تاریخ

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ابوعبدالله خوارزمشاه |
  • ابوعبیدالله، معاویه بن عبیدالله | معاویة بن عبیدالله بن یسار اشعری (د 170 ق / 786 م)، كاتب و وزیر مهدی خلیفۀ عباسی. وی از طبریه بود و از همین روی به طبرانی نیز شهرت داشت.
  • ابوعبید ثقفی | ابن مسعود بن عمرو بن عُمَیر بن عوف (د 13 ق / 634 م)، سردار مشهور عرب در جنگ با ایرانیان و پدر مختار ثقفی.
  • ابوعبدالله شیعی | حسین بن احمد بن محمد زكریا (د 298 ق / 911 م)، داعی اسماعیلی و بنیان‌گذار خلافت فاطمیان در شمال افریقا.
  • ابوعبیده جراح | عامر بن عبدالله بن جراح (د 18 ق / 639 م)، ‌صحابی مشهور پیامبر (ص).
  • ابوالعرب | محمد بن احمد بن تمیم بن تمّام تمیمی (د 333 ق / 945 م)، محدث، رجال‌شناس و مورخ.
  • الحاکم بامر الله* |
  • الحافظ لدین الله | اَلْحافِظُ‌ لِدینِ اللّٰه، ابوالمیمون عبدالمجید بن محمد بن المستنصرباللٰه (محرم 467- 5 جمادی الآخر 544 / سپتامبر 1074- 10 اکتبر 1149)، یازدهمین خلیفۀ فاطمی و هشتمین آنان در مصر.
  • الحاکم بامرالله فاطمی | اَلْحاکِمُ بِاَمْرِاللّٰهِ فاطِمی (ز 25 یا 26 ربیع‌الاول 375ق / 15 یا 16 اوت 985م)، ابوعلی منصور الحاکم بامرالله بن نزار عبیدی، ششمین خلیفۀ فاطمی و شانزدهمین امام اسماعیلیه.
  • حامدبن عباس | حامِدِ بْنِ عَبّاس، ابومحمد (د 311ق / 923م)، دیوان‌سالار دستگاه خلافت عباسی و وزیر المقتدرباللٰه. ذهبی (سیر، 14 / 356) کنیۀ او را ابوالفضل آورده است.
  • حبشی، سلاطین | حَبَشی، سَلاطین، عنوانی برای 4 پادشاه سیاه پوستِ مسلمان و مستقل بنگال در سدۀ 9ق / 15م که بعضی از مورخان از آنان همانند افراد یک خاندان یاد کرده‌اند (نک‍ : زامباور، 428)،..
  • حبیب بن مسلمه | حَبیبِ بْنِ مَسْلَمه، ابوعبدالرحمان (د ح 42 ق / 662 م)، از سرداران مشهور اسلام در نیمۀ نخست سدۀ 1ق.
  • حبیب الله خان افغان* |
  • حجابت* |
  • حجاج بن یوسف بن مطر | حَجّاجِ بْنِ یوسُفِ بْنِ مَطَر، مترجم آثار علوم دقیقه، فعال در سده‌های 2-3ق / 8- 9م. نام او را حجاج بن مطر (ابن‌ندیم، 304، 312، 327) و حجاج بن یوسف مطر (نیریزی، 1 / 4) نیز نوشته‌اند. قفطی نسبت وی را کوفی ذکر کرده است
  • ابش خاتون | اَبِشْ خاتون، دختر سعد بن ابی بكر بن سعد زنگی و تركان خاتون و آخرین اتابك از خاندان سُلْغُریان كه در سالهای 662-672ق / 1263-1273م و 682-683ق، جمعاً به مدت 11 سال، از سوی ایلخانان مغول، اتابك شیراز بوده است. در 661ق سلجوق شاه سلغری، با دسیسۀ تركان خاتون و یاری سران شول و تركمان، از دژ اصطخر رهایی یافت و حكومت ...
  • حجر بن عدی | حُجْرِ بْنِ عَدی، ابوعبدالرحمان (مق‍ 51ق / 671م)، از اصحاب خاص و مشهور امیرالمؤمنین علی(ع) که در دورۀ خلافت معاویه، در کوفه به مخالفت با او برخاست.
  • حدیبیه | حُدَیْبیّه، عنوان پیمان صلحی میان پیامبر اسلام (ص) و مشرکان مکه در جایی به همین نام در یک‌منزلی مکه منسوب به چاه حدیبیه (یاقوت، 2 / 222؛ ابوعبید، 3 / 811).
  • حذیفة بن یمان | حُذَیفَةِ بْنِ یَمان، ابوعبدالله (د 36 ق / 656 م)، صحابی مشهور پیامبر (ص) از انصار. وی از قبیلۀ عدنانی سعد العشیرة، تیرۀ بنی‌عَبس بود، اما خانوادۀ او از طریق حِلف، از قبیلۀ اوسی بنی عبدالاشهَل، در یثرب شمرده می‌شدند
  • باب دفترداری | بابِ دَفْتَرداری، عنوانی در تشکیلات اداری دولت عثمانی که بر مؤسسات مالی دولتی اطلاق می‌گردید. رئیس این تشکیلات را «دفتردار» می‌خواندند که معادل عنوان «مستوفی» در دولتهای شرق اسلامی است (پاکالین، I/ 411؛ اوزون چارشیلی، 325). ایلخانیان نیز این عنوان اخیر را پذیرفته بودند و صاحب دفتر ممالک را «مستو.فی الممالک» م...
  • بابر | بابُر، ابوالقاسم میرزا (825-861ق/ 1422-1475م)، فرزند بایسنقرمیرزا و نوادۀ شاهرخ تیموری. وی از 851 تا هنگام مرگ، در مازندران، خراسان و اندک زمانی در فارس و عراق عجم فرمان راند (حافظ ابرو، 2/ 812؛ اسفزاری، 2/ 189). بابر که از دو برادر خود علاءالدوله و محمد کوچک‌تربود، در زمان شاهرخ از عنایات شاهانه بهره‌ای نداش...
  • بابایی | بابایی، عنوان جنبشی دینی ـ اجتماعی که در نیمۀ نخست سدۀ 7ق/ 13م همزمان با یورش مغولان، در آناتولی و قلمرو سلاجقۀ روم ایجاد شد. بنیان‌گذار این طریقت مردی علوی به نام بابا الیاس است که در اوایل سدۀ 7ق از خراسان به آناتولی مهاجرت کرد. ابن‌بی‌بی ــ مورخ هم عصر باباییان ـ از بابا اسحاق کفرسودی به عنوان رهبر این جنب...
  • بابرنامه |
  • باب سر عسکری | بابِ سَرْعَسْکَری، عنوان سازمان نظامی امپراتوری عثمانی، قبل از تأسیس رسمی «نظارت حربیه». (حربیه نظارتی = وزارت جنگ). این اداره که «سر عسکر قاپی‌سی» نیز نامیده می‌شد (پاکالین، I/ 146,III/ 177)، محل استقرار و کار «سر عسکر»، یعنی فرمانده کل ارتش عثمانی بود که بعد از الغای سپاه ینی‌چری در 1241ق/ 1826م تشکیل گردید...
  • بابر | بابُر، ظهیرالدین‌ محمد (888-937ق/ 1483-1531م). بنیان ‌گذار سلسلۀ گورکانیان هند. وی فرزند عمر شیخ و نوادۀ امیر تیمور گورگانی بود و از سوی مادر نیز به چنگیزخان نسب می‌برد (بابر، 5-7؛ دو غلات، گ 110 ب؛ هالیستر، 142-143). بابر در 12 سالگی (5 رمضان 899) بر جای در اندیجان (تختگاه فرغانه) به حکومت نشست (بابر، 2، 5؛ ...
  • باب عالی | بابِ ‌عالی، اصطلاحی در نظام اداری ـ سیاسی امپراتوری عثمانی و عنوان نهاد صدرات عظمى، مرکز هدایت و ادارۀ کشور که از سدۀ 13ق/ 19م، توسعاً به معنی دولت عثمانی به کار رفته است.
  • بابک خرم دین | بابَکِ خُرَّم‌دین (ﻣﻘ صفر223/ ژانویه 838)، رهبر جنبش خرمیان در نیمۀ نخست سدۀ 3ق/ 9م. با وجود همۀ شهرت وی، آنچه به خانواده و تبار و عقاید و اهداف او مربوط می‌شود، در مآخذ کهن بسیار اندک است و در مجموع نمی‌توان به نتیجۀ قانع‌کننده‌ای دست یافت؛ گواینکه هر یک از روایات به نحوی باور عمومی را از موضوع باز می‌تابانن...
  • باب مشیخت | بابِ مَشیخَت، اداره و محل کار شیخ‌الاسلام ـ بالاترین مقام دینی ـ در نظام اداری دولت عثمانی، به‌ویژه پس از انحلال تشکیلات ینی‌چری. این اداره به شیخ‌الاسلام قاپی‌سی، بابِ ِ فتوا و فتواخانه نیز معروف بوده است (لطفی، IX/ 39؛ پاکالین، I/ 142، «دائرةالمعارف دیانت» IV/ 363).
  • باتومیان |
  • باتو | باتو، پسر جوجی (پسر ارشد چنگیز)، بنیادگذار شاخۀ غربی امپراتوری مغول، مشهور به اردوی زرین (ﻧﻜ : ﻫ د، آلتین اردو). واژۀ باتو در زبان مغولی به معنای استوار، وفادار، معتبر و معمتد است (ﻧﻜ : لسینگ، ذیل باتو). باتوجه به سالهای عمر و تاریخ درگذشت باتو، می‌توان گفت که وی در 602ق/ 1206م زاده شده است (ﻧﻜ : رشیدالدین، 1...
  • باج | باج، یا با واژه‌ای فارسی است و آن را نقد یا جنسی است که توسط پادشاهان کوچک یا امرا و حکام محلی به پادشاه بزرگ، و توسط رعایا به حکام با دولت، و از سوی مسافران به راهداران، یا به عنوان عوارض گمرکی پرداخت می‌شد (برای صورتهای فارسی باستان، پهلوی و اوستایی واژه ﻧﻜ : کنت، 199؛ مکنزی، 160).
  • باخمرا | باخَمْرا، قریه‌ای از ناحیۀ کوفه در عراق. این قریه میان کوفه و واسط واقع بود.فاصلۀ آن به کوفه نزدیک‌تر، و در 16 یا 17 فرسخی شرق این شهر قرار داشت (یاقوت، 1/ 458؛ نیزﻧﻜ : ابن‌قتیبه، 213). مسعودی آن را از سرزمین طَفّ (از نواحی کوفه) شمرده است (4/ 148)، اما امروزه موقعیت باخمرا را نمی‌توان دقیقاً تعیین کرد. این ن...
  • بادیس بن منصور |
  • بادوسپانیان | بادوسْپانیان، عنوانِ خاندانی از فرمانروایان محلی رویان (رستمدار) در شمال ایران میان گیلان و دیلمستان و طبرستان در دو قرن اول هجری. بادوسپان مرکب از دوجزء «پاتکوس» فارسی میانه به معنی ناحیه، استان، و «بان»فارسی میانۀ متأخر از ریشۀ باستانی «پا» به معنی پاییدن، و روی هم به معنی نگاهبان استان یا استاندار (استندر)...
  • بادیس بن حبوس |
  • باذان | باذان (عربی شدۀ باذام، برای معنی و اشتقاق، ﻧﻜ : یوستی، 56). فرمانروای ایرانی یمن از سوی خسروپرویز مقارن اسلام. نام او در اغلب منابع عصر اسلامی باذان بن ساسان (در برخی منابع عربی در اغلب منابع عربی صورت باذام نیزآمده، مثلاً ابن‌حبیب، 8)، و در برخی باذان بن ساسان الجرون (مجمل...، 173؛ سامان، که تصحیف است) یاد ش...
  • بارباروس |
  • بارتولد | بارْتولْد، واسیلی ولادیمیرُیچ (1286-1349ق/ 1869-1930م)، دانشمند خاورشناس و نویسندۀ مقالات و کتابهای متعدد در تاریخ و فرهنگ خاورمیانه به‌ویژه آسیای مرکزی. وی در سن پترزبورگ زاده شد. پدر و مادرش از تبار آلمانیهای مهاجر بودند و گویا به این سبب واسیلی به ویلهلم نیز موسوم شد و بعدها این نام را در آثاری که به زبانه...
  • باره سادات | باره‌سادات، یا بارهه‌ سادات، عنوان خاندانی برجسته در شبه‌قارۀ هند که در دستگاه سیاسی و نظامی گورکانیان نقش مهمی داشتند. دربارۀ معنی باره نظریات گوناگونی ابراز شده است و رایج‌ترین آنها، این واژه را هندی، و به معنای دروازه می‌داند (هیگ، 74؛ بلوخمان، I/ 429، نیز ﻧﻜ : 126، S،EI2 ).
  • باروت | باروت، ماده‌ای منفجره که اختراع، تکامل و توسعۀ کاربرد آن در تحول دنیای قدیم به عصر جدید نقشی مهم داشت.
  • باسکرویل | باسْکِرویل، هاوارد (21 فروردین1264-30 فروردین 1288ش/ 10 آوریل 1885-19 آوریل 1909م)، آموزگار جوان آمریکایی که در جریان انقلاب مشروطیت ایران به آزادی‌‌‌خواهان شهر تبریز پیوست و در این راه کشته شد.
  • حرب بن امیة بن عبد شمس* |
  • حر بن یزید ریاحی | حُرِّ بْنِ یَزیدِ ریاحی (مق‍ 10 محرم 61 ق / 10 اکتبر 680 م)، از سران سپاه کوفه که در روز عاشورا به امام حسین بن علی(ع) پیوست.
  • حرقوص* |
  • حره | حَرّه، منطقه‌ای در شرق مدینه که به سبب وقوع حادثه‌ای در ذیحجۀ 63 / اوت 683 در آنجا، شهرت یافته است.
  • حزب و تشکیلات | حِزْب و تَشْکیلات، دو اصطلاح در علوم سیاسی. حزب در لغت به معنای گروه و دسته است و در اصطلاح به گروهی گفته می‌شود که دارای سازمان، تشکیلات، برنامه و هدف معین باشد.
  • حسام بن ضرار* |
  • حسان بن نعمان* |
  • ابناء | اَبناء، یا بنوالاحرار، یا ابناء فارس، نام فرزندان گروهی از ایرانیان كه به دوران پادشاهی خسرو انوشیروان به یاری سیف‌بن ذی یزین گسیل شدند و یمن را گشودند و از آن پس در این سرزمین ماندگار شدند. نام و خاستگاه: نام ابناء (پسران) دربارۀ فرزندانِ این ایرانیان از آن رو به كار رفت كه پدران و مادران آنان هم‌نژاد نبودند...
  • حسن بزرگ، شیخ* |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: