1394/6/16 ۱۰:۴۹
نیکوکاری و دستگیری از همنوعان در اندیشه و منش ایرانیان از دیرباز جایگاهی ویژه داشته است. اهمیت پرداختن به این امور اما در زمانه یا دورهای که تصویر کلی زندگی مردم، غمزده و فلاکتبار است، دو چندان میشود. تصویر کلی ایران در روزگار قاجاریه که از پس تزلزل حاکمیت، مسأله جانشینی و هجومهای خارجی قد برمیافراشت و خود نیز از کاربرد زور و خشونت پرهیز نداشت، سیمایی است که با فقر و تنگدستی و خرابی شهرها و روستاهای بسیار شناخته میشود.
سرزمین هزارویک روز در کشوقوس تغییر؛ نگاهی به انجمنهای خیریه در دوران مشروطه
نیکوکاری و دستگیری از همنوعان در اندیشه و منش ایرانیان از دیرباز جایگاهی ویژه داشته است. اهمیت پرداختن به این امور اما در زمانه یا دورهای که تصویر کلی زندگی مردم، غمزده و فلاکتبار است، دو چندان میشود. تصویر کلی ایران در روزگار قاجاریه که از پس تزلزل حاکمیت، مسأله جانشینی و هجومهای خارجی قد برمیافراشت و خود نیز از کاربرد زور و خشونت پرهیز نداشت، سیمایی است که با فقر و تنگدستی و خرابی شهرها و روستاهای بسیار شناخته میشود. سرزمین هزار و یک روز* شرقشناسان که در هر جنبه خود در گذر هزارهها و سدهها، زبانزد و مسحورکننده میآمد دیگر درخشش قدیم را نداشت. بیشتر عکسهایی که از آن زمان بر جای مانده است، معمولا مردم را با لباسهایی مندرس، چهرههایی تکیده و اندامی لاغر نشان میدهد. با نظر به گزارشهایی که از آن روزگار بر جای مانده است، آنچه به طور مثال در کرمان روزگار آغامحمدخان و ویرانیهای برگرفته از فشارهای نظامی او رخ داده است، چهره این شهر را که روزگاری آبادانی و تجارتی زبانزد داشت، همچون ماتمکدهای تصویر میکند که سالها زمان میبرد تا به گذشته آبادان خود بازگردد.
هجومهای گاه و بیگاه و ربودن دختران، زنان و مردان در خراسان نیز آرامش زندگی عادی را از کف مردم ربوده بود. دیگر نقاط کشور نیز حال و روزی از این خوشتر نداشتند. نیکوکاری و انجام امور خیریه و وقف برای یاری دیگران، در چنین شرایطی است که معنا و اهمیتی ویژه مییابد؛ بهویژه آنکه تا سالهای پایانی سلطنت ناصرالدینشاه و سپس شکلگیری جنبش مشروطه، همچنان وضع نامطلوب اقتصادی و تنگدستی مردم و درنیافتن ضروریات زندگی به سبک جدید را شاهدیم. در همین دوره، با آگاهی نسبی از ملزومات زندگی مدرن و ناکارآمدی ساختارهای کهنه، نوعی گشایش فکری در عصر ناصری و سپس همزمان با جنبش مشروطه پدید آمد.
در چنین زمانهای است که عدهای با درک ضرورت اصلاحات گوناگون در ساختارهای کشور، به اقداماتی روی میآورند. آنان درواقع مسیری برای رهایی از سایه سنگین استبداد حکومت و ظلم حاکمان محلی، به یاری همنوعان خود برمیخیزند. بازاریان و علما و نیز تحصیلکردگانی دلسوز، بر همین اساس، در اوایل دوران مشروطه، اهدافی متعالی برای انجام امور خیریه پی میریزند. اجرای عدالت، کمک به همنوعان و دستگیری از فقرا در بحبوحه بحرانهای درهم پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، افزایش درآمد عمومی، کاهش فقر و ارتقای سواد و آگاهی ازجمله این اهداف بهشمار میآمد. انجمنهای خیریه بدینگونه در جایجای ایران شکل گرفتند. شهرهایی چون رشت، گیلان، تبریز، کرمان و مشهد، در زمره شهرهایی بودند که انجمنهای فراوان خیریه در خود جای دادند. آنگونه که منابع روایت میکنند، هر محله در تبریز، انجمنی داشت که افزون بر فعالیتهای سیاسی، به امور عامالمنفعه اجتماعی و کمک به تنگدستان نیز میپرداخت. این انجمنها با اهداف والای خود میکوشیدند صورت جامعه را به سوی زندگی بهتر و عدالتخواهی بگردانند. فعالیت آنها البته از تلاشهای خیرخواهانی به گونه مقطعی برای ساختن پل، مدرسه یا بیمارستانی گرد هم میآمدند، اندکی متفاوت و پایدارتر بود. انجام امور خیریه به گونه متشکل در قالب انجمن با رویکردهای جدید اما بیمانع نیز نبود. به نوشته الهام ملکزاده پژوهشگر حوزه نهادهای خیریه در تاریخ: «امور خيريه مردمی جديد با دشواريهايی زياد مانند مشكلات مالي، اختلافات میان اعضاي موسس و كارگزاران، مخالفتهاي اجتماعي و عدم امنيت اجتماعي روبهرو بودند ... از اينرو، در رویارویی با مشكلات ایستادگی و درواقع به مثابه سدشكنان عمل ميكردند. بدینترتیب، اينگونه سنگ بناي دگرگونیهای بعدي جامعه ايراني را به سختي بنا نهادند». انجمن سعادت مشهد، نخستین انجمن خیریه ملی در این شهر بزرگ شرقی ایران بهشمار میآید. روزنامه خورشید مشهد در دوازدهم صفر سال ١٣٢٥ قمری «ابناء وطن» را مژده میدهد که جمعی از خیران از معاریف و علمای مشهد، به بنیانگذاری چنین انجمنی دست گشودهاند. اهداف و کوشش بنیانگذاران این انجمن، پیرامون موضوعات فرهنگی برنامهریزی شده بود. تأسیس مدرسه، قرائتخانه و نشر معارف ازجمله فعالیتها و اهداف آنان بود. این انجمن در هفته یک بار در منزل حاج میرزا ابوتراب خان اقبالالتولیه جلسه تشکیل میداد.
عبدالحمید خان متینالسلطنه از صاحبمنصبان گمرک مشهد، ریاست آن را بر عهده داشت. فعالیتهای تحسینبرانگیز آزادیخواهانه و مطبوعاتی او در مشهد شهرت داشت. چهارده نفر از چهرههای معروف و باسواد شهر در انجمن عضویت داشتند. محمدحسین میرزا سرتیپ مهندس، میرزا اسمعیلخان مترجم اداره گمرگ، حاجی اقبالالتولیه، حاج محمداسمعیل آقا تاجر کاشانی و محمدصادق تبریزی ازجمله آن اعضا بهشمار میآمدند. عبدالرحیم صراف برای راهاندازی قرائتخانه، مکانی را به انجمن اختصاص داد. روزنامهها و مجلههای فارسی و کتاب در این قرائتخانه در دسترس همگان قرار میگرفت. آنگونه که اسناد نشان میدهند، برخی از جلسات انجمن نیز در این مکان برقرار میشده است. مدرسهای که این انجمن راه انداخت پس از سه ماه بیش از یکصد شاگرد داشت. انجمن با بهرهگیری از توان مالی اعضای خود، افزون بر آموزش درسی شاگردان، کتاب، دفتر و لباس آنان را نیز تأمین میکرد. حاجی اسدالله تاجر خامنه ازجمله کسانی بود که به این مدرسه خیریه کمکهای مالی میکرد. روزنامه خورشید درباره این شخص نیکوکار چنین نوشته است: «این حاجی غیرتمند که در حقیقت عاشق ترقی ابناء وطن است، روز پنجشنبه نهم این ماه [رمضان ١٣٢٥ قمری] به اتفاق این بنده نگارنده به مدرسه رحیمیه رفته فقط بهعنوان دیدن و احوالپرسی نوآموزان این دبستان پس از ملاحظه و تماشای وضع مدرسه که بسیار منظم و مرتب بود، میرزا محمدعلیخان ناظم مدرسه معرفت که همراه حاجی بود سه چهار نفر از شاگردها را مختصر امتحانی کرده، معلوم شد این اطفال در این امور در مدت سه ماه کار یکسال کردهاند. بعد همه اطفال مشغول مشق نظامی شده، در صحن مدرسه به ریاست و مشاقی سرکارخان سرتیپ و ناظم که اولین مشق نظامی این شهر است، مشق کاملی کرده دانسته شد که این اطفال به قدر سربازهای پنجاهسال پیشتر کار کردهاند». حاجی یک کره جغرافیایی از روسیه و چند بسته شیرینی نیز به مدرسه تقدیم کرد. انجمن سعادت در زمینه بهداشت نیز فعالیتی بسیار داشت؛ موضوعی که در آن روزگار در زمره مسائل مهم جامعه ایران به شمار میآمد. دکتر فتحعلی خان در کوچه چهارباغ، معتمدالحکما در دارالشفاء و ضیاءالاطبا در صحن جدید بهگونه رایگان آبلهکوبی میکردند. اعلانی دراینباره در روزنامه خورشید درج شده که شایان توجه است بهویژه از اینرو که مردم در آن زمان از خدمات نوین بهداشتی چندان آگاهی نداشتند: «به تمامی اهالی این مملکت عرض مینماییم با این وسیله سهل و آسان اگر پدران اطفال در کوبیدن آبله آنها کوتاهی نمایند، به دست خود خون آنها را ریخته و یقینا شریک قتل آنها خواهند بود». سپس در ادامه میخوانیم: «دستمزدی می نخواهم از کسی/ دستمزد ما رسد از حق بسی ... هین صلا بیماری ناسور را ... داوری ما یک به یک رنجور را». فعالیتهای این انجمن بدین موارد منحصر و محدود نبود. آنگونه که آگاهیم، آنها در زمانهایی چون حمله عثمانی به ساوجبلاغ به یاری هموطنان خود دست گشودند و برای کمک به آنها مقداری پول گرد آوردند. اعضای انجمن برای جلب توجه حکومت به تهاجم ترکمانان به شمال خراسان، در انجمن ایالتی تحصن کردند و از حکومت خواستند اسلحه قشون خراسان را تأمین کند. تصویر خیرخواهانه و روشن فعالیتهای این انجمن، نظر اقشار گوناگون مردم و نیز ماموران حکومتی را به خود متوجه میساخت. انجمن سعادت بدینترتیب توانست در برههای از تاریخ مشهد و خراسان، بر جاده بیپایان نیکوکاری گام بگذارد و نامی نیک در تاریخ این منطقه بر جای نهد.
* عنوان داستانهایی که به پیروی از داستانهای هزار و یک شب، فرانسوا پتی دولاکروای فرانسوی از ایران عصر صفوی گردآورده است.
روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید