1404/7/15 ۱۰:۳۷
داریوش شهبازی: در اوایل قرن هفتم هجری در اثر حمله چندباره مغول به ری این شهر پر آوازه از رونق افتاد و بخشی از مردمش کشته شدند، اما تعدادی هم از آنها به دیگر نقاط پناهنده شدند. از آن جمله گروهی به آبادی سرسبز تهران آمدند. این رخداد بزرگترین شانسی بود که جبر تاریخ به تهرانیهای خوش شانس داد تا با جانشین کردن تهران به جای ری آن خلأ بزرگ را در منطقه پر کنند.
جبر تاریخی یا خوششانسی تهرانیها
آناهید خزیر: گستره تهران که تاریخ تمدنی به درازای تاریخ ایران دارد، از دامنههای قله سربلند دماوند تا دشتهای فراسوی کرج و از منطقه کوهستانی و خوش آبوهوای اوشان و فشم تا بیابانهای تبدار ورامین و ری را شامل میشود. این محدوده که امروز پهنه تهران خوانده میشود حوزه تمدنی با قدمتی هزاران ساله است. موضوع «فرهنگ تاریخ تهران» شرح و تفصیل آثار طبیعی و ابنیه و آثار تمدنی و میراث مردمی است، که هزاران سال در این سرزمین زیستهاند.
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان داریوش شهبازی، تهرانپژوه پیشکسوت است. او افزون بر کتابهایی با نام «پرسه در دارالخلافه»، «روایاتی از تهران قدیم»، «طهراننامه»، «از الهیه تا دروازه غار»، «پاتوقهای تهران سیر تحول پاتوقها در تهران»، «پاتوقهای تهران از لوطیها تا صادق هدایت»، «سیاحانی که به ایران آمدند»، «تاریخ سکه» و… مجموعهای با مجلدهای بسیار با نام «تهران نامه» دارد. همچنین کتاب چند جلدی «برگهایی از تاریخ تهران» نیز حاوی مطالبی درباره تهران است. با او درباره پیشینه تهران قدیم در روزگاران تاریخی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
*******
نخستین بار نام «تهران» در چه منابع تاریخی ذکر شده و در آن زمان تهران چه جایگاهی داشته است؟
نخستین بار نام تهران در تاریخ بغدادی توسط خطیب بغدادی در ارتباط با ثبت حادثه مرگ ابوحماد یا حافظ تهرانی رازی که در عسقلان شام در سال ۲۷۱ قمری اتفاق افتاد، ثبت شده است. در حدود سال ۴۵۰ یعنی در قرن سوم هجری مرگ حافظ تهرانی رازی اتفاق میافتد اما ثبت این حادثه به عنوان یک محدث قرن سوم، در قرن پنجم رخ میدهد. بعد از این ابن بلخی در فارسنامه در حوالی ۵۰۵ یا ۵۱۰ و در فاصله این پنج سال کتاب فارسنامه را مینویسد که در آنجا باز هم تهران با «یای» نسبت آمده است. انار تهرانی هم در متنهای کهن اهمیت دارد و در توصیف انار نام تهران نیز ذکر شده است. البته از این تاریخ به بعد ما مرتب در اسناد و منابع متون قدیمی نام تهران را به عنوان یک روستا مشاهده میکنیم مثل زکریای قزوینی، یاقوت حموی و کتابهای زیادی حتی سفرنامه کلاویخو و بعدها دلاواله و افراد متعددی که به فراوانی ما میتوانیم در قرون بعد یعنی از قرن ششم به بعد نام تهران کاملاً به عنوان روستا ثبت و ضبط شده است.
چرا تهران ناگهان در مسیر رشد قرار میگیرد؟ نقش شاه تهماسب صفوی در شکلگیری تهران به عنوان یک شهر چه بود؟
در ابتدای قرن هفتم با حمله مغول شهر ری ویران میشود و یک زلزله هم پس از آن اتفاق میافتد. بنابراین ری دوران شکوه و جلال خود را از دست میدهد و تعدادی از اهالی ری به روستای تهران مهاجرت میکنند. البته در نخستین گام کسانی که از تهران به ورامین میروند این ورامین است که حاکمنشین و جانشین ری میشود منتها بعد از یکی دو قرن این اتفاق برای تهران میافتد و تهران گام به گام مراحل رشد را طی میکند.
در سال ۹۶۱ هجری، شاه تهماسب دستور میدهد تا اطراف تهران حصار کشیده شود که این اقدام نشاندهنده اهمیت و توسعه یافتگی این منطقه است. دلایل انتخاب تهران به عنوان محل حصار، به ویژگیهای خاک حاصلخیز و گستره مناسب آن برمیگردد، اما برخی روستاهای دیگر مانند دولاب و علیآباد انتخاب نشدند، زیرا در آن زمان، دفن امامزادگان شیعه در تهران اهمیت زیادی داشت که این موضوع در تصمیمگیری نقش داشت.
در دورههای بعد، شاه عباس و نادر شاه به توسعه و توجه ویژه به تهران پرداختند. نادر شاه در دوره خود، شهر تهران را مورد توجه قرار داد و حتی کریم خان زند قصد داشت تهران را پایتخت کند، اما این تصمیم عملی نشد. سرانجام، آقا محمدخان قاجار، تهران را به عنوان پایتخت انتخاب کرد و این تصمیم موجب رشد سریع شهر شد؛ جمعیت، ساختمانها و زیرساختهای تهران به سرعت توسعه یافت و این روند تا امروز ادامه یافته است.
از پیشینه شکلگیری تهران بگویید یا بهتر بگویم تهران چگونه پایتخت شد؟
در اوایل قرن هفتم هجری در اثر حمله چندباره مغول به ری این شهر پر آوازه از رونق افتاد و بخشی از مردمش کشته شدند، اما تعدادی هم از آنها به دیگر نقاط پناهنده شدند. از آن جمله گروهی به آبادی سرسبز تهران آمدند. این حادثه در تاریخ تهران بسیار بزرگ و عظیم است. از این جهت که آن را باید یکی از عوامل اصلی تشکیل شهر تهران دانست چون در این سرزمین وسیع و حاصلخیز گستره تهران شهر افسانهای ری ویران میشود و بدین ترتیب خلأ عظیمی برای اطراق کاروانیان و مسافران جادهای که از این پهنه میگذرد و مرکزی برای دادوستد کالا برای ساکنان آبادیها شهرهای کوچکتر اطراف پدید میآید و این رخداد بزرگترین شانسی بود که جبر تاریخ به تهرانیهای خوش شانس داد تا با جانشین کردن تهران به جای ری آن خلأ بزرگ را در منطقه پر کنند.
شیرینی گردش روزگار بیشتر آشکار میشود، وقتی دقت شود که همان افراد پناهنده از ری ویران شده چطور به تهرانیهای روستایی کمک میکنند تا با مصالح ساختمانی به جا مانده در ری و استفاده از شیوه معماری خانههای شهری، ساختمانهایی بر روی زمین بنا کنند و همینطور با آموختن و آشنا کردن ایشان با تجارت و طریق شهرداری و شهرسازی، گامهای نخست شهر شدن تهران را چگونه بردارند.
حادثه نخست برای روند رو به رشد تهران است، این دگرگونیها آنقدر ادامه یافت تا با پدید آمدن امامزاده سید اسماعیل، نخستین زیارتگاه تهران، راه را برای پدید آمدن امامزادههای دیگر نظیر یحیی، زید، سید نصرالدین و… هموار ساخت و پس از مدت کوتاهی از کثرت آمد و شد مسافران و اهمیت موقعیت جغرافیایی و بازرگانی و افزونی امامزادگان مدفون در آن آبادی نسبت به همه همسایگان حتی آنان که کهنسالتر و مهمتر از تهران بودند، برتری یافت.
حادثه دوم برای کهن گستره تاریخ ایران، در سال ۹۶۱ قمری اتفاق میافتد. در این سال شاه تهماسب صفوی فرمان میدهد، تهران را صاحب حصاری با چهار دروازده (قزوین در غرب، حضرت عبدالعظیم در جنوب، دولاب در شرق و شمیران در شمال) و ۱۱۴ برج کند. این حصار بر اهمیت تهران بسیار افزود، زیرا پایتخت ایران در آن زمان قزوین بود و یک تهران قدرتمند و محصور میتوانست آذوقه خود و پایتختنشینان را تامین و حفظ کند و هم پیش قراولی باشد در مقابل هجوم دشمنان به قزوین و افزون بر این تهران سرسبزی که شاه تهماسب، هنگام زیارت جد اعلایش امامزاده حمزه، در حضرت عبدالعظیم در آن گاهگاه اردو میزد، شکل آبرومندتری پیدا کند و نیز هنگام شکار سلطنتی در جلگه خوش آبوهوای گستره تهران شاه را استراحتگاهی شاهانه باشد.
سومین حادثهای که برای انتخاب تهران به پایتختی در آینده کمک کرد، تعیین بیگلربیگی برای گستره تهران (محدوده بیگلربیگی تهران از دماوند تا ری را شامل میشد.) توسط شاه عباس صفوی است. در آن زمان بیگلربیگی از مقامات بسیار مهم در سلسله مقامات اداری در حکومت صفویه بود و این حادثه هم در جای خود برای کسب شهرت و اعتبار تهران و جلوه دادن آن در میان دیگر شهرها در روزهای آینده کمک شایانی کرد. بعد از صفویه اوضاع ایران بسیار نا آرام بود. مدتی تهران به تصرف افاغنه در آمد. در دوره افشاریه، نادر شاه پسرش رضاقلیمیرزا را حکمران تهران کرد و در دوره زندیه، ابتدا کریمخان، قصد داشت تهران را پایتخت کند، اما به دلایلی منصرف شد. که این حوادث همگی تأییدی بر اهمیت یافتن تهران در آن عصر است، اما هنوز در این زمان همای سعادت بر سر این شهر فرود نیامده است.
ولی سرانجام پس از صدها سال که از تولد تهران گذشته بود. روز موعود فرا رسید، نوروز سال ۱۲۰۰ هجری قمری، در این روز آقامحمدخان، فرمان داد، سکه زدند و خطبه خواندند و تهران را پایتخت و دارالخلافه خواندند و بدین ترتیب تهران پایتخت ایران شد.
«شرح زندگانی من» (سه جلدی) نوشته عبدالله مستوفی روایتی از زندگی اجتماعی مردم ایران به ویژه تهران در روزگار قاجار و اوایل دوره پهلوی را به تصویر میکشد. چرا خاطرات عبدالله مستوفی منبع مهمی برای شناخت ساختار اجتماعی تهران به شمار میآید؟
تاثیر جایگاه خانوادگی و موقعیت اداری عبدالله مستوفی بر نگاه او به تهران اهمیت بسیاری داشته است. پدر او، حکیم باشی، در دارالشفای تهران، فردی بوده که با دربار و مقامات آن زمان ارتباط داشته است. همچنین خود عبدالله مستوفی نیز در دوران خود در حوزه حکمرانی فعالیت میکرده است. نکته مهم دیگر این است که آثار او بر اساس مشاهدات شخصی و تجربیات مستقیم نوشته شده است، بنابراین میتوان گفت که این آثار از نظر مستندات تاریخی و مردمنگاری ارزشمند هستند. در نتیجه، آثار عبدالله مستوفی به عنوان یکی از منابع معتبر در زمینه تهرانشناسی، تهراننگاری و مردمنگاری مورد استفاده قرار میگیرند و کتاب او یکی از منابع بسیار ارزشمند در حوزه تهرانپژوهی است.
اهمیت کتابهای جعفر شهری برای پژوهشگران تاریخ اجتماعی تهران در چیست؟
اهمیت و ارزش کتابهای مرحوم جعفر شهری برای پژوهشگران تاریخ اجتماعی و مردمنگاری است. این آثار برای درک فرهنگ و زندگی مردم بسیار حیاتی هستند، زیرا اطلاعات و دادههای ارائه شده در آنها به نوعی مردمنگاری و شناخت فرهنگ مردم فولکلور است. در منابع قدیمیتر مانند کتابهای اکسیرتواریخ، منتظم ناصری و ناسخ التواریخ، چنین جزئیات و دادههایی که امروز نیاز داریم، موجود نیستند.
سفرنامهها اهمیت بسیاری دارند، زیرا این نوشتهها توسط افراد بیگانهای که وارد جامعه ما شدهاند، نگاشته شدهاند. این سفرنامهها به دلیل تفاوتهای فرهنگی، لباس، خوراک، رفتار و زبان مردم، اطلاعات دقیقی درباره زندگی روزمره و فرهنگ جامعه ارائه میدهند. این نوشتهها برای ما بسیار ارزشمند و کاربردی هستند، چون به ما کمک میکنند تا بهتر با فرهنگ و زندگی مردم گذشته آشنا شویم. آثار مرحوم جعفری، همانند سفرنامهها، کار مشابهی انجام میدهند و برای تاریخنگاری و مردمنگاری ارزشمند و مفید هستند.
روایت جعفر شهری از تهران با روایت عبدالله مستوفی چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟ و چرا مطالعه همزمان آثار جعفر شهری و عبدالله مستوفی برای فهم جامع تاریخ اجتماعی تهران ضروری است؟
میان روایتهای شهری و مستوفی در زمینه ثبت حوادث، اطلاعات و مسائل مربوط به مردم و فرهنگ در دوران حیاتشان صورت گرفته است. هر دو آنها از افراد مطلع در حوزه تاریخ تهران و صاحب آثار ارزشمند هستند زیرا توانستهاند وقایع و جزئیات مربوط به جامعه و فرهنگ مردم را ثبت وضبط کنند. اما تفاوت اصلی در نوع اطلاعاتی است که هر یک ارائه میدهند. کتاب جعفر شهری بیشتر بر مسائل مربوط به جامعه عادی و مردم معمولی تمرکز دارد و اهمیت بیشتری در ثبت زندگی روزمره و فرهنگ مردم دارد و نوعی مردم نگاری است در مقابل، آثار مستوفی بیشتر به جنبههای اداری و سیستم حکومتی آن زمان میپردازد، و اطلاعاتی درباره دربار، شخصیتهای خاندان قاجار، شاهزادگان و افراد برجسته آن دوره ارائه میدهد و اهمیت بیشتری در تاریخ نگاری دارد این تفاوت به دلیل ارتباط مستقیم مستوفی و پدرش با دیوانسالاران و نخبگان قاجار است، که باعث شده است اطلاعات بیشتری در این حوزه داشته باشد. در نتیجه، هر دو اثر در نوع خود ارزشمند هستند و میتوان شباهتهایی در محتوا و ارزشمندی آنها مشاهده کرد، اما هر کدام بر جنبههای متفاوتی از تاریخ و جامعه تمرکز دارند.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید