1404/5/12 ۱۱:۲۷
در متون تاریخی، پیریزی قزوین به دوره ساسانی نسبت داده شده و عللی برای آن ذکر شده است. عوامل پایهگذاری شهر چه متکی بر فرضیات تاریخی و یا افسانهپردازی باشند، بر مقطعی تاریخی، بی مقدمه و ناگهانی استوار هستند. این بدان معنا است که پایهگذاری شهر بیتوجه به زیست بوم و سوابق زیستی تلقی شده است.
طاهره مهری: کتاب «خوانش قزوین در بستر فلات ایران؛ هزاره هشتم تا قرن هشتم قبل از میلاد (ادوار پیش از تاریخ)» تالیف مهرزاد پرهیزکاری از سوی انتشارات رهآوردمهر به بازار کتاب آمد.
این کتاب با پیشگفتار، مقدمه و سخن آغازین شروع میشود و به جغرافیای باستانی سرزمین قزوین، دشت قزوین پیش از ۴۵۰۰ قبل از میلاد، دشت قزوین از ۴۵۰۰ تا ۳۰۰۰ قبل از میلاد و دشت قزوین از ۳۰۰۰ تا ۸۰۰ قبل از میلاد در چهار فصل و تعدادی زیربخش در هر فصل میپردازد.
نقش دشت قزوین در تمدن ایران شناخته شده است. کاوشهای مستمر باستانشناسی که از سال ۱۳۴۹ ش توسط دکتر عزتالله نگهبان به منظور کارآموزی دانشجویان رشته باستانشناسی دانشگاه تهران پایهگذاری شده بود، اطلاعات مهمی را از سه محوطه پیش از تاریخ دشت قزوین آشکار ساخته است. عمده اطلاعات به دست آمده از تپهها و محوطههای باستانی زاغه، قبرستان و سگزآباد، حاصل کاوشهای اساتید و پیشکسوتان عرصه باستانشناسی ایران، دکتر عزتالله نگهبان، دکتر صادق ملک شهمیرزادی، دکتر یوسف مجیدزاده و دکتر حسن طلایی است که به صورت پراکنده در مقالات و کتابهای باستانشناسی منتشر شده است. اهمیت گرد آمدن اطلاعات معماری محوطههای یاد شده و تحلیل آنها به منظور فهم هر چه بیشتر بستر معماری شهر قزوین و سیر تطور معماری سرزمین ایران، عامل تاثیرگذاری در جهت موافقت و حمایت از پژوهش در خصوص معماری دشت قزوین بود.
نوشتن درباره معماری پیش از تاریخ، کاری بس دشوار است. فقر سابقه نگارش در این زمینه، قلت تعداد محوطههای کاوششده، بقایای اندک و فرسوده آثار معماری و رجحان سفال، اشیاء و تدفین نسبت به معماری در نظر اغلب باستانشناسان موجب شده تا معماری پیش از تاریخ ایران در محاق قرار گرفته و کمتر به عنوان یک مقوله مستقل، همچون معماری ادوار تاریخی و اسلامی، مورد توجه واقع شود. قصور نظام آموزشی در فهم معماری و اهمیت آن در باستانشناسی و همچنین در تربیت محققین معمار و سوق آنها به سمت فهم معماری پیش از تاریخ از دیگر عوامل کمتوجهی به معماری این دوره بنیادین است. حاصل آنکه تاکنون کمتر مطالعهای در خصوص معماری پیش از تاریخ، حتی در حد بضاعت داشتهها، صورت گرفته است.
گزارشهای منتشر نشده، گزارش و مقالات ترجمه نشده، پراکندگی مقالات، اشارات اندک در کتابهای تخصصی و صعوبت دسترسی به اطلاعات موجب شده تا تحقیق معماری پیش از تاریخ با موانع بازدارنده بسیار مواجه شود. به همین سبب تعداد متون (کتاب و مقاله) مقوله یادشده اندک است. این وضعیت نه فقط در سطح کلان برای معماری پیش از تاریخ فلات ایران، بلکه در سطح منطقهای و بومی نیز صادق است. کتاب حاضر در پاسخ به نیاز آنچه بیان شد، به صورت اختصاصی به معماری پیش از تاریخ دشت قزوین میپردازد.
زادروز شهر از تاریخ پایهگذاری آن حسابداری میشود، ولی این پیدایش، آفریننده تمامی شاخصهها و ویژگیهای شهر نیست. فیالواقع ریشههای ناپیدای بستر جغرافیایی و تاریخی (ژن) از دهها، صدها و هزاران سال قبل از زایش شهر، بر ذات آن تاثیرگذار است. دیرینگی ریشهها را نمیتوان برای طول عمر شهر منظور داشت، اما با شناخت ریشهها میتوان بر ویژگیهای شهر و علل پیدایش و چگونگی شکلگیری آن وقوف بیشتری یافت. در متون تاریخی، پیریزی قزوین به دوره ساسانی نسبت داده شده و عللی برای آن ذکر شده است. عوامل پایهگذاری شهر چه متکی بر فرضیات تاریخی و یا افسانهپردازی باشند، بر مقطعی تاریخی، بی مقدمه و ناگهانی استوار هستند. این بدان معنا است که پایهگذاری شهر بیتوجه به زیست بوم و سوابق زیستی تلقی شده است. با توجه به شناخت نسبی از جوامع و حکومتهای پیشین، میدانیم که دانش ساخت ابنیه و شهرها مبتنی بر تجارب و دارای سیری مستمر و پیوسته بوده است.
جغرافیای باستانی سرزمین قزوین
فلات ایران سرزمین پهناور مرتفعی است که مرزهای کنونی ایران، افغانستان و قسمتی از بلوچستان (واقع در کشور پاکستان) را دربرمیگیرد. این فلات قسمتی از سلسله زمینهای وسیع مرتفعی است که در تمام طول آسیا از مدیترانه تا باب برنگ کشیده شده است. در شمال فلات ایران کوههای آذربایجان، رشته کوه البرز، کوههای خراسان و هندوکش قرار دارند که در مجاورت دریای خزر و ترکستان غربی واقع شدهاند. در غرب، فلات ایران از کوههای زاگرس آغاز شده و در جنوب غرب به جلگه بینالنهرین میپیوندد. در جنوب خلیجفارس و دریای عمان فلات ایران را محدود کرده و در جنوب شرق از طریق بلوچستان به جنوب کوهستان سلیمان منتهی میشود. کوههای سلیمان که تقریباً امتدادی شمالی و جنوبی دارند. ضلع شرقی فلات ایران را شکل داده و این سرزمین را از دشت پنجاب و دره رودخانه سند جدا میکنند.
فیشر در تقابل مینویسد: «بر حسب جغرافیای طبیعی، ایران بخش وسیعی از یک منطقه گسترده کوهستانی در غرب را دربرگرفته است که از آسیای صغیر شرقی و قفقاز تا جلگههای پنجاب امتداد مییابد. برخی از نگارندگان از کل این اراضی مرتفع به عنوان فلات ایران سخن راندهاند؛ علیرغم این واقعیت که […] برخی نویسندگان آمریکایی و انگلیسی اصطلاح «فلات» را به طریقی کلی و برای کل توده اراضی مرتفع به کار بردهاند؛ در صورتی که جغرافیدانان آلمانی و فرانسوی […] مایلند تا این اصطلاح را برای حوزههای مرکزی در داخل ایران به کار برند و از همین رو، از حلقهای از اراضی مرتفع احاطهکننده به عنوان منطقه مشخص و تا حدی کوهستانی مجزا سخن میرانند.»
از دیدگاه نگارنده حاضر زمینهای وجود ندارد که بتوان اشاره به فلات ایران را گونهای تعمیم داد که اراضی مرتفع افغانستان و غرب پاکستان را هم شامل شود. […] در واقع وجود رشته کوههای شمال- جنوب، حوزههای کویری در جنوب را از اراضی پست هیلمند جدا میسازد- رشتهکوههایی که گرچه باریک و بیتاثیرند، اما معالوصف شالوده منطقاً دقیقی برای تقسیمبندی به حساب میآیند. بنابراین میتوانیم با قوت با تعابیر و اصطلاحات کاملاً طبیعی، از یک منطقه مرتفع ایرانی سخن بگوییم که با واحد سیاسی موجود نیز مطابقت دقیق داشته باشد.»
با توجه به نظرات طرح شده توسط فیشر، حدود فلات ایران بر پایه عوارض طبیعی (ارتفاعات و دریاها) نهاده شده و اختلافنظرها عمدتاً بر روی محدوده شرقی فلات ایران است. محدوده موصوف کوههای مرتفع سلیمان واقع در کشور پاکستان، یا چینخوردگیهای کمارتفاع واقع در مرزهای سیاسی شرق ایران بیان شده است. در گستره یکم بخشی از خاک کشورهای پاکستان و افغانستان در فلات ایران واقع شده و در گستره دوم فلات ایران تقریباً منطبق با مرزهای سیاسی ایران است. حدود فلات ایران تعریفی جغرافیایی است و بر گستره ایران فرهنگی منطبق نیست.
دشت قزوین پیش از ۴۵۰۰ قبل از میلاد
قدیمیترین شواهد باستانشناسی ایران به دوره پارینهسنگی قدیم بازمیگردد، که مشخصه آن اولین ابزارهای تراشیده شده از سنگ به دست انسان است. بازماندههای فرهنگی دوره ذکر شده، دستکم در چهار منطقه شمال خراسان (کشفرود)، سیستان (فرهنگ لادیزی)، آذربایجان و دامنههای زاگرس شناسایی شده است. با انقراض تدریجی انسانهای راست قامت در حدود ۲۰۰ هزار سال قبل، دوره پارینه سنگی میانه آغاز میشود. این دوره از نظر تاریخی، دوره انسانهای نئاندرتال و انسانهای اندیشمند دانسته میشود و پایان آن حدود ۴۰ هزار سال قبل همزمان با انقراض انسان نئاندرتال، است. دوره پارینه سنگی جدید در خاورمیانه بین ۳۵۰۰۰-۴۰۰۰۰ سال پیش تا ۱۴۰۰۰ سال قبل از میلاد دانسته میشود. از ویژگیهای مهم این عصر، افزایش قابل توجه جمعیت و ساخت ابزارهای جدید با کاربردهای دقیقتر و متنوعتر نسبت به گذشته است. همچنین به نظر میرسد گسترش و توسعه جلوههای هنری و تظاهرات مذهبی بیش از هر چیز فرهنگهای این دوره را تحت تاثیر قرار داده است.
دشت قزوین از ۴۵۰۰ تا ۳۰۰۰ قبل از میلاد
در آغاز هزاره چهارم قبل از میلاد، بشر به طور محسوس داخل عهدی شد که مشخصه آن استعمال بیشتر فلزات است. (گیرشمن، ۱۳۴۴، ص ۲۰) در این دوران که روستاها وسیعتر شده و جمعیت ساکن در فلات ایران افزایش یافته بود، تولید گندم مهمترین بخش فعالیتهای کشاورزی را تشکیل میداد. گندم و جو را با داسهایی که دارای دستههای چوبی یا استخوانی و تیغههایی از سنگ چخماق بودند، درو میکردند. رایجترین نوع گندم در فلات ایران گندم ایمر بود. چون جدا کردن پوست این نوع گندم آسان نبود، برای به دست آوردن آرد، آن را کاملاً و در چندین مرحله در هاون میکوبیدند و در هر مرحله آرد را غربال میکردند تا دانههای درشت سبوس از آن جدا شود. خمیر گندم ایمر به سهولت تخمیر نمیشد، لذا به نظر میرسد از گندم ایمر بیشتر نانهای پهن به عمل میآمد. خمیر را با دست شکل میدادند و آن را روی یک ساج یا درون یک اجاق گلی میپختند. مدارک و شواهدی دال بر پخت نان به صورت پراکنده از بقایای باستانی دوره مس سنگی یافت شده است. غلات سبوسدار اغلب به صورت سنبله، انبار و جدا کردن دانهها از سنبله به صورت فعالیتی روزانه هنگام تهیه غذا انجام میشد. برخلاف غلات و حبوبات که شواهد استفاده از آن در دوره مس سنگی در محوطههای مختلف فلات ایران به دست آمده است، آثار استفاده از میوهها به ندرت یافت شده است.
معماری فلات ایران در ۴۵۰۰-۳۰۰۰ ق.م
معماری و ساخت روستاها در فلات ایران، متناسب با نیازها و دستاوردهای بشری طی هزارههای پنجم و چهارم قبل از میلاد، تجربیات جدیدی را توسط فلاتنشینان به منصه ظهور رسانده است. نمونههای به دست آمده از روستاها حاکی از تغییرات تدریجی در معماری مسکن و ساختار روستاها، از دوره نوسنگی و اواسط مس سنگی تا عصر مفرغ است. پراکندگی و نمونههای اندک به دست آمده، اطلاعات ناچیزی را از این تغییرات معلوم میدارد، اما همین اطلاعات محدود نیز مبین عدم همرسانی روند تغییرات و تجربیات معماری در سطح فلات ایران بوده است، تمدن همسایه غربی و جنوب غرب فلات ایران، نیاز به زمانی طولانی داشت تا با تجربیات معماری (و تمدنی) حوزههای فلات درآمیزد و امپراتوریهای بزرگی را پایهریزی نماید که در گذر از معماریهای بومی، معماری رسمی پیشرفتهای را به جهان معرفی نماید.
دشت قزوین از ۳۰۰۰ تا ۸۰۰ قبل از میلاد
آغاز عصر مفرغ ایران به صورت نسبی در اوایل هزاره سوم قبل از میلاد یا چند سده پیشتر (حدود ۳۴۰۰ ق.م) دانسته میشود. (طلایی، ۱۳۸۷ الف، ص ۳۹؛ فاضلی نشلی، ۱۳۹۸، ص ۴۴-۴۵) اطلاعات عصر مفرغ در شمال مرکزی ایران اندک و ناهمگون است. سیلک IV، حدود اوایل هزاره سوم قبل از میلاد، دوره مذکور را آشکار میسازد. بعد از تاریخ ذکر شده، استقرار دیرپای جوامع انسانی، با گذشت حدود ۳۰۰۰ سال، در این محوطه متروک شده است. در پایان هزاره چهارم قبل از میلاد، در تپه قبرستان دشت قزوین، استقرار دوره مس سنگی متوقف شده و تا عصر مفرغ ادامه نیافته است. تپه حصار دامغان که شرقیترین منطقه شمال مرکزی ایران است، در طول هزاره چهارم، سوم و اوایل هزاره دوم قبل از میلاد مسکونی بوده است. این محوطه در حدود ۱۷۰۰ ق.م متروک شد و تا دوران تاریخی هیچ اثری از استقرار در آن کشف نشده است.
قرهتپه سگزآباد در دشت قزوین، که یکی دیگر از محوطههای حفاری شده در شمال مرکزی ایران به شمار میآید، در تحتانیترین لایهها، شروع استقرار مفرغ متاخر (حدود ۲۰۰۰-۱۵۰۰ ق.م) را نشان میدهد. بدین ترتیب در طول هزاره سوم قبل از میلاد، یک دوره فترت طولانی در شمال مرکزی ایران آشکار میشود. (طلایی، ۱۳۸۷ الف، ص ۱۳۱) بر این اساس آنچه مشهود به نظر میآید، در هر دو منطقه نیمه خشک و خشک شمال مرکزی، دوران مفرغ قدیم و میانی با افت محسوسی در ساختارهای فرهنگی مواجه بوده و از تعداد استقرارها به طور محسوسی کاسته شده است. مساحت محوطههای پیدا شده نیز به ندرت به ۲ هکتار میرسد؛ لذا افزایش و یا تمرکز جمعیت در این دوران، منتفی است. با توجه به یافتههای قرهتپه سگزآباد، بیشتر محوطههای عصر مفرغ منطقه، مربوط به دوران مفرغ متاخر هستند.(طلایی، ۱۳۸۷ ب، ص ۲۰)
در عصر مفرغ، که فرهنگ ایران به آرامی در تعاملی دوجانبه با حوزههای پیرامونی بود، دشت غنی بینالنهرین وارد دوره تاریخی شد و تمدنهای پادشاهی دنیای باستان پدید آمدند. با توسعه حیات این امپراتوریها که مبتنی بر اقتصاد مدنی بودند، بر نیاز به مواداولیه برای ساخت ابنیه، امور عامالمنفعه، جنگافزار و… افزوده میشد. با گسترش قدرت اقتصادی، مقادیر عظیمی از مصنوعات در مراکز مختلف بینالنهرین ساخته و آن جوامع را وادار میکرد که بیش از پیش در جستجوی بازارهای فروش برآیند.
معماری دشت قزوین در ۳۰۰۰-۸۰۰ ق.م
از تپهها و محوطههای پیش از تاریخ دشت قزوین متعلق به دوره زمانی سالهای ۳۰۰۰ تا ۸۰۰ قبل از میلاد، قرهتپه سگزآباد، تپه شیزر و تپه شیرهپزخانه، به همراه دوشان تپه متعلق به محوطه ازبکی، مورد کاوش قرار گرفته است و اطلاعاتی از معماری آنها در دست است. پراکندگی تپهها و محوطههای نامبرده که در چهار سوی دشت قزوین واقع شدهاند، قابل توجه است. تپه سگزآباد در جنوب دشت قزوین، تپه پیزر در (جنوب) غرب، تپه شیرهپزخانه در شمال و دوشان تپه در شرق دشت قزوین واقع شدهاند.
کتاب «خوانش قزوین در بستر فلات ایران؛ هزاره هشتم تا قرن هشتم قبل از میلاد (ادوار پیش از تاریخ)» تالیف مهرزاد پرهیزکاری با ۳۰۰ صفحه و شمارگان ۳۰۰ نسخه از سوی انتشارات رهآوردمهر منتشر شد.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید