نظریه ریاضتگرایی (Asceticism): بر مبنای این مکتب که میتوان آن را زهدگرایی نیز نامید، آرامش و سعادت با سرکوب خواهشهای نفسانی و به مدد وارستگی و آزادی از تعلق فراهم میآید. ریاضتگرایان که «مرد میدان رضایند و تسلیم نیز قضا»،۱ در نفی نفس و هواهای آن و نیز در گرایش به لذات روحانی به اپیکوریان میمانند.۲ریاضتگرایی خود به دو مکتب تقسیم میشود: مکتب کلبیان و مکتب رواقیان:
امروزه نظریات زیادی درباره بازنمایی مطرح شده که در آنها بازنمایی صرفاً تقلید محض از شئ نیست، بلکه اساساً معنای «عین خود شئ» در درون خود دارای تناقض (پارادوکس) است؛ برای مثال گامبریج معتقد است که کپی کردن صرف، تقریباً غیر ممکن است، اگرچه استفاده از دوربین یا مدل قدیمیتر آن، دوربین آبسکیورا۲۲ امکان آن را تا حدی فراهم میکند. کارول معتقد است از آثار افلاطون برمیآید که نقاشی کردن از شئ، چیزی مانند تشکیل تصویر در آینه است؛ بنابراین شباهت به عنوان شرط لازم برای بازنمایی در نظر گرفته شده است (Carroll, 2002).
نگاه هنرمندانه به اشیا و رخدادهای پیرامونی، تنها بازنمود تصویر موجود آنها نیست، بلکه خلق تصویری ممکن از زاویهای تازه و غیرمعمول است؛ شکلی از دیدن که اگر با فلسفه در هم بیامیزد، دنیایی جدید را به تصویر میکشد و شناختی تازه از هویت عناصر و پدیدارهای جهان اطراف به دست میدهد و درست در همین ملتقاست که جوهر شعر آفریده میشود. «سپرده به زمین» داستانی هستیشناسانه و فلسفی است که در زمینهای روانشناسانه و با بیانی شاعرانه خلق شده است. مرگ و زندگی، پیری و کودکی، ماندن و رفتن، زمستان و تابستان موتیفهایی هستند که نویسنده با درهمتنیدن آنها در عینیت و ذهنیت شخصیتهای داستانش تقابل بودنونبودن را به خواننده القا میکند.
نیکوکاری و دستگیری از همنوعان در اندیشه و منش ایرانیان از دیرباز جایگاهی ویژه داشته است. اهمیت پرداختن به این امور اما در زمانه یا دورهای که تصویر کلی زندگی مردم، غمزده و فلاکتبار است، دو چندان میشود. تصویر کلی ایران در روزگار قاجاریه که از پس تزلزل حاکمیت، مسأله جانشینی و هجومهای خارجی قد برمیافراشت و خود نیز از کاربرد زور و خشونت پرهیز نداشت، سیمایی است که با فقر و تنگدستی و خرابی شهرها و روستاهای بسیار شناخته میشود.
حکومت صفویان که از جریانی فکری و مذهبی ریشه گرفته و با گذر از سه دهه پیشینه اندیشهورزی پر و بال گرفته بود، در اواخر عمر خویش، به بحرانهایی درونی و بیرونی دچار شد. این بحرانها زمانی که با نارضایتی و شورش دستهای از مهاجمان افغان همراه شد، طومار عمر این حکومت و چهرههای اسطورهای آن را درهم پیچید. قدرت صفوی در زمان شاه سلطان حسین، با نارضایتی افغانان و حمله غلزاییان به اصفهان در ١١ محرم ١١٣٥ قمری فرو ریخت و به افغانان منتقل شد. شاه صفوی بدینترتیب تاجاش را به محمود افغان بخشید. محمود برای تصرف دیگر شهرها و نواحی ایران بسیار کوشید.
وقفنامهها چه اهمیتی برای تاریخ ما دارد؟ جنبه اقتصادی، حقوقی، معماری، هنری و سیاحتی موقوفات، البته اموری است که در جای دیگر باید به آنها پرداخت. آنچه از نظر تاریخی در اساس وقف نهفته است به انگیزه واقفان برمیگردد. کسانیکه در گذر زمان، مالی را وقف کردهاند، بیشتر دو انگیزه مورد نظرشان بوده است
فردوسی نیز تصویر را وسیلهای قرار میدهد برای القای حالتها و نمایش لحظهها و جوانب گوناگون طبیعت و زندگی آن گونه که در متن واقعه جریان دارد؛ بهویژه تصویرهای زمینهساز حرکتی پرشتاب که صحنههای حماسی و نشان از تخیل زنده و پویای شاعر دارد:
یادداشتی از استاد مهدوی دامغانی درباره شعر موسوی گرمارودی اشاره: نوشتار زیر هرچند سالها پیش نگاشته شده است، اما همچنان شیرین و خواندنی و آموزنده است و همچون دیگر آثار استاد گرانمایه آقای دکتر مهدوی دامغانی، پر نکته و آمیخته به مطالب تاریخی که بی گمان برای محققان در زمینه تاریخ معاصر و بهویژه تاریخ ادبیات این روزگار، حاوی نکات نغز و درخور بررسی. برای استاد عزیز تندرستی و شادکامی آرزومندیم و مشتاق دیدار هرچه زودترشان در ایران زمین هستیم.
یاسپرس از دانشگاه محافظهکار و گریزان از ارتباطات و مباحثه فکری نگران است و معتقد است اگر اعضای دانشگاه، محتاطانه از هم دوری کنند و ارتباط حقیقی به معاشرت اجتماعی صرف بدل شود، دانشگاه دیگر مکان «جستوجوی نامشروط حقیقت» و نماینده حد اعلای نوع بشر نیست، بلکه دستمایه حکومتها در توجیه واقعیت موجود است و این معنایی جز مرگ دانشگاه ندارد. یاسپرس از دانشگاه به عنوان محل گردهمایی پاسداران و دوستداران حقیقت سخن میگوید و به آن وسعت نظر و سعه صدری در ایده دانشگاه معتقد است که حتی میتواند مخالفان را نیز در درون خود پذیرا باشد؛ نه به این شرط که به رنگ جماعت غالب در آیند و دست از افکار خود بشویند، بلکه تنها به این شرط که «مجال دهند عقایدشان به انگیزهای برای تحقیق و پژوهش بدل شوند»
در سالهایی که ادوارد براون در کیمبریج تحصیل میکرد و بعد در بیمارستان سنتبارتلمی لندن کار گرفت، با عدهای از ایرانیان آشنا شد که بعضی از آنان افراد مهمی بودند و در دیدگاه او نسبت به ایران تأثیر داشتند. البته بعد از مسافرت یک سالهاش به ایران در ۱۸۸۷، که سفرنامه «یک سال در میان ایرانیان» حاصل آن بود، دایره دوستان ایرانی او به مراتب بیشتر شد. هدف ما در این مقاله مختصر بررسی روابط براون با میرزا ملکمخان ناظمالدوله است و در ضمن این بررسی تا حدی روابط براون با سیدجمال اسدآبادی و میرزا آقاخان کرمانی نیز به میان میآید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید