سخن ما درباره خانواده خاقانی بود و کسانی که او پیوندی نزدیک با آنان داشته است. یک تن دیگر که میسزد سخت کوتاه یادی از او برود، زیرا در زندگانی و سرنوشت خاقانی کارکردی باریک و بهرهای بسیار داشته است، افدرزاده [پسرعموی] او «وحیدالدین»، پورِ «کافالدین عمر عثمان»، است که خاقانی او را پدر مینوی و فرهنگی خویش میدانسته است. وحیدالدین هم مانند پدر، مردی بود فرهیخته و دانشآموخته. خاقانی او را بسیار گرامی میداشت و بیتهایی پُرشمار در ستایش او یا در سوگ او سروده است. در «تحفهالعراقین» هم به فراخی از او سخن گفته است. در آنجا باز نموده است که چگونه وحیدالدین به هنگام خُردی او را در آموختن یاری میرسانیده است
سیمای شکنجهبار چلیپا که از شدت صعوبت و سختی در اجرا ترکیب و کرسی و فرم ظاهری آن، به این نام خوانده شد و از آغاز گود زورآزمایی پنجه پهلوانان صاحب ادعای خطه خط بوده است، در مکتب میرعماد فریاد اعتراض او و بانگ رسای هنرمند واقعی علیه ستم جاری زمان بوده است. گاهی نیز تضرع خاضعانه و مناجات با جانان و نکتههای اجتماعی را شامل میشود.
موضوع این نوشتار، بخشى از تاریخچه یکى از بناهاى مشهور تهران قدیم، یعنى چهارباغ طهران و نیز درباره نخستین مالکان زمین و عرصه آن است که بعدها کاخ گلستان در آن احداث گردید. از زمان صفویه که یک ارَگ به عنوان مرکز حکومت در شهر تهران (میدان 51 خرداد فعلى) ایجاد شد، چهارباغ طهران در این مرکز شکل گرفت و بناهاى مشهورى چون شمس العماره، تکیه دولت، مدرسه دارالفنون و برخى بناهاى دیگر در مقاطع مختلف تاریخى در آن ساخته شد. کاخ گلستان نیز از بناهایى بود که در محوطه ارگ قدیم و در عرصه چهارباغ ساخته شد.
در آغاز سلطنت شاه عباس اول، فضاى کشور ناامن بود؛ تجارت ابریشم در آستانۀ فروپاشى بود و دشمنى ترکان و استیلاى آنها بر شهرهاى شمال و جاده ها، موجب فروپاشى و اضمحلال تجارت ابریشم شده بود. تجارت جنوب نیز اوضاع بسامان ترى نداشت و تحت نظارت پرتغالى ها بود. کاروان هاى تجارى به ایران مى آمدند، اما روانۀ بازارهاى بین النهرین مى شدند.
به مناسبت بحث از الایضاح ابن شاذان مناسب دیدم مجموعه آنچه تاکنون درباره ابن رستم طبری (محمد بن جریر بن رستم طبری) گردآورده ام را به منظور بررسی احتمال تألیف الایضاح از سوی او در دو یادداشت جداگانه عرضه کنم. در اینجا نخست می پردازم به کتاب الفاضح وی. الفاضح کما اینکه در مقاله ای دیگر که همینک در کتاب بررسیهای تاریخی دستیاب است نوشته ام تألیفی است از ابن رستم طبری، متکلم برجسته امامی مذهب در دو دهه آخر سده سوم قمری و از معاصران کسانی مانند ناصر اطروش و ابن قبه رازی که همینک متن آن در آغاز نسخه های کتاب دیگر او یعنی المسترشد دیده می شود (تا ص ۲۳۷).
اصولاً نمادها دو وجه دارند، بعضی دلالتهایی هستند جهت ایضاح و بر یک مدلول نظارت دارند و بعضی از نمادها دالهایی با چند معنای متعدد و در مواردی متفاوت هستند که وجه اول به استعاره و تشبیه نزدیک است و وجه بعدی ایهام و خیالانگیزی دارد. داستانهای شیخ شهابالدین سهروردی نظیر «عقل سرخ» و «آواز پر جبرییل» و داستانهای ابوعلیسینا، مانند «سلامان و ابسال» به نمادهای گسترده و چندوجهی تعلق دارند. از این منظر است که داستان «صیاد و عفریت» در هزار و یک شب، مانند بیشتر آن داستانها و یا حکایتها قابلیت تأویل در معرفت نفس و از منظر حکمت خسروانی و فلسفه مشهور به اشراق را دارد.
یکی از دورانهای حساس تاریخ ایران را میتوان دوران حکومت چنگیزخانیان در این سرزمین کهن دانست، چه در این دوران مخوف سایه مرگ و تباهی بر آسمان ایران و ایرانی سایه افکنده بود. اما این خسران و تباهی به معاضدت صاحبان فرهنگ و میراث داران عرفان و تصوف این سرزمین بعد از مدت کوتاهی به آبادانی و فرهنگپروری انجامید. در این دوران حساس که شمشیر سلحشوران کار از پیش نبرد ،حربه فرهنگ و تمدن کارگر افتاد تا جایی که مغولان مشرف به دین اسلام شده در ترویج آن کوشیدند.
نقدی بر مصاحبه جوزف روز در مورد فلسفه علم هایدگر پروفسور جوزف روز، استاد فلسفه و از مهمترین شارحان فلسفه هایدگر است که گری گاتینگ در کتاب فلسفههای قارهای علم، بخش هایدگر را به شرح او از فلسفه علم هایدگر اختصاص داده است. مصاحبه انتقادی خانم صادقیه با این استاد فلسفه و پاسخهای مبسوط ایشان، من را بر آن داشت که یادداشتی درباره این گفتوگو تنظیم کنم. از اینرو مطالب زیر را باید نوعی حاشیهنویسی البته از نوع انتقادی بر پاسخهای جوزف روز تلقی کرد.
آبراهامیان پیوند مقالات این کتاب بهطور روشن تکاپوهای اجتماعی و طبقاتی است و این مهم نه صرفاً از سر تلاش مترجم یا انتشارات، که بهدلیل پیوند و روشمند بودن کار مؤلف در پژوهش است. آبراهامیان نهتنها در مقالهها، بلکه در سایر آثارش، استدلالهای خود را بهطور روشن از فکتها و اسناد بهکارگرفته جدا میکند و سپس با خطِ مشخصی، اسناد را در خدمت نتیجۀ مورد نظر کنار هم قرار میدهد. از مجموع بازتابهای آثار آبراهامیان پیداست که اغلب در عین استقبالِ عمومی از آثار او، جامعۀ آکادمیک نگاه نهچندان خوشبینی به آنان دارند.
گفتن حقیقت به قدرت سده بیستم را قرن روشنفكران خواندهاند؛ عصری كه با نامه مشهور امیل زولا، نویسنده و دیگر چهرههای ادبی و هنری سرشناس فرانسوی با عنوان جنجالبرانگیز «من متهم میكنم» آغاز شد. آنها با این نامه در امر سیاسی و عمومی دخالت كرده بودند و دادرسی و محكوم كردن دریفوس را تقبیح كردند. در این شرایط سیاستمداران راستگرا در مقالهای كه ٢٣ ژانویه ١٨٩٨ در روزنامه L› Aurore منتشر شد، با عنوانی كه به گمان خودشان تحقیرآمیز بود، هواداران دریفوس را «روشنفكران» Intellectuel خطاب كردند. به باور این سیاستمداران روشنفكران آدمهایی آرمانطلب و غیرواقعگرا هستند كه خودشان را برتر از دیگران میدانند، اما در واقع اسیر پندارهای خام و خیالهای وهمناكشان هستند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید