1395/8/9 ۰۷:۴۴
پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی (یعنی همان نویسندة سنی) گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنیفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلس شهاب مشاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین علی آرد تا سال پیرار به حضور خاتونان امیران و خاتون امیر أجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامهها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران گفتند: زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت
عبدالجلیل رازی در ادامه در کتاب «النقض» مینویسد:
و خواجه تاج اشعری حنیفی نیسابوری را روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد در سنه خمس و خمسین و خمسمائه [۵۵۵ق] به اجازت قاضی با حضور کبراء و امراء.
پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی (یعنی همان نویسندة سنی) گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنیفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلس شهاب مشاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین علی آرد تا سال پیرار به حضور خاتونان امیران و خاتون امیر أجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامهها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران گفتند: زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت.
و گر این علما و قضات این معنی به تقیه و مداهنه میکنند، از بیم ترکان و خوف سلطان، موافقت رافضیان باشد و گر به اعتقاد میکنند خلاف ایشان را، خواجه را نقصان باشد ایمان را، و الّا در بلاد خوارج و مشبّهه که روا ندارند کردن، دگر همه حنیفیان و شفعویان و شیعت این سنت را متابعت کنند. پس خواجه پنداری ازین هر سه مذهب بیزار است و خارجی است! پس باید که به خوزستان و لرستان شود که خارجیانند تا نبیند و نشنود که تعصب که او راست، کس را نیست و تعزیت حسین علی داشتن متابعت قول مصطفی است که گفت: من بکی علی الحسین او أبکی او تباکی، وجبت له الجنه، تا هم گوینده و هم شنونده در رحمت خدای باشد و منکرش الا منافق و مبتدع و ضال و گمراه نباشد و خارجی و مبغض فاطمه و آلش و علی و اولادش و الحمدلله بل أکثرهم لایعقلون.»۴۰
و مهمترین کتابهای مقتلالحسین(ع) را علمای اندیشمند و روشنفکر و عارف اهلسنت نوشتند که «نورالائمه» تألیف موفق بن احمد خوارزمی حنفی (۴۸۴ ـ ۵۶۸ق) شاهد ادعاست، واقعیت این است که در سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع) ارتقای حال بر انتقال قال چنان مسلط است که مذهبی جز مذهب عشق و ارادت مطرح نیست. سنی و شیعه و علوی و مسیحی و هندو و… که از ذرة نور راستی و درستی برخوردار باشد، در عرفانی که تمام جهان هستی و بلکه کائنات را شامل است، از مرزهای نگرش به آداب و ترتیب میگذرند و حسینی میشوند.
اینجاست که عالم و متصوفی را که در حوزه نوشتن و بنهادن و نمودن برای مقصود کربلا گام مینهد، به شیوه نازپروردگان متنعم و جداییجویان متفرق شاید بتوان آنان را پیرو مرام و مسلک و دین و مذهبی خواند؛ اما چون به خلوت انس برآمد و توفیق آن را یافت که کاری کارستان کند که نامش با کربلا پیوند خورد، دیگر از کثرت به وحدت راه یافته و روی از بیگانگی و چندگانگی برتافته است.
ملاحسین واعظ کاشفی
یکی از شهسواران نامیرا که همواره تا قیام قیامت جایی والا و بالا در روضـة شهدا دارد، ملاحسین واعظ کاشفی (۸۴۰ ـ ۹۱۰ق) است. ملاحسین کاشفی در ابتدای امر، عالمی حنفیمذهب و نویسنده و شاعر و ادیب و فقیهی متصوف و نقشبندیمشرب است. عنوان «ملا» به شیوه مرسوم زمان همانند ادامه این عنوان در دوره صفویه (چون ملامحمدباقر مجلسی، ملاصدرا و…) است و باید دانست که هیچ دانایی را بر پایه علم و فضل و دانش و دانستههای «کاشفی» در حوزههای علوم نقلی اسلامی و اصطلاحات عرفانی و دوراندیشیهای جامعهشناسانه، اجتماعی و اعتقادی که کارهایی جاویدان از خود به یادگار گذاشته است که هنوز جامعه علمی ما به بازگشایی دقایق آن راه نبرده است، قابل قیاس نیست و دیگر قلم سحار و اندیشه رهوار و توانایی بینظیر اوست در طرح و ترسیم بیان وقایع کربلا که عادلانهترین عبارات و نقد و نظر را استاد علامه ابوالحسن شعرانی (۱۳۲۰ـ۱۳۹۳ق) درباره این تصنیف منیف در مقدمه روضهالشهدا، که به تصحیح و حواشی این بزرگمرد چاپ و منتشر شده، آورده است که میفرمایند:
«به برکت نام ابیعبدالله(ع) کتاب روضهالشهدا میتوان گفت بیش از هر کتاب فارسی در افکار و عقاید مردم رسوخ کرده و در قلوب آنان مؤثر واقع شده. از مطالب و منقولات آن گذشته، تعبیر و سیاق و طرز بیان و کیفیت تنسیق حکایات و مراعات تناسب، چنان خوانندگان زمان خود و پس از خود را شیفته خود ساخت که دهان به دهان و قلم به قلم، از سینه به سینه و از کتابی به کتابی نقل گردیده است. مهارت نویسنده در وعظ و تسخیر قلوب به حدی است که در وصف نمیآید و از آن باید قیاس گرفت که هنگام حیات، در مواعظ شفاهی چه تأثیر در مستمعین میکرده است و بهراستی کلمه «واعظ مطلق» که برای او برگزیدهاند، بهجا بوده است. اگر مذهب تشیع داشت، در بیان موضوع داد سخن داده است و اگر به مذهب اهلسنت بود، سبق از شیعیان ربوده است و روش آنان را به آنها آموخته است.
اما کتب و روایاتی که مؤلف از آنها نقل میکند، بسیاری در عهد ما موجود نیست و شاید بعضی را معتبر ندانیم؛ اما حاشا که چنین مرد سخن بیدلیل آورد. رسم وعاظ است آن سخن که بیشتر مؤثر باشد، برمیگزینند و هر چه عواطف را در قلوب بیشتر برمیانگیزد، انتخاب میکنند و به شواهدی که در اذهان شنونده جای گیرد، مؤکد میسازند و هر نقل را که مفید این معنی باشد، ممنوع نشمارند. شنونده نباید آن را بیان وقایع تاریخ فراگیرد، بلکه برای پند و نصیحت بپذیرد. چه بسا وقایع که حقیقتاً واقع شده و در کتب آوردهاند، از آن پندی نتوان گرفت و چه بسا افسانهها از زبان حیوانات که در آن پند بسیار است، تا چه رسد به نقل ضعیف. باری از نقل ضعیف، در روضـهالشهدا عجب نباید داشت؛ چون در ادای مقصود واعظ قوی است، اگرچه برای مقصود مورخ کافی نیست.
گویند کاشفی روضـهالشهدا را دو سال پیش از وفات تألیف کرده است به سال ۹۰۸ و در کشف الظنون گوید: فضولی بغدادی آن را ترجمه کرده است به ترکی به نام حدیقـهالسعداء و روایاتی بر آن افزوده و فضولی در ۹۷۰ یا ۹۶۳ درگذشت و نیز گوید جامی مصری آن را ترجمه کرده است و نگفت جامی که بوده و به چه زبان ترجمه کرد.
در روضاتالجنات گوید: اهل منبر و وعاظ کتاب روضـهالشهدا را از همان آغاز تألیف در مجالس بر دست گرفته، عین عبارت را میخواندند و در بیان مصائب اهل عصمت به خواندن از روی آن اکتفا میکردند؛ چون میدانستند بهتر از آن نمیتوانند تقریر کنند از این جهت ذاکران مصائب اهل بیت به «روضهخوان» مشهور گشتند. زهی سعادت این مرد که در ثواب عمل همه مردم از آن عهد تا خدا خواهد، شریک خواهد بود!
این کتاب را کاشفی چنان که خود گفته است، برای داماد سلطان حسین میرزا بایقرا، به نام مرشدالدوله والدین عبدالله المشتهر به سیدمیرزا تألیف کرده است. والله العالم.»۴۱
علامه شعرانی درباره مذهب و تألیف کاشفی همچنین میفرمایند: «گرچه دانستن مذهب مردم فائده معقول ندارد، مگر آنچه قاضی نورالله ششتری در مجالسالمؤمنین قصد کرده یعنی تکثیر سواد خواسته، چون وقتی عامه مردم بدانند بسیاری از بزرگان حکما و عرفا و ادبا و عقلا و مردمان برجسته روزگار دوستار اهلبیت و وابسته به آنان بودند، بیشتر رغبت در این مذهب میکنند. برخلاف طریقه آنان که هر عاقلی مانند ابوعلی سینا و فارابی و امثال آنها را بیدین یا خارج از مذهب دانستند، قهراً سبب میشود که مردم پندارند هر کس عقل نداشت و چیزی نمیدانست، مسلمان بود و هر کس چیزی دانست، از اسلام بیرون رفت!
باری، ملاحسین کاشفی یا شیعی بود در باطن، یا اگر سنی بود و به مذهب ابوحنیفه تظاهر میکرد، در اصول با یک نفر عالم شیعی فرق نداشت و بسیارند در میان علمای اهلسنت که با شیعه فرق ندارند، جز در احترام صحابه؛ چنان که در شیعه بسیارند کسانی که در همه عمر حرمت صحابه را در ظاهر محفوظ داشتند.گرچه بنای تألیفات ملاحسین کاشفی بر روش اهلسنت است، اما هیچ شیعی هم ابتکاری مانند روضهالشهدا نکرده است.»۴۲
نقد عالمانه علامه شعرانی، درباره آوردن روایات ضعیف بر روضـهالشهدا که نکته گرفته شده، برهان قاطع و پاسخ صائب است، و درباره خط بطلان بر نکتهای چون «عروسی حضرت قاسم»، علت بیخبری از جزایر آیینی ایرانی است.
شادروان دکتر علی شریعتی درباره «ثار» نکتهای ظریف و عالمانه دارد که همراهی فکری او را با فاصلة قریب پنج قرن با مولانا کاشفی میرساند و جواز بحث عروسی حضرت قاسم که میگوید: «در اینجا یک افسانهای هم هست که در عین حال که دروغ است، از این راستتر حقیقتی در تاریخ نیست! و آن این است که ـ چقدر حقایق گاهی به صورت افسانه، اساطیر بیان میشود و آدم باید آن را بفهمد. گاهی در اساطیر مطالبی هست که از مطالب تاریخی ما حقیقت بیشتری دارد. چون تاریخ ما را ساختهاند، جعل کردهاند، تحریف کردهاند، همه بلایی سرش آوردند؛ اما اساطیر عبارت است از همه آن حقایق و آرزوها و آن اصولی که انسانیت به آن معتقد بوده، ولی تحقق پیدا نکرده، به صورت افسانه بیان کرده ـ چقدر عالی است…» (ثار، ص۹)
کاشفی برای جلب نظر شنوندگان و خوانندگان، روضه عروسی حضرت قاسم را به صورتی ساده و محسوس تغییر داده و روایت کرده است. آن کس که روضـهالشهدا را میخواند، باید محیط اجتماعی و اوضاع قرن دهم هجری را در نظر بگیرد که روضهخوان میبایست به مدت ده روز علیالدوام و چهل روز تا اربعین به تفاریق و تناوب جمعیتی از خُرد و کلان را جمع دارد، هم خود بگرید و هم جمعیت را بگریاند و متنی بدون کشش و جاذبه و محسوس تنها با نقل عبارات و خبرها بهویژه برای قاطبه عوام فارسیگوی جاذبهای نداشت و موفق نمیشد. امروز در هنر هفتم آوردن این نکات و گونهها را شاید همان «جلوههای ویژه» مینامند.
در واقع «عروسی قاسم» در قلم سحار کاشفی در وهله اول همین کاربری را داشته است؛ اما صحنه خودساخته نیست، کاشفی صحنه کربلا را در درازنای تاریخ به دوران پیش از اسلام برمیگرداند و چون برای عامه مردم معنویت عملی و شهودی و علوم ظاهری نمیتواند معشوق باشد، کاشفی آنچه را برای آنان قابل درک است، بازسازی کرده که خبرگان و رازدانان دهلیزهای تودرتوی اندیشه متصوفان نقشبندیه که کالای اسلام و عرفان ایرانی را درهم تنیدهاند، از این داستانها آگاهی دارند. سالک طریق عرفان ایران باستان به هنگام نیل به مقام و رسیدن به وصال محبوب حقیقی، مراسمی برگزار میکردهاند که امروز در وصال مجازی «عروسی» گفته میشود.
هنوز هم همه ساله در کنار مقبره پیر شهریار اورامی، مراسم «زهماوهن پیر: عروسی پیر» در اورامان تخت ـ از توابع سنندج استان کردستان ـ با شکوه تمام برگزار میشود و یادگاری از پایان راه سیر و سلوک جوانان راهرو بوده است که با آیینهایی از طریق رایج در منطقه چون قادریه و نقشبندیه و… توسعه یافته است و نیز هر ساله ۱۸ شعبان در پاکستان، شیعیان پیرو طریقت قلندریه، مراسم «عروسی شهبار قلندر» را برگزار میکنند. این مراسم در حوزه اهل شریعت نیز تقلید شد و علما و مراجع و مدرسان علوم دینی پس از اتمام دوره تحصیلات علوم دینیة طلاب و در آغوش گرفتن عروس دانایی و نیل به وصال محبوب، برای اعزام آنها به میدان مبارزه با جهل و نادانی، مراسمی مشابه برگزار میکردند و با بستن عمامه و دستار و خلعت عبا و… طلاب مجاز را به عرصه برابری با اهریمن نادانی میفرستادند که این شیوه در تمامی حوزههای شیعه و سنی و مرسوم بوده و هست و به همین صورت در مراسم ارتقا به مرتبه نیابت یا خلافت و دستگیری در تکایا و خانقاهها و… بهویژه در آذربایجان و بلوچستان و خراسان و کردستان مرسوم است.
جاذبه اثر ارزشمند و بینظیر کاشفی در حوزه روایت منظوم و منثور سوگواری حسینی، چنان که علامه شعرانی فرمودند، به زبانهای دیگر چون ترکی برگردانده شد و سپس عبدالله زیور (م ۱۳۶۹ ق) شاعر کُرد عراقی و مسلط به زبان فارسی، متن روضهالشهدا را به زبان فارسی به شعر برگردانده و آن را «داستان سوزناک کربلا» نام نهاده است۴۳ و مینماید که به زبان کردی هم ترجمه کرده است.۴۴
از یاد نبریم که حضرت قاسم(ع) در طریقت صفویه و طرائق همسو، یکی از «هفتاد و دو پیر» متجلی است که تمام انبیا را درک کرده و در کربلا به وصال یار رسیده است. شرح این هجران و این خون جگر که با غوری در اندیشه طریقت صفویه، به دست آمده شاید برای نخستین بار بدینگونه به طور تطبیقی توضیح داده میشود.
مقایسه روضهالشهدا و ترکیببند محتشم
در گام اول چون به دقت روضهالشهدای کاشفی را با نگاهی عمیق چنان که نوشته آمده است، با «ترکیببند محتشم» برابر کنیم، میبینیم که همانند سیبی و دو آینه، فرازهای سخن کاشفی در ساختار بیبدیل ترکیب بند محتشم چون استوانههایی از رُخام در قصر سوگواری سرور و سالار شهیدان برافراشته شده است. همان طور که کاشفی مشربی «نقشبندی» دارد، محتشم نیز به تبعیت و شیوه زمان خود که از فرط شهرت و عمومیت در جایی ثبت نکردهاند، اما به نشانههای بارز و روشن در اشعار و آثار و به مصداق «الناس علی دین ملوکهم»، پیرو طریقت «صفویه» بوده است.
گام دوم، بیان این توضیح ضروری است که بر متن روضهالشهدا و ترکیببند محتشم این ایراد را گرفتهاند که: «آنها سخنی از سیاست و مبارزه و قیام و حماسه نگفتهاند و چیزی جز عاطفه و احساس و زیبایی در این دو اثر هنری نیامده است!» باید به این نکته توجه کرد که روضـهالشهدا بدون هیچ سخن از سیاست، زمینة طلوع و ظهور صفویان را که آمال سیاست و مبارزه و قیام اواخر تیموریان بود، فراهم ساخت؛ چنان که به قول دکتر مصطفی کامل شیبی: «…گریه بر امام حسین(ع) در هرات، جانشین ذکر صوفیانه شد که نقشبندیان آن را ملغی کرده بودند. اگر این نتیجهگیری درست باشد، نشانهای است از وسعت دامنه آمادگی مردم برای پذیرش تشیع در پایان قرن نهم؛ و نیز شاید خیلی مبالغهآمیز نباشد اگر خود کتاب روضـهالشهدا را از عوامل موفقیت جنبش شاهاسماعیل صفوی در همان دوران بدانیم.»۴۵
به نظر میرسد این عیبجویان هیچ توجهی به بخش پایانی روضـهالشهدا نکردهاند که به معرفی نهضتهای خونخواهی امام حسین(ع) و حامیان آنها پرداخته است! محتشم نیز خود را در حکومت صفویان مییافت که نخستین حکومت مستقل شیعی امامیه و احیاگر فرهنگ ایرانی بود و دیگر نیازی به برانگیختن شور مبارزه و قیام و حماسه نبود. متأسفانه تحلیلهای ما در این زمینهها به شیوه قرار گرفتن در عصر متن و مؤلف نیست و غالباً متن و مؤلف را به عصر و زمان بررسی خود منتقل میکنیم و چون زمان و مکان با اندیشه نقادان همسان نباشد، شاهین ترازوی نقد و تحلیل متعادل و مطابق و میزان نخواهد بود.
با توجه به مجموع این مطالب، در نوشتار حاضر به سراغ شرحی متوازن با برابری این دو آینه که آیندگان و روندگان پای جای پای آنان نهاده و گاهی به گرد پایشان هم نرسیدهاند، رفتهایم و با رخصت از روح متعالی حضرت سیدالشهدا(ع) در مقام فناء فی الله و بقاء بالله، «شرح جامع ترکیببند محتشم» را در حد توان برای نخستین بار آغاز کردهایم.
درباره روضهالشهدا نیز باید بگوییم مؤلف بسیار ماهرانه و استادانه متن را تطبیق داده است و در تحلیل آن برای نمایاندن میزان و مقیاس رنجهایی که بر سیدالشهدا هموار شد و آشکار نمودن مقام معنوی و عرفانی امام حسین(ع)، یکایک مقاطع سفر و مراتب خانوادگی انبیا را شرح میدهد و در ذکر شخصیتها، چنان دقیق از خواهر، مادر، برادر، فرزند و… دشمنان از عشیره و اقوامشان نام میبرد و مطرح میکند که به زیبایی تمام برتری امام حسین(ع) را بر انبیا(ع) در انجام امر الهی مینمایاند، بهویژه در قصه یوسف پیامبر(ع) و بیسبب نیست که اکثر عرفای عالم و اهل دل به جای تفسیر تمام قرآن کریم، سعی دارند حداقل سوره یوسف را تفسیر کنند! در طی هفتادودو صحنه نبرد حق با باطل، نور با ظلمت، روشنایی با تاریکی به تکرار و کرار بر روی صحنه میآید و با نصیحت و خیرخواهی، راه درست و نادرست را یادآور میشود؛ اما تقدیرپذیری شیوه دیگر این صحنههاست که خط هابیل و قابیل بدون تمایل و تغییر است و هر هابیلی، قابیل مشخص خود را دارد.
روضـهالشهدای مولانا حسین کاشفی منشور اتحاد تشیع و تسنن در حمایت از اهل بیت رسول خدا(ص) و اعتماد و اعتقاد اهلسنت راستین به ذریه زهرا و ائمه اثنیعشر و مهدی منتظر(ع) است. روضـهالشهدا مروج محبت اهلبیت با استناد به منابع اهلسنت در عصر قدرت و سلطه و رواج مذهب سنت در ایران است و سپس با ترجمه آن به زبانهای دیگر، سایر قلمرو اسلامی را نیز در بر گرفت. درباره مؤلف روضـهالشهدا، اجتهاد در فقاهت، شریعت، ادب، عرفان، هنر، مردمشناسی، ایرانمداری، آیندهنگری و تسلط بر متون دینی و ادبی و تاریخی عصر خود او آشکار است.
مولانا محتشم کاشانی
و اما پیش از پرداختن به شرح ترکیببند، سخنی هرچند مختصر درباره جناب مولانا کمالالدین محتشم کاشانی (۹۳۵ـ ۹۹۶ق) ضرور است. وی فرزند خواجه میراحمد نراقی از شاعران نامدار عصر صفویه، و صاحب «هفت دیوان» (مجموعهای شامل شیبیه، شبابیه، صبائیه، رساله جلالیه، رساله نقل عشاق، ضروریات و معمیات) است که خوشبختانه با تصحیح و تنقیح و تطبیق و تحلیل شادروان استاد دکتر عبدالحسین نوایی ـ که در ژرفبینی و شناخت ادبیات و تاریخ ایران، بهویژه عهد صفویه از بقیـهالسلف بودند ـ و با همکاری فاضل ارجمند ادیب سیاقخوان و سیاقدان جناب مهدی صدری، در مرکز نشر «میراث مکتوب» با مقدمه و مؤخره مفصل و تعلیقات در نهایت دقت و نازکبینی چاپ و منتشر شده است.۴۶
محتشم در سال ۹۹۶ق همان سالی که شاهعباس با کودتا پدر خویش را برکنار کرد، چشم از جهان فروبست.۴۷ ظاهراً آخرین شعر او قصیدهای است که در جلوس شاهعباس بر تخت سلطنت سروده است. از آن پس کمتر کسی از او یاد کرده و اشعارش را گرد آورده و از او نام برده و این بیمهری بدان شاعر بزرگوار در حدود دو قرن طول کشیده تا در زمان زندیه که «ترکیببند دوازدهگانه» او مورد تمجید و تقلید میرزا سلیمان صباحی بیدگلی قرار گرفته و بعدها آن ترکیببند نشانه و نماد مجالس مرثیه سالار شهیدان گردیده است.۴۸
از این تحقیق دقیق آنچه آشکار میشود، این است که از حقی که دوره زندیه بر آمیختن سوگواری سالار شهیدان(ع) با ادبیات و هنر این سرزمین دارد، بسیار غافل بوده و هستیم؛ زیرا کمال و ظهور تعزیه که مکاتب هنری متعددی را از نمایش و موسیقی و بدیههگویی و صحنهآرایی و… در خود نهفته، در عهد زندیه است و این سلسله چه در حکومت و چه در طریقت، نایب صفویه بودند. زندها کُردهایی بودند که در حکومت کوتاه اما پربار خود در عرصه ایرانمداری و ترویج فرهنگ ایرانی و تساهل و تسامح و حریت فکری ـ بهویژه در دوره کریمخان ـ نمونهای کامل ارائه نمودند؛ اما متأسفانه کریمخان تنها بود و دولتش مستجعل و…
بنابر آنچه آمد، اشعار محتشم نه تنها در دوره صفویه در سوگواری حسینی آویخته نبود، بلکه به علتهایی تا دوره زندیه نیز در سکوتی سرد و مبهم بوده و در عهد زندیه بود که به آن توجه شد. البته این سکوت جدای از استقبالهای ادبی زمان حیات شاعر است.
محتشم جز اندکی (قریب یک سال) همسرداری نکرد و تا آخر عمر مجرد زیست و این شیوه را اگرچه به علت عدم فرزند دانستهاند، اما بسیار کسان بودهاند که در طی حیات با وجود بیفرزندی، به تجرد تن ندادهاند او خود گفته است:
سخنی دارم و دارم طمع آن که بر آن
گذری چون به سعادت نفتد در ادراج
متأهل شدن من چو قیاسی است عقیم
که از آن عقم بود در تُتق غیب انتاج
غیر بیحاصلی و بُلهوسی هیچ نبود
ازدواج من دیوانه و ترتیب دواج…۴۹
این ابیات سندی است بر گریزانی از غرایز و هوسهای جسمانی که شیوه اغلب پیروان طریقت صفویه بود. همچنین «رساله جلالیه» و راز و رمزهای آن که با نازکبینی استادان شادروان دکتر نوایی و صدری در مقدمه دیوان یادشده آشکار گردیده و سر و سرّ با حروف و اعداد و کیفیت تدوین دیوان که اکثر قریب به اتفاق اشعار و تعداد ابیات مطابق عدد «۶۴» معادل مقدار عددی کلمه «جلال»۵۰ که چراغ و پیشرو محتشم از مجاز به حقیقت بوده است.
و دیگر آنکه امروز مزار آن جناب در کاشان دارای بقعه و ساختمان و مطاف اهل دل و جویندگان راز حقیقت میباشد و به طوری که در مقدمه دیوان نخستین به اهتمام محمدعلی گرَکانی آمده است، یک طبقه از مردم اخلاص فوقالعاده به تربت او دارند و بر سر مزار او نیازهایی میآورند…۵۱ و این نشان از پیشینهای دورتر دارد و مقام و مرتبه محتشم را در عالم معنوی و طریقت صفوی شیوه غالب عصر او مینمایاند و به قول صاحب ریحانـهالادب، شاعری که در رؤیای صادقه حضور مهر ظهور مولا علی(ع) را درک کرده و بیت نخستین ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» را از حضرت مولیالموحدین دریافت کرده است و بیشک این جاودانگی از تأثیر امر مولاست و آینه باطنی که از تابش آفتاب وحدت برخوردار باشد، از دایره عرفان و اخلاق ولایی خارج نیست.
نکته دیگر این برگه، اشارهای است بر آخرین عبارات از سخن شادروان دکتر علی شریعتی که میگوید: «[در دوره صفویه] نوحههای دستهجمعی درست یادآور «کور»های کلیساست و پردههای سیاه که به شکل خاصی بر سردر تکیهها و پایهها و کتیبهها آویخته میشود و غالباً اشعار جودی و محتشم و غیره بر آن نقش شده، بیکم و کاست از پردههای کلیسا در مراسم تقلید شده و…»۵۲
منابع عاشورایی معاصر
درباره حادثه عاشورا بهویژه در چند سال اخیر کتابهای متعددی نوشته شده است؛ اما به دلایلی که باید عمدهاش را دلیل تکرار مطالب دانست، منابعی واحد با برداشت واحد و پیشفرض و هدف واحد عرصه تألیف و تدوین در این باره را اشباع کرده است و آدمی در ایران اسلامی برای این همه مکررات فرهنگی در یک دایره خاص که هیچگاه تأثیر کارهای ماندگار یا حداقل یادگار را ندارد، دلگیر میشود و گاهی از نوشتههای غیرمسلمانان عرب در این حوزه بیشتر لذت میبرد. این که میگویم کارهای ماندگار در جهان عرب، باید آثار علامه شیخ عبدالله علایلی و عباس محمود عقاد و امثالهم را در نظر داشت و در ایران نیز آثار استاد شهیدمرتضی مطهری در زمینه عاشورا و همچنین شادروان دکتر علی شریعتی درباره قیام امام حسین(ع) تا آنجا که دسترسی داشته و دیده شده، حرفهای متفاوتی با آثار دیگر دارند و هر کدام مستقل از دیگری تدوین شده است.
استاد شهیدمطهری در مقام عالم دینی، با دیدگاههای خاص خویش، حوزهای در مرکز گنبد افراشته و با استنباط و اجتهاد، حادثه عاشورا را رصد میکند. احتیاط استاد برای زلال نگهداشتن دین از واردات غیر حوزوی است و میکوشند واقعه عاشورا را از هر آمیختگی با ذرات فکری غیردینی نگاهبانی کن. شاهد واضح این داوری، دو جلد کتاب «حماسه حسینی» است (رک. استاد شهیدمطهری، حماسه حسینی، ج۱ و ۲، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۹۳) که حاصل سخنرانیهای ایشان در زمینه حادثه کربلاست. تفاوت سیره شفاهی استاد مطهری با آثار دکتر شریعتی این است که در جلد دوم کتاب حماسه حسینی، منابع و یادداشتهایی را که استاد برای سخنرانی خود تدارک دیدهاند، تدوین کردهاند، هرچند مطالب در جلد دوم قدری تکراری مینماید و برای خروج از این شیوه، باید به گونهای روشمند منابع و یادداشتها بر متن ویراستة سخنرانیها حاشیه میشد. به هر حال کتاب حماسه حسینی در جغرافیا، تاریخ، حدیث، خبر، سیره امام محصور در گنبد دینمداری چیزی کم ندارد. در بخش متفرقهها نیز نقد و نظر استاد شهید بر حاشیه چند کتابی در این حوزه نگاشته شده است و لبلباب آنکه هر چه هست، در چهاردیوار محافظت از اندیشه دینی عاشوراست به تمام و کمال ـ با این تعریف از دین اسلام که عالم دینی مجتهد با تسلط بر زوایای آیات قرآنی و احادیث و روایات متقن و مستند، گفتار و کردار و سخنان پیامبر(ص) و ائمه(ع) و آگاهی از تاریخ اسلام آنچه را در حادثه عاشورا میبیند، در نهایت امانت و سلامت و بدون دخالت ذره و نظری از غیر ارائه مینماید.
دکتر شریعتی در سخنرانیهای متعددی که به صورت جزوه و کتاب و رساله درآمدهاند؛ از جمله: «حسین وارث آدم»، «ثار»، «شهادت»، «بینش تاریخی شیعه» و… به عنوان جامعهشناس دینی که دین را به معنای اعم میشناسد، اما به طور اخص به دین ورود نکرده، یعنی اجتهاد نمیکند، هرچند با قرآن کریم حشر و نشری علیالدوام دارد، جغرافیای بینش او به وسعت جهان و تاریخ مورد نظرش در اعتقاد همه انسان، بهویژه پیروان اسلام تاریخی است که از آدم(ع) آغاز میشود و تا پایان جهان هستی ادامه دارد. گنبد فرازمند حوزه و علوم اسلامی برای او محترم و مقدس و مرصوص و پاکیزه از هر آلایشی است و نگاه جهانشمولش اگرچه همواره مواظب و نگاهبان حریم گنبد و آسمانة دین است، بهویژه اسلام، اما به سبب حضور ممتد در جوامع غیراسلامی و مطالعه و بررسی و تحقیق و تفحص در داشتهها و کاشتهها و پیشه و پیشینه بعضی ادیان دیگر و نیز آگاهی رو در رو با مکاتب فکری غربی و شرقی و نیز تلاش پیوسته در مسیر سیاست روز در تحقیق و منطق منطبق، درباره حادثه عاشورا نگاهی فراگیر و جهانی دارد.
شاید موجب شگفتی باشد اگر بگویم خط فکری «شریعتی» و «کاشفی» ـ با فاصله پنج قرن زمانی ـ در بسیاری موارد یکی است و مشترکات فراوان در حریت فکری، تأثیرگذاری وسیع در اعصار حال و آینده، شکستن مرزهای متعدد زبانی اسلام، توجه به اندوختههای اجتماعی و اعتقادی، تسلط بر علوم متداول و ضروری زمان و… برای همین است که استاد مطهری به نوشتههای هر دوی آنان (کاشفی و شریعتی) نقدهایی دارد.
استاد مطهری در گنبد فرازمند اندیشه و علوم اسلامی، کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مینویسد؛ اما دکتر شریعتی برای اسلام، ملیت را پشت سر میگذارد و به تفکرات سیدجمال و اقبال لاهوری نزدیک میشود. همچنان که کاشفی و ادامه پیروان تفکرات او در طریقت نقشبندیه نیز به سمت و سویی حرکت کردند که زمینه را برای ظهور حوزههایی در هند و پاکستان و افغانستان فراتر از شیعه اعتدالی و سنی میانهرو فراهم آوردند که کالبدشکافی آن در حوصله این مقال نیست و برای همین است که آثار دکتر شریعتی در بسیاری از کشورهای اسلامی جهان جایگزین کتابهایی شد که مصنفانشان، جایگاهی بلامعارض در اندیشه اعتقادی جامعه داشتند.
امروز آنچه برای جوامع اسلامی جهان مهم است، سخن و اندیشه زمینهساز دکتر شریعتی است، بیآنکه در ترجمههای مختلف و میلیونی آثارش در سایر کشورها، هیچ اشارهای به مذهب و ملیت او شود. او حتی در مرز تسنن و تشیع هم نایستاده، بلکه مرزهای ظاهری این دو عنوان را درنوردیده است. بالغ بر پنجاه سال است که کتابهای او در ایران تجدیدچاپهای متعدد میشود، در حالی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعضیها بر آن بودند که تاریخ مصرف کتابهای دکتر شریعتی به پایان رسیده است. به نظر این گروه آثار دکتر شریعتی وسیلهای بود برای نیل به انقلاب اسلامی و چون انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، بنابراین هنگام بایگانی شدن آنها فرارسیده است؛ اما این کتابها نه تنها تاریخ مصرف نداشت و بایگانی نشد، بلکه بیش از پیش مخاطبانی معتقدتر پیدا کرد و امروز در کشورهای همسایه، از جمهوری آذربایجان، پاکستان، ترکیه، افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، عراق و حوزه خلیجفارس، گرفته تا هند، اردن، سوریه، کویت، آلبانی، بوسنی و… بسیاری از رسالهها و کتابهای او بدون حمایت حکومت یا سفارتخانه یا رایزنی فرهنگی و…، به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ و منتشر شده است. با پیشروی و شناخت جامعه دینی کشورهای اسلامی که در انتظار تحولی مطلوب در حرکت روشنگری دینی هستند که فرآیند سلبی یا ایجابی آن غیرقابل پیشبینی است و شاید اندیشیدن به عواقب آن تا حدی اندیشناک نیز باشد، باز هم استقبال گستردهتری از آثار او خواهد شد.
در حالی که بسیاری از بزرگان ما در این مسیر که شاید قریب به دوبرابر دکتر شریعتی در حیات بودند، و چند برابر در حوزه تخصصی خود غور کردند و استاد مسلم شدند و تألیفات گرانسنگ داشته و دارند، حتی در جامعه اسلامی ایران هم جز در نزد طبقه خواص، شناختی کافی از احوال و آثارشان وجود ندارد. وجه تمایز در این دو، نوع نگاه و روش است نه چیز دیگر. دکتر شریعتی به جای اختصاص مطلق به حوزه دین، شناخت عام از دین و شناخت زیربنایی از حوزه دینداری و جامعهشناسی تاریخی را مبنای فعالیت خود قرار داد. نگاه او فقهی یا کلامی و فلسفی و روایی صرف نبود…
استاد مطهری در نقد و نظر کتاب «حسین وارث آدم» مینویسند: «این جزوه نوعی توجیه تاریخ است بر اساس مادی مارکسیستی، نوعی روضه مارکسیستی است برای امام حسین که تازگی دارد…! در این جزوه بهطور کلی کلمه آدم یا انسان، سمبل انسان سوسیالیست است و توحید جهان توجیه توحید و وحدت جامعه است. کما اینکه شرک اعتقادی سایهای است از شرکت و ثنویت حیات، با این بیان بار دیگر جنبه مارکسیستی جزوه روشن میشود که وجدان هر کس را مولود و انعکاسی از وضع اجتماعی او میدانند و میتواند مبیّن نظر دورکهایم باشد نه نظر کارل مارکس و…» (مطهری، حماسه حسینی، ج۲، ۱۳۹۳، ۲۵۵ـ۲۵۷) و در جای دیگر در بحث تحریفات معنوی مینویسد: «حس اسطورهسازی و قهرمانسازی خیالی که در بشر وجود دارد و آقای دکتر شریعتی در سخنرانی عیدغدیر، مبنای توجه بشر را به اساطیر به نحو احسن بیان کردند[!] و گفتیم همین حس است که علی را آنجا میبرد که جبرئیل از آسیب شمشیر علی چهل روز نمیتواند بالا برود و…!» (همان، ج۲، ص۱۷۳)
و درباره ملاحسین واعظ کاشفی در بحث تحریفات لفظی مینویسد: «…در پنج قرن پیش یک مرد بوقلمونصفت که معلوم نیست شیعه است یا سنی به نام ملاحسین کاشفی [کتابی مینویسد به نام روضـهالشهدا]. این مرد واعظ است و چون اهل سبزوار و بیهق بوده و آنجا مرکز تشیع بوده، ذکر مصیبت هم میکرده است. این مرد تا توانسته، ساخته و پرداخته و حتی اسمهایی در این کتاب هست از اصحاب و مخالفین که معلوم است مجهول است و ظاهراً از خود ساخته…!» (مطهری، همان، ج۲، ص۱۹۰)
و در جلد اول که متن سخنرانیهای استاد شهید است، مرقوم فرمودهاند: «کتابی است معروف به نام روضـهالشهدا از ملاحسین کاشفی. حاجی فرموده بود که این داستان زعفر جنی و داستان عروسی قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است. حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال میکردم در آن یکی دو تا از این حرفهاست. بعد که این کتاب را ـ که به فارسی هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است ـ [خواندم، دیدم از این داستانها زیاد است]. ملاحسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بیانصاف مرد باسوادی هم بوده است؛ کتابهایی هم دارد. صاحب انوار سهیلی [است] که خیلی عبارتپردازی کرده و میگویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادی بوده است. تاریخش را که انسان میخواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنی، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمونصفتی هم بوده است. در میان شیعهها خودش را یک شیعه صد در صد متصلبی نشان میداده و در میان سنیها خودش را حنفی نشان میداده است. اصلاً اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوقالعاده متعصب در تشیع٫ اینجا که در میان سبزواریها بود، یک شیعه صد در صد شیعه بود. بعد میرفت هرات. میگویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامی یا باجناق او بود. آنجا که میرفت، به روش اهل تسنن بود!
این مرد، واعظ هم بود. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت میکرد. کتابی نوشته است به فارسی. اولین کتابی که در مرثیه به فارسی نوشته شده، همین کتاب روضـهالشهداست که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفی در ۹۱۰، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجری نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلی مراجعه میکردند. شیخ مفید (رضوان الله علیه) «ارشاد» را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. [در] تواریخ اهل تسنن، طبری نوشته است، ابناثیر نوشته است، یعقوبی نوشته است، ابنعساکر نوشته است، خوارزمی نوشته است. من نمیدانم این بیانصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسمها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین اسمهایی را میآورد که اصلاً چنین آدمهایی وجود نداشتهاند؛ در میان دشمنها اسمهایی میبرد که همه جعلی است؛ داستانها را به شکل افسانه درآورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد، [مرثیهخوانها] که اغلب بیسواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمیکردند، همین کتاب را میگرفتند و در مجالس از رو میخواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما «روضهخوانی» میگوییم. در زمان امام حسین روضهخوانی نمیگفتند. در زمان حضرت صادق هم روضهخوانی نمیگفتند. در زمان امام حسن عسکری هم روضهخوانی نمیگفتند. بعد در زمان سیدمرتضی هم روضهخوانی نمیگفتند. در زمان خواجه نصیرالدین طوسی هم روضهخوانی نمیگفتند. از پانصد سال پیش به این طرف، اسم این کار شده «روضهخوانی». روضهخوانی یعنی خواندن کتاب روضـهالشهدا، همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانهسازی روضـهالشهدا خواندن. ما شدیم روضهخوان، یعنی «روضـهالشهدا»خوان؛ یعنی افسانهها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن. (همان، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳)
پینوشتها:
۴۰ـ کتاب نقض، صص۳۷۰ ـ ۳۷۳ رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، نشر علم، تهران، ۱۳۹۱، صص۳۶۷ ـ ۳۷۲٫ رر ۴۱ـ ملاحسین واعظ کاشفی، روضهالشهدا، تصحیح و تحشیه آیتالله ابوالحسن شعرانی، انتشارات اسلامیه، تهران، بیتا، ص۶ ـ ۷٫رر ۴۲ـ ابوالحسن شعرانی، همان، ص
۴۳ـ رسول جعفریان، همان، ص۳۷۵٫ ۴۴ـ همان، ص۳۹۰٫
۴۵ـ کامل مصطفی الشیبی، تشیع و تصوف، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۹، ص۳۲۷٫ لازم به توضیح است که پیروان نقشبندیه در سیر و سلوک تابع ذکر خفی هستند و زن و مرد در فضای مجزا به ذکر خفی و انجام مراسم «ختمه» که ویژه نقشبندیان است، میپردازند و سوگواری و گریستن بر شهدای کربلا را جانشین ذکر جلی در میادین شهرهای آسیای میانه کردند و…
۴۶ـ کمالالدین محتشم کاشانی، هفت دیوان محتشم کاشانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر عبدالحسین نوایی، مهدی صدری، مرکز نشر میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۰٫ رر ۴۷ـ در مقدمه دیوان یادشده به اشتباه سهوی در ص۲۷، سال ۹۶۶ نوشته شده است.رر ۴۸ـ همان، ص۲۷٫ رر ۴۹ـ کمالالدین محتشم کاشانی، هفت دیوان محتشم کاشانی، همان، ص۲۰۷ به بعد. رر ۵۰ ـ همان، ص۲۱۵٫ رر ۵۱ـ دیوان مولانا محتشم کاشانی، به کوشش مهرعلی گرکانی، انتشارات کتابفروشی محمودی، تهران، ۱۳۴۴، ص۷ مقدمه. رر ۵۲ـ علی شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۲۰۹٫
ادامه دارد
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید