الكبیر از شمشاطی؛ كتاب الدیرة از محمد بن حسن نحوی و از همه مهمتر الدیارات شابشتی (د 388 ق). شگفت آنكه شابشتی هیچ اشارهای به ابوالفرج نكرده و گویی از كتاب او به كلی بیاطلاع بوده است (دربارۀ این كتابها، نك : عواد، 36-42). كتاب ابوالفرج اینك دردست نیست و نسخهای كه به همین نام در كتابخانۀ برلین نگهداری میشود ( آلوارت، شم 8321)، معلوم نیست كه از آن ابوالفراج باشد. اما بیگمان یاقوت آن را دردست داشته، زیرا بارها در معجم البلدان به آن ارجاع داده است (نك : بلدان، 2 / 654، 667- 668، جم ). جلیل عطیه آنچه از این اثر در منابع آمده است، گردآورده و به نام الدیارات در بیروت (1991 م) به چاپ رسانده است.ب ـ كتابی در ادب، اثری كاملاً استثنائی و دلنشین از ابوالفرج در دست داریم كه ادب الغرباء من اهل الفضل والادب (ابن ندیم، 128)، یا آداب الغرباء (خطیب، 11 / 398)، یا ادباء الغرباء (یاقوت، ادبا، همانجا) نام دارد. تا 000‘1 سال پس از مرگ ابوالفرج كسی خبری از محتوای این كتاب، جز آن چند روایتی كه یاقوت آورده است (نك : همان، 13 / 95-96)، نداده بود؛ اما نسخهای از آن در اختیار بدیعالزمان فروزانفر بود كه برای نشر به صلاحالدین منجد سپرد. منجد نیز كتاب را در 1972 م در بیروت منتشر كرد. این نسخه متعلق به سدۀ 13 ق است، اما اینك نسخهای دیگر از سدۀ 7 ق در كتابخانۀ آیتالله مرعشی یافت شده است (مرعشی، شم 5 / 4047).ابوالفرج در این كتاب، با ذكر تاریخ بارها از خود سخن گفته، چندانكه این كتاب یكی از مراجع عمده برای شرح احوال او شده است. چنانكه در بخش درگذشت او یاد شد، یكی از روایات این كتاب نشان میدهد كه وی، برخلاف همۀ روایات، تا اندكی پس از 362 ق زنده بوده و این كتاب را نیز پس از این تاریخ، یا در اواخر آن سال نوشته است. در این زمان دوست و حامی قدرتمند او وزیر مهلبی درگذشته بود و او در غم تنهایی و تنگدستی میزیست. مقدمۀ كوتاه و غمانگیزی كه وی در آغاز كتاب نگاشته است (ص 20-22)، بر این معنی دلالت دارد.موضوع و لحن گفتار كتاب سراسر نشان از صمیمیت و یكرنگی روح مؤلف دارد. وی خاصه به دنبال غربتزدگانی كه از سر اندوه یادگاری از خود به جای گذاشتهاند، به هر سوی سر میكشد و درخانهها، دكانهای ویران، مساجد، باغها، حتی در كوهها نوشتههای آنان را مییابد و در كتاب خود ضبط میكند. بدیهی است كه او از اخباری كه دیگران نیز در همین باب برایش نقل میكنند، چشم نمیپوشد (ص 21). اهمیت این كتاب برای روانشناسی اجتماعی آن روزگار بر كسی پوشیده نیست.ج ـ كتابهایی كه دربارۀ اشخاص معین تألیف كرده: 1. الفرق (یا الوزن) و المعیار فی الاوغاد والاحرار، كه در معارضه با اللفظ المحیط هارون بن منجم نوشته است (نك : حاجی خلیفه 2 / 1256)؛ اخبار جحظة البرمكی؛ 3. مناجیب الخصیان، دربارۀ دو خواجۀ جوان متعلق به وزیر مهلبی (یاقوت، همان، 13 / 99-100).د ـ تبارنامهها: 1. جمهرة النسب. این عنوان را خطیب بغدادی آورده است (همانجا)، اما ذیل كتاب التعدیل خواهیم دید كه ابوالفرج، جمهرۀ انساب عرب را نه عنوان، كه موضوع التعدیل یاد كرده است ( الاغانی، 22 / 3). حال نمیدانیم كه خطیب كتاب دیگری را در نظر داشته یا آن عنوان و آن موضوع را در كتاب پنداشته است. 2. نسب بنی عبدشمس. 3. نسب بنی شیبان. 4. نسب المهالبة. 5. نسب بنی تغلب. 6. نسب بنی كلاب.ﻫ ـ اخبار و روایات مربوط به اعراب: 1. ایام العرب، كه به قول خطیب بغدادی شامل 700‘1 «یوم» بوده است (همانجا)؛ 2. التعدیل والانتصاف فی مآثر العرب و مثالبها. ابوالفرج خود گوید (همانجا) كه این، عنوان كتابی است در باب «جمهرة انساب العرب».و ـ كتابهای مذهبی: 1. مقاتل الطالبیین، كه دربارۀ آن جداگانه بحث خواهد شد. 2. تفضیل ذیالحجة. از این كتاب اطلاعی در دست نیست و تنها با توجه به عنوان كتاب میتوان حدس زد كه شامل موضوعات دینی بوده است (نك : نامۀ دانشوران، 4 / 58). 3 و 4. مانزل منالقرآن فی امیرالمؤمنین علی و اهل بیته (ع) و كلام فاطمة (ع) فی فدك، كه شیخ طوسی به وی نسبت داده است (ص 224). پیش از شیخ طوسی كسی به این دو كتب اشاره نكرده و نویسندگان پس از او هم از نقل آنها در فهرست آثار ابوالفرج خودداری كردهاند. به نظر میآید كه این دو اثر را كسان دیگر تألیف كرده باشند و بعدها در اثر خلطی كه چگونگی آن بر ما پوشیده مانده است، به ابوالفراج منسوب گردیده باشد. اما در هرحال این كتابها دردست نویسندگان شیعه وجود داشته، زیرا در سدۀ 7 ق میبینیم كه ابن طاووس، در كتاب بناء المقالة الفاطمیۀ خود 3 بار از ما نزل من القرآن ابوالفرج نقل قول كرده است (ص 143-144، 262، 287). 5. كتابی به نام تحف الوسائد فی اخبار الولائد، كه حاجی خلیفه به او نسبت داده است (1 / 360).بسیاری ازآثار ابوالفرج، تنها یك سده پس از مرگش از میان رفته بود، زیرا خطیب مینویسد: او بخشی از تألیفات خود را به اندلس فرستاد كه دیگر به دست ما (در عراق) بازنگشت، و آنگاه نام 11 اثر را كه بیشتر نسبنامه هستند، ذكر میكند (11 / 398، قس: قفطی، 2 / 252؛ ابن خلكان، 3 / 308)، كتاب الاماءالشواعر جزو این آثار نیست، اما جالب توجه آنكه تنها نسخۀ باقی مانده از این كتاب به خط مغربی است (نك : سامرائی، 13).
مقاتلالطالبیین
این اثر تألیف دیگر ابوالفرج اصفهانی است كه وی ظاهراً آن را در دوران جوانی نوشته است. نگارش كتابهای تقریبـاً تك موضوعی تـاریخی ـ مذهبـی، در سدههـای نخـستین ــ دست كم از سدۀ دوم هجری به بعد ــ رواج داشته است. وجود چنین تألیفاتی در میان آثار مورخان بزرگی چون واقدی و مدائنی میتواند دلیلی بر اهمیت موضوع تلقی شود. از آنجا كه غالب قیامها و مبارزهها در عصر اموی و عباسی، از سوی علویان صورت میگرفت، ناچار، هم مبانی اعتقادی ایشان سازمان مییافت و هم نقل و جمع اخبار مربوط به «خروج» و سپس شهادت آنان از سوی پیروانشان وجه مقبولتری پیدا میكرد. از نیمه دوم سدۀ 3 ق به بعد، تحركات ضدعباسی علویان به آن حد رسیده بود كه بتواند مواد لازم را برای تألیف كتابهای «مقاتل الطالبییین» فراهم آورد. شاید یكی از كهنترین آثار در این باب، مقتل الحسین ابومخنف (ﻫ م) باشد. در همان روزگاران، مؤلفان بزرگ دیگری نیز دست به چنین تألیفاتی زده بودهاند، مثلاً مدائنی (د 235 ق) كتابی به نام اسماء من قتل من الطالبیین داشته (ابن ندیم، 114) و نیز ابوعبدالله محمد بن علی بن حمزۀ علوی (د 287 ق) كتابی به نام مقاتل الطالبیین تألیف كرده بوده است (نك : نجاشی، 348) و از همه مهمتر ابن عمار (ﻫ م). ابوالعباس احمد بن عبیدالله ثقفی استاد ابوالفرج اصفهانی است كه كتابی در همین موضوع داشته و احتمالاً مانند ابوالفرج، به آیین زیدی بوده و به همین جهت میتوان پنداشت كه تأثیر او بر شاگردش بیش از دیگر مؤلفان بوده است.ابوالفرج، چنانكه خود گوید: در جمادی الاول 313 نگارش كتاب مقاتل را به پایان رسانده است (ص 4، 721). وی در آغاز اشاره میكند كه هدف وی از تألیف آن، فراهم آوردن شرحی كوتاه از چگونگی زندگی و مرگ [216 نفر از] فرزاندان ابوطالب ــ از زمان پیامبر (ص) تا زمان نگارش كتاب ــ بوده است (ص 4). البته وی تنها اخبار طالبیانی را گرد آورده كه مرگشان دلایلی سیاسی داشته، یا به روایت جنبشهایی پرداخته كه انگیزۀ آنها خصایل ارجمندی چون تقوی و عدل بوده است، نه هوی و هوس (ص 5). بنابراین، نخست از شهادت جعفر بن ابیطالب در زمان پیامبر (ص) سخن گفته، سپس اخبار هریك از علویان را زیر نام خلیفهای كه در آن زمان حكم میرانده، آورده است. نكتهای كه ابوالفرج در چند جای كتاب بدان اشاره كرده، تأكید بر رعایت اختصار است، چنانكه گاه همۀ اساتید مربوط به اخبار را ذكر نمیكند (ص 253).از دیدگاه تحقیقات تاریخی، منابع ابوالفرج در این كتاب از اهمیت ویژهای برخوردار است. این منابع، غالباً به صورت سلسله اسناد در سراسر كتاب پراكندهاند. بیشتر مؤلفانی كه ابوالفرج به آنان استناد كرده، كتابهای ارزشمندی مرتبط با موضوع همین كتاب داشتهاند، ولی اكنون نشانی از هیچ یك در دست نیست. در اینجا كوشش شده است كه مهمترین این منابع بررسی، و به ترتیبی كه ابوالفرج برحسب موضوع، مورد استناد و استفاده قرار داده، معرفی شوند: نخست باید از كتاب المغازی ابن اسحاق یاد كرد كه ابوالفرج از طریق استادش محمد بن جریر طبری از آن بهره برده است (ابوالفرج، همان، 10). وی گاه از ابومخنف نیز از طریق احمد بن عیسی از حسین به نصر بن مزاحم نقل روایت میکند (همان، 28، 31، 33، 38). گاه نیز واسطۀ روایت او از ابومخنف، احمد بن حارث خراز بوده كه خود از مدائنی نقل قول كرده است (همان، 95).مهمترین منبعی كه بهطور گسترده مورد استفادۀ وی قرار گرفته، كتابی است در اخبار خروج محمد بن عبدالله معروف به نفس زكیه و برادرش ابراهیم، تألیف ابن شبه كه به نام كتاب محمد و ابراهیم ابنی عبدالله بن حسن مشهور است. ابوالفرج بیشتر روایات مربوط به این قیامها را از این كتاب اخذ كرده (مثلاً نك : همان، 185، 186، 190، جم )، اما به نظر میرسد كه وی بنابر گرایشهای مذهبی خود، برخی از این اخبار را كه مورد پسندش بوده، برگزیده و برخی دیگر را فرو گذاشته است. همچنین در اخبار مربوط به محمد نفس زكیه، از قول عباد بن یعقوب رَواجنی (د 250 ق، نك: ابن قیسرانی، 1 / 333) كه خود همراه محمد بن قاسم بن علی خروج كرده بوده (نك : ابوالفراج، همان، 579- 588)، روایاتی نقل شده است. روایات دیگری نیز از عباد در مقـاتل موجـود اسـت (ص 127، 129، 387، 388، جم ، نیز نك : GAS, I / 316-317). از دیگر مآخذ ابوالفرج در نقل اخبار مربوط به قیام علویان در زمان منصور عباسی میتوان به زبیر بن بكار (نك : ص 234)، ابنابیخیثمه (ص 164، 167) و واقدی (نك : ص 291) و نیز محمد بن علی بن حمزۀ علوی اشاره كرد كه ابوالفرج در جای جای مقاتل به وی استناد كرده (مثلاً نك : ص 170، 506، 566، 593، جم ) و در نقل اخبا ر كوتاه پایانی كتاب، چنانكه صریحاً گفته، بر مقاتل الطالبیین او تکیه داشته است (ص 705). مأخذ دیگری كه ابوالفرج روایات بسیاری از آن نقل كرده، كتاب ابن عمار است در مقاتل آل ابیطالب (مثلاً نك : ص 372، 392) و گاه از طریق او، به روایات علی بن محمد بن سلیمان نوفلی (ص 442، 500)، یا احمد بن حارث خراز (ص 454، 456، 457)، یا ابن شبه (ص 459) نیز استناد میجوید.یكی از مهمترین بخشهای كتاب مقاتل، گزارش مربوط به جنبش ابوالسرایا (ﻫ م) است كه ابوالفرج به احتمال بسیار، آن را از كتابی نقل كرده است كه در این موضوع به نصر بن مزاحم منقری ــ كه خود شاهد این قیام بوده است ــ نسبت دادهاند (نجاشی، 428). در صدر گزارش، ابوالفرج بر روایتی كه ابنعمار از علی بن محمد بن سلیمان نوفلی نقل كرده، طعن زنده و بر آن به دلایل اعتقادی خرده گرفته است (ص 518). گرچه دیگر مورخانی كه این جنبش را گزارش كردهاند نامی از منابع خود به میان نیاورهاند، اما به سبب اختلافات مهمی كه میان گزارش ابوالفرج به نقل از نصر بن مزاحم و دیگر مآخذ مانند بلاذری و طبری و ابن اثیر در این خصوص هست، میتوان گفت كه مقصود از روایت نوفلی، همین گزارش مشترك است (برای تفصیل، نك :-ﻫ د، ابوالسرایا). از مهمترین نكات در مقاتل، اساتید ارزشمندی است كه غالباً به كسانی منتهی میشود كه از نزدیك شاهد وقایع بودهاند (مثلاً ص 582: از ابراهیم بن غسان؛ ص 588: از عباد بن یعقوب، ص 597: از احمد بن جعد). همچنین صفحات كتاب را انبوهی اسانید مربوط به زیدیان و طالبیان پركرده، مثلاً روایات ابوالفرج از ابن عقده (ﻫ م) در سراسر كتاب پراكنده است (نك : ص 7، 9، 42، جم ) و روایات از این طریق به محمد بن منصور (نك : ص 408، 538) و سپس به احمد بن عیسی بن زید (نك : ص 405) میرسد.در مورد افراد، روش كار ابوالفرج چنین است كه نخست نام كامل نسب فرد را میآورد و گاه نام مادران وی را تا جد اعلی (نك : ص 179، 232) نقل میكند. در پایان روایات، معمولاً اشعاری را كه در رثا یا مدح آن فرد سروده شده است. ذكر میكند (مثلاً ص 304- 309، 458- 459، 486، جم ). از جالب توجهترین بخشهای كتاب مقاتل اطلاعاتی است دربارۀ چگونگی فعالیت كسانی كه به زید بن علی (نك : ص 143 به بعد) یا محمد نفس زكیه (ص 277 به بعد) یـا دیگر علویـان پیوستند (ص 377 بـه بعد نیز نك : 551 به بعد).كتاب مقاتل بعدها، بیشتر به سبب جامعیت و نیز دقتی كه در نقل اخبار آن صورت گرفته، مورد استناد و استفادۀ مؤلفان بسیار واقع شد. از مؤلفان غیرشیعی میتوان به ابوالقاسم برزهی (د 488 ق: بیهقی، تاریخ، 212)، در كتاب المحامد (نك : همو، لباب، 2 / 482) و نیز ابنابی الحدید (6 / 44، 113، 118، جم ، 16 / 29-34، جم ) اشاره كرد.مؤلفان زیدی نیز كه به جمع و نقل اخبار مربوط به ائمه و بزرگان خود همت گماشتند، همواره از كتاب مقاتل به عنوان اصلیترین مأخذ نام بردهاند. ابوطالب هارونی، اگرچه در الافادة ظاهراً تصریحی به مقاتل نكرده، ولی غالب اخبار كتاب خود از آن گرفته است. اما در كتاب دیگرش امالی (ص 106، 124، 129) به ابوالفرج (ص 129، 193، 383) استناد جسته است، همچنین حمیدالدین محلی در الحدائق الوردیة در اخباری به ابوالفرج استناد كرده است (نك : ص 173، 204-205؛ نیز نك : ابوالفرج، 465، 479-480). نقل قول شیخ مفید نیز از ابوالفرج حائز اهمیت است زیرا از عبارت او چنین برمیآید كه به اصل كتاب مقاتل به خط ابوالفرج دسترسی داشته است (نك : ص 276؛ نیز نك : ابوالفرج، 25 به بعد). مقاتل همچنین یكی از مآخذ ابن صوفی (ص 187، جم ) و ابن عنبه (ص 102، 182) بوده است.كتاب مقاتل، نخستینبار در 1307 ق در تهران چاپ سنگی شد. نیمهای از آن نیز در 1311 ق در حاشیۀ المنتخب فی المراثی والخطب فخرالدین نجفی طبع شد. سپس در 1353 ق در نجف به چاپ رسید. آنگاه سیداحمد صقر كتاب را همراه با مقدمهای دربارۀ ابوالفرج و كتابش در 1368 ق / 1949 م در قاهره به چاپ رساند. كتاب یكبار دیگر نیز براساس همین چاپ صقر در نجف و سپس بارها در لبنان، ایران و مصر به چاپ رسید.
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378-1384 ق؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1358 ق؛ ابن حجز عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1329-1331 ق؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن شاكر كتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث استانبول، شم 2922؛ ابن صوفی، علی، المجدی، به كوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، 1409 ق / 1989 م؛ ابن طاووس، احمد، بناء المقالة الفاطمیة، به كوشش علی عدنانی، قم، 1411 ق؛ ابن طقطقی، محمد، الفخری، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ ابن ظافر، علی، بدائع البدائه، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1970 م؛ ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، به كوشش محمدحسن آل طالقانی، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ ابن قیسرانی، محمد، الجمع بین رجال الصحیحین، حیدرآباددكن، 1323 ق؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن واصل، محمد، تجرید الاغانی، به كوشش طهحسین و ابراهیم ابیاری، قاهره، 1374 ق / 1955 م؛ ابوحیان توحیدی، علی، اخلاق الوزیرین (مثالب الوزیرین)، به كوشش محمد بن تاویت طنجی، دمشق، 1385 ق / 1965 م؛ ابوطالب هارونی، یحیی، امالی (تیسیر المطالب)، به كوشش یحیی عبدالكریم فضیل، بیروت، 1395 ق / 1975 م؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت دارالمعرفة؛ ابوالفرج اصفهانی، ادب الغرباء، به كوشش صلاحالدین منجد، بیروت، 1972 م؛ همو، الاغانی، بیروت، 1383 ق / 1963 م؛ همو، مقاتل الطالبیین، به كوشش احمد صقر، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، ذكر اخبار اصبهان، به كوشش س. ددرینگ، لیدن، 1934 م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ اصمعی، محمد عبدالجواد، ابوالفرج الاصفهانی و كتابه الاغانی، قاهره، 1370 ق / 1951 م؛ امین، احمد، ظهرالاسلام، قاهره، 1364 ق / 1945 م؛ بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران،1363 ق؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به كوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317 ش؛ همو، لباب الانساب، به كوشش مهدی رجائی، قم، 1410 ق؛ تنوخی، محسن، الفرج بعدالشدة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ همو، نشوار المحاضرة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1392 ق / 1972 م؛ ثعالبی، عبدالملك، یتیمیه الدهر، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالفكر؛ جبری، شفیق، دراسة الاغانی، دمشق، 1370 ق / 1951 م؛ حاجی خلیفه، كشف؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ خلفالله، محمداحمد، صاحب الاغانی، قاهره، 1968 م؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، 1392 ق؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و اكرم بوشی، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، میزان الاعتدال، به كوشش علیمحمد بجاوی، بیروت، 1382 ق / 1963 م؛ زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغوبین، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1373 ق / 1954 م؛ زركلی، اعلام؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، 1957 م؛ سامرائی، یونس احمد، مقدمه بر الاماءالشواعر ابوالفرج اصفهانی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ شـالجی، عبـود، مقدمـه بر الفرج بعدالشدة (نك : هم ، تنوخی)، شكعه، مصطفی، مناهج التألیف عندالعلماء العرب، بیروت، 1982 م؛ صفر، احمد، مقدمه بر مقاتل الطالبیین (نك : هم ، ابوالفرج)؛ طاش كوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ طوسی، محمد، الفهرست، به كوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، 1380 ق / 1960 م؛ عبدالجلیل، ج. م.، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363 ش؛ عواد، كوركیس، مقدمه بر الدیارات شابشتی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ قفطی، علی، انباءالرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ مبارك، زكی، حب ابن ابی ربیعة و شعره، بیروت، 1971 م؛ همو، النثر الغنی فی القرن الرابع، بیروت، 1352 ق / 1934 م؛ محلی، حمیدالدین، «من كتاب الحدائق الوردیة»، اخبار ائمة الزیدیة، به كوشش ویلفرد مادلونگ، بیروت، 1987 م؛ مرعشی، خطی؛ مفید، محمد، الارشاد، نجف، 1962 م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ منجـد، صلاحالدین، مقدمـه بر ادب الغربـاء (نك : هم ، ابوالفرج)؛ نامۀ دانشوران ناصری، قم، دارالفكر، 1379 ق؛ نجاشی، احمد، رجال، به كوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407 ق؛ یاقوت، ادبا، همو، بلدان؛ نیز:
Ahlwardt; EI2, GAS; Nicholson, R., A Literary History of the Arabs, London, 1932.
آذرتاش آذرنوش ـ معرفی كتاب مقاتل الطالبیین از علی بهرامیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید