کوتاه زمانی پس از درگذشت حافظ ، شرح نگاری به منظور رفع ابهامات اشعار او و باز نمودن ظرایف آن شروع شد و با گذشت زمان شتاب گرفت. این شتاب در شصت هفتاد سال اخیر به لحاظ کمیت و کیفیت بیشترشده است. هزاران رساله و مقاله دربارۀ خواجه و شعر او نوشته ، و صدها نسخ خطی از دیوان او باز شناسی شده است. پرسش این است که این انبوه شرح ها و نسخ گوناگون تا چه اندازه ما را به خواجه نزدیک تر کرده است.؟ آنچه در این سال ها اتفاق افتاده نشان می دهد که این پرسش نابجایی نیست. نخست ببینیم این دو مهم ترین منبع شناخت حافظ، یعنی نسخه ها و شرح ها چگونه منابعی است:
تاریخ هزار و صد سالة شعر و ادب فارسی، مانند شاهراهی است که در کنار آن چشماندازهای زیبای ذوق و آفرینش هنری از یک سو به جویباران زلال محبت و عشق میپیوندد، و از سوی دیگر به کوهساران فرهنگی کهن تکیه دارد که سخن گفتن از آن، ذخیرة ذهنی بیکران میخواهد و در مشاهدة آن قلههای بلند، مسافر باید فرود آید و تأمل کند و بپرسد و بیاموزد؛ آنچه پیشتر آموخته است، به همة پرسشهای او پاسخ نمیدهد. گاه نیز در گوشهای از آن چشماندازهای زیبا یا بر سینة آن کوهساران، صاحبدلی دلسوخته از زمین و زمان گله دارد و از سیلات ناکامیهای خود، بر «پلی از آبگینه» نمیتواند بگذرد
محدودیت آثار به جا مانده از لباس زنان در دوره ی ساسانیان در قیاس با لباس مردان، تحقیق در این خصوص را با مشکل مواجه ساخته است. کنت گوبینو در کتاب «سه سال در ایران» معتقد است که آنچه در ایران ساسانی بوده است تنها پوشیدگی زن نبوده، بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است. پوشیدگی زنان در این دوره چنان اهمیتی داشت که حتی گاهی لباس هنرپیشگان زن، مانند لباس های بلند سایر بانوان، تا پشت پا کشیده شده است. لباسی که توسط زنان غیر درباری و غیر ربانی پوشیده می شد،
حافظ و گوته هر دو فرزند اعصاری طوفانیاند. عصر خسته و اضطرابآور، قرن هشتم پس از یورش خونریز مغول و تیمور به ایران و عصر جنگهای پی در پی در آلمان فئودالی و چندپارچه. عصر طوفان و تلاش آلمان. طوفانی بودن و تلاطم اشعار حافظ و آثار نظم و نثر گوته از این سرچشمه آب میخورد. دیگر اینکه حافظ بیش از هر چیز تعصب و ریاکاری را به شلاق طنز میبندد. گوته نیز چنین است و خود را در این زمینه به حافظ بسیار نزدیک میبیند.
نویسنده شدن استاد سعید نفیسی (۱۲۷۴ـ ۱۳۴۵) حکایت دیگری دارد. او که ابتدائا در دنیای شعر غوطهور بود و برحسب علاقه روزگاری سودای شاعر شدن را در سر میپروراند، تحت تأثیر نکتهآموزیها و جاذبههای ادبیات فرانسه، تغییر مسیر داد و در پی گمگشته خود به نثر روی آورد و پیشه نویسندگی را برگزید. در این ساحت ایمان و صداقت و سادگی و روانی را آزمود و مهارتی شگفتانگیز در فارسینویسی از خود به ظهور رسانید. حاصل این مهارت، چاپ و نشر ۲۵۰ کتاب و رساله، و نیز ۶۰۰ مقاله میتوان نام برد. وقتی از او سؤال میشود که چرا نویسنده شدید؟ در پاسخ میگوید:
در ادامه ماجرای انتخاب لهراسب به جانشینی، کیخسرو در پاسخ به اعتراض زال که میگوید لهراسب از نژاد ایرانیان نیست، تأکید میکند که لهراسب (فردوسی، ج۴: ۱ـ ۳۶۰): «نبیرهی جهاندار هوشنگ هستر همان راد و بینادل و پاکدست» و با پایان گرفتن توصیفات کیخسرو از لهراسب، زال و دیگر بزرگان ایرانزمین سخنان کیخسرو را قبول میکنند و لهراسب را به شاهی میپذیرند:
آیا تکنولوژی جدید میتواند فرهنگ کتابخوانی را به خطر بیندازد؟ 10 نکته کلیدی پیرامون تفاوت متنهای مجازی و حقیقی
حافظ البته در شمار سعدی و فردوسی شاعر ملی است. خاقانی، سنایی، مولوی و... شاعران جهانی و بزرگ و والایی هستند که نظیرشان در ادب و هنر جهانی نیز کم است اما شاعر ملی نیستند. شاعر ملی، شاعری است که اشعارش را همچنان که در کاخ شاهان و سرای وزیران و امیران میخوانند در کلبه روستاییان و در خانقاه صوفیان نیز بخوانند.
از نیمه قرن نوزدهم، به تدریج تحولی در دل فلسفه رخداد. تا پیش از آن، فلسفه تا حد زیادی یکپارچه بهنظر میرسید و پس از آن به تدریج بسترهای شکلگیری «فلسفههای مضاف» مهیا شد و در این زمان بود که فلسفه اخلاق نیز خود را از بدنه فلسفه جداکرد. این در حالی است که اگر تاریخچه حوزههای دیگری همچون فلسفههنر، فلسفهسیاست، فلسفهدین، فلسفه علم و... را مرور کنیم، ردپای شکلگیری آنها را میتوان در نیمه دوم قرن نوزدهم دنبالکرد. به تدریج با پیشرفت علومانسانی و به کمک آن، این فلسفهها، مستقل از بدنه اصلی، سادهتر مسیر تکاملشان را طی کردند و فلسفه در آثار برخی از فلاسفه، مجموعهای از این علوم را در برگرفت.
سنتور، از سازهای باستانی مشرقزمین است. قدیمیترین اثری که از این ساز در دسترس ماست، در حجاریهای آشور منقوش است، اینگونه که در یک صف تشریفاتی به افتخار «آشور بانیپال»، سازی دیده میشود که به احتمال قوی، از اجداد همین سنتور است و سیمهای آن به جعبه مُجوفی متصل میشود و نوازنده، قطعه چوب یا استخوانی به دست راست دارد که آن را مثل چکش روی سیمها میکوبد و در همان حین با دست چپ روی سیمها فشار میآورد. نوازنده هنگام نواختن، ساز را به گردن خود میآویخته، ولی بند یا تسمهای که از این منظور حکایت کند، در حجاری دیده نمیشود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید