عمل سیاسی به همان اندازه که تنزیه و تعالی یافته، تعابیر «دوستان» و «دشمنان» نیز مفاهیمی انتزاعی و کلی یافته است. در نظریه اشمیت معیار تقابل دوستی و دشمنی، مستقل از معاییر دیگر و از آن متمایز است. این معیارها اساساً باید تعریفی از هستیشناسی داشته باشد و بنابر این دوستی و دشمنی بر معنای خیر و شر و همچنین معنای زیبایی و زشتی غلبه دارد؛ زیرا از این معیارها نیرومندتر است. «تعریف امر سیاسی تنها با کشف و تعریف مقولات خصوصاً سیاسی ممکن است. در تقابل با قلمروهای متنوع و نسبتاً مستقل اندیشه و عمل بشری، خصوصاً اخلاق، زیباییشناسی و اقتصاد، امر سیاسی هم معیارهای خاص خودش را دارد که خودشان را به شیوهای ویژه بیان میکنند.
آنچه این جستار در پی بررسی آن است، معنای این سخن مکرر ابن سیناست که وجود عرضِ ماهیت و یا عرضی آن است. محققان همواره تلاش کرده اند این نکته را در قالب یکی از معانی عرضی در باب مقولات، ایساغوجی و یا برهان تفسیر کنند. همانطور که از اعتراضات ابن رشد بر می آید، با توجه به اینکه تعبیر معنای عرض باب مقولات برای وجود همواره برای محققان بسیار عجیب و غیر قابل قبول به نظر می رسیده است، معنای عرضی در دو باب دیگر تنها راه گریز بوده است
مسئله خیر و شر یکی از بحث های عمیق فلسفه و کلام است که در دوران های مختلف تاریخ تفکر، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و ذهن اندیشمندانی را به خود معطوف داشته است. در این میان، فلاسفهه اسلامی، به ویژه حکمای صدرایی، با نگاهی عقلی و مستدل، رنج ها و شرور مطرح در جهان هستی را مورد مطالعه قرار داده و به تبیین حقیقت و ماهیت آن پرداخته اند.
در قرون هجده و نوزده، فلسفه و متافيزيك در مغرب زمين اعتبار و حجّيت خود را از دست داد و دانشمنداني همچون هيوم و كانت براهين فلسفي خداشناسي را به شدت زير سؤال بردند. از سوي ديگر، نقّادي از كتاب مقدّس و به ويژه تعارض آموزه هاي دين مسيحي با علوم جديد در كانون توجه دانشمندان و محافل علمي و ديني قرار گرفت. در پي اين دو پديده، زمينه براي ظهور مكتب «رمانتيك» فراهم شد كه بر احساسات و عواطف و امور ذوقي تكيه مي كرد و عقل و استدلال را به شدت مورد انتقاد قرار مي داد.
شیخ اشراق پس از حمد و ستایش حضرت قیومیت و بعد، رسول وی، علت تالیف این رساله را بیان میكند كه عبارت است از اینكه: فردی متعصب وارد مجلس وعظ ابوعلی فارمدی(ره) شده و به استهزاء مشایخ پیشین میپردازد. خواجه مسائل بسیاری از جمله حكایتی را بیان می کند و وقتی به این سوال كه: «چگونه كبودپوشان بعضی اصوات را آواز پر جبرئیل میخواندند؟» پاسخ میدهد، فرد گستاخ سخنان وی را هذیانات مزخرف مینامد و اینجاست كه شیخ اشراق «آواز پر جبرئیل» را شرح میدهد و به مرد میگوید: «تو اگر مردی و هنر مردان داری فهم كن.» و این رساله را با زبان رمز بیان میكند كه هركسی ـ خصوصا افراد متعصب بیبصیرت ـ توانایی فهم آن را ندارد.
همانگونه که در حوزه انديشه، دوره رنسانس را دوره اي متمايز دانسته اند، هنر نيز در اين دوره دگرگونيهاي زيادي را از سر گذراند. يکي از نمايندگان بارز اين دوره لئوناردو داوينچي بود که نگرشهايش به پديده هنر نه در روزگار خودش، بلکه پس از او موجب ايجاد پايه هاي هنر مدرن گرديد. او با تلاشي که در ادغام و يکپارچگي هنر و دانش انجام داد، به تدريج از نقش و تاثير الهام و مکاشفه در هنر کاست.
رابطه دين و اخلاق ،كهن ترين مساله فلسفه اخلاق است و تاريخچه آن به سقراط و رساله اوتيفرون افلاطون باز مي گردد.اين مساله در قرون اخير مورد توجه واقع شده و فيلسوفان ديني معاصر كه جامعه غرب را خالي از معنويت ديده اند دوباره به سوي دين و مسايل كلامي رانده شده ،دوره رنسانس را احيا نمودند. نكته جالب اين است كه هم فيلسوفان ديندار و هم ملحدان (نظير ماركس،نيچه و فرويد)راجع به اين مساله نظريه پردازي كرده اند.
اندیشه یونانی پس از دوره قهرمانی، دیدگاهی را در اخلاق به وجود آورد که مفهوم سعادت و مسیر وصول به آن دغدغه اصلیاش بود این نظریه «سعادتگرایی» نام گرفت.[1] بر اساس این نظریه، غایت نهایی اخلاق و احکام اخلاقی، وصول به «سعادت و کمال» است. در نتیجه «از نظر سعادتگرایان منشا ارزشهای اخلاقی، و ریشه همه فضایل و رذایل اخلاقی در سعادت و کمال نهفته است.»[2] سقراط و بعد از او افلاطون و به شکل کاملترش ارسطو کسانی بودند که این نظریه را مطرح کردند.به دلیل نقش برجسته این سه تن در این نظریه، در مقاله حاضر به طرح اندیشههای آنها میپردازیم. موضوعات مشترک مورد بحث در هر سه شخصیت، سعادت و عناصر آن و فضیلت اخلاقی و مباحث مربوط به آن میباشد.
حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد.[1] آن حضرت در غار حرا مشغول راز و نیاز با خداوند بود كه اولین آیات نورانی قرآن كریم توسط جبرئیل به ایشان وحی شد.[2] پیامبر(ص) طبق آیات قرآن كریم[3] و به شهادت تاریخ[4] فردی «امی» و درس نخوانده بود. بنابراین چون آن حضرت شخصا نمیتوانست آیات قرآن را بنویسد، به كسانی كه با كتابت آشنا بودند، دستور داد قرآن را بنویسند تا آیات الهی همواره محفوظ بماند.
خداوند میفرماید: «اگر آنچه درخت در زمین است، قلم باشند و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعا خداست که شکستناپذیر حکیم است»(۳۱ :۲۷؛ نیز ۱۸ :۱۰۹). این بدان معناست که علم حدی ندارد. خداوند به ما فرمان میدهد که با کمک عقل، استدلال و تازهترین دانش بشری مستقیماً بکوشیم معنای وحی او را کشف و درک کنیم. بهخصوص در آیه ۲۵ :۷۳ میخوانیم: «کسانیاند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند، کر و کور روی آن نمیافتند.» هرگز قادر نخواهیم بود معنای کلام خدا را به طور کامل درک کنیم اما از ما خواسته شده که به تلاش مستمر خود ادامه دهیم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید