1397/2/29 ۱۵:۰۵
فرهنگستانهای زبان، عموماً پیامد گسترش اندیشههای ملیگرایی در اروپا در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی محسوب میشوند. در این برهه زمانی بود که به موازات ایجاد دولتهای جدید، مقولاتی مانند زبان ملی نیز در افق سیاسی و فرهنگی آنها مجال ظهور و بروز یافت. ایجاد فرهنگستانها در کشورهای اروپایی بر چنین زمینهای و برای توسعه و بهبود زبان ملی هر کشور بود.
نگاهی به تاریخچه واژه گزینی به انگیزه سالگرد تأسیس فرهنگستان اول زبان
فرهنگستانهای زبان، عموماً پیامد گسترش اندیشههای ملیگرایی در اروپا در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی محسوب میشوند. در این برهه زمانی بود که به موازات ایجاد دولتهای جدید، مقولاتی مانند زبان ملی نیز در افق سیاسی و فرهنگی آنها مجال ظهور و بروز یافت. ایجاد فرهنگستانها در کشورهای اروپایی بر چنین زمینهای و برای توسعه و بهبود زبان ملی هر کشور بود. بخشهایی از میراث این تحولات فکری همچون اندیشه ملیگرایی در سده نوزدهم بواسطه مراودات ایران با اروپا و امپراطوری عثمانی به ایران عصر قاجار نیز وارد شد. ناکامیها و شکستهای نظامی، عقبماندگیهای اقتصادی و صنعتی و بحرانهای سیاسی بستر مساعدی برای رشد و گسترش اندیشههای ملیگرا بر پایه باستانگرایی در ایران فراهم کرد. یکی از مهمترین وجوه این ملیگرایی باستانگرا، پیراستن زبان فارسی از لغات بیگانه و بخصوص با تأکید بر حذف لغات عربی از آن بود که پایههای جنبشی ادبی را بنیان نهاد که به جنبش سرهنویسی مشهور شد.
سرهنویسی از عصر ناصری تا رضاشاهی
اگرچه پیجویی سرهنویسی در زبان فارسی ما را به زمانی دورتر و به دوران مغولان هند و صفویان ایران بازمیگرداند که شاخهای از زرتشتیان، رساله مجعول دساتیر را تدوین کردند لیکن جنبش سرهنویسی فارسی که بعدها به تشکیل فرهنگستان ایران در سالهای سلطنت «رضاشاه» انجامید، بر بستر پیشگفته و از اواسط دوران قاجارها شکل گرفت. جالب آنکه یکی از مهمترین پرچمداران عملی این جنبش، شاهزادهای قاجاری به نام «جلالالدین میرزا» بود.
شاهزاده جلالالدین میرزا پنجاه و پنجمین فرزند «فتحعلیشاه» قاجار و متولد 1242 هجری قمری بود. شاهزاده دستی در ادب و تاریخ داشت و زبان فرانسه میدانست. گاهی شعر نیز میسرود. فعالیت ادبی جلالالدین میرزا وجوهی دیگر هم داشت، او در انتشار اشعار کسانی که مشهور به تمایلات ضدشرعی بودند، تلاش میکرد. بهطور مثال در سال 1272 هجری قمری، کلیات «میرزا حبیبالله شیرازی» متخلص به قاآنی را به چاپ سپرد و در پایان این مجموعه، اشعاری از «میرزا عباس فروغی بسطامی» را که مشهور به بیمذهبی بود، برای نخستین بار منتشر کرد.
برخی جلالالدین میرزا قاجار را بنیانگذار عملی باستانگرایی در ایران جدید میدانند. البته به لحاظ نظری، او وامدار اندیشههای نویسندگانی چون «میرزا فتحعلی آخوندزاده» بود که بر او تأثیر عمیقی نهاده بودند. این نویسندگان به خطا تمام عقب ماندگی ایران را به حمله اعراب و ورود اسلام به ایران تقلیل میدادند. از اینرو در نظر ایشان چاره ایران در بازگشت به سرچشمههای تمدن باستانی بود.
براین اساس از مهمترین وجوه این گرایش نزد ایشان، پیراستن زبان فارسی از لغات بیگانه بخصوص لغات و واژگان عربی بود. جنبش سرهنویسی بر چنین بستر و زمینهای تکوین یافت و بالید. نخستین نمونه بارز این جنبش، کتاب «نامه خسروان» به قلم جلالالدین میرزا در باب تاریخ ایران باستان بود. این کتاب اگرچه به لحاظ ارزش تاریخی، چندان ارج و منزلتی ندارد اما از نظر شیوه نگارش، قلم نویسنده و لغات و ترکیبات به کار رفته، نخستین جرقه جنبش سرهنویسی در فارسی است و اهمیتی فراوان دارد.
از انقلاب مشروطه به بعد، این رویه به یکی از دغدغههای جدی بخش عمدهای از منورالفکرهای ملیگرا و عرب ستیز ایران تبدیل شد و میراث آن به دوره رضاشاه رسید. در دوران سلطنت رضاشاه و در فضای فرهنگی آن دوره که باستانگرایی در قالب ملیگرایی بر تمامی اصلاحات و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی چیرگی داشت، توجه به باستانگرایی ادبی و بهطور خاص سرهنویسی و پرهیز از کاربرد واژههای بیگانه بویژه کلمات عربی به شکل جدیتر و رسمیتری مورد توجه قرار گرفت و نابسامانیهایی که در این کار پدید آمد، باعث شد تا زمینه تشکیل یک مجمع علمی برای گزینش و ابداع واژگان فارسی فراهم شود.
سرهنویسی ناسره
با بالاگرفتن تب باستانگرایی در دوران سلطنت رضاشاه، جنبش سرهنویسی نیز این بار با حمایت دستگاه حکومتی، رونقی بیسابقه یافت و به نقطه اوج رسید. از پرچمداران بزرگ و صاحبنظر این جنبش در این روزگار، میتوان به «ذبیحالله بهروز» و «احمد کسروی» اشاره کرد.
ذبیح الله بهروز در این زمینه کتاب «زبان ایران؛ فارسی یا عربی» را نوشت و در آن از آمیختگی زبان عربی با فارسی بهعنوان علتالعلل انحطاط و عقبماندگی علمی و فرهنگی ایران سخن گفت. احمد کسروی نیز اندیشههای خود در این باب را در مقالاتی متعدد و بویژه در رساله «زبان پاک» شرح داد. کسروی که پراکندگیهای فرهنگی و اعتقادی ایرانیان را از مهمترین موانع پیشرفت ایران و تحقق مفهوم ملت در ایران میانگاشت بر وحدت زبانی و اعتقادی بهعنوان اساس وحدت سیاسی انگشت مینهاد و آرمان خود را در شعار «یک دین، یک زبان، یک درفش» خلاصه میکرد.
رضاشاه، خود نیز در خصوص زبان فارسی تعصبی ویژه داشت. چنانکه در روزگار پیش از پادشاهی و در سالهای تصدی وزارت جنگ و رئیسالوزرایی گامهایی در جهت اندیشه اصلاح و پیراستن زبان فارسی برداشت. وی در دی ماه سال 1300 هجری شمسی با صدور حکمی، پارهای از اسامی و اصطلاحات نظامی اروپایی رایج در نظام ایران را حذف کرد و با اصطلاحات فارسی جایگزین کرد. چندی بعد و در زمان ریاستالوزرایی نیز در سال 1303 انجمنی با حضور نمایندگان وزارتخانههای جنگ و معارف و هنر و صنایع مستظرفه تشکیل داد تا با وضع لغات و اصطلاحات جدید، نیازهای ارتش نوین را برطرف کنند. از اعضای این انجمن میتوان از دکتر «عیسی صدیق اعلم»، «غلامرضا رشید یاسمی»، «یحیی دولتآبادی»، «غلامحسین رهنما»، «سرلشکر عباسقلی جلایر» و... نام برد. انجمن در مدت کوتاه فعالیت خود و تا پایان سال 1303 بیش از سیصد لغت تازه در حوزه نظامی وضع کرد. واژههای شایعی چون گردان، آتشبار، خلبان، هواپیما و... یادگارهای این انجمن بودند.با شروع سلطنت رضاشاه و مطرحشدن ملیگرایی باستانگرا و قومگرا بهعنوان ایدئولوژی حکومتی، اصلاح زبان و سرهخواهی بتدریج دچار افراط و انحراف شد. تندرویهایی که سرهخواهان در جعل و وضع واژههای فارسی در برابر واژههای بیگانه و بخصوص تعصبی که در زدودن واژههای عربی به خرج میدادند، پارهای از دانشوران و ادیبان ایرانی را نسبت به آینده زبان فارسی بیمناک و نگران کرد.
جنبش سرهنویسی که با فرمان رضاشاه در سال 1312 اوج و شدتی بیسابقه گرفته بود، میدان اصلاح زبان را عملاً در اختیار کسانی قرار داد که در ستیز با زبان و فرهنگ عربی تعصبی عجیب داشتند. بدتر از آن اینکه در جعل واژههای تازه نیز سلیقهشان به غایت زمخت و ناهنجار بود. «احمد سمیعی گیلانی» این وضعیت را چنین تشریح و توصیف کرده است: «زبان پرسابقه ما که حامل فرهنگی پرمایه و درخشان است در معرض خطر تجاوز کجاندیشی مشتی نااهل قرار گرفته بود که به بهانه اصلاح و پرورش آن و از طریق وارد کردن عناصر مهجور و نامأنوس درصدد وضع لغات و اصطلاحات و نشاندن آنها به جای کلمات عربیالاصل برآمدند که حاصل کار آنها ذوق سالم را آزار میداد. این سرهگرایان جواز «حسبالامر جهان مطاع همایونی» را سپر دفاع از جهل و تعصب و کجذوقی خود میساختند و برساختههای ناساز و بیاندام خود، از مجاری بخشنامههای اداری تحمیل میکردند.»
تندرویها و شتابکاریها به اندازهای بود که «علیاصغر حکمت»کفیل وقت وزارت معارف در بخشنامهای رسمی به همه وزارتخانهها نسبت به پیامدهای زیانبار چنین روندی هشدار داد.
این همه، محافل علمی را به سوی تشکیل مجامعی تخصصی سوق داد تا با سد کردن راه شتابزدگیها و افراطکاریهای سرهخواهان، اصلاح زبان فارسی را به مسیری اندازند تا در کنار پیراستن و پالایش آن، موجودیتش از گزند انحرافات موجود مصون بماند.
انجمن وضع لغات و اصطلاحات
در اسفند 1311 به ابتکار دکتر صدیق اعلم رئیس وقت دارالمعلمین عالی، انجمنی با نام «انجمن وضع لغات و اصطلاحات علمی» ایجاد شد. این انجمن شعبههای مختلفی همچون علوم طبیعی، ریاضی، فیزیک و شیمی، ادبیات و فلسفه داشت که در جلسات هفتگی آن به راهنمایی و نظارت استادانی چون دکتر «حسین گل گلاب»، دکتر «سید محمود حسابی» و دکتر«صادق رضازاده شفق» لغات و اصطلاحات جدید، پیشنهاد و بررسی و در نهایت به رأی گذاشته میشد.انجمن تا سال 1319 یعنی چند سال پس از تشکیل فرهنگستان ایران نیز همچنان فعال بود و با فرهنگستان همکاری مستمر داشت. حاصل کار انجمن در طول سالهای فعالیتش مجموعاً از اقبال جامعه دانشگاهی برخوردار شد و حدود 400 لغت از مصوبات آن در کتابهای درسی و دانشگاهی و مکتوبات علمی، مورد استفاده قرار گرفت.
فرهنگستان ایران
در سال 1313 تجربه موفق انجمن وضع لغات و اصطلاحات علمی، علیاصغر حکمت، کفیل وقت وزارت معارف را برانگیخت که انجمنهایی رسمی از کارشناسان در حوزههای مختلف برای وضع و ایجاد لغات تخصصی تشکیل دهد. نخستین انجمنی که قرار بود بر این اساس شکل گیرد، «آکادمی طب» بود. برای مطالعه در جزئیات این مقصود جلساتی با حضور تعدادی از پزشکان و استادان ادبیات در مدرسه عالی طب تشکیل شد و طی یکی از همین جلسات بود که لغت فرهنگستان در ازای آکادمی، مطرح و مورد تصویب قرار گرفت. اساسنامه این فرهنگستان هم در همین جلسه به تأیید رسید.
هدف این انجمن البته تنها طرح و تصویب لغات و واژگان علمی و تخصصی نبود، در کنار چنین هدفی و حتی بیش از آن برای مؤسسان و اعضای آن ترجمه و تألیف کتابهای تخصصی و حمایت و تشویق پژوهشهای نوین علمی اهمیت داشت، لیکن تندرویهای جریان سرهخواهی که پیشتر اجمالاً به آن اشاراتی شد، توجه اصلی آنها را به سمت و سوی دیگر یعنی تمرکز بر مقابله با افراط مخرب سرهخواهان برای پیراستن زبان فارسی سوق داد.
خطر زمانی بیشتر احساس شد که جریان حکومتی اصلاح زبان، قدرت سیاسی را مبنای اعمال نفوذ خود در زبان قرار داد. سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و آگاهی او از اقدامات و تلاشهای دولت ترکیه در امر اصلاح زبان، شاه را بیش از پیش بر سر شوق آورد. رضاشاه پس از بازگشت طی امریهای، وزارت جنگ را مأمور کرد با همکاری وزارتخانههای دیگر، برای تمامی لغات نظامی بیگانه، معادل فارسی بسازد و در باب سایر کلمات و اصطلاحات نیز به بررسی و مطالعه بپردازد.
علی اصغرحکمت، کفیل وزارت معارف که از نتایج چنین جریانهایی سخت نگران بود دست به دامان رئیسالوزرای ادیب و فرهیخته وقت، «محمدعلی فروغی» (ذکاءالملک) شد. فروغی خود از مخالفان و منتقدین جریان سرهخواهی دستوری بود. حتی گویا در زمان صدور امریه برای وزارت جنگ جهت جایگزینی لغات بیگانه نیز به ریشخند گفته بود: «عجب باد سفاهتی میوزد.» فروغی، وزارت معارف را مأمور اقدام برای تشکیل نهادی تخصصی و رسمی در حوزه زبان فارسی کرد. حکمت با دعوت از گروهی از دانشمندان و مشاوره با ایشان در جلساتی متعدد، نخستین اساسنامه فرهنگستان را در 16 ماده تدوین کرد. این اساسنامه به همت فروغی در هیأت دولت به تصویب رسید. پیگیری مجدانه پیشنهادهای حکمت از سوی فروغی، در نهایت رضاشاه را راضی به صدور فرمان ایجاد فرهنگستان ایران در 29 اردیبهشت 1314 کرد.
نخستین جلسه اعضای پیوسته فرهنگستان جهت واژهگزینی به روش علمی، در 12 خرداد 1314 به ریاست محمدعلی فروغی در مدرسه عالی حقوق تشکیل شد و نخستین فرهنگستان زبان فارسی رسماً آغاز بهکار کرد.
نخستین فرهنگستان ایران 24 عضو پیوسته و 15 عضو وابسته داشت که البته در ادوار بعد تغییراتی در ترکیب آن راه یافت و شخصیتهای دیگری نیز بدان راه یافتند. از اعضای فرهنگستان اول ایران میتوان«محمدتقی بهار»(ملکالشعرا)، «علیاکبردهخدا»، «محمدعلی فروغی»، «ابوالحسن فروغی»، «سعید نفیسی»، «سید نصرالله تقوی»، «صادق رضازاده شفق»، «بدیعالزمان فروزانفر»، «علیاصغر حکمت»، «عبدالعظیم خان قریب»، «حسین گلگلاب»، «غلامرضا رشید یاسمی»، «غلامحسین رهنما»، «حسین سمیعی» (ادیبالسلطنه)، «عیسی صدیق اعلم»، «سید محمدکاظم عصار»، «محمد فاطمی»، «محمود حسابی»، «سرتیپ غلامحسین مقتدر» و... را نام برد.دانشمندانی چون «محمدعلی جمالزاده»، «دکتر فخر ادهم» (فخر الاطبا)، «آرتورامانوئل کریستن سن» (ایرانشناس و لغتشناس دانمارکی)، «هانری ماسه» (خاورشناس و ایرانشناس فرانسوی)، «یان ریپکا» (ایران شناس اهل چکسلواکی سابق)، «منصور بیک فهمی»(عضو فرهنگستان و رئیس کتابخانه مصر)،» علی بیک الجارم» (عضو فرهنگستان مصر)، «محمد رفعت پاشا» (رئیس فرهنگستان مصر)، «آرتور اپهام پوپ (ایرانشناس امریکایی)»، «محمد اقبال لاهوری» (متفکر پاکستانی)، «ربتس وپولووسکی» (خاورشناس روسی)، «رِینولد الین نیکلسون» (عضو فرهنگستان انگلستان)، «هادی حسن» (عضو فرهنگستان مصر)، «محمد حسنین هیکل» (روزنامهنگار مصری) و... نیز از اعضای وابسته این فرهنگستان بودند.
محمدعلی فروغی، رئیسالوزرای وقت، نخستین رئیس فرهنگستان ایران بود. با وقوع حوادث مسجد گوهرشاد در تیرماه 1314 و اندکی بعد از آن استعفای فروغی از ریاست دولت در آذر 1314، ریاست فرهنگستان نیز به حسن وثوق (وثوقالدوله) سپرده شد که این مقام را تا پایان فرهنگستان اول در اردیبهشت 1317 بر عهده داشت.
کارنامه نخستین فرهنگستان ایران
فضای سیاسی کشور در آن مقطع و دغدغه اولیهای که ایجاد فرهنگستان را ایجاب کرده بود، سبب شد تا فرهنگستان اول در مجموع بیشتر مهارکننده و بازدارنده باشد تا سازنده. در بهمن 1315 نخستین «نظامنامه بازبینی در اصطلاحات علمی» به تصویب فرهنگستان رسید که ضوابط معادلیابی لغات و اصطلاحات را بیان میکرد. فرهنگستان اول در این نظامنامه سعی کرد مسیر و شیوهای معتدل و به دور از تعصبات عربیزدایی و سرهنویسی خام و حتیالمقدور منطبق با طبیعت و تاریخ تحول زبان فارسی را در پیش گیرد.
مروری بر فعالیتهای فرهنگستان اول دو نکته را نشان میدهد. نخست آنکه فرهنگستان اول، اساساً در پی بازداشتن و مهار آسیبی بود که سرهخواهان غالباً ناآگاه و احیاناً سیاسیکار و سیاستزده به زبان فارسی وارد میکردند. از سوی دیگر بسیاری از اعضای برجسته فرهنگستان که خود از دانشمندان و ادیبان بزرگ بودند، نیز به واقع، اعتقادی به لغتسازی و واژهپردازیهای جدید نداشتند. از اینرو زمانی که احساس کردند در وظیفه اصلی خویش در سد کردن خطرسرهنویسی موفقیتی کسب کردهاند، بتدریج فعالیت و پویایی فرهنگستان اول به رکود گرایید. نکته دوم آنکه همان میزان اندک فعالیتهای واژهگزینی و واژهسازی فرهنگستان نیز از دخالتها و اعمال نظرهای رضاشاه در امان نمیماند و پارهای از تندرویها و افراطکاریها از این طریق ادامه مییافت. در واقع، نگاه رضاشاه به حوزه فعالیت فرهنگستان نیز نگاهی دستوری و نظامی بود. این موضوع گروهی از اندیشمندان را وادار به انتقاد و هشدار کرد. بهعنوان نمونه «سیدحسن تقی زاده» که در آن زمان خارج از کشور به سر میبرد در مقالهای در نقد عملکرد فرهنگستان که در مجله تعلیم و تربیت وزارت معارف به چاپ رسید، آشکارا هشدار داد که «شمشیر در کار قلم نباید مداخله کند.» چاپ مقاله، خشم رضاشاه را برانگیخت. آنقدر که تقیزاده که حتی بر جان خود نیز بیمناک شده بود تا پایان سلطنت رضاشاه به ایران بازنگشت.«نصرالله فلسفی» مدیر مجله تعلیم و تربیت از کار برکنار شد و «غلامعلی رعدی آذرخشی» مدیر وقت انطباعات وزارت معارف نیز بازداشت شد! در مجموع این نکات نشان میداد که عمر فرهنگستان اول به پایان رسیده است.
فرهنگستان اول تا هفتم اردیبهشت 1317 به فعالیت خود ادامه داد. در این تاریخ طی فرمانی از سوی رضاشاه که به روایت دکتر صدیق اعلم از نحوه فعالیت آن رضایت نداشت منحل شد و به پایان راه خود رسید.
منابع:
1- اتابکی، تورج - تجدد آمرانه، جامعه و دولت در عصر رضاشاه- ترجمه مهدی حقیقت خواه
2- آبادیان، حسین- روایت و فراروایت تاریخی در اندیشه جلالالدین میرزا قاجار- فصلنامه جستارهای تاریخی، دوره 21، شماره 68، صص 40-1
3- رحمانیان، داریوش- ایران بین دو کودتا
4- روستایی، محسن- تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد
5- سمیعی گیلانی، احمد- سابقه فرهنگستان در ایران مجله نامه فرهنگستان. سال اول، شماره اول، صص 143-136
6- طرفداری، علیمحمد- ملیگرایی، سرهنویسی و شکلگیری فرهنگستان زبان فارسی در دوره پهلوی اول- فصلنامه تحقیقات تاریخی و مطالعات آرشیوی گنجینه اسناد، دوره 20، شماره 1، پیاپی 77، صص 72-5
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید