افلاطون میگوید: اگر جامعهای نو تأسیس کنیم، از همان آغاز کار شبح عدالت را از دور خواهیم دید… در همان لحظه که میگفتیم «آن که برای کفشدوزی زاییده شده است، باید کفش بدوزد و جز این به کاری دیگر نباید بیندیشد و درودگر باید درودگری کند و همه افراد دیگر نیز باید کار خاص خود را بکنند»، شبح عدالت در برابر چشم ما نمایان بود، بعد هم دیدیم که عدالت بهراستی چنان چیزی است
در روزگاری که به سر میبریم، به دلیل درهمتنیدگی فرهنگهای گوناگون، بسیاری از آیینها در گوشه و کنار جهان، صورتی یکسان دارند. ریشههای مشترک بسیاری از مبانی اعتقادی، دلیل این تشابه به نظر میآید. هر آیین و رسم از نقطهای آغاز شده که ویژه همان نگاه مولف و هسته اولیه بوده، پس از آن آرامآرام تغییر شکل داده و بر آن شکل تغییر یافته اصرار شده و آن رسم تبلیغ و تکمیل شده، باز بر آن شکل تکمیلیافته اصرار شده است؛ امروز آنچه ما با اعتقادی راسخ بدان معتقدیم، دستاورد همین فرآیند به شمار میآید. سوگواری یکی از مهمترین پاسخهایی قلمداد میشود که انسان از همان بدو پیدایش به یکی از پرسشهای مهم خود داده است؛ این که چگونه میتوان درد از دست دادن را فروشست؟ امروز اگرچه پاسخ این پرسش در بیشتر نقاط دنیا، پوستهای تا اندازهای یکسان دارد که آن همان سوگواری و زاری است، اما منابع تاریخی و اسناد به جایمانده از گذشتههای دور نشان میدهد دستکم ایرانیان باستان اینگونه نمیاندیشیدند.
پرداختن به مقوله «اصلاح و اصلاحگری» و تلاش نهضتهای اصیل اسلامی در تغییر وضع موجود، احیای وضع مطلوب در مقابل افساد و استقرار جامعه آرمانی اسلامی، در نظام فکری استاد مطهری جایگاه برجستهای دارد. در نوشتار حاضر، مؤلف «فهم اهداف و تحولات جنبشهای اسلامی در آموزههای شهید مطهری» را محل تأمل قرار میدهد که آن را در سه بخش به بحث میگذارد؛ در بهره نخست؛ از منظر روش و معرفتشناسی (ایستارها پیرامون مفهوم و چیستی تحولات و تغییرات)، در بهره دوم؛ مطالعه جنبشها از زاویه کرونولوژیک (بسترها، عوامل و بویژه محرکات تغییرات و انقلابها) و در پایان استلزامات و ضرورتهای تعالی و رهاییبخشی جنبشهای اسلامی را مورد بررسی قرار میدهد.
معرفت، صفت بارز روح انسانى است و عرفان از آغاز آفرینش، فراتر از مشخصات شناسنامه اى ملت ها، در عمق شناسه هاى فرهنگى ایشان نفوذ کرده است. عرفان اسلامى و ایرانى هم که شکل متکامل و پالایش شد ه اى از عرفان است داراى ابعاد و جنبه ها و سلسله رفتارهایى است. سماع یکى از آن رفتارهاست که از جایگاه ویژه اى برخوردار است. این مقاله روایتى است مختصر از آداب و مراسم سماع در عرفان اسلامى ایرانى.
"اگر آن ترک شیرازى به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا" خال به عنوان نقطهء سیاه که بر اندام پدید مى آید، یا اصطلاح عرفانى که عبارت است از نقطۀ حقیقى و نقـطۀ وحدت، در آثار شاعران و نویسندگان پارسى گو، بسیار آمده و توجهى خاص بدان داشته اند. در این مقاله، با عنایت به اینکه نگارنده، مدتى در شبه قاره هند حضور داشته و از نزدیک، شاهد اعمال عبادى و رسیدن به مرحلۀ "خال " در عبادتگاه هندوان بوده است، نکاتى را در خصوص خال بیان داشته که مى تواند در فهم بیت یاد شده از حافظ کمک کند.
امروزه عموماً بر این باورند که تبیین ارائهشده در همهی زمینههای پژوهشی ازجمله تاریخ، دارای ساختار منطقی مشترکی هستند. گفته میشود تبیین عبارت از استنتاج از آن چیزی است که باید تحت قوانین کلی تبیین شود. از پروفسور کارل همپل نقل کنم: «بیان اینکه مجموعهای از حوادث، مثلاً از نوع ع (علت) علل حادثه م (معلول) شدهاند که باید تبیین شود، منتهی به گزارهای میگردد که طبق قوانین کلی معینی، مجموعهای از حوادث نوع مذکور در فوق به گونهای مرتب با حادثهای از نوع ع علت همراه میباشد» (۱) من در جای دیگر استدلال کردهام که این نظریهی تبیین که آن را «مدل قانون فراگیر» (The Covering Law Model )مینامم، تحلیل رضایتبخش از انواع جوابهایی را که مورخان معمولاً در قبال سؤالاتی که با «چرا» و «چگونه» مطرح میشوند، (۲) ارائه نمیدهد. در اینجا علاقه دارم به طور خلاصه برای نتیجهگیری مشابهی با توجه به نوعی از تبیین که معمولاً در پاسخ به هریک از اینگونه سؤالات داده میشود، بپردازم.
در اینجا از من خواسته شده سخنرانی خود در توبینگن که دربارهی «مدارا و مسئولیت روشنفکر» بود را تکرار کنم. این سخنرانی به یاد لئوپولد لوکاس محقق، مورخ، مرد مدارا و انسانی تقدیم میشود که قربانی عدم رواداری و ناانسانیت شد.
در بخش نخست این مطلب ، دیدیم که افلاطون با زیر سوال بردن تناسب به عنوان ملاک زیبایی حقیقی به وسیله ی این استدلال که تناسب ممکن است یک چیز را زیباتر از آن چه هست نشان دهد سعی کرد که آن را از ویژگی های زیبایی به شمار نیاورد ، اما نهایتا هماهنگی اثر و جامعه را نمی توانست نپذیرد و دلیل او این بود که ساختار جدید و ناهماهنگ با جامعه برای آن خطرناک است. اما ارسطو با دلیلی بسیار قوی به اثبات آن چه هماهنگی نامیده شد می پردازد.
حکیم ناصرخسرو قبادیانى از حکما و شعراى بزرگ قرن پنجم ایران است که تحول روحى عجیبى درسن 45 سالگى در وى ایجاد شد به گونه اى که تمام دنیا و مظاهرش را رها کرده، به سفرى طولانى پرداخت و در این سفر پرماجرا ضمن ملاقات با فاطمیون مصر به عقاید اسماعیلیان (= فاطمیه) گرایش پیدا کرد و ضمن پیشرفت فراوان در این مذهب به عنوان حجت خراسان برگزیده شد و به تبلیغ عقاید خود پرداخت.
در این مقاله آنچه را که ناصرخسرو در دیوان در بارهء اطلاعات علمى خویش بیان داشته، مورد بررسى قرار داده ایم. از آنجا که مشغلهء اصلى ذهن او، مذهب و اعتقادات دینى است، به تبع آن، مطالعه در اصول مذاهب مختلف و بررسى آراى آنان نیز مورد توجه شاعر قرارگرفته است. ناصرخسرو را به حق قبل از شاعر بودن، باید حکیم فرزانه و متکلمى خردگرا دانست, چون و چرا کردن، مقدم دانستن تحقیق بر تقلید و پیگیرى مسایل کلامى از جمله عللى بودکه باعث بروز تحولات بزرگ روحى در جان و دل وى شد و همین شوق تفحص و تحقیق بودکه ار را در علوم زمان خود سرآمدکرد و در علومى مانندکلام و فلسفه، منطق، حساب و هندسه، موسیقى و علرم قرآنى متبحر ساخت.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید