آل قدامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222406/آل-قدامه
دوشنبه 15 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
آلِ قُدامه، خاندانی فلسطینیّالاصل و حنبلی مذهب که فقیهان، مُسندان، حافظان و قاضیان بسیاری از آن برخاستند و فعالیت علمی ـ دینی آنان در اندیشۀ اسلامی آن روزگار و گسترش مذهب حنبلی تأثیر بزرگی به جای نهاد.
نام این خاندان از نیای بزرگشان قدامةبن مقدام ابن نصربن عبداللّه گرفته شده است. زادبوم او روستای جمّاعیل یا جمّاعین از توابع نابلس بود. محمدبن قدامه و سپس فرزندش احمد و نوهاش محمد ابوعمر ریاست مذهبی این روستا را به عهده داشتند. زندگی علمی و آوازۀ آل قدامه پس از حملۀ صلیبیان به فلسطین آغاز شد. به دنبال سقوط بیتالمقدس در 492 ق / 1099 م به دست صلیبیان، امیران صلیبی بهصورت فئودال درآمدند و زندگی را بر مردم سخت گرفتند. کشاورزان جمّاعیل و روستاهای پیرامون آن که از فشارهای گوناگونی همچون بیگاری و پرداخت خراج و نیز از زندان و حتی بریدن پا رنج میکشیدند، تسلاّی خاطر خود را در سخنان شیخ احمد مییافتند. اهومن بن بارزان که در آن هنگام از سوی صلیبیان بر جماعیل فرمان میراند، به بهانۀ آنکه گردآمدن کشاورزان پیرامون شیخ احمد آنان را از کار باز میدارد، درصدد کشتن وی برآمد. ازاینرو، احمد در 551 ق / 1156 م به دمشق که زیر فرمان نورالدّین محمودبن زنگی بود، مهاجرت کرد. این کوچ سرآغاز فعالیت علمی مداومی شد که در چند سده از اواسط سدۀ 6 تا 11 ق / 12 تا 17 م ادامه یافت. آل قدامه نخست در مسجد ابوصالح دمشق اقامت گزیدند و شیخ احمد در آنجا به امامت حنبلیان پرداخت، اما کوچیدن بسیاری از مردم جماعیل و روستاهای دیگر، جارا بر آوارگان تنگ کرد و شیوع بیماری بسیاری از آنان را از میان برد. از سوی دیگر داشتن مذهب حنبلی گرفتاریهایی را برای آنان پیش آورد. سرانجام، حدود 3 سال بعد، مسجد ابوصالح را ترک گفتند و به دامنۀ کوه قاسیون که مردگان خود را از پیش در آن به خاک میسپردند، کوچیدند. از آن پس این منطقه به نام آنان صالحیه خوانده شد. شیخ احمد در آنجا دیرُ الْحَنابله را ساخت که اکنون جامعُ الْحنابله نام دارد و آثارش هنوز برجاست. سپس خانهها، بازارها، مدارس و مساجد بیشماری ساخته شد و صالحیه بهصورت یکی از کانونهای فعالیت علمی و دینی درآمد و نقش مهمی را در گسترش مذهب حنبلی در دمشق، مصر، بعلبک و بغداد به عهده گرفت.آل قدامه گذشته از عالمان، قاضیان بزرگی پروراند که منصب قاضی القضاتی دمشق بارها به آنان رسید. همچنین توجه این خاندان به آموزش زنان، به رشد زنانی انجامید که در دانشهای دینی روزگار خویش صاحب نام بودند. آل قدامه با خاندانهای علمی سرشناسی همچون بنی سرور، بنی عبدالواحد، راجح و جماعه پیوندهای خویشاوندی داشتند که گاه افراد آنان را در شمار خاندان آل قدامه نام بردهاند (ابن طولون، 1 / 65-81؛ الموسوعة الفلسطینیة). در این مقاله گذشته از آل قدامه از فرزندان یوسف برادر شیخ احمد (نوادۀ قدامه) که به آل عبدالهادی شهرت یافتند نیز یاد میکنیم. افراد سرشناس آل قدامه بدین قرارند:1. احمدبن محمدبن قدامه (491- 558 ق / 1098-1163 م)، خطیب جماعیل. وی از روستاهای نابلس بود. در 551 ق / 1156 م پس از استیلای فرنگیان بر سرزمینهای بیتالمقدس، با خانوادۀ خود به دمشق کوچید و چنانکه اشاره شد در مسجد ابوصالح اقامت گزید. در 554 ق / 1159 م به کوه قاسیون رخت کشید و دیر الحنابله را بنیاد گذاشت و به تدریس پرداخت. گفتهاند در پارسایی بیمانند بود. مدفن او مانند اکثر افراد این خاندان در دامنۀ کوه قاسیون است (ابن رجب، 2 / 61؛ ذهبی، العبر، 3 / 29؛ ابن طولون، 1 / 250، 252؛ نُعیمی، 2 / 101).2. ابوعمر محمد بن احمد بن محمدبن قدامه (528-607 ق / 1134-1210 م)، برادر بزرگ موفقالدّین عبدالله بن احمد. وی در روستای الساویا و به قولی در روستای جماعیل زاده شد. در 551 ق / 1156 م به دمشق کوچید و در آنجا از پدرش و ابوالمکارم عبدالواحد ابن هلال و ابوتمیم سلمان بن علی رجبی و دیگران حدیث شنید. سپس به مصر رفت و از سعیدبن حسن مأمونی حدیث آموخت (ابوشامه، 71؛ مُنذِری، 2 / 203؛ ذهبی، العبر، 4 / 147) و در همانجا از علیابن بری نحو را فراگرفت. قرآن و نیز مختصر الْخِرَقیّ و احادیث بسیاری از برداشت و فقه و فرایض میدانست (ابن رجب، 2 / 52-53؛ صفدی، 2 / 116). ابوعمر در حملات صلاحالدین ایوبی به سرزمینهای اشغالی صلیبیان شرکت کرد و در فتح قدس و سواحل شام و جاهای دیگر حضور داشت (ابوشامه، 71؛ ابن کثیر، 13 / 59؛ ابن رجب، 2 / 56). در 598 ق / 1202 م مدرسهای را در دامنۀ قاسیون بنیاد گذاشت که به نام مدرسة العمریه معروف شد. وی آن را وقف فقه و قرآن کرد (ابن کثیر، 13 / 59؛ نعیمی، 2 / 435). خط بسیار خوشی داشت و از قرآن و شماری از کتابهای تفسیر و فقه با خط خود نسخهبرداری کرد. روزگارش را به پارسایی و عبادت میگذراند و در قاسیون خطبه میخواند. ضیاء (حافظ ابوعبدالله محمد مقدسی) و منذری از او حدیث شنیدند. مدفن او در مقبرهای در مقابل دیر حورانی است (ابوشامه، 73). وی 4 پسر به نامهای عمر، شرفالدین عبدالله پدر عزالدّین، احمد و عبدالرحمن داشت که در 655 ق / 1257 م تنها کوچکترین آنان یعنی عبدالرحمن زنده بود (ابوشامه، 74؛ قس: یافعی، 4 / 15؛ ابن طولون، 1 / 249-250؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، 6 / 202؛ ابن عماد، 5 / 27-30).3. شرفالدّین ابوالحسن احمد بن عبیدالله بن احمد بن محمد بن قدامه (573-613 ق / 1177-1217 م). وی فقیهی فاضل بود. از ابوالفرج عبدالمنعم بن کُلَیْب حرّانی و دیگران حدیث شنید و روایت کرد (منذری، 2 / 388؛ صفدی، 7 / 175؛ ابن طولون، 2 / 458- 459؛ ابن عماد، 5 / 54).4. ابوالمجد عیسیبن عبداللّٰهبن احمدبن محمدبن قدامه (د 615 ق / 1218 م)، فرزند موفقالدین. وی در دمشق از گروه بسیاری حدیث شنید و در مصر از ابوطاهر اسماعیل بن صالح بن یاسین و ابوالقاسم هبةاللّٰه بوصیری و ابوعبداللّٰه محمد اَرتاحی و فاطمه دختر سعدالخیر انصاری و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. او خطابت و امامت جامع مظفری قاسمیون را به عهده داشت. منذری با او دیدار داشته است (منذری، 2 / 430).5. ابومحمد موفقالدّین عبداللّٰه بن احمدبن محمدبن قدامه (541-620 ق / 1147-1223 م). وی در روستای جماعیل به دنیا آمد. دهساله بود که خانوادهاش از ستم صلیبیان به دمشق کوچید. او در این شهر قرآن و مختصر الخِرَقی را از بر کرد و از پدرش و ابوالمکارم بن هلال و دیگران حدیث شنید (یاقوت، 2 / 114؛ منذری، 3 / 107). در 561 / 1166 م با پسر خالهاش حافظ عبدالغنی به بغداد رفت و از هبةاللّٰه و ابن بطّی و عبدالقادر گیلانی و دیگران حدیث شنید. سپس در مکه از مبارک بن الطّباخ و در موصل از خطیب شهر ابوالفضل حدیث شنید (ابوشامه، 140؛ ابن رجب، 2 / 133). مدتی در مدرسۀ عبدالقادر اقامت داشت و خرقی را نزد او خواند (ابن رجب، 2 / 133). پس از مرگ عبدالقادر از ابوالفتح بن منّی فقه آموخت (یاقوت، 2 / 114). 4 سال در بغداد ماند و سپس به دمشق بازگشت و در 567 ق / 1172 م بار دیگر به بغداد رفت (ابوشامه، 140). موفقالدّین در جنگهای صلاحالدّین ایوبی شرکت میجست (ابن کثیر، 13 / 59). در 574 ق / 1178 م به حج رفت و در بازگشت یک سال در بغداد ماند. سپس به دمشق بازگشت و در همین زمان به نوشتن کتاب المغنی در شرح الخرقی پرداخت (ابن رجب، 2 / 134). او در جامع مظفری دمشق امامت میکرد و حدیث میگفت و درس میداد و روزهای جمعه خطبه میخواند. منذری در دمشق با او دیدار کرده و از وی حدیث شنیده است. موفقالدّین در زمینههای گوناگونی همچون فقه، نحو، حساب، فرایض و نجوم دست داشت و کتابهای فراوانی به یادگار گذاشت که از آن میان اینها را میتوان نام برد: لمعة الاعتقاد، چاپ دمشق، 1391 ق / 1971 م؛ لمحة الاعتقاد، دمشق، 1391 ق / 1971 م؛ التّواّبین، دمشق، 1390 ق / 1970 م؛ المغنی فی شرح مختصر الخرقی، مصر، 1341 ق / 1923 م؛ المقنع، مصر، 1341 ق / 1923 م؛ عمدة الاحکام عن سید الانام، نسخۀ خطی در مدرسۀ سپهسالار (سابق)؛ العمدة، قاهره، 1384 ق / 1984 م؛ الکافی؛ التبیین فی انساب القرشیین، نسخۀ خطی در امیرنشین قطر؛ ذم الموسوسین، نسخۀ خطی در آستان قدس؛ اثبات صفة العلوّللّٰه الواحد القهار، نسخۀ خطی در دارالکتب قاهره؛ العقیدة، در 1329 ق / 1911 م ضمن یک مجموعۀ 9 کتابی در مطبعۀ علمی کردستان به چاپ رسیده است؛ ذمّ التأویل، همراه العقیدة به چاپ رسیده است؛ العقائد، نسخۀ خطی در کتابخانۀ عمومی اوقاف در بغداد؛ التّنزیه و الّتفویض، نسخۀ خطی در همانجا؛ روضة النّاظر و جنّة المناظر، قاهره، 1385 ق / 1965 م. برای آشنایی با دیگر کتابهای موفقالدّین، نک : ابن رجب 2 / 139-140؛ ابن طولون، 2 / 468- 469؛ بغدادی، هدیة العارفین، 1 / 459-460. او 2 دختر به نامهای صفیّه و فاطمه و 3 پسر به نامهای ابوالفضل محمد، ابوالعزّ یحیی و ابوالمجد عیسی داشت. همۀ پسرانش در زمان حیات وی درگذشتند و از این 3 تن تنها عیسی 2 پسر داشت که آن دو نیز نا به هنگام مردند و به این ترتیب از نسل موفقالدّین کسی نماند (ابوشامه، 141؛ قس: ذهبی، العبر، 3 / 180-181؛ همو، دول الاسلام، 331-332؛ ابنکثیر، 13 / 99-100؛ کتبی، 2 / 158؛ ابن طولون، 2 / 465-470؛ نعیمی، 2 / 680؛ ابن عماد، 5 / 88-92).6. امّ محمد رابعه دختر احمدبن محمدبن قدامه (د 620 ق / 1223 م)، خواهر ابوعمر و موفقالدین. وی از ابوالفتح محمدبن عبدالباقیبن احمد و ابوالقاسم یحییبن ثابت بن بُنْدار و ابوبکر احمد ابنمقرب کرخی و دیگران اجازۀ روایت حدیث گرفت و به منذری اجازه داد. فخرالدین ابوالحسن علی بن احمد از او روایت کرده است. ام محمد حافظ قرآن بود و به زنان درس میداد (منذری، 3 / 109).7. امّ احمد رقیه دختر احمدبن محمدبن قدامه (د 621 ق / 1224 م)، خواهر بزرگ امّ محمد رابعه و مادر حافظ ابوعبداللّٰه محمدبن عبدالواحد مقدسی مشهور به ضیاء. ابوالفتح محمدبن عبدالباقی ابن احمد و ابوبکر احمدبن مقرب کرخی و دیگران به او اجازه دادند و منذری از وی روایت کرده است (منذری، 3 / 124-125).8. امّ احمد آمنه دختر ابوعمر محمدبن احمد بن محمدبن قدامه (د 631 ق / 1234 م). وی از ابوالفتح محمدبن عبدالباقی بن احمد و ابوبکر احمدبن مقرب و دیگران اجازۀ روایت حدیث گرفت. قرآن را از برداشت و به زنان و کنیزان درس میگفت. منذری از وی اجازۀ نقل حدیث گرفت (منذری، 3 / 371).9. جمالالدّین ابوحمزه احمدبن عمربن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (569-633 ق / 1174-1235 م). وی در کودکی به بغداد رفت و مدت اندکی به شنیدن حدیث و تحصیل پرداخت. سپس وارد سپاه شد و در جنگ با صلیبیان از خود دلاوری نشان داد. وی مدتی والی جماعیل بود. از نصراللّٰه القزّاز و ابن شاتیل و ابوالمعالی بن صابر حدیث شنید و روایت کرد. گروهی ازجمله منذری از وی روایت کردهاند (منذری، 3 / 406؛ صفدی، 7 / 264؛ ابن عماد، 5 / 159).10. ساره دختر عبداللّٰه بن احمد بن محمد بن قدامه. وی از ابوطاهر سلفی روایت میکرد و ام احمد عایشه بنت عیسی از وی حدیث شنید. در حدود 641 ق / 1243 م زنده بود (کحاله، اعلامالنساء، 2 / 138).11. شرفالدّین ابوبکر عبداللّٰه بن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (578-643 ق / 1183-1245 م)، معروف به خطیب جبل. وی در دمشق به دنیا آمد و درهمانجا از یحیی ثقفی و در بغداد از ابوالفرج بن الجوزی و ابن المعطوس و ابن سکینه و در مصر از بوصیری و ارتاحی و فاطمه دختر سعدالخیر حدیث شنید. فقه را نزد پدر و عمویش آموخت و مدتی در جامع جبل خطبه خواند (ابوشامه، 177؛ذهبی، العبر، 3 / 246؛ ابن کثیر، 13 / 171؛ ابنطولون، 2 / 478- 479؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، 6 / 355؛ ابن عماد، 5 / 218- 219).12. سیفالدّین ابوعباس احمدبن عیسی بن عبداللّٰه بن محمد (605-643 ق / 1208-1245 م). وی در قاسیون به دنیا آمد. از نیای خود و ابوالقاسم حَرَسْتانی و ابوالیمن کندی و دیگران حدیث شنید. سپس به بغداد رفت و از ابوالفتح بن عبدالسلام و ابوعلی بن جوالیقی حدیث شنید. خطی خوش داشت و کتابهای بسیار نوشت و به تدوین حدیث پرداخت. سیفالدّین کتابی بزرگ در ردّ بر محمدبن طاهر مقدسی که در جاهایی از کتاب صفوة اهل التّصوف سماع را مباح شمرده بود، نوشت. ابن طولون این کتاب را به یک چهارم تلخیص کرد. وی همچنین کتابهای الاعتقاد و الازهر فی ذکر آل جعفر را نوشت و فضایل آل جعفر بن ابیطالب را برشمرد (ابوشامه، 177؛ ذهبی، العبر، 3 / 244؛ صفدی، 7 / 273؛ ابن طولون، 2 / 435-436).13. عزالدّین ابواسحاق ابراهیم بن عبداللّٰه بن محمد (606-666 ق / 1210-1267 م)، معروف به خطیب جبل. وی از موفقالدین عموی پدرش و شهاب بن راجح و قاضی ابوالقاسم حرستانی و ابن مُلاعب و ابن عبدون بنّا و کندی و ابومحمدبن البُنّ و ابوالفتح محمدبن عبدالغنی و ابوالمجد قزوینی و دیگران حدیث شنید و ابن طبرزد و مؤید طوسی و دیگران به وی اجازه دادند. عزّالدّین فقیهی پارسا بود. دِمیاطی و قاضی تقیالدین سلیمان و ابن خبّاز و ابن زرّاد و دیگران از او حدیث روایت کردهاند. ابن خباز اخبار و مناقب وی را در چند دفتر گرد آورد (ذهبی، العبر، 3 / 315؛ صفدی، 6 / 35؛ ابن تغری بردی، المنهل الصافی، 1 / 64-66؛ همو، النجوم الزاهرة، 7 / 227؛ ابن طولون، 2 / 480؛ ابن عماد، 5 / 322).14. شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمن بن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (597-682 ق / 1200-1283 م). وی در دیر دامنۀ کوه قاسیون به دنیا آمد (ابن رجب، 2 / 304). از پدر و عمویش موفقالدّین و بنت الطراح و ابن طبرزد و بعداً در مکه از ابوالمجد قزوینی و ابن باسویه، و در مدینه از ابوطالب عبدالمحسن حفیفی حدیث شنید (ذهبی، العبر، 3 / 350؛ کتبی، 2 / 292). صیدلانی و ابنجوزی و گروهی دیگر به وی اجازۀ روایت حدیث دادند. شمسالدین اصول را نزد سیف آمدی و فقه را نزد عمویش آموخت و کتاب المقنع را در 10 جلد شرح کرد، اما بخش بزرگ این شرح را از کتاب دیگر عمویش المغنی گرفت (ابن رجب، 2 / 304). وی نخستین کس از آل قدامه است که در 664 ق / 1266 م قاضیالقضاتی حنبلیان را در دمشق به عهده گرفت. شمسالدین برخلاف میل خود، 12 سال در این سمت ماند، اما در برابر کار خود مزد دریافت نکرد و سپس کناره گرفت. قضای حنبلیان همچنان بیقاضی ماند تا آنکه فرزندش نجمالدین عهدهدار آن شد (ابن رجب، 2 / 306؛ کتبی، 2 / 292؛ ابن کثیر، 13 / 302). وی از دانشمندان با فضیلت روزگار خود به شمار میرفت و ریاست مذهبی حنبلیان و مشیخت مدرسۀ دارالحدیث اشرفیّه را به عهده داشت و مدتها در قاسیون قضاوت کرد و خطبه خواند. تقیالدّین ابن تیمیّه و مجدالدّین اسماعیل و ابن محمد حرّانی از شاگردان وی بودند و ابومحمدحارثی و ابوالحسن بن عطّار و برزالی از او حدیث روایت کردند (ابن رجب، 2 / 308). اسماعیل بن خباز شرح حال وی را به گونهای سخت مبالغهآمیز در 150 جزء نوشته که تنها بخش کوچکی از آن به زندگی شمسالدین ارتباط دارد. از کتابهای وی میتوان اینها را نام برد: مختصر منهاج القاصدین، دمشق، 1391 ق / 1971 م؛ الشّافی، قاهره، 1341 ق / 1923 م؛ (قس: ذهبی، دول الاسلام، 381؛ صقاعی، 106؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، 7 / 358؛ یافعی، 4 / 197- 198؛ ذهبی، تذکرة الحفّاظ، 4 / 1492؛ ابن طولون، 1 / 157- 158؛ ابن عماد، 5 / 376- 379).15. شرفالدّین ابوالعباس احمد بن احمدبن عبیدالله (614-687 ق / 1217- 1288 م). وی از عموی پدرش موفقالدّین و ابن ابیلقمۀ قزوینی و ابوالقاسم صَصْریٰ و ابن صباح حدیث شنید و فقه را نزد تقیالدّین احمدبن العز آموخت. حَرَستانی و دیگران به وی اجازۀ نقل حدیث دادند. حدیث بسیار روایت کرد و مِزّی و ابن خبّاز و برزالی از او روایت کردند. فرایض و جبر و مقابله میدانست و در جامع مظفری حلقۀ درس میداشت اما مزدی نمیگرفت. روزگارش را در زهد گذراند. سرانجام در روضۀ قاسیون در کنار موفقالدّین به خاک سپرده شد (ذهبی، العبر، 3 / 363؛ صفدی، 6 / 230-231؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، 7 / 377؛ ابن طولون، 2 / 479؛ ابن عماد، 5 / 399).16. نجمالدّین ابوالعباس احمدبن عبدالرحمنبن احمد (651- 689 ق / 1253-1290 م). وی از خطیب مَرْدا ابوعبدالله محمدبن اسماعیل و ابراهیم بن خلیل و ابن عبدالدّائم حدیث شنید، اما روایت نکرد. فقه را از پدر آموخت و در دارالحدیث اشرفیّه در قاسیون درس میگفت. خطابت قاسیون و امامت حلقۀ حنبلیان و سرپرستی اوقاف آنان را به عهده داشت. پس از آنکه پدرش از مقام قاضیالقضاتی کناره گرفت، بر جای نشست. در فتح طرابلس به دست سلطان ملک منصور حضور داشت. در قاسیون به خاک سپرده شد (ذهبی، العبر، 3 / 368؛ ابن رجب، 2 / 322؛ ابن تغری بردی، المنهلالصافی، 1 / 310-311؛ صفدی، 7 / 46؛ ابن طولون، 2 / 496؛ ابن کثیر، 13 / 319؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، 7 / 385؛ ابن عماد، 5 / 407- 408).17. شرفالدّین ابوالفضل حسنبن عبداللهبن ابی عمر (638-695 ق / 1240-1296 م). ابن کثیر نام وی را حسین آورده که درست نمینماید. شرفالدّین از ابن قُمیره و ابن مسلمة و مرسی و یلدانی و دیگران حدیث شنید. فقه را نزد عموی خود شمسالدّین آموخت و در لغت و فروع چیرهدست شد. در مدرسۀ نیای خویش ابوعمر و دارالحدیث اشرفیّه درس داد. برزالی و دیگران از وی حدیث شنیدند. پس از نجمالدّین قضا را به عهده گرفت (ابن کثیر، 13 / 345؛ ابن طولون، 1 / 158- 159؛ ابن عماد، 5 / 430).18. شمسالدّین ابوعبدالله محمدبن حمزةبن احمد (631-697 ق / 1233- 1298 م). وی از ابن اللّتی و جعفر همدانی و کریمه و ضیاء و دیگران حدیث شنید. فقه آموخت و به تدریس و افتاء پرداخت. در مدرسۀ اشرفیّۀ قاسیون حدیث میگفت و با خطی خوش کتاب مینوشت. مدتی نیابت قضای برادرش را داشت (صفدی، 3 / 26؛ ابن طولون، 2 / 400). ابن طولون مرگ وی را در 687 ق نوشته است.19. امّ احمد عایشه بنت عیسیبن عبدالله (611-697 ق / 1214- 1298 م). وی از نیایش و ابن راجح حدیث روایت کرد. ابوالقاسم حرستانی به او اجازه داد. او در حدیث معتمد بود. ابن نابلسی و محب از او حدیث شنیدند (ذهبی، العبر، 3 / 389؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، 8 / 112؛ ابن طولون، 2 / 427- 428؛ ابن عماد، 5 / 438).20. ابوالحسن علیبن عبدالرّحمنبن ابی عمر (د 699 ق / 1299 م). وی در مدرسۀ نیایش ابوعمر و نیز در جامع دمشق درس میداد و در جامع مظفری امامت میکرد. با جمعی از حنبلیان در ربیعالاول 699 ق / نوامبر 1299 م در 2 منزلی بیره به دست تاتارها کشته شد (ابن طولون، 1 / 258؛ ابن عماد، 5 / 450).21. ناصرالدّین داوودبن حمزةبن عمر (629-701 ق / 1232-1301 م) برادر قاضی سلیمان. وی وقت خود را در تدریس میگذراند. در مسجد عتیق امامت میکرد. از ابناللّتی و جعفر و ضیاء و کریمه حدیث روایت کرد (ابن حجر، 2 / 222).22. شرفالدّین ابومحمد عبداللّه بن عبدالرّحمن بن محمد (639- 708 ق / 1241- 1308 م). وی از ضیاء و مرسی و عبدالرحمن بن ابیالفهم و دیگران حدیث شنید. ابوالحسن بن صابونی و ابن رواح و دیگران به وی اجازه دادند. ابن رافع از او روایت کرده است (ابن حجر، 3 / 45-46).23. ساره دختر عمربن احمدبن عمر (د پس از 715 ق / 1315 م). وی از ابن عبدالدّائم حدیث شنید و روایت کرد و به برخی اجازه داد (کحاله، اعلامالنساء، 2 / 138).24. تقیالدّین ابوالفضل سلیمان بن حمزةبن احمد (628-715 ق / 1231-1316 م). وی از ابناللّتی و جعفر همدانی و ابن مقیّر و کریمه و ابن جمیزی و دیگران حدیث شنید. عمربن کرم و ابوالوفاء محمودبن منده و شهابالدین سهروردی و گروه دیگری از اصفهان و بغداد به او «اجازه» دادند. فقه را از ابن ابی عمر آموخت و در چند مدرسه به تدریس پرداخت. حدیث بسیار گفت و ابیوردی و علاءالدین کندی از وی حدیث شنیدند. در 695 ق / 1296 در روزگار عادل ایوبی قاضیالقضاة دمشق شد. در 699 ق / 1300 م که تاتارها بر دمشق چیره شدند، سختیها کشید و برخی از افراد خانوادهاش کشته شدند. در 705 ق / 1305 م که واقعۀ ابنتیمیّه پیش آمد و حنبلیان مجبور به برگشت از معتقدات خود شدند، قاضی تقیالدین مدارا پیشه کرد تا آنکه ماجرا فرو خفت. در 709 ق / 1309 م جاشنکیر او را عزل کرد و قاضی شهابالدّین ابن الشّرف حسین برای مدتی جای او را گرفت، اما سلطان ملک ناصر او را به قضا بازگرداند. وی معجمی در 2 جلد نوشت. همچنین کتابی به نام المائة العوالی از وی به جای مانده است که نسخهای خطی از آن در خزانۀ تیموریّۀ مصر موجود است (ذهبی، العبر، 4 / 42؛ صقاعی، 89-90؛ ابن کثیر، 14 / 75؛ ابن حجر، الدّرر الکامنة، 2 / 285-287).25. تقیالدّین احمدبن ابراهیمبن عبداللّه (648-726 ق / 1250-1326 م). وی از محمدبن عبدالهادی، خطیب مَرْدا و دیگران حدیث شنید. گروهی به وی اجازه دادند. در جامع مظفری خطبه میخواند (ذهبی، العبر، 4 / 77- 78؛ ابن حجر، الدّرر الکامنة، 1 / 103).26. فخرالدّین علیبن احمدبن عبدالرّحمن (د 727 ق / 1327 م). وی از فخر علی و دیگران حدیث شنید. خطابت جامع مظفری را به عهده داشت (ابن حجر، الدّرر الکامنة، 4 / 18).27. عزّالدّین سلیمانبن حمزه (665-731 ق / 1267-1330 م). وی از شمسالدّین ابن ابی عمر و ابوبکر هروی و ابن عبدالدائم حدیث روایت کرد. در روزگار قضای پدرش نیابت وی را به عهده داشت و فتوا مینوشت. وقتی ابن مسلم قضا را به دست گرفت خانهنشین شد و در جوزیّه و دارالحدیث اشرفیّه به تدریس پرداخت. پس از مرگ ابن مسلم در 727 ق / 1327 م قضای حنبلیان را در دمشق عهدهدار شد و 4 سال بعد درگذشت و در آرامگاه نیایش ابوعمر به خاک سپرده شد (ذهبی، العبر، 4 / 89؛ ابن کثیر، 14 / 154-155؛ ابن حجر، الدّرر الکامنة، 5 / 189-190؛ ابن تغری بردی، النّجوم الزّاهرة، 9 / 286؛ ابن طولون، 1 / 160؛ ابن عماد، 6 / 96).28. شرفالدّین ابومحمد عبداللّهبن ابراهیمبن عبداللّه (633-731 ق / 1236-1331 م). وی از علی کرمانی و احمدبن عبدالدائم و ابوبکر هروی و ابن ابی عمر و احمدبن شیبان و دیگران حدیث شنید. ابوشامه و حسینبن حسینبن المُهَیْر و دیگران به او اجازه دادند (ابن حجر، الدّرر الکامنة، 3 / 7- 8).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید