1393/7/15 ۱۰:۰۴
چهارم دی ماه 1310 در اهواز و در خانوادهیی كه از بركت زحمت، دستش به دهانش میرسیده است، متولد میشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اهواز میگذراند. از 10- 12 سالگی همه تعطیلات تابستان را كار میكند. در آن گرمای نفسبر اهواز. تنها در مرداد ماه 1320 با پدر به مشهد میرود. متفقین خوزستان را تصرف میكنند و سفر زهر میشود. دبیرستان را كه تمام میكند گرفتار سیاست میشود، مثل دیگران. به زندان میافتد و فرصت ادامه تحصیل از دست میرود. پس از آزادی به سربازی میرود و باز گرفتار زندان میشود. در لشكر دوی زرهی و زندان عمومی، دورادور شاهد محاكمهها و تیربارانهای گروه اول افسران حزب توده است. از آنجا به زندان پادگان شیراز منتقل میشود و بعد زندان جهرم و آخر سر تبعید دو، سه ساله به بندر لنگه.
دكتر علی اصغر عطاءاللهی: چهارم دی ماه 1310 در اهواز و در خانوادهیی كه از بركت زحمت، دستش به دهانش میرسیده است، متولد میشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اهواز میگذراند. از 10- 12 سالگی همه تعطیلات تابستان را كار میكند. در آن گرمای نفسبر اهواز. تنها در مرداد ماه 1320 با پدر به مشهد میرود. متفقین خوزستان را تصرف میكنند و سفر زهر میشود. دبیرستان را كه تمام میكند گرفتار سیاست میشود، مثل دیگران. به زندان میافتد و فرصت ادامه تحصیل از دست میرود. پس از آزادی به سربازی میرود و باز گرفتار زندان میشود. در لشكر دوی زرهی و زندان عمومی، دورادور شاهد محاكمهها و تیربارانهای گروه اول افسران حزب توده است. از آنجا به زندان پادگان شیراز منتقل میشود و بعد زندان جهرم و آخر سر تبعید دو، سه ساله به بندر لنگه.
در بازگشت به اهواز به عریانی میبیند كه تب پول جای تب سیاست را گرفته است. اكنون 27 سال دارد، بیكار و از نظر حاكمیت فاقد حیثیت و حقوق اجتماعی است. عاقبت به كمك دوستان استخدام میشود، در مقام سرپرست حوزه عمرانی لرستان. روستاهای آنجا را میگردد تا 1339 كه بیكار میشود. در مقام «كارشناس امور اجتماعی و شركتهای تعاونی روستایی» در شركت «ایتال كنسولت» به جیرفت میرود، اما انباردار و سرانجام گارژدار ماشینآلات كشاورزی و اتومبیلهای شركت میشود. استعفا میدهد و به اهواز برمیگردد، بعد شغلهای دیگر؛ كارمند شهرداری اهواز تا زمستان 45، «سازمان زنان ایران» در پایتخت، نویسنده برنامههای رادیویی، كارمند موسسه تولید و پخش پوشاك تا بهمن 57 كه بازخرید میشود و خانهنشین. بعضی از شغلهای دیگرش را هم نام میبرم؛ كارگری (آجرتراشی و بندكشی)، شاطری نانوایی، كارآموزی فنی در شركت نفت (A. T. S)، بارنامهنویسی، منشیگری تجارتخانه، پارچهفروشی، ... مقاله نویسی و سردبیری روزنامههای محلی و...
چهار فرزند دارد. پسران؛ سیامك و بابك كه زن گرفتهاند و عكاس و دستیار كارگردانهای مشهورند و دختران؛ سعیده و سارك كه شوهر كردهاند. با همسرش زندگی میكرد «مادام و موسیو»- میدان 22- بزرگراه رسالت، تهران. روزها تا ساعت یك بعدازظهر كار میكرد. تعدادی داستان كوتاه، چند رمان تمام و نیمهتمام دیگر نیز دارد كه چاپ خواهند شد. چند تایی هم فیلمنامه دارد. رمان همسایهها و برخی داستانهای كوتاه او به روسی و برخی دیگر به انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و ارمنی ترجمه شدهاند.
احمد محمود اگرچه در مجموعههای اولش «مول» (1336)، «دریا هنوز آرام است» (1339) و «بیهودگی» (1341) تحت تاثیر نویسندگان پیش از خود در میدانی محدود قلم میزند، اما بسیار زود از زیر این تاثیر و مسدودیت این محدودیت در میآید و با روایت از زندگی محدود مردم فقیر ولایت در آثار میانیاش؛ «زایری زیر باران» (1346)، «پسرك بومی» (1350) و «غریبهها» (1350) رفته رفته در رگهای خشك «جنوب» خون میدمد و با گردش دوربین قلم قدرتمند خود در روستاها و شهرها، خانهها و كارخانهها، چهرههای تمام رخ مردم محروم را اعم از كارگران، كشاورزان، بیكاران، معتادان و... نشان میدهد. تا سالهای نخستین دهه 50، آنگاه كه احساس میكند زمان نوشتن همسایههاست
(حقوقی، 354:1377). همسایهها هم مشهورترین و دلنشینترین داستان احمد محمود و هم یكی از رمانهای مشهور ایرانی است.
... همسایههای محمود از غنای دستاوردهای رمان تاریخگرا خبر میدهد. سبك او آنچنان درخشان است كه در پی خود موجی از رمانهای شرح احوالی[را] پدید میآورد (عابدینی، 1368: 76).
«مدار صفر درجه»-دیگر رمان مهم محمود-با مرگ بابان برادر باران-هر دو از شخصیتهای اصلی داستان-آغاز میشود. با جمله؛ «كوسه! زد، زد و برد!» و با جمله، «مائده... پیروز را از باران گرفت»، پایان میگیرد. داستان با مرگ آغاز میشود و با زندگی پایان میگیرد. پیروز فرزند مشترك منیجه و نامدار است. منیجه در تسخیر كلانتری سه كشته شده است و نامدار در جایی دیگر دنبال كاری دیگر است. پیروز به بلقیس، خواهر باران میرسد كه شوهرش نوذر هنگام رانندگی اجباری با جیپ كلانتری، خود و چند نفر دیگر را آگاهانه و به عمد به كشتن داده است.
گرچه چند گروه مختلف اجتماعی- سیاسی، این داستان را شكل دادهاند و در میانشان كسانی هستند كه گاهی قهرمان داستان نمود میدهند، در واقع قهرمان اصلی این رمان كل جامعه است.
مدار یعنی جای دور زدن. مدار صفر درجه یعنی مدار قطبی. مدار جای گردش است. گردیدن گاه است. مدار صفر درجه یعنی جایی كه به دور خود میگردی. خود را دور میزنی. موازی استوا هستی، موازی قطب شمال هستی، موازی مدار رأسالسرطانی. مداری، اما صفری. خطی فرضی را در گردش انتقالی به دور خورشید طی میكنی اما صفری.
در این رمان نویسنده از روبهرو به حوادث نگاه میكند و شكلگیری شخصیتها و فضاسازی را در عمل و حركت نشان میدهد و با گفتوگویی هدایتكننده- جملههای كوتاه، بیشتر از وجه اخباری هر یك از شخصیتهای قصه را نیز ترسیم میكند و در عمل نشان میدهد. توضیح نمیدهد، توصیف هم نمیكند، فضاسازی و شخصیتپردازی نیز غالباً به عهده گفتوگوهاست. محمود در پاسخ لیلی گلستان میگوید: «…داستان تعریف حركت نیست، تعریف است در حركت» (ص 133)، «خواستهام از طریق زبان، حركت نشان داده شود، حتی فضا ساخته شود» (ص 124).
گرایشهای دیارگرایی در آثار احمد محمود گاهی كمرنگ و گاهی پر رنگ دیده میشود و این بدان معنا نیست كه بگوییم او دیارگراست. شاید از این رو نیز باشد كه احمد محمود همچنان علمدار مكتب جنوب است، روشن است كه نباید دیارگرایی را با جغرافیاگرایی اشتباه كرد چرا كه جغرافیاگرایی از نظر علمی درست نیست.
انسان متمدن [اما] به قدری بر محیط طبیعی خود مسلط شده است كه دیگر تحولات طبیعی از قبیل شب و روز و توالی فصول در زندگی او تاثیر مهمی نمیگذارند. جامعه است كه همه وجوه زندگی انسانی و حتی چگونگی و دامنه تاثیر عوامل طبیعی را تعیین میكند... بنابراین محیط طبیعی در عرصه زندگی اجتماعی عامل قاطع و تعیینكننده نیست، بلكه خود زیر سلطه جامعه است (همان: 114 و 115). بیسبب نیست كه محمود در مدار صفردرجه، جامعه را قهرمان داستان گرفته است.
آثار احمد محمود:
1-مول/ مجموعه قصه/ 1336
2-دریا هنوز آرام است/ مجموعه قصه/ 1339
3-بیهودگی/ مجموعه قصه/ 1341
4- زائری زیر باران/ مجموعه قصه/ 1346
5- پسرك بومی/ مجموعه قصه/1350
6- غریبهها/ مجموعه قصه/ 1350
7-همسایهها/ رمان/ 1353
8-داستان یك شهر/ رمان/ 1358
9-زمین سوخته/ رمان/ 1361
10-دیدار/ مجموعه داستان/1369
11- قصه آشنا/ مجموعه داستان/ 1370
12- از مسافر تا تبخال/ گزیده داستانهای سالهای 35 تا 53/1371
13- مدار صفر درجه/ رمان/ 1372
14- دو فیلمنامه/ 1374
15- حكایت حال /گفتوگوی احمد محمود با لیلی گلستان/ 1374
16-آدم زنده/داستان/ 1376
17- درخت انجیر معابد/ رمان/ 1379
و بسیاری كارهای چاپ نشده
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید