بررسی نظریه فاجعه‌زدگی در نقاشی معاصر ایران / رضا رفیعی راد ـ بخش دوم و پایانی

1394/6/17 ۰۹:۱۹

بررسی نظریه فاجعه‌زدگی در نقاشی معاصر ایران / رضا رفیعی راد ـ بخش دوم و پایانی

امروزه نظریات زیادی درباره بازنمایی مطرح شده که در آنها بازنمایی صرفاً تقلید محض از شئ نیست، بلکه اساساً معنای «عین خود شئ» در درون خود دارای تناقض (پارادوکس) است؛ برای مثال گامبریج معتقد است که کپی کردن صرف، تقریباً غیر ممکن است، اگرچه استفاده از دوربین یا مدل قدیمی‌تر آن، دوربین آبسکیورا۲۲ امکان آن را تا حدی فراهم می‌کند. کارول معتقد است از آثار افلاطون برمی‌آید که نقاشی کردن از شئ، چیزی مانند تشکیل تصویر در آینه است؛ بنابراین شباهت به عنوان شرط لازم برای بازنمایی در نظر گرفته شده است (Carroll, 2002).

 

 

امروزه نظریات زیادی درباره بازنمایی مطرح شده که در آنها بازنمایی صرفاً تقلید محض از شئ نیست، بلکه اساساً معنای «عین خود شئ» در درون خود دارای تناقض (پارادوکس) است؛ برای مثال گامبریج معتقد است که کپی کردن صرف، تقریباً غیر ممکن است، اگرچه استفاده از دوربین یا مدل قدیمی‌تر آن، دوربین آبسکیورا۲۲ امکان آن را تا حدی فراهم می‌کند. کارول معتقد است از آثار افلاطون برمی‌آید که نقاشی کردن از شئ، چیزی مانند تشکیل تصویر در آینه است؛ بنابراین شباهت به عنوان شرط لازم برای بازنمایی در نظر گرفته شده است (Carroll, 2002).

گامبریج از جمله صاحب‌نظرانی است که میان بازنمایی و تقلید صرف از محیط تفاوت قائل است. او اثری از پیکاسو را بررسی و تحلیل کرد و در آن نشان داد که خلق شباهت تنها یکی از مقاصد بازنمایی است. او می‌گوید: «میان بازنمایی از شئ و ارائة «نمود» آن تفاوت وجود دارد» و تحلیل می‌کند که پیکاسو در این اثر که کاریکاتوری از جوجه خروس است، توجه را به سمت ویژگی خاص روانی هدایت می‌کند و نه صرفاً شباهت‌پردازی. این مسأله روشن می‌کند که بازنمایی ممکن است در خدمت مقاصدی به جز شباهت درآید.» (گراهام، ۱۳۸۳)

از طرف دیگر تئوری «بازنمایی جدید» نیز «خلق هدفدار» و «بیان یک اندیشه» در اثر هنری را به عنوان «نیت‌مندی»، طیف وسیعی از سبکهای هنری را «بازنما» معرفی نموده است. در این تئوری علاوه بر شباهت‌پردازی، نیت‌مندی نیز برای بازنمایی ضروری است؛ به بیان دیگر، بازنمایی به معنای روایتی است که فرد از واقعه یا امری تاریخی صورت می‌دهد. از این رو برداشتی است از واقعیت که افراد یا سوژگان اجتماعی بنا به ذهنیات متعددشان، به طرق گوناگون تعریف و تفسیر می‌کنند. «واقعیت مطلق هیچ گاه قابل انتقال به دیگری نیست؛ از این رو به فرد، رسانه یا اثر هنری و نیز به بازگویی، بازتعریف و بازنمایی وابسته است که برداشت بیننده از امر واقعی و پیش داشته‌ها و باورهای ذهنی او، در آن دخیلند. راوی در این راستا بنا به ذهنیات خود نسبت به واقعیت، تنها بخشی از آن را گزینش کرده، برای مخاطب خود بازتعریف می‌کند . پس بازنمایی یا بازتعریف، معنای برداشت ذهنی فرد از امر واقعی و طرز بیان او را در بر دارد. بیانی که بسته به جنسیت، طبقه و دیگر موقعیت‌های ساختاری و نیز مواضع سوژه‌ای شخصیت متفاوت است.» (کامرانی و بوستانی،۱۳۸۹)

جرالد ادلمن ـ برنده جایزه نوبل‌پزشکی‌که نظریه‌اش درباره چگونگی شکل‌گیری شعور ‌بر پایه دانش‌زیست‌شناسی‌امروز سر و صدای زیادی به پا‌ کـرده ـ بر آن است که وجود روان‌شناختی ما قائم بر تـاریخچه زیـست‌شناختی ماست و ما ‌از ‌طریق کالبد خود جهان بیرون ‌را‌ کشف ‌می‌کنیم. روان ما ‌به ‌سوی‌تمامی پدیده‌های بیرون گشوده نیست. کالبد ما ‌فقط‌پدیـده‌هایی از جـهان‌بیرون را بـرپایه ارزشهای شکل‌گیرنده در طول زندگی خود‌ برمی‌گزیند‌ و بنا بر این هویت‌ فردی و روان‌شناختی ما ‌با چنین گزینشی‌شروع ‌به شکل‌گیری می‌کند و آنگاه‌ تاریخ ‌اجتماعی و فرهنگی بر چنین زمینه‌ای در ترکیب روانی مـا وارد مـی‌شود. اخلاقیات، رفتار و هـویت ‌فردی ‌نتیجه انطباق کنش و واکنش بین‌تاریخچه فردی‌و تاریخ جامعه‌شناختی‌است. (Edelman,1992)

 

فاجعه مغول

حملۀ مغول به رهبری چنگیزخان در اوایل سدۀ هفتم، از مهمترین وقایع تاریخ ایران پس از اسلام محسوب می‌شود. چنگیز به دلیل بی‌تدبیری خوارزمشاه در سال ۶۱۶ق به ایران تاخت و تا زمان مرگش (۶۲۴ق)، به فتوحاتش در ایران ادامه داد. پس از او، جانشینانش از جمله هولاکو (۶۶۳ق) به کشورگشایی پرداخت تا اینکه بغداد نیز در سال ۶۵۶ سقوط کرد و خلافت پانصد سالة عباسیان پایان پذیرفت. جانشینان چنگیز که به «ایلخانان» مشهورند، تا مرگ ابوسعید بهادرخان در سال ۷۳۶ق در ایران حکومت کردند. در حملة مغول به واسطة خرابیها و آتش‌سوزی‌ها، مراکز فرهنگی، علمی و کتابخانه‌های زیادی نابود شد و جنگ و وحشت به مهاجرت بسیاری از فرهیختگان به خارج از ایران از جمله هند و آسیای صغیر منجر گردید. هزاران هزار نفر مردم بی‌گناه زیر تیغ تاتار جان سپردند، آنها حتی به حیوانات‌ هم رحم نمی‌کردند. بر اثر حملۀ مغول زیانهای مادی و معنوی بسیاری به ایران وارد شد و به قول جوینی: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.» (جوینی، ۱۳۶۲)

بیشتر شهرها، آبادی‌ها، مزارع، اماکن، راهها، بازارها تخریب و در نتیجه تجارت، کشاورزی و صنعت نابود شد، اموال و داراییهای ایران غارت شد. بر اثر کشته شدن مردمان، بسیاری مناطق خالی از سکنه شد، علمای بسیاری کشته شدند، جوانان به سپاه برده شدند و اهل حرفه و صنعت به مغولستان انتقال یافتند و قلمرو سیاسی ایران مدتها تحت حاکمیت بیگانگان قرار گرفت. (بیانی،۱۳۷۹)

آثار تخریبی و آسیبهای اجتماعی فجایع و جنایات قوم مغول در ایران از آغاز تا پایان حکومت این سلسله بر ایرانیان، بر کسی پوشیده نیست. «چنگیز در جنگ روانی آن هم به هولناکترین نوع، استاد بود. عمداً شهرت خونخواری وحشیانه خود را در اطراف پخش می‌کرد و انتظار داشت حرفهایی که درباره بی رحمی او شایع می‌شود، ملتها را چنان وحشتزده سازد که بدون مقاومت تسلیم شوند . انتظار او هم اغلب به تحقق می‌پیوست.» (ساندرز ١٣۶۱) «مغولان در عاشورای محرم ۶١٧ به سمرقند ریختند و پس از خراب کردن ارگ شهر، مردم را که به زینهار طلبیدن از شهر بیرون رفته بودند ،به تسلیم اسلحه و اموال و چهارپایان خود دعوت کردند و همین که این جمله را از ایشان گرفتند، همه را یکسره کشتند و به غارت و سوختن شهر و هتک ناموس اهالی پرداختند و بلایی را که بر سر بخارا آورده بودند، تجدید کردند.» (آشتیانی،١٣۶۴)

ساندرز می‌گوید: «چنگیز ایران خاوری را تبدیل به محل استخوانهای مردگان کرد، تاریخ چین سوگوارانه از زمینهایی صحبت می‌کند که پر از استخوان انسانی شده بود.» (ساندرز ۱۳۶۱:۶۶) در جنوب رودخانه جیحون یا آمودریا نخستین شهری را که مغولان گرفتند و با خاک یکسان کردند، «ترمذ» بود. خواندمیر مورخ معروف می‌نویسد: «زن اسیری به امید اینکه او را به قتل نرسانند، بانگ برداشت که مرواریدی را بلعیده است، قصابان بی‌رحم مغول فوراً شکم آن بیچاره را پاره پاره کرده و مروارید را بیرون کشیدند. چنگیز که چنین دید، دستور داد تا شکم همه کشتگان را پاره کنند تا شاید به همین ترتیب گنجهای دیگری در آنها نهفته باشد!» (خواندمیر، ١٣٣۳)

مغولان آن چنان رعب و وحشتی در دل لشکریان و مردمان بی‌گناه پدید آورده بودند که گفته‌اند اگر یک کلاه مغولی به ناگاه میان هزار نفر خوارزمی پرتاب می‌شد، جملگی از ترس می‌گریختند! یا نوشته‌اند مغولی سواره به روستایی رسید و چشمش به کسی افتاد، خواست خونش بریزد؛ اما شمشیر به همراه نداشت، به او حالی کرد سرش را بر روی زمین بگذارد و تکان نخورد. روستایی بینوا همچون بره‌ای بی‌زبان اطاعت کرد، سوار مغول شمشیری یافت و سپس بازگشت و او را با یک ضربت کشت! این مطلب را ابن اثیر در کتابش آورده است.

برای درک بهتر از وضعیت نابهنجار دوران مغول در تمامی شئونات زندگی فردی و اجتماعی، می‌توان به روایت جوینی وزیر ایرانی هلاکو مراجعه کرد: «امروزه دروغ و ریا را پند و ذکر پندارند و حرامزادگی و سخن‌چینی را دلیری و شهامت نام کنند. زبان و خط ایغوری را هنر و دانش بزرگ دانند. اکنون هر بازاریی در لباس گناهکار امیر، هر مزدوری صدرنشین، هر نیرنگبازی وزیر، هر بخت‌برگشته‌ای دبیر، هر راحت‌طلبی مستوفی، هر ولخرجی ناظر هزینه، هر ابلیسی معاون دیوان، هر شاگرد آخُری صاحب حرمت و جاه، هر فرّاشی صاحب منصب، هر خسیسی رئیس، هر خیانت‌پیشه‌ای قدرتمند، هر دستاربندی دانشمندی بزرگوار،… چنین روزگاری که قحطی مردانگی و جوانمردی است و روز بازار گمراهی و نادانی، نیکانْ بدحال و خوارند و اشرار بر سر کار، هر آزاده‌ای بی‌زاد است و هر رادمردی مردود، هر صاحب‌نسبی بی نصیب و هر والاگهری خارج از گود نشسته و هر هوشمندی مصادف با مصیبتی، هر محدثی گرفتار حادثه‌ای، هر عاقلی اسیر مکلفی، هر کاملی درگیر ناقصی و هر عزیزی ناگزیر تابع ذلیلی و هر اهل تشخصی در دست فرومایه‌ای گرفتار آمده و…» (جوینی ۱۳۶۲)

دانیلی اعتقاد دارد افرادی که اکنون قربانی خشونتهای شدید هستند، احتمال زیادی وجود دارد که خودشان عوامل بارزی برای خشونتهای شدید باشند؛ یعنی انتقال خشونت ازنسلی به نسل دیگر هم در ساحت سیاسی و هم در ساحات اجتماعی برقرار است.

 

نتیجه‌گیری

امروزه معنای بازنمایی در هنر، محدود به تقلید و شباهت محض از شئ نمی‌شود، بلکه شباهت‌پردازی از فرم ظاهر، شرط لازم محسوب شده و کارکرد بازنمایی در نظریات معاصر مشتمل بر انعکاس واقعیات باطنی در حوزه‌های آنتروپوسانتریسم نیز می‌شود. در این میان پیوند میان هنر و روان‌شناسی می‌تواند، تصاویری از لایه‌های پنهان درون و برون را ارائه و از حالات پیچیده روانی انسان و اجتماع رمزگشایی نماید. هانی نجم ـ نقاش معاصرـ با تکیه بر دانش بصری و تجسمی به عنوان شاهد و ثبت‌کنندة واقعیات ظاهری و باطنی جامعه گزارشهای بسیاری را از بواطن و پیچیدگی‌های روانی انسان و اجتماع ارائه داده است. این گزارشها گاه اختلالات شناخته شده در علم روان‌شناسی را به تصویر درمی‌آورد. تصاویری از ازدحام انسانهای مضطرب در درون اتوبوسهای بین شهری و یا مترو که تمایلی به برقرار ارتباط ندارند، تصاویر خشونت و جدال میان افراد، انسانهایی با تن حیوانی، صحنه‌های دلخراش و دفرمه شده از کسانی که دهان ندارند، تلفیق اشیای نامتجانس و حضور انسانها در جوار آن، افراد بی‌چهره، تصاویری که انسانها را در حالت جداماندگی نشان می‌دهد، نمایش احساس گناه، ناامنی، تعلیق و زوال ارزشها، بی‌ثباتی هویت، پوچی و…

در این گزارشهای تصویری، هنرمند برای نشان دادن حالات عاطفی و باطنی و اختلالات روانی، قواعد و قوانین تجسمی را به کار گرفته است. این مکتوبات که به نحوی منسجم و مبسوط اما در هاله‌ای از رمزهای تجسمی، اختلالات روانی انسانها را به تصویر می‌کشد، سندی است از دورانی که فاجعه نسل اندر نسل در روح و روان جامعه اختلال ایجاد نموده است. از آنجایی که امروزه هنر تأثیرات به‌سزایی از تفکر پست مدرن پذیرفته است، هنرمند معاصر مرزهای همیشگی درباره تخصص هنری را خلط کرده و به حوزه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی پا می‌نهد و برای هنر، کارکردی جدید در جهت بیان یک حقیقت علمی در این دو حوزه می‌آفریند.

در اینجا هنرمند، خواسته یا ناخواسته، در لباس روان‌شناس ظاهر شده و هنر برای او ابزاری می‌گردد برای ثبت حالات و نشانه‌های آثار «فاجعه‌زدگی» که در طول تاریخ تداوم یافته است. در این آثار، اگرچه هنرمند تمایلات اکسپرسیونیستی خود را نیز به نحو خودآگاه یا ناخودآگاه وارد می‌نماید، اما در هر صورت، آثار، از تداوم اختلالات فاجعه‌ای خبر می‌دهند که مانند روحی سیال در فیگورها، طرح اندامها، حالتهای مسخ شده چهره‌ها، مکانهای پر از ازدحام اما در سکوت و بدون هرگونه ارتباط میان افراد و… فضا را در بر گرفته است.

مطابق تحقیقات به عمل آمده، صرف نظر از آثار اختلالاتی که ناشی از جنگ و بلایای طبیعی و تصادفات و جنایات هستند، بخشی از واقعیت‌هایی که در نزدیکی ما اتفاق می‌افتد، ریشه در دوردستهای تاریخ این مرز و بوم، یعنی فاجعه حمله مغول دارد. به نظر می‌آید که این هنرمند ایرانی برای نشان دادن عمق واقعیت این فاجعه، از تجربیات تاریخ هنر غربی و شرقی بهره گرفته، فرمهای اغراق آمیز و تحریف شدة اکسپرسیونیستی، سوررئالیستی، واقع‌گرا، انتزاعی و… را برای بیان آن استفاده نموده است. او شاهدی است که تاریخ فاجعه را از لابلای احساسات و روابط انسانی و از میان پاره‌های آهن متحرک، بدنهای مردة متحرک گزارش می‌کند و بدین سان آثار خود را نه با نگاهی یادبودی به تاریخ، بلکه از منظر تاریخ عظمت تاریخ فاجعه می‌آفریند. او قصد ندارد تفسیری از واقعیت ارائه دهد، بلکه می‌خواهد در سریعترین زمان ممکن، خود واقعیت را همان طور که هست، یعنی بازنمایی همزمان ظاهر و باطن انسان معاصر ایرانی را که از تجربه «فاجعه‌زدگی» رنج می‌برد، به وسیله ابزار هنر و دانش روان‌شناسی، به عنوان پژوهشی در باب نشان دادن تأثیرات عمق فاجعه مغول در زندگی انسان معاصرش در اختیار نهد.

 

منابع:

ـ آرچر، مایکل(۱۳۸۹)، هنر بعد از ۱۹۶۰، کتایون یوسفی، حرفه هنرمند، تهران

ـ آرناسن، ۱۳۷۵، تاریخ هنر مدرن، ترجمه مصطفی اسلامیه، تهران، نشر اگه

ـ ابن اثیر، عزالدین علی، ۱۳۵۳، تاریخ کامل اسلام، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، شرکت سهامی چاپ و انتشارات ایران

ـ‌افسریان،ایمان،۱۳۸۶، تلاش برای بازنمایی، تندیس، شماره ۱۰۲، ۱۴ تا ۱۵

ـ افلاطون،(۱۳۵۳)،جمهور، ترجمه دکتر رضا کاویانی و دکتر محمد حسن لطفی، چاپ اول، تهران، ابن سینا

ـ اقبال آشتیانی،عباس،۱۳۷۰، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری،چاپ ۵، تهران، امیر کبیر

ـ بشیریه، حسین، ۱۳۸۶، عقل در سیاست، تهران، نگاه معاصر

ـ بیانی، شیرین، ۱۳۷۹، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات سمت

ـ پاکباز، رویین ۱۳۸۹، دایره‌المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر

ـ جوینی، عطاملک، ۱۳۶۲، تحریرنوین تاریخ جهانگشای جوینی، چاپ اول، تهران، امیرکبیر

ـ حسن حضرتی، تأملاتی در چند مفهوم بنیادین دانش تاریخ، وبلاگ شخصی

ـ خواندمیر، غیاث‌الدین بن همام الدین الحسینی، ۱۳۷۲، تاریخ حبیب‌السیر، تهران،کتابفروشی خیام

ـ ساندرز،ج، ۱۳۶۱، تاریخ فتوحات مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، امیرکبیر

ـ عدالت، عباس، ۱۳۸۹، فرضیه فاجعه زدگی: تأثیر پایدار فاجعه مغول در تاریخ سیاسی، اجتماعی و علمی ایران، نشریه بخارا، سال سیزدهم، شماره ۷۷ و ۷۸

ـ فرهودیان، الهه و همکاران، ۱۳۸۲، سه دهه پژوهشهای بهداشت روان کشور، یک بررسی علم سنجی، فصلنامه تازه‌های علوم شناختی، سال پنجم، شماره ۳، ۱ـ ۱۵

ـ قائدی،زهرا، ۱۳۸۴، ریشه‌های هنر پست مدرن، نشریه گلستانه شماره ۸۴

ـ کاپلان، هرولد و سادوک، بنیامین(۱۳۸۳)، خلاصه روان‌پزشکی علوم رفتاری ـ روان‌پزشکی بالینی، ترجمه فرزین رضاعی، تهران، انتشارات ارجمند

ـ کامرانی، بهنام و بوستانی، رضوان، ۱۳۸۹، مطالعۀ بازنمایی ابژه‌های نسلی زندگی روزمره در نقاشی دهۀ هشتاد در ایران، جامعه شناسی هنر و ادبیات، سال دوم، شماره دوم

ـ گراهام، گوردن، ۱۳۸۳، فلسفه هنرها، درآمدی بر زیباشناسی، ترجمه مسعود علیا، چاپ اول، تهران، ققنوس

ـ نجم، هانی، ۱۳۹۳، نزدیک اما دور، چاپ اول، تهران، نشر رسم

ـ نیل قاز، نسیم، ۱۳۸۸، نقاشی رئالیستی معاصر در ایران و شرایط اجتماعی ظهور آن، جامعه شناسی هنر و ادبیات، سال سوم، شماره اول، بهار و تابستان

ـ وارد، گلن، ۱۳۸۴، پست مدرنیسم، ترجمه قادر فخر رنجبری و ابوذر کرمی، تهران، نشر ماهی

-Barlow, K., Grenyer, B., Ilkiw-Lavalle, O.(2000). Prevalence and precipitants of aggression in psychiatric inpatient units. Aust NZ J )Psychiatry. 34(6): 967-74

-Carroll,Noël. (2002).Philosophy Of Art: A Contemporary Introduction.USA:Routledge

-Danieli, Yael (ed), 1998, International Handbook of Multigenerational Legacy of Truma, Plenm Press

-Edelman.G.(1992)Bright air,Brilliant Fire(on the matter of mind),Peguin Books,England

-Greenberg, clement, Modernist Painting,sharecom.ca, last access 21 July 07, 1960

-Nutt, D., Davidson, J. R, Zohar, R.T, & Zohar,J. (2000). Post-traumatic Stress Disorder. Martin Dunitz Ltd, United Kingdom.

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: