صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ترک /

فهرست مطالب

ترک


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

هنگامی که چنگیز تصرف چین شمالی را آغاز کرد، یکی از دشمنان او کوشلوک (کوچلوک)، فرزند آخرین فرمانروای نایمان، مالک امپراتوری گورخان قراختایی شده بود که از 608 تا 615ق/ 1211 تا 1218م ادامه یافت. در این زمان چنگیز یکی از سرداران خود به نام جبه‌نویان را مأمور پیکار با کوشلوک کرد (گروسه، 295). کوشلوک که در کاشغر بود، روی به گریز نهاد و سرانجام در حدود بدخشان و میان کوهها راه را گم کرد و در درۀ ساریق قول = ساریغ قون دستگیر و کشته شد (رشیدالدین، 1/ 465-466) و تمام ترکستان شرقی، اراضی ایلی و ایسی‌گول، چو و تلاس ضمیمۀ متصرفات مغول شد (همانجا). در 615ق نیروهای مغول و تاتار به هفت رود، واقع در شمال ترکستان حمله بردند و با قلمرو خوارزمشاهیان همسایه شدند. در 616-617ق ماوراءالنهر به تصرف مهاجمان درآمد (بازورث، 216، 217). اترار، بخارا و سمرقند یکی پس از دیگری از سوی لشکریان تاتار و مغول تصرف شد. در 618ق لشکریان چنگیز از رود آمو گذشتند و به مرو و دیگر شهرهای خراسان و افغانستان روی آوردند که با ویرانی و قتل عام اهالی همراه بود (گروسه، 301). 
در بهار 622ق چنگیز به مغولستان بازگشت و در 624ق/ 1227م درگذشت (همو، 308-309). متصرفات او چندان گسترده بود که ادارۀ آن از سوی یک دولت مرکزی ناممکن می‌نمود. از این‌رو، سرزمینهای مسخرشده میان فرزندان چنگیز بخش شد. قلمرو جوچی فرزند چنگیز که در حیات پدر درگذشته بود، به باتو رسید که شامل سیبری غربی، دشت قپچاق تا روسیۀ جنوبی و خوارزم بود. وی اردوی ازرق را در روسیۀ جنوبی بنیاد نهاد که نطفۀ تأسیس اردوی زرین شد. فرزند دیگر جوچی، اردوی سفید (آق اردو) را در سیبری غربی بنیاد نهاد که در سدۀ 8ق/ 14م متصرفات دو برادر به یکدیگر پیوستند. بعدها از پیوند این دو منطقه خانات متعدد روسیه، سیبری، ترکستان و نیز خانات کریمه (قرم)، آستاراخان (هشترخان = حاجی طرخان)، غازان، تیومن، بخارا و خیوه پدید آمد. در سده‌های 9 و 10ق/ 15 و 16م اعقاب فرزند دیگر جوچی که به شیبانیان یا اوزبکان شهرت دارند، بر خوارزم و ماوراءالنهر مسلط شدند. شرق ماوراءالنهر تا ترکستان شرقی نصیب جغتای، فرزند دیگر چنگیز شد که هفت رود، حوضۀ رود ایلی و تاریم را شامل می‌شد و تیمور لنگ از اعقاب همین جغتای بود. اراضی پامیر و تیان‌شان به اوکتای فرزند دیگر چنگیز رسید. تولوی کوچک‌ترین فرزند چنگیز مغولستان را به ارث برد. پسران تولوی، منکوقاآن و قوبیلای قاآن با عنوان خان بزرگ جانشین سلسلۀ اوکتای شدند. هولاکو، برادر قوبیلای بار دیگر به فتح ممالک اسلامی برخاست و سلسلۀ ایلخانان را در ایران بنیان نهاد (بازورث، 217- 219).
امپراتوری مغول بیش از آنکه مناسب حال مغولان باشد، به سود ترکان بود. بیشتر مغولان در میان ترکان مستحیل شدند. شمار ترکان از این رهگذر روی به فزونی نهاد و قدرت سیاسی آنان بیش و بیشتر شد. اردوی زرین (آلتین اردو) که پس از پذیرش اسلام از سوی ترکان پدید آمد، خود نمونۀ بارزی از نیروی سیاسی ترکان است. در سدۀ 10ق/ 16م نیروی سیاسی ترکان به اوج خود رسید (بارتولد، V/ 590, 591). اردوی زرین به امپراتوری پهناور باتو فرزند جوچی و جانشینان او گفته می‌شود که از شرق و جنوب به متصرفات آق اردو (اردوی سفید)، از جنوب به کرانه‌های شمالی دریای خزر و سواحل رود تِرِک در قفقاز شمالی و دریای سیاه از غرب به اروپای شرقی محدود بود. قلقشندی (4/ 451-469) به نقل از کتاب مسالک الابصار ابن فضل‌الله عمری قلمرو اردوی زرین را «خوارزم و قیچاق» نامیده است. او طول این سرزمین را از دریای سیاه (دریای اصطنبول = استانبول) تا نهراریس در ترکستان که 6 ماهه راه است و عرض آن را از بلغار حوضۀ رود ولگا، دربند (باب الحدید و باب الابواب) که 4 ماهه راه است و شامل خوارزم و باشقرد تا نهایت بلاد شمال نوشته است (4/ 452). متصرفات اردوی زرین شامل روسیه، اوکراین، کرانه‌های دریای سیاه و بخشی از اروپای شرقی نیز بود. گروسه (ص 328-333) از تصرف ریازان، کولومنا، مسکو، سوزدال، ولادیمیر در روسیه و شهرهای چرنیگوف و کیف در اوکراین و گالیسی، لهستان، کراکوف، سیلزی، موراوی، مجارستان، مولداوی و سواحل رود دانوب توسط لشکریان باتو خبر داده است که از 633 تا 639ق/ 1236 تا 1242م ادامه داشت و موجب ویرانیهای بسیار و کشته شدن گروههایی از مردم شد. 
جریان مرگ جلال‌الدین منکبرنی شاه خوارزم در 628ق/ 1231م از سوی مؤلفان چندان روشن نیست. شبانکاره‌ای (ص 145-146) و نیز نسوی (ص 278-280) که بیشتر همراه او بود، به سال قتل او در آسیای صغیر اشاره‌ای نکرده‌اند و تنها با ذکر اختلاف به شرح حوادثی پرداخته‌اند، ولی منهاج سراج (1/ 317) تاریخ قتل او را 628 یا 629ق نوشته است. پس از مرگ جلال‌الدین که ظاهراً در دیار بکر و به قول بعضی آمد روی داد، چورباقان نویان، سردار سپاه مغول از 628 تا 638ق/ 1231 تا 1241م در ایران، به‌ویژه ایران غربی به غارت و کشتار پرداخت. وی اقامتگاه خود را دشتهای مغان و اران قرار داد، زیرا چراگاههای این مناطق برای تأمین علوفۀ اسبان مناسب می‌نمود. او پس از مرگ جلال‌الدین به غارت و کشتار در نقاط مرزی بین‌النهرین دست زد و سپس در ارمنستان اهالی بدلیس و اَرجیش را قتل عام کرد. مردم تبریز که وضع را دشوار دیدند، تسلیم شدند و هرچه که جورماقان نویان از آنان خواست، پرداختند. وی سپس به غارت شهرهای اربیل و دیار بکر پرداخت. آن‌گاه راهی نصیبین، در کنار فرات شد و پس از کشتار به غارت دست زد. پس آن‌گاه گنجه و گرجستان را ویران کرد. بدین ‌سان، ایران، قفقاز، گرجستان، دیار بکر، ارزروم و بین‌النهرین از سوی لشکریان تاتار و مغول مسخر شد. پس از چورماقان نویان فرماندهی لشکریان مغول به بایجونویان واگذار شد که از 639 تا 650ق/ 1242-1256م مقرّ او نیز در مغان و اران بود. غیاث الدین کیخسرو، حکمران سلجوقی آناتولی پس از ویرانی شهرهای آسیای صغیر تقاضای صلح کرد و خود را از تابعان خان مغول نامید. پس از آن لشکریان تاتار و مغول تا مرز یونان پیش رفتند (گروسه، 326-328). 
متصرفات اردوی زرین شامل کیف، مسکو، ریازان، سواحل رود ولگا، کرانه‌های دریای سیاه و بخشی از اروپای شرقی بود. در اواخر سدۀ 8ق/ 14م اردوی زرین به تمام و کمال ترکی شد. اسناد و مدارک به زبان ترکی چوواش تنظیم می‌شد که گویش ترکان مسیر وسطا و سفلای رود ولگا بود. زبان مغولی جای خود را به زبان ترکی وا گذارد. پس از سدۀ 8ق دولت اردوی زرین برای تاریخ سیاسی ترکان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار گردید. زبان چوواشها جای خود را به زبان ترکی خالص داد (بارتولد، V/ 591). یکی از عوامل برتری ترکان بر مغولان مربوط به فزونی شمار سپاهیان ترک بر لشکریان مغول بود. به عنوان نمونه هنگامی که چنگیز مغولستان را به فرزند خود تولوی وا گذارد، از 129 هزار سپاهی مغول 101 هزار به تولوی رسید که در مغولستان استقرار داشتند. باقی‌ماندۀ مغولان (28 هزار نفر) که اندک بودند، در میان لشکریان ترک مستحیل شدند (همو، V/ 133). پس از انقراض اردوی زرین، از درون آن 3 دولت پدید آمد که به دولتهای تاتار شهرت دارند. اینها دولتهای تاتار غازان، آستاراخان (هشترخان) و شبه‌جزیرۀ کریمه بودند که در عهد حاکمیت مغولان، مسلمان و ترک شدند. امیرنشین تاتار دیگری نیز در منطقۀ ایرتیش سیبری در نزدیکی استان کنونی توبولسک پدید آمد. این دولت به همراه بلغاران بعدها مرز مقدم فرهنگ اسلامی را در اراضی شمالی تشکیل دادند. تاتارها که در آغاز مغول نامیده می‌شدند، از این پس رنگ ترکی به خود گرفتند. به‌ویژه در شبه‌جزیرۀ کریمه ترکان تاتار خوانده شدند. در روسیه نام تاتار به مقیاسی وسیع از سوی مردم به کار گرفته شد. تا نیمۀ دوم سدۀ 19م این عنوان همچنان در روسیه و در میان اقوام اروپایی مصطلح و رایج بود (همو، V/ 591). روسها و به پیروی از آنان دانشمندان اروپای غربی، بجز ترکان عثمانی، دیگر ترکان را «تاتار» می‌نامیدند. اصطلاح «ترک و تاتار» از اینجا پدید آمد، چنان‌که تاکنون به تمام و کمال از میان نرفته است. 
در دولت اردوی زرین اقوامی با نامهای ازبک و نوغای سر برآوردند که خود را بازماندگان جوچی، فرزند چنگیز می‌نامیدند. کوچک‌ترین فرزند جوچی که در بخش میان رود ایلی و سیر دریا حکومت می‌کرد، «شی ـ بان» نام داشت. منابع اسلامی بعدها نام «شی ـ بان» را به شیبان بدل کردند. انتخاب اصلی عنوان شیبانی از سوی بنیادگذار دولت ازبکها در ترکستان، وجود فقیهـی بزرگ بـه نام محمـد بن حسن از قبیلـۀ عرب شیبانی و از پیـروان ابوحنیفـه بـود. عنوان خان بزرگ ازبـک «شی ـ بان» رفته‌رفته با عنوان قبیله‌ای این فقیه عرب یکی دانسته شد. به احتمال بسیار، شهرت و محبوبیت این فقیه در تبدیل نام مغولی «شی ـ بان» به نام عربی شیبان، نقش مهمی داشته است (برای آگاهی بیشتر دربارۀ شیبانیان، نک‍ : بارتولد، II(2)/ 545-548). از میان قلمرو جوچی سهم بازماندگان شیبان، سرزمینی بود که زندگی چادرنشینی در آنجا غلبه داشت. با این وصف به‌خلاف سنتهای معمول کوچندگان، این سرزمین نزدیک به 200 سال در قلمرو جانشینان خان بزرگ قرار گرفت و از 832 تا 1007ق/ 1429 تا 1598م در دست اینان باقی ماند (بازورث، 234). در 630ق/ 1223م هنگامی که مغولان بازمی‌گشتند، توسط بلغارهای ساکن اطراف رود ولگا محاصره شدند و با تحمل تلفات بسیار گریختند. اما در 633ق/ 1236م به سرزمین بلغار درآمدند و شهر بلغار، تختگاه دولت بلغار را به سختی ویران کردند. چندی بعد شهر بازسازی شد؛ چنان‌که بناهای تاریخی و متعلقات آن مربوط به عهد مغول است. 
ابن بطوطه از شهر سرا در هند و از سرا، تختگاه سلطان محمد ازبک یاد کرده است (ص 184، 378، 535). سرا (سرای) نامی پارسی و به معنای کاخ است که ترکان بسیار زود آن را فرا گرفتند. این نام در منظومۀ «قوتاد قوبیلیگ» آمده است. در عهد مغول قلعه‌های خانها را به همین نام می‌نامیده‌اند. شهرهای اطراف قلعه‌ها را نیز سرای می‌خواندند. از این‌رو، ترکان چند شهر با نام سرای داشتند که از آن جمله‌اند: شهر سرای، تختگاه سلطان محمد ازبک، دهکدۀ سرای، نزدیک آمودریا، سرای در کنار ولگا، باغچه‌سرای در کریمه، سرای چیک یعنی سرای کوچک در مصب رود یاییق (یائیک)، محل دفن خانهای اردوی زرین (بارتولد، II(1)/ 137, 143). 
مغولها خط اویغوری را در محدودۀ خود رواج دادند. سند «یرلیق»، متعلق به اردوی زرین در سدۀ 8ق به خط اویغوری نوشته شده است. آخرین سکه‌های توقتمش نیز که در سرای ضرب شده، به خط اویغوری است. در سکه‌ای که به نام جانی بیگ (741-758ق/ 1341-1357م) در سرای ضرب شده، نام او با حروف اویغوری به صورت «چامبِک» آمده است (همو، II(1)/ 139). گسترش اسلام در اردوی زرین به سبب حضور ترکان خوارزم بود که بیش از بلغارهای اطراف ولگا تأثیر و نفوذ داشتند. ترکهای بومی «قپچاقها = کومانها» تحت تأثیر مسیحیت بودند. ابن بطوطه (ص 335، 345) در وصف شهر کفا که زیر فرمان سلطان محمد ازبک بود، می‌نویسد که شهر بازارهای خوب داشت، اما همۀ مردمش کافر بودند. وی می‌نویسد که «قپچاقها مسیحی هستند» (همانجا). از زمان محمد ازبک، خانهای اردوی زرین همه مسلمان بودند. در نتیجه میان خانهای اردوی زرین و اهالی مسیحی روسیه، شکاف و جدایی وجود داشت. با این وصف مبلغان مسیحی تا مدتی در دشت قپچاق به تبلیغات دینی خود ادامه می‌دادند (بازورث، 232). 
پس از مرگ برکه (برکای) (665ق/ 1167م) خانهای شمنی، بار دیگر فرمانروایی اردوی زرین را در دست گرفتند. پس از مسلمان شدن سلطان محمد ازبک، ظاهراً در 720ق/ 1321م وی به ماوراءالنهر هدایت شد. آنان که از این سفر امتناع ورزیدند، «قالماق» نامیده شدند که به معنای ماندن است (بارتولد، V/ 142). ابوالغازی بهادرخان نام قوم ازبک را پدید آمده از نام ازبک خان دانسته است (نک‍ : بارتولد، همانجا). این شیوه مسبوق به سابقه است. چادرنشینان ترکستان به احترام جغتای، دومین پسر چنگیز خود را قوم جغتایی می‌نامیدند. این رسم در افسانه‌های کهن ایران نیز معمول بوده است، چنان‌که توران به نام تور، سرمتای (سرمت ـ سرمان) به نام سرم = سلم، و ایران به نام ایرج (ایریچ) فرزندان فریدون نامیده شده است. در سدۀ 9ق ازبکها به ماوراءالنهر کوچ کردند. آنها در سدۀ 10ق/ 16م دولت جغتاییان را منقرض کردند و متعاقب آن دولتهای بخارا و خیوه را پدید آوردند. در اواخر سدۀ 12ق/ 18م سومین دولت خانهای ازبک در خوقند پدید آمد. مردم این سامان را روسها، «دونوگای = نوغای» می‌نامیدند که در مآخذ شرقی سدۀ 10ق/ 16م با نام منغیتیه مشهور است. ترکان استان آستاراخان تاکنون نیز خود را از اعقاب نوغایها معرفی می‌کنند. نوغایها در سدۀ 11ق/ 17م از سوی قلموقها در فشار قرار گرفتند. در سدۀ 9ق قزاقها از ازبکها جدا شدند، چنان‌که تا سدۀ 13ق/ 19م خانِ خود را داشتند و برخی از اینان از نیروی جنگی چشم‌گیری برخوردار بودند. جغتای، دومین پسر چنگیز، ناحیۀ ایسیق کول، حوضۀ رود ایلی و جنوب غرب دریاچۀ بالخاش و مرغزاران چو و تلاس را صاحب شد و خاناتی پدید آورد که به نام او «جغتایی» نامیده شد. این همان سرزمینی است که پیش‌ از آن گورخانان قراختایی در اختیار داشتند. دودمان جغتایی تا اواخر سدۀ 9ق بر منطقۀ ایلی و تلاس حکومت کردند (گروسه، 397, 398). 
مؤسس واقعی خانات جغتایی الغو (659-664ق/ 1261-1266م) بود که خوارزم، ترکستان غربی و افغانستان را به تصرف خود درآورد. با قدرت یافتن تیمور وحدت آنان مخدوش شد، تا اینکه در سدۀ 11ق/ 17م از هم پاشید (بازورث، 224-225). آخرین حرکت و بازگشت ترکان به شرق آسیا مربوط به سدۀ 10ق است که مغولان ترک شده آن را رهبری کردند. این گروه که از کاشغر تا مرزهای چین را دردست داشتند، پس از سقوط دولت جغتای پدید آمدند. اینان که به زبان ترکی سخن می‌گفتند، در اواسط سدۀ 8ق مسلمان شده، و در این زمینه بسیار متعصب بودند. به عنوان نمونه محمدخان پسر خواجه خضرخان یکی از فرمانروایان این قوم ضمن کوشش در اشاعه و گسترش اسلام، خشونت بسیار ابراز می‌داشت. محمد حیدر مؤلف تاریخ رشیدی (گ 43 ب) دربارۀ این شخص می‌نویسد، هرگاه مغولی دستار نمی‌بست، با میخ دستار بر سرش فرو می‌کوفتند.
منکوقاآن پسر تولوی و نوادۀ چنگیز، برادر کهتر خود هولاکو را به ایران فرستاد و حکومت آنجا را به وی داد. هدف او مبارزه با فرقۀ اسماعیلیان و تسخیر شام و اراضی غرب آسیا بود. در 656ق/ 1258م هولاکو آخرین خلیفۀ عباسی مستعصم را از میان برداشت و خلافت عباسیان را ساقط کرد (گروسه، 429). گروسه به نظر مساعِد هولاکو، به آیین مسیح اشاره کرده است (همانجا). مورخ ارمنی گاندزاکتسی (ص 228-231) در شرح مربوط به سقوط بغداد از خرسندی مسیحیان یاد کرده است. وی در جریان محاصرۀ بغداد، لشکریان هولاکو را «تاتار» نامیده است (ص 229). هولاکو پس از تصرف بغداد راهی شام شد، اما از ممالیک مصر شکست خورد (658ق/ 1260م). بدین ‌سان پیشرفت لشکریان مغول و تاتار به غرب آسیا و شمال افریقا متوقف ماند. جانشینان هلاکو را ایلخانان یا ایلخانیان نامیده‌اند که به معنای خانهای ایل‌شده (تابع‌شده) است. این گروه حدود 100 سال (654-754ق/ 1256-1353م) حکومت داشتند. با گرویدن غازان خان (694-703ق/ 1295-1303م) به اسلام سعی شد تا اختلاف میان ترکان و مغولان فرمانروا با ایرانیان از میان برخیزد. تبریز و مراغه که تختگاه ایلخانان بود، به مرکز علم و دانش بدل گشت. دولت ایلخانی نقش عمده‌ای در بازرگانی با هند و خاور دور ایفا کرد (بازورث، 227- 228). 
در میان بازماندگان جوچی، شاخه‌ای در شبه‌جزیرۀ کریمه پدید آمد که به خانهای کریمه شهرت دارند. اینان از 831 تا 1208ق/ 1428-1794م بر آن سرزمین فرمان راندند که در واقع بادوام‌ترین دولت از خاندان چنگیز بودند. خانهای کریمه با سلاطین عثمانی متحد شدند و در سدۀ 10ق/ 16م برابر روسیه قرار گرفتند (همو، 239-240). اهالی این سامان با نام تاتارهای کریمه شهرت دارند. روسها همۀ ترکی‌زبانان خان‌نشینهای کریمه، غازان، آستاراخان و سیبری را تاتار می‌نامیدند. عثمانیها نیز از این قاعده مستثنا نبودند. آنان پس از تصرف شبه‌جزیرۀ کریمه در 880ق/ 1475م مردم آنجا را تاتار نامیدند. مردم کریمه خود را ترک می‌دانند و از پذیرش نام تاتار ناخرسندند، ولی ترکان ساکن اطراف رود ولگا نام رسمی تاتار را برای خود برگزیدند، چنان‌که تاکنون نیز باقی است و جمهوری خودمختار آنان تاتارستان نامیده می‌شود (بارتولد، V/ 143). 
پس از مرگ غازان خان (747ق/ 1346م) حکومت در آسیای مرکزی به دست ترکان دست‌نشانده‌ای افتاد که مورخان ایرانی برای آنان عنوان «امیر» را به کار می‌بردند، ولی ترکان آنان را «بیگ» می‌نامیدند. این امیران ابتدا از دودمان جغتای و سپس از دودمان اکتای بودند (همو، V/ 165). در ترکستان شرقی سلاله‌ای به کوشش توغلوق تیمور پدید آمد. محمد حیدر (ص 12) این شخص را فرزند ایسان بوغاخان و نوادۀ دواخان نوشته است، ولی در نوشته بازورث (ص 223-225) این رابطۀ خاندانی به گونۀ دیگری است. به هر روی اینان اعقاب جغتای بودند که سرانجام در سدۀ 11ق/ 17م حکومتشان برافتاد. از 713 تا 835ق/ 1313 تا 1432م دو دودمان آل مظفر در جنوب ایران، و آل‌جلایر در عراق و کردستان و آذربایجان حکومت کردند که سرانجام توسط تیمور منقرض شدند (همو، 242-245). 
دربارۀ منشأ قومی تیمور اختلاف نظر وجود دارد. بارتولد (V/ 168) تیمور را از قبیلۀ مغولی ترکی‌شدۀ برلاس (مغولی برولاس) نوشته است، ولی گروسه (ص 486) تیمور را اصلاً مغولی ندانسته، بلکه عنصری ترک نوشته است. وی در ضمن تیمور را متعلق به قبیلۀ برلاس دانسته است. این مطالب با در نظر گرفتن نوشته‌های ناروشنی که پیرامون منشأ تیمور باقی‌مانده است، آشفتگی بسیاری را سبب گشته است. شرف‌الدین علی یزدی (ص 34، 209) تیمور را از دودمان سلاطین ترک و خاندان خواقین بزرگ و فرزند امیر حاجی برلاس بن بودلغی بن نموله بن یسونیکا بن قراجار نویان نوشته است که آمیزه‌ای از نامهای مغولی نیز هست. تیمور که برخاسته از ماوراءالنهر بود، کشتارها و ویرانگریهای لشکریان تاتار و مغولِ چنگیز را از سر گرفت. حدود بیش از 150 سال اراضی مزروعی تهی ماند و کشاورزان جرأت بازگشت به کشتزارهایشان را نداشتند. طی 10 سال بخش وسیعی از ایران، از جمله سیستان، اصفهان و شیراز غارت شد و گروه کثیری از مردم کشته شدند (گروسه، 108). هجوم تیمور شاید بیش از تهاجم چنگیز، ایران را درهم کوفت. در روزگار جانشینان تیمور نیز به سبب رقابتها و تفرقه‌های دودمانی، ویرانیها ترمیم نشد. اندکی بعد، ایرانِ غربی زیر سلطۀ قبایل ترکمان قرار گرفت (همو، 114). پس از مرگ تیمور چند تن از تیموریان بر ایران فرمان راندند که سلطان حسین بایقرا آخرین آنها بود. ترکمانان قراقویونلو از 782 تا 873ق/ 1380- 1468م بر آذربایجان و عراق، و آق‌قویونلو از 780 تا 914ق/ 1378 تا 1508م بر دیار بکر، آناتولی شرقی و آذربایجان استیلا یافتند (بازورث، 250-254). قرامانیان (655- 888ق/ 1257-1483م) نیرومندترین دودمان ترک آسیای صغیر بودند که دوش به دوش دولت عثمانی (680-1342ق/ 1281-1924م) در اراضی مرکزی آسیای صغیر حکومت کردند. 
عثمانیان از طایفۀ قابیغ و از ترکمانان غز بودند (همو، 205-213). در نیمۀ نخست سدۀ 8ق سراسر اراضی شمال بالکان و شمال دریای سیاه تا مرز چین زیر سلطۀ ترکان مسلمان قرار داشت. با تسلط روسها بر منطقۀ غازان و آستاراخان در سالهای 959-961ق/ 1552-1554م رابطۀ ترکان آسیای میانه با ترکان اروپا قطع شد و مدتی کوتاه اراضی کرانه‌های غربی دریای خزر از 986-1012ق/ 1578-1603م به تصرف ترکان درآمد (بارتولد، V/ 593-594). در غرب بجز عثمانیان یا ترکان آناتولی که دارای منشأ ترکمانی بودند، ترکمانان به‌ویژه در سدۀ 9ق/ 15م نقش سیاسی عمده‌ای ایفا کردند. پس از قراقویونلوها و آق‌قویونلوها، گروههای ترکی‌زبان چون صفویان و ترکمان چون افشاریه و قاجاریه بر ایران حکومت داشتند. ترکان از افغانستان و ایران به هند نیز نفوذ و مهاجرت کردند. امپراتوری بابریان نمونۀ روشنی از وجود نیروهای مغولی و ترک در هندوستان است (همو، V/ 175). دولت ممالیک مصر نیز از نفوذ ترکان و مهاجرت گروههای ترک به آن سرزمین بی‌نصیب نماند. بدین ‌سان، قلمرو امپـراتوری مغول ـ ترک در گسترۀ بزرگی از اراضی آسیا و اروپا پراکنده شدند. بسیاری از ترکمانان در دولت ممالیک مصر نیز دست داشتند و از سرزمین دیار بکر تا غزه زیر سلطۀ آنان بود. نام قبیلۀ ذوالقدر از اهمیت سیاسی عمده‌ای برخوردار بود. اینان در سدۀ 8ق شامل امیرنشینهایی بودند که به حکومت مملوکان وابستگی داشتند (همو، V/ 187, 592). 
در آسیای مرکزی، ترکمانان همانند دیگر قبایل ترک عهد مغول به چندان پیشرفتی دست نیافتند؛ حال آنکه در میان ترکمانان گروههای برخاسته از اردوی زرین وجود داشتند. اینان قبایل سیان‌خانی بودند که از سدۀ 16م نامشان آمده است (همو، V/ 492). قبایل سیان‌خانی در حاشیۀ جنوب شرقی دریای خزر اقامت داشتند (همو، II(1)/ 598-599). ترکمانان آسیای مرکزی نتوانستند دولتی مستقل بنیاد نهند و آن را پایدار کنند. در اواخر سال 1884م ترکمانان از شمال توسط روسها، و از جنوب توسط افغانها در فشار قرار گرفتند (همو، V/ 593). در آسیای مرکزی بجز حکومت ازبکها، قزاقها، قرقیزها و قلموقها چند خانات از جمله خانات خیوه، بخارا و خوقند پدید آمد که ترکان آلتایی و ینی‌سئی را نیز باید به آنها افزود (همو، V/ 187-192). این خانات در دوران حکومت شوروی از میان رفتند و در جمهوریهای ترکی‌زبان آسیای مرکزی مستحیل شدند. در سده‌های 11 و 12ق/ 17 و 18م ترکمانان چون دیگر اقوام ترک آسیای مرکزی و نیز قزاقها و قرقیزها در معرض فشار قلموقها قرار گرفتند. قزاقها و قرقیزها از سرزمینهای خود رانده شدند و تنها پس از نابودی قلموقها توانستند به بخشی از سرزمینهای ازدست رفته بازگردند. بخشی از ترکمانان به سبب فشار قلموقها از مانقشلاق به استان استاوروپل مهاجرت کردند (همو،III/ 480 ). 
به نوشتۀ آریستف، دانشمند روس در 1302ق/ 1885م شمار ترکان جهان حدود 26 میلیون تخمین زده شد، ولی به احتمال بیش از این رقم بود. بعدها شمار آنان فزونی گرفت. احمد آقایف شمار ترکان جهان را میان 70 تا 80 میلیون نفر نوشته است. 
به نوشتۀ بارتولد (V/ 595) مصطفى کمال پاشا آتاتورک در دهۀ دوم سدۀ 20م این رقم را تا 100 میلیون تخمین زده است. ضیاء گوک آلپ نیز به پیروی از مصطفى کمال چنین رقمی را ارائه کرده است (نک‍‌ : زلالیان، 18)، ولی ویراستارانِ مجموعۀ آثار بارتولد، چنین عنوان کرده‌اند که در 1338ش/ 1959م شمار کسانی که در سراسر جهان به زبان ترکی سخن می‌گفتند، جمعاً 000‘600‘58 نفر بوده است. از این مجموعه شمار ترکی‌زبانان ساکن اتحاد شوروی 000‘160‘23 نفر نوشته شده است (نک‍ : بارتولد، V/ 595، حاشیۀ 20). در اوایل سدۀ 21م شمار ترکی‌زبانان جهان جمعاً حدود 125 تا 150 میلیون نفر برآورد شده است که در روسیه، آسیای مرکزی، سین کیانگ (ترکستان چین)، جمهوری آذربایجان، قفقاز، ایران و افغانستان اقامت دارند (کلمبیا؛ ویکی پدیا).

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ ابن بطوطه، الرحلة، به کوشش طلال حرب، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق/ 1889م؛ ابن فضلان، احمد، رسالة، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1379ق/ 1960م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/ 1996م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترک، به کوشش دمزُن، سن پترزبورگ، 1287ق/ 1871م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ بازورث، ک. ا.، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1349ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، 1341ش؛ بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدةالنصرة)، بیروت، 1400ق/ 1980م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، 1380ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علی‌اکبر فیاض، مشهد، 1350ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1911-1916م؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق/ 1913م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، تهران، 1333ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1382ش؛ دهان، سامی، حاشیه بر رسالة (نک‍ : هم‍ ، ابن فضلان)؛ دینوری، احمد، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م؛ ذاکرالحسینی، محسن، مقدمه بر عراضة العروضیین جمال قرشی، تهران، 1382ش؛ راوندی، محمد، راحةالصدور، به کوشش محمداقبال و مجتبى مینوی، تهران، 1364ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373ش؛ رضا، عنایت‌الله، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، 1380ش؛ همو، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، تهران، 1365ش؛ روشن، محمد و مصطفى موسوی، حاشیه و تعلیقات بر جامع التواریخ (نک‍ : هم‍‌ ، رشیدالدین)؛ زامباور، معجم الانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمۀ زکی محمد حسن و حسن احمد محمود، قاهره، 1951م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ شبانکاره‌ای، محمد، مجمع الانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، 1972م؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378ش؛ طباطبایی، ابوالفضل، ترجمه، حاشیه و تعلیقات بر سفرنامۀ ابن فضلان، تهران، 1345ش؛ طبری، تاریخ؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش رستم علی‌اف، مسکو، 1970م؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران، 1358ش؛ قباوی، احمد، اضافات بر تاریخ بخارا (نک‍ : هم‍ ، نرشخی)؛ قزوینی، زکریا، آثارالبلاد، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، به کوشش محمدحسین شمس‌الدین، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، 1333-1335ق؛ کسـروی، احمد، کاروند، بـه کـوشش یحیى ذکاء، تهـران، 1352ش؛ گـردیزی، عبدالحی، زین‌الاخبار، به‌ کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ گروسه، رنه و ژرژ دنیکر، چهرۀ آسیا، ترجمۀ غلامعلی سیار، تهران، 1375ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محمدحیدر، دوغلات، تاریخ رشیدی، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ مدرس رضوی، محمدتقی، تعلیقات بر تاریخ بخارا (نک‍ : هم‍‌ ، نرشخی)؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1385ق/ 1965م؛ همان، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385ق/ 1965م؛ معین، فرهنگ فارسی، تهران، 1356ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛ مینورسکی، و.، پژوهشهایی در تاریخ قفقاز، ترجمۀ محسن خادم، تهران، 1375ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1351ش؛ نسوی، محمد، سیرت جلال‌الدین مینکبرنی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1365ش؛ نظام‌الملک، حسن، سیاست‌نامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1369ش؛ نولدکه، تئودر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: 

Ahmed Yasawi, Divani Hikmet, Almaty, 1993; Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1963; Bichurin, N. Ia (Iakinf), Sobranie svedenii a narodakh obitovshikh v srednei Azii v drevnie vremena, Almati, 1998; «Bolshaia nadpis», www.kyrgyz.ru/ runs/ ; Bosworth, C. E., «The Political and Dynastic History of the Iranian World», The Cambridge History of Iran, vol. V, ed. J. A. Boyle, Cambridge, 1968; BSE3; Caferoğlu, A., Türk kavimleri, Istanbul, 1988; Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1936; The Columbia Encyclopaedia ; Gandzaketsi. K. Istoriya Armenii, ed. L. A. Khanlarian, Moscow, 1976; Grousset, R., L’Empire des Steppes, Paris, 1948; Gumilev, L. N., Drevnie Turki, Moscow, 1967; id, Tysyacheletie Vokrug Kaspiya, Moscow, 1993; IA; Istoriya Azerbaidzhana, ed. I. A. Guseinov and A.S. Sumbat-zade, Baku, 1958; Kalankatuatsi, M., Istoriya strani Aluank, tr. Sh. V. Smbatyan, Erevan, 1984; Kolesnikov, A. I., Iran v nachale VII veka, ed. N. B. Pigulevskaya, Leningrad, 1970; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; «Pamiatnik v chest toniukuka», www.kyrgyz.ru/ runs/ ; Pigulevskaya, N. V., Goroda Irana v rannem srednevekovie, Moscow/ Leningrad, 1956; id., Vizantiya i Iranna rubezhe VI i VII vekov, Moscow/ Leningrad, 1946; Procopius, History of the Wars, tr. H. B. Dewing, London, 1965; Trever, K. V., Ocherki po istorii i kulture kavkazskoĮ Albanii IV V. do n. e.-VII v. n. e., Moscow/ Leningrad, 1959; UzunçarԴılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1972;Wikipedia, en.wikipedia.org/ wiki/ Turks; Yeni Türk ansiklopedisi, Istanbul, 1985; Zulalian, M. K., Voprosi drevnei i srednevekovoi istorii Armenii v osveshenii sovremennoi turetskoi istoriografii, Erevan, 1970. 
عنایت‌الله رضا
 

صفحه 1 از8

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: