کارِ روشنفکری استاد / محمد صادقی

1394/2/30 ۰۹:۲۹

کارِ روشنفکری استاد / محمد صادقی

زمانی که مسأله یا موضوعی در دانشگاهها یا محافل علمی طرح می‌شود، متخصصان علوم مختلف در هنگام سخنرانی یا نوشتن مقاله یا بحثهای آکادمیک، از واژه‌ها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی رشته خود بهره برده و سخن، رأی و ادعای خود را طرح می‌کنند و این بسیار طبیعی است؛ زیرا مخاطبان آنها، با آن واژه‌ها، مفاهیم و اصطلاحات آشنا هستند؛ اما وقتی این افراد متخصص پا به عرصه اجتماعی گذاشته و مردم را مخاطب قرار می‌دهند، ضرورت دارد بی‌آنکه از عمق سخن خود بکاهند، آن را در اندازه فهم و درک عمومی بیان کنند و با زبانی ساده و همه‌فهم بگویند و بنویسند، نه اینکه با بهره‌گیری از واژه‌ها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی، سخنرانی کنند و یا مقاله بنویسند.

 

زمانی که مسأله یا موضوعی در دانشگاهها یا محافل علمی طرح می‌شود، متخصصان علوم مختلف در هنگام سخنرانی یا نوشتن مقاله یا بحثهای آکادمیک، از واژه‌ها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی رشته خود بهره برده و سخن، رأی و ادعای خود را طرح می‌کنند و این بسیار طبیعی است؛ زیرا مخاطبان آنها، با آن واژه‌ها، مفاهیم و اصطلاحات آشنا هستند؛ اما وقتی این افراد متخصص پا به عرصه اجتماعی گذاشته و مردم را مخاطب قرار می‌دهند، ضرورت دارد بی‌آنکه از عمق سخن خود بکاهند، آن را در اندازه فهم و درک عمومی بیان کنند و با زبانی ساده و همه‌فهم بگویند و بنویسند، نه اینکه با بهره‌گیری از واژه‌ها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی، سخنرانی کنند و یا مقاله بنویسند.

مبهم و پیچیده سخن‌گفتن نیز نقصی بزرگ در کار روشنفکری به شمار می‌رود؛ یعنی که نویسنده یا گوینده، خودش نیز فهم چندان روشنی از حرفش ندارد و اینها نشانه بارزی است تا دریابیم که نقش و کار روشنفکری چندان که باید هم تعریف و درک نشده و همچنین، نشانه جدی بحران اندیشه‌ورزی است.

هنگامی که کار جدی، منظم و محققانه غایب یا اندک باشد و به جای آن چسبیدن متعصبانه به مسلک، یا نگرشی خاص، محور نظر و عمل شود، کارهای هیجانی و نسنجیده بر کارهای عقلانی و حساب‌شده ترجیح داده شود، اندیشه‌ورزی و ایده‌پردازی که مقدمه عمل‌گرایی است، کم‌اهمیت تشخیص داده شود و… بیش از هر چیز نشانه نادیده‌گرفتن مشکلات و مسائلی است که نیازمند کارهای جدی‌تر، منظم‌تر و از همه مهمتر درازمدت است. در حالی که کار روشنفکری، در کوتاه‌مدت به نتیجه نخواهد رسید و نیازمند بردباری است.

اثر کار روشنفکری در درازمدت مشخص می‌شود و حتی در کوتاه‌مدت ممکن است چندان هم به چشم نیاید؛ زیرا کار اصلی روشنفکر آگاهی‌بخشیدن به مردم است و یکی از راههای مؤثر برای سرعت‌بخشیدن به این هدف، بهره‌گیری از زبانی ساده، عمیق و همه‌فهم است. یکی از ویژگیهای آثار دکتر اسلامی ندوشن، نوشته‌های عمیق و قابل فهم است که نیازمند تفسیر و ترجمه نیست و همگان از عهده فهمش برمی‌آیند و این نقطه قوت او در کار روشنفکری و نویسندگی است.

 

خیمه بر سر چهارراه

دکتر اسلامی همان طور که خود می‌گوید، بر سر یک چهارراه خیمه زده است: قدیم و جدید و شرق و غرب. از آثار وی می‌توان فهمید که از یک سو دلبسته فرهنگ و تمدن ایران است و در شناساندن ارزشهای فرهنگ ایران کوششهای فراوانی به انجام رسانده، و از سوی دیگر، نسبت به ارزشهای فرهنگ و تمدن جهانی نیز غفلت نکرده و با شناخت عمیقی که از آن به دست آورده، همواره در مسیر تعادل گام نهاده است. به تعبیری، او آنچه را با عقل و عقلانیت سازگار یافته، پذیرفته و ستوده است.

شناخت اسلامی ندوشن از فرهنگ و تمدن کهنسال ایران و فرهنگ و تمدن غرب و نگرش انتقادی و محققانه او که همواره از تعصب‌ورزی و پیشداوری پرهیز داشته، در دوران پر فراز و نشیب جدید، نمونه‌ای از نوشته‌هایی درخشان را در دوره معاصر پیش روی ما گذاشته که بیش از هر چیز فراخوانی به سوی زندگی بر اساس خرد (زندگی اصیل) است. اسلامی ندوشن برای استقرار آگاهی در متن جامعه خویش، از زبانی ساده و همه‌فهم، بهره گرفته و اگر در نوشته‌هایش دقت کنیم، درمی‌یابیم که از پیچیده و مبهم سخن‌گفتن سخت پرهیز دارد. پیچیده و نامفهوم سخن گفتن آفت بزرگی است و روشنفکران از آن رو که مخاطبشان مردم هستند، ضرورت دارد بی‌آنکه از عمق سخن خود بکاهند، آن را در اندازه فهم و درک عمومی بیان نمایند، و این همان روشی است که اسلامی ندوشن در کار نویسندگی نسبت به آن دقت داشته است.

 

مدار فرهنگ

هرچند نسبت به سیاست حساسیتهای فراوانی داشته و دارد، اما سیاست‌زدگی در آثارش دیده نمی‌شود؛ زیرا به باور او تا گره فرهنگی باز نشود، نه اقتصاد رونق می‌گیرد، نه تورم می‌خوابد، نه جرم کاهش می‌یابد، نه تعاون و همکاری و اعتماد در میان مردم راه پیدا می‌کند. وی در نگاه به دنیای نو و اندیشه‌های جدید، هیجان‌زده نیست، نه بر نفی آن اصرار می‌ورزد و نه بر پذیرش تام و تمام آن، بلکه نگاه انتقادی خود را به کار می‌بندد و به عبارتی می‌توان گفت بیش از هر چیز دغدغه‌اش رفع نقصهای تجدد است، و نه گذر از آن. به این سبب، نه از دستاوردهای دنیای جدید چشم می‌پوشد و نه از کاستی‌های آن.

مواجهه او با فرهنگ و تمدن نوین بشری، مواجهه‌ای است بر مدار عقلانیت که به شناخت می‌انجامد، چه از خود و چه از دیگری. در مقاله‌ای «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» می‌گوید: «در نزد هر ملتی گرایشهای ستوده و ناستوده هست. باید مجموع را در نظر گرفت و پذیرفت که ملت ایران بر سر هم یک ملت تمدن‌ساز بوده است و اگر موانع بر سر راهش را هم در نظر آوریم، کمتر به خود حق خواهیم داد که او را سرزنش کنیم. سؤال بزرگ آن است که: در آینده چه خواهد بود؟ هرگاه بخواهیم وزنه تمدنی خود را در معرض دید جهانی بگذاریم، باید از آگاه بودن به عناصر منفی آن سر باز نزنیم و از وفادار بودن به جنبه‌های خوب آن کوتاه نیاییم» و در مسیر اندیشه‌ورزی نیز همواره نگاه انتقادی و پرسشگرانه خود را به کار بسته و ذهن خود را به اسارت یک مکتب خاص نسپرده است.

او در کتاب «گفته‌ها و ناگفته‌ها» تصریح دارد: «در هیچ مکتب و ایسمی متوقف نگشته‌ام و هیچ طریقتی بی‌چون و چرا مرا در بر نگرفته است. حتی کسانی که نسبت به آنها احترام دارم، چون مولوی، تولستوی، نهرو و… تنها قسمتی از اندیشه‌هایشان را دوست داشته‌ام. هم مادی‌اندیش هستم و هم معنی‌گرای، هم مقداری از دکارت را قبول دارم، هم مقداری از شیخ اشراق را، هم چیزهایی از مارکس را می‌پذیرم و هم اجزایی از عرفان مولانا جلال‌الدین را، هم قدری آرمان‌گرا (ایده‌آلیست) هستم و هم قدری واقع‌پسند (رئالیست)، هم به قدرت و حقانیت علم معتقدم و هم بیم دارم از اینکه علم سرنوشت بشر را به تنهایی به دست گیرد» و این بخش که بسیار جای اندیشیدن دارد، به گونه‌ای جهت‌گیری فکری او را نمایان می‌کند که دچار جزم و جمود نگشته و آثاری پربار و راهگشا پدید آورده است.

دکتر استاد اسلامی ندوشن که زندگی پربار و شریفش را با «قلم» گذرانده و اگر در زندگی چیزی به دست آورده، به اعتبار خود بوده، چنان‌که ابراز می‌دارد از دو چیز پرهیز داشته: «یکی جلب نظر خواننده یا حرف زدن بر وفق خوشایند او، دیگری جلب عنایت ارباب قدرت.» او که بیش از هر نویسنده‌ای درباره «ایران» و «فرهنگ» نوشته، کار روشنفکری خویش را با پرهیز از تندروی و هیجان‌زدگی امتداد بخشیده و بر ضرورت استقرار عقلانیت در جامعه تأکید و تکیه داشته و دارد، و این راهی است به سوی رهایی از بن بست‌های خودساخته، بن‌بست‌هایی که به دلیل فقدان شناخت از خود و دیگری، فاصله گرفتن از مسیر اعتدال، برگزیدن راههای میان‌بُر به جای کارهای فرهنگی منظم، مستمر و درازمدت، ضعف ایده‌پردازی و تکیه بر کنشگری، و کم‌توجهی به موضوع توسعه فرهنگی، همواره ما را به سوی جاده‌های ناهموار و سرابهای فریبنده، سوق داده است.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: