طریقت صفویه ترکیب‌بند محتشم / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش نهم

1395/8/18 ۰۷:۳۴

طریقت صفویه ترکیب‌بند محتشم / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش نهم

در قیام یوم‌الدّین که قیامت باشد، جهات فاعلیه اشتداد می‌یابد، و جهان قابلیه و معده مندک در جهات فاعلی می‌شود. یرجع کل فرع الی اصله، و کل مستفیض مع مفیضه، یجمع الشمس و القمر و یتحدّ النفوس بالارواح و یزول المباینـه بین الارواح و الاشباح، و یرجع السماوات و الارض الی ما کانتا علیه قبل انفتاقها من الرتق، فتعود الی مقام الجمعیـه المعنویـه من هذه التفرقـه الطبیعیـه و العناصر تتقلب الی نار واحده غیر هذه النار المحسوسـه و تصیر الهیولی بحراً مسجوراً و یتصل البرّ بالبحر، و یتحدّ الفوق و التحت، تنشق السماء و تنتثر النجوم، و نزول الابعاد و الاجرام، فلم یبق للحواس و القوی تأثر، و ما للمحسوس عین و أثر «لایرون فیها شمساً و لازمهریرا» و «حملت الارض و الجبال فدکّتا دکّـه واحده»؛ و «تصیر الجبال کالعهن المنفوش» و تبدّل الارض فتمدّ مدّ الادیم و تبسط علی قدر تسع الخلق و «برزوا لله الواحد القهار» و المتخلصون عند ذلک من البرازخ، یتوجهون الی الحضره الربوبیـه «فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون»

 

در قیام یوم‌الدّین که قیامت باشد، جهات فاعلیه اشتداد می‌یابد، و جهان قابلیه و معده مندک در جهات فاعلی می‌شود. یرجع کل فرع الی اصله، و کل مستفیض مع مفیضه، یجمع الشمس و القمر و یتحدّ النفوس بالارواح و یزول المباینـه بین الارواح و الاشباح، و یرجع السماوات و الارض الی ما کانتا علیه قبل انفتاقها من الرتق، فتعود الی مقام الجمعیـه المعنویـه من هذه التفرقـه الطبیعیـه و العناصر تتقلب الی نار واحده غیر هذه النار المحسوسـه و تصیر الهیولی بحراً مسجوراً و یتصل البرّ بالبحر، و یتحدّ الفوق و التحت، تنشق السماء و تنتثر النجوم، و نزول الابعاد و الاجرام، فلم یبق للحواس و القوی تأثر، و ما للمحسوس عین و أثر «لایرون فیها شمساً و لازمهریرا» و «حملت الارض و الجبال فدکّتا دکّـه واحده»؛ و «تصیر الجبال کالعهن المنفوش» و تبدّل الارض فتمدّ مدّ الادیم و تبسط علی قدر تسع الخلق و «برزوا لله الواحد القهار» و المتخلصون عند ذلک من البرازخ، یتوجهون الی الحضره الربوبیـه «فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون».

همان طوری که سبب تعینات در مراتب کثرت تجلیات الهیه به اسم خالق و باری و مصور و مبدیء است، و علت زوال تعینات، تجلیات ذاتیة حق در مراتب وحدت است. علت آنکه شمس در قیامتِ کُبری از مغرب طلوع می‌کند، متوقف بر بیان مطلبی است که باید دانسته شود: آنچه در عالم ماده و اجسام وجود دارد، آیت و نشانه‌ای است از موجودات عالم اعلی و ملکوت. در این عالم، ورقه‌ای از درختی ساقط نمی‌شود مگر آنکه روحی از اروح در عالم اعلی سقوط می‌نماید، یعنی از درجة خود هبوط می‌نماید.

حضرت رضا(ع) در حدیث عمران صابی فرموده است: «و قد علم اولوالالباب، ان الاستدلال علی ما هناک لایکون الا بما هیهنا». طلوع شمس بر این نهج، که مشاهد جمیع خلایق است، آیتی از طلوعِ شموس نورانیه ارواح از مشرق ازل است. «الحقیقـه نور یشرق من صبح الازل، فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره.»

غروب شمس و زوال نور این نیِّر اعظم موجود در عالم ظاهر و شهادت، حاکی از غروب انوار روحانیه است، در مغارب مواد عالم ماده و کون و فساد. علت بر هم خوردن اساس ماده و اضمحلال اجسام، استتار ارواح مجرده است در غیبِ وجودِ یوسف روح مجرد، بعد از خروج از جبّ «چاه» بدن، و قطع علاقه از قلب که محل جریان ماء حیات است، نشأه اجساد و مواد مضمحل می‌گردد. چون عمارت نشأه دنیاویه قائم به طلوع انوار مجرده از مشرق عالم ربوبی است. در وقتی که اراده حق به عمارت نشأه آخرت تعلق بگیرد، ارواح مجرد و شموس عالم معنوی بر اراضی عالم مواد تابش نمی‌نماید، و نجوم غاربه به اصل خود که عالم ربوبی است، رجوع می‌نمایند. چون قیامت همان رجوع هر فرعی است به اصل خود؛ در این هنگام شموس حقیقیه و ارواح مجرده، از مغارب عالم مواد طلوع نموده، به رب مشارق و مغارب متوجه می‌شود. چون مطابقت نشئآت وجودی ضروری خلقت است، و عنایت الهیه به حکایت عوالم از یکدیگر تعلق گرفته است، بلکه تطابق بین هر سبب و مسببی لازم و ضروری است، و شمس عالم ظاهر مُعِّد مواد قابله صورِ متوارده است، و موجب انتقالِ ماده از مقام استعداد به مقام فعلیت می‌باشد، بلکه از مهیا نمودن حرارتِ شمس، مواد عالم را از برای قبول فعلیت ارواح، مجرده حادث می‌گردند و به مراحل استکمالات متعدده می‌رسند؛ باید این شمس از مغرب مواد طلوع نماید و به تبع طلوع شمس از مغرب، که سبب اضمحلال مواد و فناء عالم اجسام است، ارواح مجرده نیز از مغارب وجود خود طلوع نمایند، و سبب رجوع ارواح مجرده به اصل خود، رجوع از عالم ظاهر به عالم باطن و غیب است.

طلوع شمس از مغرب، سبب اضمحلال قوای مادی می‌گردد و بعد از آنکه قوای مادی و استعدادات مواد مضمحل می‌شوند، هیولای عالم، استعداد قبول صور و فعلیات را ندارند؛ ناچار ارواح مکمل ماده، به باطن وجود خود که مقام و مرتبه علت آنها باشد، رجوع می‌نمایند.

طلوع شمس ارواح مجرده و عقول کلیه و شمس ارواح مقیده به ‌ابدان جزئیه، مغرب مظاهر خلقیه، سبب طلوع شمس عالم اجسام از مغرب عالم شهادت است. و منشأ طلوع شموس نیّره از شموس مجردة معنویه، «ارواح و عقول طولیه و عرضیه» انوار اسپهبدیه «نفوس ناطقه جزئیه» از مغرب عالم تصرفات خود است. و همچنین طلوع شمس عالم ظاهر، از مغرب عالم جهات و ذوی‌الاوضاع، همانا طلوع شمس‌الشموس کلیه عوامل و مبدأ جمیع انوار ظاهری و معنوی از مغرب عوامل وجود است. طلوع نور حق و ظهور مطلق از مغارب عوالم وجودی، علت بطون ظواهر و ظهور بواطن و منشأ بروز «یوم تبلی السرائر» است. هذا مراد المصنف العلامـه المحقق، و العارف المکاشف بقوله: «و ذلک بطلوع شمس الذات الاحدیـه من مغرب المظاهر الخلقیـه، انکشاف الحقیقـه الکلیـه، و ظهور الوحده التامـه و انقهار الکثره کقوله لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار… الخ».

 

تعیّن مرتفع گردد ز هستی

نماند در جهان بالا و پستی

اَجَل چون دررسد، در چرخ و انجم

شود هستی، همه در نیستی گُم

چو موجی برزند، گردد جهان طمس

یقین گردد «کأن لم تغن بالامس»

خیال از پیش برخیزد به یکبار

نماند غیر حق در دار، دیّار

 

این بود خلاصه و لب کلام در سبب موت و علت و سرّ وقوع قیامت کبری و صغری و… (سیدجلال‌الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص‌الحکم، شیخ اکبر محیی‌الدین ابن عربی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۰، صص ـ ۷۸۰)‏

جناب شاه نعمت‌الله دربارة علامت قیامت و طلوع خورشید از مغرب می‌فرماید:

 

ده چیز نبیِ حقّ به اُمّت فرمود علامت قیامت:

اوّل دود از جهان برآید دنیا پس از آن بسی نپاید

آنگه دجال کور نـاخوش پـیدا گردد چو آب و آتش

دابّه پـس از آن پدیـد آیـد امـا بسـیار هـم نپایـد

خورشید عیان شود ز مغرب آنگاه روان «رود ز مغـرب»

مغرب مشرق نماید آن روز از پرتو شمع عالم‌افروز

پنجم عیسی فرود آید بر ما در رحمتی گشاید

آنگــه باشد ظهور یأجوج با لشکر بی‌شمار مأجوج

یک سال سه بار مه بگیرد بسیار شه و گـدا بمیرد

آخر ز یمن برآید آتش سوزد تر و خشک مردمان خوش

این است علامت قیامت فرمود رسولِ حقّ به امّت

(کلیات اشعار شاه نعمت‌الله ولی، به سعی دکتر جواد نوربخش، خانقاه نعمت‌اللهی، تهران، ۱۳۵۵، ص۸۱۳)

 

و چنان‌که دانیم، شاه نعمت‌الله نیز از بزرگان مکتب ابن‌عربی است و شرح پیشین در جای جای آثار و اشعار وی مشهود است و «نعمت‌اللهیه» از طرائق همسوی «صفویه» محسوب می‌شود.‏

 

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

 

محتشم به شیوه مویه‌گران، خود پاسخگوی خود است و می‌گوید: واقعة کربلا که سرآغاز سال قمری را با محرم پیوند زد، اگر رستاخیز عام یعنی قیامت کل کائنات خوانده شود، سخنی به گزاف نیست. دکتر عطاءالله مهاجرانی در شرح این بیت آورده‌اند: «…آسمان به سرخی می‌زد، انگار همة آسمان را شفق پوشانده بود، هیچ گاه تا به آن روز، آسمان را آنچنان خونین ندیده بودند، گویی از آسمان باران خون می‌بارید، آسمان می‌گریست و گریه‌اش شفق بود ‏(تذکره‌الخواص، ص۲۰۷٫ ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق، ج۴، ص۳۴۲٫ ابن‌کثیر. البدایـه و النهایـه، ج۸ ، ص۲۰۱٫ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۰۱ تا ۲۲۰٫ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۲۶ تا ۲۲۸) بعدها امام صادق(ع) به زراره گفت: ای زراره، آسمان چهل سپیده‌دم خون گریست و زمین چهل روز تاریک شد و خورشید چهل روز چهره‌اش گرفت و فرشتگان چهل شبانه‌روز گریستند و زنان خاندان ما، همواره مصیبت‌زده و اندوهگین بودند، (اوّل اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۳۸۶ـ۳۸۷) زمین و آسمان آنچنان تیره و غبارآلود شد که در لابه‌لای سرخی آسمان، گویی ستاره‌ها می‌سوختند، مردم گمان می‌کردند که قیامت آغاز شده است. (الصواعق المحرقـه، ص۱۱۹) ‏(سیدعطاءالله مهاجرانی، پیام‌آور عاشورا، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۷، ص۲۷۲)

«در بارگاه قدس…» ایهام به داستان فُطرُس‌ ملک دارد که از زیارت ولادت حسین(ع) عزت یافت و در شهادت او با فرشتگان قدسی ملازم مزار شدند و هر صبح و شام در آن آستان ملائک‌پاسبان گریانند و کاشفی از قول شیخ مفید‌(ره) داستان را نقل کرده است. (کاشفی، همان، ۴ر۱۹۳)‏

 

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین

پروردة کنار رسول خدا حسین

 

به سخن کارن جی رافل، جن و سایر فرشتگان با اندکی تغییرات، همان نقش جمع‌خوانان تراژدی‌های یونانی را ایفا می‌کنند. آنان هیچ اظهارنظری درباره رخدادها نمی‌کنند، بلکه نسبت به ظلم و ستمی که بر امام حسین(ع) و یارانش روا می‌شود واکنش عاطفی نشان می‌دهند. (کارن جی رافل، اشعار پرآب چشم، ترجمه ابوالفضل حُرّی، کتاب ماه ادبیات، شماره ۱۰، پیاپی ۱۲۴، بهمن ۱۳۸۶، ص۸۲)

سوگواری جنیان بر امام حسین(ع) علاوه بر اشارات مکتوب در مآخذ اسلامی، در یکسان‌‌پنداری امام حسین(ع) و حضرت عیسی مسیح(ع) نیز از نکات پیوند آرای پیروان طریقت صفویه با مؤمنان مسیحی است. ابن‌قولویه در الکامل نقل کرده است: آنان در شبهای شهادت امام حسین صدای عزاداری جنها را می‌شنیدند و از جملة بیت زیر مرثیه‌خوانی می‌گردید:

 

ـ بر فرزند فاطمه می‌گریم که از مرگش موی سر سپید شد.

و به واسطه قتل او دچار زلزله و ماه گرفتگی شدید.

 

ابن‌نما از ابوحباب کلبی نقل کرده است که گفت: وقتی حسین(ع) به شهادت رسید، جنها بر مصیبت او گریه می‌کردند. وقتی گورکنان شب هنگام به صحرا می‌رفتند؛ صدای جنها را می‌شنیدند که می‌گفتند:

 

ـ حسین بر پیشانی‌اش دست کشید و او نوری بر گونه دارد.

پدرش از بزرگان قریش است و جدش بهترین اجداد.

 

ابوالعلاء معرّی در ضمن قصیده‌ای به شهادت امام حسین و سرخی آسمان بر اندوه مصیبت آن حضرت اشاره کرده می‌گوید:

 

و علی الدهر من دماء الشهیدی ن: علی و نجله شاهدان

فهما فی اواخر اللیل فجرا ن و فی اوّلیاته شفقان

درد مرا دوا کنید که آرزوهای نیکو از دست رفت، ولی تاریکی و ظلمت از میان نمی‌رود.

 

علیه روزگار از خون دو شهید، علی و فرزندش گواهانی دارد:

آن دو، سپیده‌دمی در منتهای شب (سرخی فجر)، و غروبی در سرآغاز آن هستند.

آن دو در پیراهن پوشنده شب باقی ماندند، تا آنگاه که هنگام حشر فرا برسد و از خداوند رحمان مدد بجویند.

 

مشهور است که حضرت عیسی بر جن، روح و لشکریان ملائکه تسلط داشت. ملائکه گوش به فرمان او بودند با یک اشاره آنها را به هر سو روانه می‌کرد و آنچه را می‌خواست، توسط آنان اجرا می‌کرد. وقتی جن بر شهادت حسین می‌گرید، بی‌تردید این حکمت شگفت‌آور معجزه بزرگی است که عیسی نیز ارائه کرد. (آنتوان بارا، امام حسین در اندیشه مسیحیت، ترجمه میرزایی، طاهری‌نیا، انتشارات دانشگاه همدان،۱۳۸۱، ص۹۳)

خورشید این منشأ نورانیت، سلامت، صلح، محبت و خشم؛ نماد رازآلود حسین در اندیشة علویان صفوی است در مصرع دوم بیت باز به حکایت بهبود فرشتة فُطرس ایهام دارد؛ زیرا بیت مقطع را باید سخن و مویة جن و ملک تلقی کرد.‏

 

کشتی شکست‌خوردة طوفان کربلا

در خاک و خون فتاده به میدان کربلا

گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

 

حضور پیامبر(ص) در کربلا نامه دو نقش مکمل دارد. پیامبر پدرسالار «خانة ایمان» است. محمد(ص) لنگرگاه اسلام است و پس از وفات ایشان، این لنگر به آسمان رفت و کشتی [دین] سرگردان ماند. این قیاس شاید اندکی غریب به نظر آید؛ ولی محتشم شخصاً از «کشتی شکست‌خوردة طوفان کربلا» سخن به میان می‌آورد که «این شکست» فقط پس از وفات محمد(ص) و کشمکش اهل بیت و خلفای اموی در [کربلا] پیش آمد. (کارن جی رافل، همان، ص۸۲(

این کشتی، همان کشتی نجات است که مشهور است پیامبر(ص) فرمود: «اهل بیت من مانند کشتی نوح هستند؛ هر کس بر آن وارد شود، نجات می‌یابد و هر کس از آن بازماند، غرق خواهد شد.» کشتی طوفان کربلا حق و باطل را از هم جدا کرد؛ با شهادت سرنشینانش و غرق شدن و نابودی مهاجمان و دزدان صحرایی و ظلمانی‌اش، کشتی به ظاهر شکست‌خورده‌ای است و به خاک و خون افتاده است. کشتی همان وجود مبارک امام‌حسین(ع) است که هر کس به او پیوست و شهید شد، رستگار ماند و هر کس از قافله شهیدان جا ماند و به ظلمت گرایید، در قعر تاریکی مهجور شد. و چشم روزگار پنهان و نه آشکار می‌گرید، زیرا گریة آشکارِ روزگار، خونِ بر خاک ریخته را از ایوان کربلا که جایگاه ابن‌زیاد بود، می‌گذرانید و چون به پنهان گریست، از ایوان نیز در تحمل روزگار نامی ننگ‌آلود بر جای ماند و دیگر هیچ؛ اما کشتی بر امواج گریة روزگار به مسیر ابدی خود ادامه داد… و تا قیام قیامت (هر کس) به آن کشتی درآید، رستگار است؛ زیرا پیامبر(ص) مقید به اسلام و مسیحی و…. نفرمود، فرمود: «هرکس به آن کشتی درآید…»‏

پیروان طریقت صفویه و طرائق همسو، «خاک» را مترادف سِرّ می‌آورند و در جمله دعایی «قُدّس ‌سرّه» (پاک باد خاک او)، تفسیری عاشورایی دارند. این عبارت را پس از نام پیروان و اقطاب می‌آورند و به سنگ مزار نیز «سرّ» (راز) می‌گویند و سنگ را زیارت می‌کنند که نمادی از ذرة ذاتی آسمانی فاطمی است و حصار و نگاهبان خاک پاکان در جهان ناسوتی و پوشانندة عیبهای جسمانی و…‏

روشنگری در لایه‌های سخن مولانا محتشم جز با آشنایی به اندیشه علوی و طریقت صفوی میسر نیست. اضافه بر اشارة پنهانِ واژة «کشتی» به فرمودة رسول اکرم(ص) و یکسان‌نگری اسلام نبوی به تمام انسان‌ها ـ از هر کیش و ملت و مذهب و آیین و رنگ و زبان و…ـ که کشتی آزادگی اهل‌بیت(ع) پذیرای آنهاست، کشتی صحنة کربلا که در این بیت، تجلی نوح نبی(ع) بر امام‌حسین(ع) است، انسان‌ها را از هر طبقه و سن و جنسیت و ملیت و زبانی در کشتی حسینی (ع) دریافته است. اشراف و غلامان و بردگان، کودک و نوجوان و جوان و میانسال و سالمند، زن و مرد، سیاه و سفید، تُرک و فارس و عرب و زَنگی، مسلمان و مسیحی و… حتی جانداران اساطیری چون «اسب بالدار» (ذوالجناح) و… در کشتی آشکار حسینی پذیرفته شده‌اند. همانند کشتی نوح(ع)، و نور شدند در بزرگراه تاریکی ظلم و ستم و استبداد جاهلی و عشیره‌ای امپراتوری اموی که روم ـ ابرقدرت عصر خود ـ را به زانو درآورد؛ اما قدرت شمشیر او در خون آزادی و اخلاق‌مداری و اسلام‌گرایی کشتی حسین(ع) غرق شد و به همین سبب، کشتی و سفر دریایی و مهالک آن در قصص اعتقادی علویان جایگاهی ویژه یافت. (رک. محمدعلی سلطانی، درونمایه‌های مشترک در سرانجام، ولایت‌نامه، بویوروق، انتشارات سها، تهران، ۱۳۹۰، ص۵۷ به بعد…)‏

به تصریح علامه مجلسی در بحارالانوار، تنها محلی که در طوفان نوح، کشتی پیامبر نوح نبی(ع) دچار تلاطم شد، کربلا بود که با نام و یاد حسین(ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او از سوی نوح نبی(ع) به دستور جبرئیل؛ کشتی از تلاطم نجات یافت و نوح و یاران و همراهانش نجات یافتند. او کشتی نجات در روز عاشورا بود، در حالی که وارث و صاحب ذَرّه و تجلی تمامی انبیا ـ از آدم تا خاتم ـ بود برای نجات بشریت در طوفان خون روان شد، و کشتی نجات انسان و انسانیت گردید.

 

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زان گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

هیچ گاه چنین گلی در بوستان کربلا نشکفته است، آن گلی که گلاب از آن می‌گیرند، یعنی گل محمدی. این گل در کربلا نبود. زادگاه گل محمدی که گلاب دارد، ایران است. گویند این گل را به سبب آنکه هنگام اذان صبح شکفته می‌شود و بوی خوشی دارد، «گل محمّدی» می‌گویند. مولانا محتشم، گریه زلال و مصفا، از اندیشه و اعتقاد معطر و بی‌پیرایه را با هنر سخن نخست به گل گلاب محمدی (مردم ایران) و به پیروی از آنان، به کشتی‌نشستگان حسینی اختصاص داده است؛ یعنی هر دهانی که محمدی است و در کربلا باز می‌شود، غیر از اشک چشم، سخنی ندارد؛ زیرا «اشک» گلابِ محمدیان علوی‌مکتب و حسینی‌مشرب است. بزرگان از عرفا و علما دستمال‌های مجزا برای گریه حسینی داشتند و حسب‌الوصیه با آنها دفن می‌شد؛ از جمله علامة امینی صاحب الغدیر، علامه سردار کابلی قزلباش، و پیر عارف صاحبدل شهر ما آیت‌الله نجومی و…

ادامه دارد

 منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: