به خاطر همین ملاحظات است که مولوی صحبت را بر خلوت ترجیح میدهد و زندگی در میان دوستان شفیق صادق را بر خلوتنشینی برتر میداند. جالب اینجاست که مولوی(مثنوی، د۶رب۵۱۷ـ۵۱۲) بر این باور است که حتی حیوانات نیز از کار گروهی لذت بیشتری میبرند:
نخستین آشناییام با دکتر «محمدعلی مجتهدی» به اول مهر سال 1345- روز تأسیس دانشگاه که از سر اتفاق روز تولد ایشان هم بودـ بازمیگردد. من جزو نخستین دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر آن زمان) بودم و روز ثبت نام، ایشان- که خود بعدها به ما «آنالیز» درس داد- و چند نفر دیگر با دانشجویان ورودی مصاحبه میکرد. هیچ گاه از یاد نمیبرم شبی را که تا دیروقت مشغول تمرین درس «رسم فنی» بودم. ایشان دفترچه کوچکی در جیب داشت که نام همه 420 دانشجو را نوشته و مواردی کنارشان ذکر میکرد. آن شب هنگام خروج از دانشگاه ایشان از دفترش بیرون آمد و با آن لهجه شیرین گیلکی، نامم را پرسید
اشاره: از جمله آثار مهم غرب ایران، محوطه باستانی تختسلیمان یا همان شهر «شیز» در آذربایجان است که بناهای تاریخی گوناگونی در آن قرار دارد و معروفترینش «آتشکده آذرگشسب» است. در کنار آن «کوه زندان» و «تخت تاقدیس» نیز هست و نوشتار حاضر به بررسی «تخت تاقدیس» پرداخته است.
نوشتار حاضر که به بحث از تواناییهای فلسفة اسلامی در حوزۀ سیاست میپردازد، این پرسش را محور قرار میدهد که آیا فلسفۀ اسلامی استعداد و قابلیت ورود به حوزۀ سیاست یا پرداختن به مباحث فلسفۀ سیاسی را دارد؟ در این راستا، ضمن تبیین معنا و مفهوم «فلسفۀ سیاسی اسلامی» و اشاره به جایگاه فلسفه اسلامی در میان دانشهای اسلامی، نسبت فلسفۀ اسلامی و تاریخ تمدن اسلامی بهویژه در ایران، مورد بحث قرار گرفته است.
قصيده بلندى كه موسيقى شناس فقيد، حاج آقا محمد ايرانى مجرد، در سوگ استاد ابوالحسن صبا گفته و در آن به ارزش و اهميت شاگرد برگزيده اش ـ على تجويدى ـ اشاره كرده است. تجويدى در آن روزگار، سى و هشت ساله بود و بين استادان موسيقى وقت، جوان محسوب مى شد؛ جوانى برگزيده كه از ده سال پيش از فوت استادش به محفل حاج آقا محمد راه داشت و شايد كم سن و سال ترين فرد در بين آن نخبگان بود. او در جلسات انس خصوصى «حاج آقا» با موسيقيدانان و با چهره هاى شاخص فرهنگ و ادب ايران زمين، نظير سيدجلال الدين تهرانى و سيدمحمد محيط طباطبايى و علامه سيدمحمد مشكوه، يك آكادمى زنده موسيقى، با فضايى غنى و پربار و آكنده از حس محبت و صفا بين اهل هنر را مى ديد و از لحظه لحظه حضورش در آن جمع، بهره مى برد. او هنگامى كه آواز سيدحسين طاهرزاده و سليمان اميرقاسمى را با ويولونش همراهى مى كرد، نزديك چهل سال با آن استادان مسلم، اختلاف سن داشت...
22 وقتی سخن از میراث مردم شناسانه فرانسوی ( و تقریباً همیشه باید اضافه کرد بریتانیایی) برای کشور خود میزنیم و بر نیاز به چرخشی اساسی به سوی مدرن کردن این رشته و سوق یافتن به سمت انسان شناسی میبریم، ابداً با بحثی در مورد دو کلمه روبرو نیستیم. بلکه جهانی از اندیشه این دو واژه را از هم جدا می کند
موضوع صلح یک دغدغه عمومی و میانرشتهای است و تقریبا گروه زیادی از افراد و اقشار جامعه همواره دغدغه آن را دارند. از این نظر باید اشاره کرد که انجمن مطالعات صلح ایران با توجه به این ظرفیت سعی کرده است در حوزه مطالعات میانرشتهای بحثی را آغاز و همه رشتههای موجود دانشگاهی را در این بحث شریک کند. گزارهها و مویداتی وجود دارد که ناظر بر این مساله است که موضوع صلح یک موضوع جدی است. شاید اغراق نباشد که جامعه دانشگاهی ما بیش از گذشته دغدغه صلح داشته و دوست دارد مزایای صلح و معایب جنگ را به سنجش بگذارد. همچنین رویکرد عملگرایانه خود را بهگونهای بسازد که مسائل امروز جامعه جهانی با این تکاپوی علمی ارزش مضاعفی ایجاد کند.
کارل هرمان اِته،۱ ایرانشناس آلمانی. در ۱۳ فوریه ۱۸۴۴ در شهر اشترالزوند، واقع در ایالت مکلنبورگ آلمان متولد شد و در ۷ ژوئن ۱۹۱۷ در اثنای جنگ جهانی اول و در ایامی که هنوز ایرانشناسی انگلستان امیدهای بسیار به او داشت، در شهر بریستول درگذشت.
اشاره: در متون کهن فارسی و عربی از اندرزنامههای ایرانی متعددی یاد شده است که یکی از آنها اندرزهای اردشیر است. آنچه در پی میآید، بخشی تلخیصشده از کتاب اخلاقیات (نشر دانشگاهی) است که ذیل مقوله اندرز اردشیر، مطالب زیر را آورده است.
(عکس از مجید جمشیدی)ایران اسلامی (ص. 75 ـ 84)/« دلم می خواهد نمایش های شکسپیر، در نزد مخاطبان معاصر، حس ستایش و کنجکاوی را برانگیزاند، دلم می خواهد آقایان و خانم های دربار لویی چهاردهم با احساسات بسیار برای اجرای نمایش های راسین کف بزنند، باز هم دلم می خواهد اگمونتِ گوته و گفته های گیوم اثر شیلر، تخیلاتِ جوان آلمانی را به شکلی منحصر بفرد درگیر کند، اما وقتی به اجرای بسیار بدِ اُمِنید (Euménides) رجوع می کنم، وقتی که خشم های آشیل (Eschyle)، به گونه ای شتابزده روی صحنه به نمایش کشیده می شود و نمی تواند بینندگان را جذب کند، خواسته هایم در نظر پوچ می شوند. من تسخیر شدنِ تمامی وجودِ بیننده در نمایش را، فقط در تکیه های ایرانی پیدا می کنم؛ در این جا با تمام وجود این را پیدا می کنم و از آنجایی که این سِحر شدن را شخصا درک کرده ام و این کششِ دسته جمعی، این جاذبه ی گروهی که در آن نیرویی مانند الکتریسیته به همگان منتقل می شود را دیده ام، به این نتیجه ی گریزناپذیر رسیده ام که نمایش اروپایی چیزی نیست جز آراستگی تصنعیِ روح، یک سرگرمی و یک بازی، در حالی که نمایش در یونان یا نمایش در ایران یک رویداد عظیم است.» (روایت های گوبینو، ص. 453).
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید