چکیده: سیاهی جامه ها و پرچم های عباسیان در دوران نهضت و نظام، موجب اشتهار آنها به مسوّده شد و به تبعِ آن، مبلّغان و کارگزاران فرهنگیِ آنها این اندیشه را در تاریخ نگاری اسلامی مطرح ساختند که رنگ یاد شده، مختص خاندان عباسی و هواداران آنها بوده است. پرسش کانونیِ این مقاله این است که «برگرفتن رنگ سیاه از جانب عباسیان، معطوف به کدام هدف بود؟»
برخی کارشناسان درخصوص دلبستگی اشکانیان به فرهنگ و سنن ایرانی تردیدهایی روا داشته اند با این حال در تحقیقات اخیر شواهدی علیه این رویکرد ارائه شده است. گذشته از پیوندهای کهن فرهنگی و هنری ساتراپی پارتیا با سنن و فرهنگ ایرانی باید نمودهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی سنن ایرانی، در دوران طولانی اشکانی، را به مثابۀ شواهدی علیه این رویکرد تلقی کرد.
این مقاله با رویکرد تاریخی ـ توصیفی، به مطالعه نوع پوشش و جامه های زنان ایرانی در دوره ی اشکانیان خواهد پرداخت. از این رو، کوشش می شود پس از اشاره ای کوتاه به موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه ی اشکانی، با نگاهی تحلیلی به گزارش هایی که آگاهی هایی را درباره ی تاریخ اشکانیان، و نوع جامه زنان اشکانی به دست می دهند، همه ی بازنمایی های زنان در داده های باستان شناختی و یادگارهای هُنری اشکانیان مورد مطالعه قرار گیرد، و توصیفی نزدیک به واقعیت از چگونگی پوشش و نوع جامه ی زنان این دوره ارائه شود.
یکی از مظاهر تمدن اسلامی در عصر میانه گسترش علوم پزشکی بوده است. تمدن اسلامی در زمینه پزشکی دستاوردهای قابل توجهی را به جامعه بشری عرضه کرده است که از جمله می توان پزشکان مشهوری همچون حنین بن اسحاق، زکریای رازی، ابن سینا، علی بن عیسی، ابن خطیب، ابن خاتمه، ابن بیطار، ابن بطلان، زهراوی، مجوسی، ابن نفیس و غیره و تولید آثار مهمی را نام برد که تعدادی از آنها تا اوایل قرن بیستم جزو منابع درسی این رشته در دانشگاه های اروپا بود. بسیاری از این پزشکان خدمات شایسته ای به توسعه شاخه های مختلف علوم پزشکی، داروشناسی، گیاه شناسی، جراحی و تجربه معالجه و روشهای مداوای بیماران کرده اند. نویسنده این مقاله معتقد است علاوه بر این برخی عقاید و دیدگاه های اسلامی خاص موجب دستیابی مسلمانان به اکتشافات جدید پزشکی شد.
زبان و ادبیات فارسی از بیش از هزار سال پیش در شبه قاره هند رواج داشته و پیوند افكار و اندیشههای ایرانیان مهاجر با تفكرات دانشمندان هندی تلفیقی از دو فرهنگ ایرانی و هندی را به وجود آورده است. از آغاز تاریخ اسلام تا پایان قرن هجدهم، بیشتر متفكران شیعی هند را ایرانیان مهاجر تشکیل میدادند و تمدن اسلامی در شبه قاره همواره متأثر از آنان بوده است. محققان شیعی با نفوذ در میان حكومتهای مسلمان هند توانستند تأثیری جاودان در فرهنگ این سرزمین بر جای گذارند.
در بخش مخطوطات بنا داریم تعدادی از مکاتیب و ترسلات عرفانی قرون 9 و 10 ه.ق را منتشر نماییم. این آثار که همراه با توضیحات و شرح مشکلات منتشر خواهد شد بیانگر جلوه ها و گرایشات خاص تصوف در عصر صفوی است و می دانیم که تصوف و عرفان در عصر صفوی تغییرات مهمی در شکل و محتوا داشته و راه متفاوتی را برگزید. به همین دلیل لازم بود طی مقدمه ای در این باره توضیحاتی داده شود. این نوشته، مقدمه ای بر مخطوطات و مکاتیب عصر صفوی است که از شماره آتی تقدیم خوانندگان عالیمقام اطلاعات حکمت و معرفت خواهد شد.
وقتی من نوشتۀ خودم را که دربارۀ نسبت عقل و نقل است، میخواندم، ملتفت یک عیب بزرگ در کار خودم شدم که لازم نیست درباره آن به تفصیل صحبت کنم ولی باید به آن اعتراف کنم. من نمیدانم آیا دیگر دوستان علوم انسانی و فلسفه هم این مشکل را دارند که وقتی چیزی مینویسند اطراف مطلب برای آنها روشن است و میدانند که چه میگویند و چه میخواهند بگویند، اما وقتی چند ماه میگذرد و مطالب خود را میخوانند، آن مطالب دیگر آن وضوح و روشنی سابق را ندارد
تا شناختن تاریخ ایران روزگار قاجاریه – چنانکه باید و شاید – هنوز راه درازی در پیش داریم. شاید گزاف نباشد که بگوییم آنچه تاکنون انجام شده در برابر آنچه باید انجام شود مشتی است نمونه خروار. یکی از قلمروها که باید شناخته شود حیات مردان نامی (و حتی غیرنامی، کمنام و فراموش شده، گمنام مانده، گمنام شده و... ) روزگار قاجاریه است. نوشتن تکنگاریهای دقیق و مستند درباره زندگی رجال و بزرگان آن روزگار میتواند بر پارهای از ابعاد و زوایای تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن عصر پرتو بیفکند. نوشته حاضر به یکی از همینگونه کسان اختصاص دارد: میرزا هدایتالله وزیردفترآشتیانی.
گفتم سخنی بگویم از واو وجود / جودش گفتا سخن نگنجد اینجا خواجه نصیرالدین طوسی در ریاضیات و هیئت و همهی علوم زمان خود سرآمد بود، همانطور که ابنسینا و دیگر حکما هم بودند؛ ولی امروز چنین نیست، یک نفر نمیتواند در همهی علوم سرآمد باشد، چراکه علوم گسترده و تخصصی شده است، البته به ضرورت. او خدمت زیادی به جهان اسلام و تشیع کرد، تا قبل از او علمای بزرگ اکثراً سنی بوده و یا حداقل بهدرستی مشخص نبوده که شیعه هستند یا سنی ولی خواجه تنها عالمی است که یقیناً شیعه بود.
ناصرالدین شاه در خلال حکومت پنجاه ساله اش(1264-1313ه ق) همانند سایر حکومت هایی که در طول تاریخ ایران بر اساس سیستم بوروکراسی ابتدایی و نظام سنتی حکومتی خود بر ایران حکومت کردند، سعی داشت با به کار گرفتن ابزارهای قدرت و استفاده از شرایط حاکم سلطه خود را مستحکم تر کند. یکی از این روش ها به کار گرفتن افراد خانواده و خویشاوندان خود بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید