مترجم: یحیی رنجبر (متن زیر ترجمهی مدخل گناه دایرهالمعارف فلسفی راتلج – فیلیپ ال کویین است)[۱] اگرچه ممکن است تمایل بالقوه به گناه از کسی به کسی دیگر منتقل بشود، اما خود گناه ممکن نیست. اولاد آدم ممکن نیست به خاطر گناه آدم گناهکار باشند مگر اینکه عمل آدم ابوالبشر بهنحوی واقعی عمل بنیآدم بشود، اما روشن است که هیچ عملی از اعمال اجداد ما واقعاًَ عمل ما نیست.
خواجه در فنون مختلف تبحر داشت و بیشترین تبحر او در بخش ریاضیات و فلسفه بود. اگر خواجه در زمان بعد از فخر و غزالی نمیدرخشید وضعیت فلسفه نامعلوم بود. وی در کتاب اساس الاقتباس که کتاب منطقی ایشان است، تقریباً با کسی درگیری ندارد، اما در کتابهای تلخیص المحصل و شرح اشارات با فخر تقریباً درگیر میشود. این دو کتاب به نظر من جزو بهترین کتابهایی هستند که باید در حوزه تدریس شود، تلخیص المحصل اکنون تقریباً در حوزهی به فراموشی سپرده شده است.
در دنیایی پر از خشونت زندگی میکنیم و مرتباً از دشمن و دشمنی و مقاومتکردن در برابر دشمن و تلافیکردن، داد سخن میدهیم. فراموش میکنیم که انسانها به هم وابستهاند و سرنوشت مشترکی دارند. پیشرفت علوم مختلف و تجربیات جامعه ارتباطی، این بستگی و انسجام را بیش از هر زمان و به طور روشن جلوهگر کرده است. دنیای زندگی موجودات این جهان یکی است و همه در تاثیر و تاثر متقابل قرار دارند و هرگونه اعمال خشونت در یک گوشه، تاثیری فراگیر در ارتباطات انسانها در جهان دارد و تاثیر آن به محدودهای که خشونت صورت گرفته محدود نمیماند و آثار سوء آن همه را در برمیگیرد.
گفتمان(discourse) سنت و نوینگرایی (مدرنیته)، به نظر میرسد که پیوسته در تاریخ وجود داشته است. علاوه بر این، تمام آنچه امروز «سنّت» است، روزی مدرن و با سنت زمانه خود درگیر بوده تا توانسته خود را ثابت کند و در ذهن و زندگی انسانها در بلندمدت باقی بماند و ما امروز آن را سنت بخوانیم؛ ولی از آنجا که سرعت تغییرات و دستاوردهای بشر در سدههای اخیر بالا رفته است، بین سنت و مدرنیته شکافی جدی پیدا شده و جدالهای سنگینی به بار آورده است.
درباره کتاب مصباح الشریعة تاکنون تحقیقات و مطالعات اندکی صورت گرفته است. اخیراً در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه اثر ارزشمند استاد دکتر شفیعی کدکنی (ص ۱۲۲ تا ۱۲۳) دیدم ایشان شباهتی را در برخی از مفاهیم و عبارات مصباح الشریعة با کتاب نحو القلوب قشیری ملاحظه کرده و نشان داده اند که احتمالاً متن مصباح الشریعة متأثر از کتاب قشیری بوده است. ایشان البته اظهار داشته اند که بسیار دشوار و بلکه محال است صحت انتساب کتاب مصباح الشریعة را به امام صادق مسلم فرض کنیم. قدیمیترین نسخه کتاب را هم تا قرن دهم قمری پی گرفته اند.
تاریخ نگاران از مراسم و جشنهایی که شاهان و فرمانروایان برپا میکردند قصههای شگفت آوری نقل میکنند که چون به کنه آنها بنگریم یکسره در جهت نمایش شکوه و عظمت ظاهری آنها بوده است. ناصرالدین شاه یکی از شاهان قاجار است که نیم قرن سلطنت کرد و به همین جهت تشریفات دربارش نیز به مراتب سنگین تر و نمودی از افسانه هایی بود که در مورد سلاطین مشرق زمین روایت کردهاند و از تصاویر و نوشته های برجای مانده چنین به نظر میرسد که در هنگام برگزاری اعیاد و مراسم این تشریفات بهتر و بیشتر نمایان می گردید.
از اوایل قرن شمسی حاضر تعدادی از پژوهشگران ایرانی و ایرانشناسان غربی تلاش کردهاند به این سؤال که بقعه شاه ابوالقاسم روستای اسلامآباد دزفول مدفن کیست، پاسخ دهند، و غالباً آن را آرامگاه یعقوب لیث صفاری دانستهاند. هدف این مقاله رد این ادعا و معرفی مدفون واقعی در این بقعه یعنی شیخ ابوالقاسم بن رمضان ـ از عرفا ـ است. در حوالی روستای اسلامآباد ـ شاهآباد سابق ـ واقع در حدود ده کیلومتری شهر دزفول در نزدیکی جاده دزفول ـ شوشتر، بقعهای تاریخی با گنبد مضرس و مرتفع وجود دارد که نزد اهالی به بقعه شاه ابوالقاسم یا «شابولقاسم» شهرت دارد. احمد اقتداری نامهای دیگری برای آن ذکر کرده که در زبان مردم منطقه به کار میرود و همه تقریباً یک معنی دارد، از جمله: شازده بولقاسم و پیر شابولقاسم و امامزاده شاه ابوالقاسم.
بحث دربارهی ماهیت دولت رضاشاه است؛ من از همین عنوان استفاده میکنم و میگویم که ما در مورد خود رضاشاه صحبت نمیکنیم، دربارهی دولت رضاشاه صحبت میکنیم. دربارهی دولت رضاشاه یا دولتی که در ایران در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ شکل گرفت و تثبیت شد دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. من رشتهام علوم سیاسی است، واقعیت این است که خیلی به جزئیات تاریخی علاقهمند نیستم، تاریخ را تا آن حد مورد مطالعه قرار میدهم که در ارتباط با دولت و سیاست مورد نیاز من هست، ولی چون به بحث مربوط به تحولات سیاسی-اجتماعی ایران معاصر علاقهمند هستم به طور طبیعی مادهی خام بحثهای من باید با توجه به تاریخ تهیه شود؛ بنابراین میخواهم توجهتان را به این نکته جلب کنم که ممکن است بحثهای من نظری، اجتماعی و سیاسی باشد تا تاریخی، علیرغم بهرهای هم که از تاریخ میگیرم.
سنن و فرهنگ عمدتا در جایگاه خود ارزشمند و نشانگر وضعیت تاریخی و فرهنگی اقوام و حتی وضعیت اقلیمی سرزمینها هستند. اما وقتی سنتها از جایگاه اعتباری خود خارج میشوند، نهتنها آن اعتبار همیشگی و رازآلودگی جاودانه و زیباییشناسی خود را از دست میدهند، بلکه به ضدارزش بدل میشوند. برای نمونه حاجیفیروز که به باورعموم از پیشقراولان و پیامآوران نوروز است، در آخرین روزهای سال با آرایش عجیب به کوچه و خیابان میزند و با ترانه خواندن، دایره زدن و بازی درآوردن موجب شادی مردمان میشود. این قاصد بهار «سیاه» است و اگر نباشد، روی خود را سیاه میکند و جامه سرخ میپوشد و زنگوله به خود میآویزد تا خبر دهد بهار در راه است.
سیدحسين فاطمی که تا سال روزنامه باختر را تا سال 1324 منتشر میکرد در همين سال تصميم گرفت برای تحصيل در روزنامه نگاری و آموزش مطبوعات در اروپا، سفری به فرانسه داشته باشد. در مدت اقامت در اروپا روابط خود را با مطبوعات ايران قطع نکرد و مقالاتی برای روزنامه «مرد امروز» و روزنامه «ستاره» تنظيم و ارسال میداشت. در سال 1327 به تهران بازگشت و تصميم به انتشار روزنامه گرفت و در سال 1328 امتياز روزنامه باختر امروز به نام فاطمی صادر شد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید