مقاله

نتیجه جستجو برای

یکی از مهم ترین وقایع سلطنت محمد شاه کورکردن برادرانش بود. وی در سال ۱۲۵۰ ه.ق یعنی سال مرگ فتحعلی شاه (در اصفهان )، به سلطنت رسید،( قبل از محمد شاه پسر دیگر فتحعلی شاه به نام علی شاه ظل السلطان در تهران تاجگذاری و چهل روز بر تخت نشست). محمد شاه نوهٔ فتحعلی شاه و فرزند عباس میرزابود. و سومین شاه از دودمان قاجار،علت به سلطنت رسیدن او این بود که پدر ولیعهدش قبل از مرگ شاه درگذشته بود

( ادامه مطلب )

موضوع سخنرانی من «پیش‌بینی و پیشگویی در علوم اجتماعی» است. قصد من در اینجا انتقاد از آموزه‌ای (Doctrine) است که باور دارد وظیفه‌ی علوم اجتماعی طرح و ارائه‌ی پیشگویی‌های تاریخی است و اگر ما بخواهیم برنامه‌ریزی‌هایی را به روش منطقی به انجام رسانیم به این پیشگویی‌های تاریخی نیاز داریم. من این آموزه را «تاریخیگری» (Historicism) می‌خوانم. تاریخیگری را یادگار دوران باستان تلقی می‌کنم، حتی افرادی که به آن اعتقاد دارند بر این باورند که تاریخیگری آموزه‌ای جدید، مترقی، انقلابی و نظریه‌ای علمی است.

( ادامه مطلب )

افزایش مقالات ISI آیا شاخص درستی برای پیشرفت علمی ما است؟ در هشت دهه‌ای که از تاریخ دانشگاه در ایران می‌گذرد؛ یعنی تقریباً همزمان با تأسیس دانشگاه تهران، دانشگاه و نهادهای علمی ما 6 شیوه‌ و الگوی مدیریتی مختلف را تجربه کرده‌است؛ مدل «آریستوکراسی علمی نخبه‌گرا» از دهه اول تا دهه 30، مدل «تکنوکراسی دولت‌گرا» از دهه 40 تا 50، مدل «میدان سیاسی چپ‌گرا» در آستانه انقلاب، مدل «بازوی کارشناسی» در دهه 60، مدل «تقاضای اجتماعی» در دهه 70 و مدل بنگاه‌داری یا همان «دوگانه دانشگاه و بنگاه» از جمله این الگوها بوده ‌است.

( ادامه مطلب )

عصر ناصری به عنوان نقطۀ عطفی در ظهور اندیشه های خردگرایانه و رسوخ افکار نوین در تاریخ معاصر ایران مطرح است و یکی از مهمترین دستاوردهای آن گسترش فعالیت های اجتماعی و گروهی در غالب سنت های دینی – مذهبی به شمار می رود. با وجود گسترۀ فعالیت ها در عرصه های مختلف، نقش زنان آنگونه که شایستۀ مقام و خواستۀ ایشان بود، مجال بروز نیافت؛ زیرا موانع سیاسی، فرهنگی و دینی همچنان به قوت خویش باقی بود. با این حال ایشان با ورود به عرصۀ سنت های مذهبی و اجتماعی، بخشی از تأثیرگذاری خود را به منصۀ ظهور رساندند و چون این دوره هم زمان با فرگیری و گستردگی آئین های ملی و مذهبی بود، ایشان نیز فرصت را مغتنم شمرده، با وجود موانع بازدارندۀ تمدنی و فرهنگی، وارد این عرصه شدند

( ادامه مطلب )

از خویشاوندی نژادی اقوام هند و ایرانی و ریشه مشترک زبانهای باستانی و فراموش شده این دو ملت که بگذریم، باید یادآور شویم سرزمین هند منطقه بیستم مالیاتی داریوش بود. نام این سرزمین (ایندیا: ‏India‏) نیز برگرفته از نام ایرانی آن در پارسی باستان است.۱ آرنولد توین‌بی با این پرسش که چرا کوروش اول (که پدرش او را کورور ‏Kuru‏ می‌نامید) نام پسر خود را کمبوجیه گذاشت؟ و با طرح دو واژه «کمبوجیه» و «کورو» به عنوان اسم مکان ـ از یک سو در ماورای قفقاز (که جغرافیانویسان یونانی رود کور یا ارس را سیروس (کوروش) و بخشی از حوضه سفلای رودهای ارس، کورو را کمبیزنه ر ‏Cambyzone‏ می‌نامیدند)، و از سوی دیگر در هندوکش و شبه‌جزیره هند ـ احتمال می‌دهد «این دو قومی که اسمهای خود را روی سرزمین زیستگاه خود گذاشتند با یکدیگر ارتباط و بستگی نزدیک می‌داشته‌اند.۲

( ادامه مطلب )

در این سن و سالی که من هستم، کتاب خواندن و فلسفه نوشتن باید بسیار دشوار باشد، هرچند که من هنوز خیال می‌کنم که می‌توانم بخوانم و بنویسم. وقتی اوراق حروفچینی رساله را می‌خواندم متوجه شدم که دارم جوهر آنچه را که قبلاً در باب علم و عقل و اخلاق و سیاست و جامعه نوشته ام، باز می‌گویم. اگر می‌بینید که این نوشته ها موجزتر است و ابهام های بسیار دارد، نباید مایه تعجب شود؛ زیرا خلاصه مطالبی است که در اصل موجز بوده است. این ایجاز و ابهام در نظر من اهمیت ندارد؛ زیرا من نمی‌نویسم که دانسته‌های خود را به دیگران بیاموزم؛ نوشتن برای من آزمایش و کوششی است برای شناختن وضع خودمان و جایگاهی که داریم و شرایطی که در آن به سر می‌بریم.

( ادامه مطلب )

پیش از این در مقاله‌ای به قلم راقم این سطور که زیر عنوان «لزوم توجّه به نقش هم‌خانوادگی متون در تصحیح آثار کلامی (نظری بر طبعی نامطبوع از کتابِ الذخیرة سَیّد مرتَضی)» در مجلّۀ گزارش میراث شمارۀ 61ـ 62 (آذر و اسفند 1392) به چاپ رسید، دربارۀ اهمّیّت و ضرورت توجّه به نقشی که هم‌خانوادگی متون کلامی می‌تواند در راستای کمک به مصّحح در تصحیح یک اثر کلامی ایفا نماید تا حدودی سخن گفته شد. در آن نوشتار درصدد جلب توجّه مصحّحان و محقّقان متون کلامی به این نکتۀ ساده ولی مهم بودیم که می‌توان از متون کلامیِ هم‌خانواده که در سنّت نگارشی یکسانی به رشتۀ تحریر درآمده‌اند، در تصحیح یکدیگر بهره‌مند شد و از این رهگذر ویراست بهتر و دقیق‌تری از آنها ارائه کرد.

( ادامه مطلب )

پیش از انتشار مقاله‌ای که زیر عنوان «نِکاتی در باب ساختار و نسبت دو کتاب المُلخّص و الذخیرة شریف مرتَضی» در معرض دید و داوری خوانندگان قرار گرفت، اینجانب نسخه‌ای از آن را در اختیار استاد دانشمند آقای دکتر حسن انصاری قرار دادم تا دربارۀ آن اظهار نظر کنند. از آنجا که ایشان رأی دیگری در خصوص برخی مطالب و موضوعات مطرح در آن مقاله داشتند، یادداشتی در صفحۀ بررسی‌های تاریخی سایت کاتبان، زیر عنوان «کتاب التعلیق مقری نیشابوری در کلام و بحثی درباره الملخص و الذخیرة تأليف شريف مرتضی» نگاشتند و نظر خود را در خصوص موضوعات مورد بحث ابراز نمودند. چندی بعد نیز صورت کاملتر آن مقاله را با عنوان «ارتباط دو کتاب الملخص و الذخیره (نسخه ای با توضیحات تکمیلی) » در صفحۀ از رهگذر ایّام سایت نامبرده منتشر کردند. در اینجا اهمّ موارد مورد اختلاف میان نظر ایشان و عقیدۀ راقم این سطور در خصوص مسألۀ یادشده بیان می‌شود و چند ملاحظۀ دیگر در باب این موضوع به محضر خوانندگان تقدیم می‌گردد با این امید که جستار حاضر زوایای گونه‌گون مسأله را بیشتر روشن نماید.

( ادامه مطلب )

مناجات منظوم منسوب به امیر مؤمنان علی (ع)، مناجات مشهوری است که در لابه‌لای نسخه‌های خطی، ترجمه‌های فارسی متعددی برای آن می‌توان سراغ گرفت. بخش قابل توجهی از این ترجمه‌ها، به صورت منظوم و گاه در قالب نسخه‌های خطی مستقل و حتی مرقّع‌های هنری زیبا کتابت شده است. از جمله این نسخه‌ها می‌توان به مرقّع شماره 15631 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی اشاره کرد که آن را عبدالصمد گیلانی اشکوری در 1309ق کتابت کرده است. 1 نسخه دیگر، مرقّعی است متعلق به دوره قاجار که به شماره 17109 در همان کتابخانه نگهداری می‌شود و آن را خانم الهام بادینلو در قالب مقاله‌ای، معرفی و بازخوانی کرده است. 2 همچنین ترجمه منظوم دیگری منسوب به حافظ شیرازی، در ضمن نسخه خطی شماره 1617 در آکادمی علوم تاجیکستان وجود دارد.

( ادامه مطلب )

منشأ امر زیبا در کجاست و چگونه می‌توان امر زیبا را از امر نازیبا تمییز داد و از آن لذت برد؟ این پرسشی است که به طور خاص ذهن هنرمندان و فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. در این مقال به دو پاسخ بسیار جذابی خواهیم پرداخت که کانت و داوینچی به این پرسش داده‌اند. پاسخ آن‌ها در ظاهر امر در نقطه‌ی مشترکی بر هم منطبق می‌شود. هر دوی آن‌ها اعتقاد داشتند که زیبایی طبیعی بر هر امری مرجح است و باید زیبایی مبتنی بر طبیعت را ارج نهاد؛ چراکه کانت صراحتاً گفته بود زیبایی طبیعی را باید بر زیبایی هنر برتری داد و داوینچی هم پیش‌تر در آثارش نشان داده بود که عنصر طبیعت چه جایگاه والایی دارد و اساسی‌ترین معیار زیبایی است. اما برداشت آن دو از مفهوم طبیعت نمی‌توانست یک‌سان باشد.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: