دانش عامه

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بکارت | پردۀ بکارت، دوشیزگی، دخترگی یا دخترکی، برگرفته از واژۀ دختر که صفتی است دال بر باکره بودن.
  • بلبل | پرنده‌ای خوش‌آواز که معروف به مهرورزی به گُل است و بن‌مایه‌ای شناخته‌شده در افسانه‌ها و ترانه‌های فرهنگ مردم به شمار می‌رود.
  • بلوط، درخت | گروه بزرگی از درختان و درختچه‌های همیشه سبز یا خزان‌برگ خودروی جنگلی.
  • بلوغ | مرحله‌ای از رشد و تکامل آدمی که دگرگونیهای متعدد جسمی و روحی را در پی دارد و در بیشتر جوامع، گذار از آن با آداب، مناسک و آیینهایی همراه است.
  • بنفشه | گیاهی با گلهای زیبا و رنگارنگ، عموماً به رنگ بنفش و گاه معطر.
  • بومادران | گیاهی خوشبو با بوی تند و مزه‌ای تلخ و مصارف فراوان در طب مردمی.
  • بهار، فصل | یا به‌صورت متداول باهار، فصل اول از فصلهای چهارگانۀ سال.
  • بید | از درختان کهن، طبی و آیینی ایرانیان. بید از درختان بومی است که در ایران 13 گونۀ درختی و درختچه‌ای دارد و معمولاً در مناطق مرطوب و کنار جویبارها می‌روید (نیاکی، 8؛ گل‌گلاب، 271-272؛ مظفریان، فرهنگ ... ، 470). بیدمِشْک و بید مجنون از شناخته‌‌ترین انواع بید هستند (همان، 470-471).
  • بهشت | سرای ابدی و جایگاه نیکوکاران پس از مرگ.
  • بی بی | عنوانی محترمانه برای نام‌بری زنان مقدس و محترم. بی‌بی را در لغت، زن نیکو و خاتون خانه دانسته‌اند (برهان ... ؛ استرابادی، 166؛ نیز نک‍ : دورفر، II / 379-382).
  • بیوه | زن یا مردی که همسرش مرده یا طلاق گرفته است. اگرچه واژۀ بیوه هم برای زنِ شوهرمرده یا مطلقه، و هم برای مردِ همسرمرده یا زن طلاق داده به کار می‌رود (برای نمونه، نک‍ : برهان ... ؛ معین؛ لغت‌نامه ... )، اما نگاه مردم جامعه نسبت به همسران طلاق‌گرفته با همسرانی که زن یا شوهرشان مرده، متفاوت است.
  • پاییز | فصل سوم از فصلهای چهارگانۀ سال خورشیدی، مرکب از ماههای مهر، آبان و آذر (برجهای میزان / ترازو، عقرب / کژدم، و قوس / کمان).
  • پرخوانی | یا پَری‌خوانی، آیینی کهن در میان ترکمنها برای خارج کردن ارواح خبیث یا جنهای مولد بیماریهای روحی و روانی از تن بیماران روان‌پریش.
  • پدر سالاری | در الگویی از نظام اجتماعی که در آن پدر، رئیس خانواده و صاحب‌اختیار همسر و فرزندان است و نسبت فرزند و خانواده به او می‌رسد و پیشوایی و مدیریت جامعه با مردان است، نظامی به نام پدرسالاری یا پدرشاهی بروز می‌کند که سابقه‌ای کهن دارد.
  • پدر | سرپرست، رئیس، برنامه‌ریز و حامی در سازمان خانواده و نظام خویشاوندی.
  • پرسیاوش | زجمله گیاهان اساطیری ایرانیان. پر‌سیاوش یا پر‌سیاوشان نوعی سرخس است و کلاً از جنس چلوواش یا پر‌سیاوشان در ایران فقط یک گونه گیاه دارویی وجود دارد (مظفریان، 13).
  • پرستو | در تداول عام چلچله، از پرندگان دور‌پرواز و مهاجری که در نواحی مختلف ایران به چشم می‌خورد و نامهای مختلفی دارد (نک‍ : آذرلی، جم‍ ؛ لغت‌نامه ... ، ذیل پرستک، پرستو، پرستوک، چلچله) و در فرهنگ مردم ایران، به سبب ویژگیهایی که دارد، مورد توجه است.
  • پرندگان | تیره‌ای از مهره‌داران که بدنشان از پر پوشیده شده و اغلب آنها قدرت پرواز دارند.
  • پری | موجودی افسانه‌ای ـ اسطوره‌ای معمولاً به شکل زنی زیبا و نیک‌سرشت که در فرهنگ و ادبیات عامه نقش و حضوری پررنگ دارد.
  • پزشکی عامه | یا طب مردمی، شیوه‌های تشخیص بیماریها و عارضه‌ها و درمان آنها بر پایۀ دانش شفاهی میراث نسلهای متمادی خرده‌فرهنگها در بستری از تجربه‌ها، اعتقادها، باورها و جادوها.
  • پسته | میوه‌ای با مصارف خوراکی، درمانی و آیینی. واژۀ پسته فارسی است که در پهلوی به آن پیستَگ (مکنزی، 69) می‌گویند و در بندهش به نام درخت گرگانی آمده است (ص 88).
  • پل صراط | در باور مسلمانان، گذرگاهی است باریک‌تر از موی و تیزتر از شمشیر بر روی دوزخ.
  • پنبه | از گیاهان بومی ایران با گلهای زیبا و مصارف متنوع در زندگی ایرانیان.
  • پنجاه به در | از انواع مراسم باران‌خواهی در شهر قزوین، که همه‌ساله در پنجاهمین روز از بهار، یعنی 19 اردیبهشت، در محل یکی از مصلاهای قدیم شهر برگزار می‌شود.
  • پنجه | (پنج + های نسبت)، پیکره و نقش دست از مچ تا سرِ پنج انگشت که آن را از مس، برنج، ورشو، نقره یا طلا می‌سازند و یا بر روی کاغذ، پارچه و چیزهای دیگر می‌اندازند و همچون نماد قدرت و قداست و یا طلسم و تعویذِ دفع شرّ و بلا به‌کار می‌رود.
  • پنجه مریم | گیاهی زیبا و خوش‌بو با کاربردهای درمانی و آیینی در فرهنگ مردم ایران.
  • پنیرک | گیاهی گل‌دار و خودرو با خواص دارویی گوناگون. پنیرک گیاهی از رستۀ پنیرکیان با برگهای پنجه‌ای و متناوب است که در تمام قسمتهای آن، لوله‌های شیرابه و لعابی بسیار وجود دارد (گل‌گلاب، 201).
  • پونه | گیاهی با بویی خوش و مصارف متنوع خوراکی و درمانی نزد ایرانیان.
  • پیاز | از گیاهان خوراکی، دارویی و آیینی مطرح در فرهنگ مردم ایران.
  • پیسی | ضایعات پوستی که به سبب شکل و رنگ ظاهری، مصدر بسیاری از باورها، رفتارها و واکنشها در فرهنگ مردم ایران شده است.
  • پیشگویی | حدس‌زدن وقایع و خبر دادن از حوادث آینده و سرنوشت انسانها به وسیلۀ شخص پیشگو یا جز آن از راههای گوناگون.
  • تابستان | واژه‌ای از ریشۀ تاب + ستان، به عربی: صَیف، در اوستا: شیم، و در سنسکریت: سما؛ به معنی گرمگاه، موسم گرما، فصل دوم سال در گاه‌شماری خورشیدی که متشکل از ماههای تیر، مرداد و شهریور است.
  • تاتوره | از گیاهان بومی ایران. در برخی متون از آن با نامهایی چون گوزکُنا (برهان ... ، ذیل واژه) و حورزق (ابن‌میمون، 12) نیز یاد شده است.
  • تاسو | سنت دیرینه و از اشکال تعاونیهای محلی، به منظور درخواست کمک مالی که در میان عشایر لرستان و سایر مناطق لرنشین رایج است.
  • تاک | یا انگور، گیاهی با پیشینۀ اساطیری، و کاربرد آیینی، طبی و خوراکی در فرهنگ مردم ایران.
  • تب خال | از بیماریهای عفونی پوستی که به صورت تاولهای ریز زرد رنگی در اطراف دهان ظاهر می‌شود.
  • تب، | عارضه‌ای که در نتیجۀ آن دمای طبیعی بدن بالا می‌رود.
  • تبرک | برکت‌جویی یا درخواست خجستگی، فرخندگی، طلب میمنت، خوش‌یمنی، شگون و ترحم از خداوند، بزرگان دین، اولیا، موجودات قدسی، وآثار و متعلقات آنان.
  • تحویل سال | پایان یافتن سال گذشته و شروع سال جدید در ابتدای فصل بهار. واژۀ «تحویل» وام گرفته شده از مفهوم نجومی «تحویل خورشید از برج حوت به برج حمل» است.
  • تراخم | نوعی بیماری عفونی مزمن و مسری چشم. نام تراخم از واژۀ یونانی تراکوما به معنای زبری گرفته شده است («فرهنگ … »، II / 1382).
  • تخم مرغ | خایه، سلول نطفۀ ماده (تخمک) مرغ خانگی.
  • ترازو | وسیله‌ای برای اندازه‌گیری وزن اجسام. طرز کار ترازوها بر پایۀ قوانین اهرم و تعادل است و بیشتر آنها منضماتی با نام وزنه دارند.
  • تربت | خاک اطراف مرقد پیامبر اکرم (ص) و آرامگاه امامان و امامزادگان، به ویژه خاک‌کربلا، قتلگاه امام حسین‌ (ع) که نزد شیعیان حرمت و قداست ویژه‌ای دارد.
  • ترخینه | فراورده‌ای از بلغور گندم جوشانده‌شده با ادویه و سبزیجات در دوغ یا شیر که به صورت گلوله‌های درشت درآورده، و در آفتاب خشکانده می‌شود و به هنگام نیاز همراه با مخلفات دیگر از آن آش می‌پزند.
  • ترب | گیاهی با بو و مزۀ تند و تیز، و کاربردهای فراوان در نظام غذایی، طب مردمی و برخی مراسم.
  • ترخون | گیاهی معطر و خوش‌طعم با مصارف خوراکی و درمانی در فرهنگ بهداشتی و غذایی ایرانیان.
  • ترس برون | گونه‌ای از مراسم سنتی در طب مردمی برای درمان و معالجۀ افراد ترسیده، که در جنوب ایران و برخی دیگر از مناطق کشور به شیوه‌های متفاوت صورت می‌گیرد.
  • تره | گیاهی از دستۀ سبزیجات با مصرف خوراکی و درمانی در فرهنگ غذایی مردم ایران.
  • ترنگبین | یا ترنجبین، نوعی صمغ در رنگها و طعمهای متفاوت از شیرین تا بی‌مزه با مصارف متعدد در شیرینی‌پزی و پزشکی مردمی. ترنگبین مرکب از دو واژۀ فارسی تر و انگبین است.
  • تسبیح | دانه‌های به رشته کشیده‌شده که ذکرها، اوراد و دعاها را بدان شمارند.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: