اهل حق
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 18 اسفند 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/225937/اهل-حق
یکشنبه 28 بهمن 1403
چاپ شده
10
تناسخ نزد اهل حق براساسی فكری و اخلاقی استوار است، و اگرچه در این باب سخن بسیار نگفتهاند، گهگاه میتوان اشاراتی در این جهت یافت كه حكایت از توجه ایشان به قانونی همچون قانون كَرمَۀ هندوان دارد (همو، 79-80). هركس باید هزار دون 50 ساله را در جهان بگذراند و در صورتی كه در این مدت پاك شده باشد، «شود ملحق حق به آخر حساب» و در غیر این صورت باید باز دونهای دیگری را بپیماید (همو، 44). این نیز گفته شده كه كسی كه عملش نادرست باشد و از قواعد حقیقت بیرون برود، در زندگی بعدی به حیوانی كثیف مبدل خواهد شد و جهنم را خواهد دید («ذیل تذكرۀ اعلى»، 168). در سیر تكاملی روح، از «پردیور» (كعبۀ اهل حق) سخن به میان آمده است. پردیور (= این سوی پل) بنایی است كه سلطان اسحاق در كنار رود سیروان ساخت و در اندیشۀ مؤمنان این مذهب، منزلتی شبیه به پل صراط دارد، زیرا روح پس از عوض كردن هزار و یك جامه سرانجام از آن عبور میكند؛ اما عبور از پل فقط برای نیكان میسر است و بدكاران به دوزخ خواهند افتاد (نک : صفیزاده، مقدمه، 391). همچنین شهرزور نیز جایگاهی اساطیری یافته، و با سرنوشت نهایی نجات یافتگان پیوند خورده است: بنابر «بارگه بارگه» روان كسانی كه شایستۀ نجات قطعی باشند، در شهرزور به سرمدیت میپیوندند (همان، 33).
در متون دینی اهل حق، در گفتوگوی از نحوۀ ایجاد عالم، بسیاری از اوقات از «آفرینش» سخن رفته است، اما بعید است كه مقصود از آن آفرینش به معنای ایجاد از عدم بوده باشد. روح كلی حاكم بر تفكر یارسان وحدت وجود است و بر این اساس، ایجاد میباید به طریق صدور و بروز و ظهور صورت گرفته باشد. صدور از ذات باری در مراحل و مراتبی درپی هم صورت گرفته است، اما نخستین تحقق یا ظهور ذات حق در وجود خودش بوده كه در «بارگه بارگه»، مذكور است (ص 102). این اندیشۀ عرفانی صرف با عناصر اساطیری این مذهب درآمیخته، و جنگ بدیعی را به وجود آورده است. در متون اهل حق به وجود آغازین عالم در شكل اقیانوس اولیه اشاره شده است. از نحوۀ صدور این اقیانوس اولیه از ذات الٰهی سخنی نیست، پس شاید بتوان گفت كه در این مكتب ــ همچون بسیاری از مكاتب كهن دیگر ــ جهان در شكل هاویه یا خائوس وجودی ازلی داشته، و خداوند در آن به عمل پرداخته، و شكل كنونی عالم را پدید آورده است (جیحونآبادی، 34، 35). همچنین میبینیم كه خداوند نخست در بحر محیط حلول كرد و به سبب این حلول «گوهری [در آن] پیدا شد» («بارگه بارگه»، 179). در «دورۀ عابدین»، نیز آمده است كه در آغاز، زمانی كه نه آسمانی بود و نه زمینی، خدا «در میان دُرّ، و دُرّ در ته دریا بود» (ص 538). همچنین بنابر «دورۀ هفتوانه»، خداوند در زمانی كه در «درّ» پنهان بود، جامهای (كالبدی) داشت كه «یا» خوانده میشود (ص 255؛ نیز نک : صفیزاده، حاشیه، 255). از سوی دیگر، قول اوغلی میگوید: در حالی كه ذات حق آسمان و زمین را خلق كرد، در دون «یا» بود (نیكنژاد، گنجینه، 18)؛ و به هر حال، چنانکه در «بارگه بارگه»، آمده «درّ» آغازین محل حلول خداوند بود (ص 95). جیحونآبادی (ص 281، بیتهای 419‘5-420‘5) سخن دیگری هم به میان میآورد كه توضیح آن دشوار است: ظهور الٰهیت نخست در «سرّ بیا» بود، سپس در «دُرّ اله» و سوم در «خاوندگار». این قدر معلوم است كه به اغلب احتمال «سرّبیا» یا «سرّیا» همان «دُریا» است و شاید بتوان گفت كه مراد از آن «تخمۀ آغازین» یا «تخمۀ زرین» اساطیر ادیان باستانی است. این تخمۀ آغازین، به بیان اهل حق، جایگاه حضور ذات الٰهی بوده، و مراتب تجلی بعدی الوهیت از آن صورت گرفته است. این تعبیرات اهل حق را ممكن است این طور توضیح داد كه الوهیت زمانی در حال كمون محض بود (در درّیا) و با خروج از این حال تعین پذیرفت. با خروج از مطلقیت خویش صاحب اسامی و صفات شد و به مرحلهای رسید كه میتوان او را در آن حال «خاوندگار» یا «خداوند» نامید، درحدّ فاصل این دو حال در وضعی بود كه «اله» نام گرفته است. جالب توجه اینکه در «دورۀ هفتوانه» كوشش شده است تا جهانشناسی مكتب حقیقت با جهانشناسی اسلامی انطباق یابد و گفتهاند كه زمانی كه خداوند جامۀ یا را شكافت و بیرون آمد، معادل است با زمان «الست بربكم» (ص 258). آنچنانکه در «دورۀ عابدین» آمده است، چون او «از درّ بیرون آمد، مانند خورشید میدرخشید» (همانجا). روایت تكمیلی این طرح را در شاهنامۀ حقیقت میتوان یافت كه بنابر آن چون درّ اولیه از هم شكافت، از آن نور و آتشی پدید آمد؛ نور به فرشتگان، و آتش به اهریمنان و جنیان مبدل شد (جیحونآبادی، 61-62). پس فرشتگان در ردیف نخستین ذوات صادر شده از الوهیت هستند. بنابر «دورۀ عابدین» (ص 538- 539) نیز خداوند نخست 4 فرشته را ایجاد كرد و سپس خورشید و ماه را. روایت دیگری نیز از آن مرحله از آفرینش وجود دارد كه در توضیح آفرینش فرشتگان یا هفتن است (جیحونآبادی، 41-43). باری، پس از آفرینش (یا ظهور) هفتن، خداوند دوباره در درون درّ در دریا جای گرفت و چند هزار سال در آن ماند. در آنجا عهد كرد كه چون بیرون آید، هفتوانه را به وجود آورد، و چنین هم كرد («دورۀ هفتوانه»، 252-253؛ نیز نک : صفیزاده، حاشیه، 252). مرحلۀ بعدی پیدایش، پدید آوردن اجرام آسمانی بود («تذكرۀ اعلى»، 11). این گزارش، اگرچه روایتی نسبتاً جامع از چگونگی آفرینش از دیدگاه اهل حق است، تنها روایت این گروه در این باره نیست. در آثار موجود، روایات اسطورهای گوناگون دربارۀ تكوین عالم دیده میشود. در «تذكرۀ اعلى» به بیان دیگری از این امر بر میخوریم (ص 5-10). این طرح كهن كه حكایت از اتكای جهان به جانوران دارد، در بیان دیگری از ساختار عالم از قول یارسان هم دیده میشود. در این طرح نیز ساختار عالم به تفصیل بیان شده است (جیحونآبادی، 56- 58). روایت دیگری نیز دربارۀ فرایند تكوین جهان وجود دارد و آن مطابق است با گفتار «دورۀ چهل تن» (ص 434-438). «الواح آسمانی» نیز در جهانشناسی اهل حق جایگاهی ویژه دارد. غالباً از 7 لوح آسمانی نام برده میشود (صفیزاده، حاشیه، 440؛ «دورۀ چهل تن»، 439-440). اهل حق معتقدند كه صور كائنات در لوح عقیق كه در بالای آسمان دوم قرار دارد، منقش است (صفیزاده، حاشیه، 262). بهشتها و دوزخها در آسمانند و به افلاك مربوطند. علاوه بر این بهشتها و دوزخها به هشت تن (سلطان اسحاق و هفتن) تعلق دارند و به بیان دیگر حیز ملكوتی ایشان به شمار میروند (جیحونآبادی، 357). اهل حق از دوزخ به نام «ساج نار» یاد میكنند كه لفظاً به معنای تاوۀ آتش است. در «تذكرۀ اعلى» آمده است كه از شرارۀ ساج نار بود كه جهنم آفریده شد (ص 10-11). شاه ابراهیم در این باب گوید: ساج آسمان است و نار آفتاب (نیكنژاد، همان، 19) و ازاینرو ساج نار، خورشید و آسمان است و دوزخ از خورشید وجود یافته است. اما این نظر كه دوزخ از خورشید به وجود آمده، با طرح جهانشناختی یاد شده مناسبتی ندارد. دربارۀ اوایل تكوین عالم نیز اسطورهای ذكر شده است كه در آن از چگونگی عملكرد دیوان و نیروهای اهریمنی در آغاز آفرینش سخن میرود و آشكار است كه تأثیرات تفكرات ایرانی كهن را با خود دارد («بارگه بارگه»، 153-154). آفرینش انسان و احوال آدم و حوا نزد اهل حق غالباً با روایات اسلامی در این باب مطابق است (مثلاً نک : جیحونآبادی، 6- 8؛ «دورۀ عابدین»، 538- 539). البته در «دورۀ عابدین» گمراه كنندۀ آدم و حوا صریحاً اهریمن خوانده شده است (همانجا). نکتهای كه در طرح ارائه شده در مكتب حقیقت اختصاصی به نظر میرسد، نحوۀ پیدایش جنیان و دیوان است، بدین قرار كه در شاهنامۀ حقیقت از جفتی كهن به نام «جان» و «مرجان» یا «مرجانه» سخن میرود كه بر روی زمین از آتش هستی یافتند (جیحونآبادی، 60، 73) و جنیان از زاد و ولد آن دو به وجود آمدند (همو، 74). جالب توجه اینکه «مرجانه» كه ظاهراً صورت مصحّف «مشیانه» است، از پهلویِ «جان» آفریده شد (همو، 73).
جیحونآبادی روند حركت جهان و جهانیان را به 3 مرحله تقسیم میكند: مرحلۀ «روح» كه در آن روحانیات هزار و یك جامه عوض میكنند تا مرحلۀ «جان» فرابرسد. در این مرحله نفسانیات هزار و یك جامه را طی میكنند تا زمان نزول بنی آدم برسد، و از آن زمان هم هزار و یك جامه باید طی شود تا آخرالزمان فراز آید، و آنگاه زمان جاودانگی خواهد بود و توقف حركت جهان (ص 60). اهل حق و به خصوص گروهی از بزرگان ایشان، دربارۀ احوال آخرالزمان و به بیان دقیقتر وقایعی كه بدان میانجامد، پیشگوییهایی كردهاند كه در حدّ خود جالب توجه است (القاصی، 79، 81، 88- 89). یارسان نیز همچون شیعۀ اثناعشری معتقدند كه در آخرالزمان خونخواهی حسین (ع) جهان را فرا خواهد گرفت (همو، 70). همچنین بنابر پیش بینیهای اهل حق، پیش از وقوع آخرالزمان جنگهای عظیمی در خواهد گرفت كه از آن احوال به «جهان طوفانی» هم تعبیر شده است (همو، 77، 80-81). در این «جهان طوفانی» بیشك حضرت علی (ع)، برترین تجسم الٰهیت، ظهور و حضور خواهد داشت (همو، 79). ایل بیگی میگوید كه در آخرالزمان همۀ ادیان یك دین میشوند (مذهب اهل حق) و سلطان اسحاق بر همه سروری مییابد. در آن زمان رستگاران بیغم و اندوهند و نیازی به خورد و خوراك ندارند (همو، 88). این نیز گفته شده است كه در آخرالزمان خداوند در پیكرۀ هفتوانه تجلی میكند («دورۀ هفتوانه»، 288) و هفتوانه در روز بازپسین سروری خواهند داشت («بارگه بارگه»، 108).
«قرار حقیقت» یا شرط بودن در زمرۀ اهل حق این است كه به گفتۀ سلطان اسحاق «حق را حاضر و موجود» و «خداوند عالم را همه جا حاضر بدانند» («ذیل تذكرۀ اعلى»، 161). اهل حق دستور دارند كه از اهریمن برائت جویند («دورۀ عابدین»، 529-530). اگر شرط معنوی اهل حق بودن گرایش به حق و حقیقت و دوری از بدی و دروغ است، شرط صوری ــ و لازم الاجرای آن ــ سرسپردن است، چنانکه ورود به جمع یاران فقط با حضور در مراسم سرسپردگی و اجرای آداب آن ممكن است. برای داوطلب سرسپردگی وجود یك «پیر» و یك «دلیل» در اجرای آیین مربوط بدان لازم است و هر یك نقشی خاص خود دارند. البته مقام پیر بالاتر از مقام دلیل است (نک : صفیزاده، مقدمه، 24). آیین مقدس دیگر اهل حق نیز تعلق به جم یا جمع است (نیكنژاد، گنجینه، 128). جم (جمع) و جمخانه (جمعخانه) محور آداب دینی یارسان را تشكیل میدهد: نامگذاری كودك، سرسپردن و ازدواج در آن صورت میگیرد («خرده سرانجام»، 552-565). مراسم جم در آیین یارسان تا بدان حد اهمیت دارد كه در ازل و پس از هستی یافتن هفتوانه این مراسم برپا شد و چون غیر از خودِ هفتوانه وجود دیگری نبود كه قربان كنند، در هر بار یكی از ذوات تشكیل دهندۀ هفتوانه خود را قربانی میكرد و بقیه به تناول از آن میپرداختند («دورۀ هفتوانه»، 258-263). به حكم سلطان اسحاق «جم كعبۀ حقیقت است، اناث و ذكور اهل حقیقت صبح و شام به كعبه زیارت كنند. اهل حقیقت صبح و شام جم داشته باشند، در شب جمعه بیجم نباشند، سرماه بیجم نباشند، غسل بكنند، و به ملبوس پاك به جم بیایند. كسی كه به حدّ تكلیف نرسیده است، در قطار جم ننشیند. شكرانۀ جم اول به جم بدهند، بعد دعا بگیرند و بعد از آن به بیرون جم بدهند. اگر در جم هزار نفر باشند، قربان و شكرانه و نذر و نیاز چنان تقسیم كنند كه به همۀ اهل جم برسد. كسی كه سر به راه حقیقت نداده باشد، به او قسمت ندهند» («ذیل تذكرۀ اعلى»، 167). از جمله مراسمی كه در جم برگذار میشود، ادای نذر است. نذر در آیین اهل حق بر 6 قسم است (صفیزاده، تعلیقات، 569). توبه و بازگشت از گناه باید با اهدای «نیاز» به جم همراه باشد تا جم از تقصیر او درگذرد (نک : «ذیل تذكرۀ اعلى»، 158). نام دیگر نیاز، «سبز كردن» است و زمان معین دارد. زمانهای تقدیم نیاز به نام و برای سلطان اسحاق، هفتنان، قولطاسیان و دیگران انجام میشود (جیحونآبادی، 347- 349). از شعائر دیگر اهل حق روزۀ مخصوص آنان است كه با روزۀ دیگر مسلمانان تفاوت دارد و اصولاً روزۀ ماه صیام بر آنان ممنوع است. قرمزی یا شاه ویس قلی روزۀ یك ماهه را بر اهل حق حرام و اعلام كرده است كه هر كس از اهل حق كه روزۀ یك ماهه بگیرد، از این طایفه بیرون است («تذكرۀ اعلى»، 109-110). برعكس، بر هر فرد از یارسان واجب است كه 3 روز پیاپی روزۀ «غار» بگیرد و زمان آن از دوازدهم ماه قمری است كه مصادف با چلۀ زمستان كردی باشد؛ پس از 3 روز مداوم روزهداری، روز پانزدهم آن ماه را جشن میگیرند كه «عید خاوندگاری» نام دارد (نیكنژاد، همان، 98- 99؛ نیز نک : صفیزاده، همان، 570-571؛ قس: جیحونآبادی، 342، كه مدت روزه را 6 روز میداند). این روزه به یاد روزها و ساعاتی است كه سلطان اسحاق و یارانش در غاری سپری كردند (همو، 341، 342). برای اهل حق مقدسترین جایگاه و كعبۀ مقصود «پردیور» است: در باغهای روستای شیخان، كنار رودخانۀ سیروان در اورامان كردستان، قطعه سنگ بزرگی است كه جایگاه سلطان و یارانش را مشخص میكند. این محل را پردیور مینامند و زیارتگاه و محل دعا و نیاز یارسان است. متون اهل حق به اینکه پردیور معادل كعبه برای ایشان است،صراحت دارند («بارگه بارگه»، 107، 111؛ جیحونآبادی، 364). در واقع به فرمان سلطان اسحاق عمارت پردیور بر مزار ایوت بنا شد، تا قبلۀ یارسان باشد (همانجا). در «بارگه بارگه»، آمده است كه سلطان اسحاق در پردیور با یاران پیمان بست (ص 102) و حرمت پردیور تا بدان حد است كه گفته شده الٰهیت در پردیور حلول داشته است (ص 108).
اخلاق یارسان مبتنی بر 4 دستور اصلی است كه به سلطان اسحاق نسبت داده میشود: پاكی، راستی، نیستی و ردا (بخشش یا بردباری) كه «اركان » یا «چارركن » خوانده میشوند («دورۀ عابدین»، 547؛ «خرده سرانجام»، 573-574؛ نیكنژاد، همان، 110). «پاكی» پاكی كلی است، چه در جسم و جامه باشد و چه در زبان و اندیشه و رفتار. «راستی» به راه راست رفتن و در گفتار و كردار راست بودن و مطابق خواست خدا زندگی كردن است. «نیستی» نیست كردن غرور و خودخواهی و هوى و هوسهای نفسانی و شهوات است. «ردا» (= رادی) بخشش و خدمت و كمك است (صفیزاده، حاشیه، 282-283). گذشته از این «چار ركن» اخلاقی، بدیهی است كه در این آیین بر شایستگیهای اخلاقی دیگری نیز تأكید شده است («دورۀ عابدین»، 524 بب )؛ از جمله اینکه نزد ایشان نگاه بد به نامحرم (حتى به غیر اهل حق) حرام است («ذیل تذكرۀ اعلى»، 156). در كلامهای یارسان به لزوم حفظ اسرار آیین از غیر اهل و پوشیده داشتن حكمت آن اشاره شده است (برای نمونه، نک : «دورۀ چهل تن»، 453-454). آزار رساندن به مخلوقات خدا ممنوع است، زیرا اهل حق باید «نرنجد و نرنجاند» («ذیل تذكرۀ اعلى»، 162). در «دورۀ عابدین» (ص 525-526) و جاهای دیگر به لزوم كشت و زرع و آبادانی تأكید شده است. اینان به چلهنشینی و عزلتگزینی اعتقادی ندارند، بلكه آن را گناه میدانند (القاصی، 104). دستور اخلاقی دیگر ایشان قناعت است و اینکه نباید به مال دیگری نظر داشت،یا بدان دست درازی كرد («ذیل تذكرۀاعلى»، 161-162). ظاهراً استعمال دخانیات برای یارسان جایز نیست (همان، 158، 171)، ولی این نیز گفته شده است كه در میان اهل حق تنها خاندان آتشبیگی استعمال دخانیات را ممنوع كردهاند و این تحریم در میان همۀ یارسان نیست (نک : القاصی، 105). البته مصرف مسكرات بیهیچ شك و شبههای حرام است (نیكنژاد، گنجینه، 133، جم ). اهل حق، بنابر سنت و عادت دیرین خود، هنگام برخورد با یكدیگر، به جای سلام «یاعلی» میگویند (القاصی، 106). آنان در شب نوروز، بر بامهای خود آتش میافروزند (افضلی، قاسم، 3/ 3) و همچنین در شب اول پس از مرگ بر روی قبر متوفى آتش روشن میكنند (همانجا). اهل حق تیمم، غسل و غسل میت هم دارند («خرده سرانجام»، 574- 578). تراشیدن یا كوتاه كردن شارب برای اهل حق ممنوع و گناهی بزرگ است و سلطان اسحاق خود بر آن تأكید داشته است (نک : نیكنژاد، همان، 119 بب ). قلندر، از بزرگان یارسان، شارب را نشانۀ اهل حق میداند (همان، 122). به سبب مقدس بودن سبیل تارهای جدا شده از آن را باید در جایی محفوظ نگاه داشت (همان، 123).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید