پژوهشهای نظری پیرامون فلسفه و حکمت هنر اسلامی، با چالشهای بزرگی همراه است. فیلسوفان مسلمان مقوله مستقلی در باب فلسفه هنر به نحوی که از فلاسفه یونان باستان یا فلسفه معاصر غرب سراغ داریم، طرح نکرهاند. بنابراین عمده منابعی که میتواند به تدوین نظریه مستقلی درباره فلسفه و حکمت هنر اسلامی منجر شود، معطوف آثار و آراء عارفان و صوفیان است، که عمدتا به شکل کلی و انتزاعی مطرح میشود که برقراری نسبت صریح میان آن نظریات و هنر اسلامی، همواره منتقدان بسیاری دارد. از این رو تبیین نظریات دقیق و مشخص درباره عناصر بصری، امری دور از انتظار تلقی میشود.
علیرغم تلاشهای جستهوگریخته که برای جرحوتعدیل واژۀ «شریعت» و مشتقات آن - بهعنوان معادلی برای پوزیتیویته در متون هگل- صورت گرفته، این واژه پس از پرهام در متون فارسی متواتر شده است. حال، پرسش اصلی این است که آیا اصولاً میتوان برای پوزیتیویته در فلسفۀ دین هگل ترجمهای از مادۀ «شرع» تدارک دید؟
ویتگنشتاین، بنابر رأی مشهور، صاحب دو مکتب عمده ی فلسفی است که هر یک تحولی عظیم در جهان فلسفه پدید آورده است؛ مکتب نخست بیشتر در کتاب مشهور رساله منطقی- فلسفی (1922)پدیدار شده و مکتب دوم در کتاب پارادایم گونه پژوهش های فلسفی (1953). فهم کلام جدید بدون فهم اندیشه های متأخر ویتگنشتاین میسر نیست. ازاین رو، مقاله حاضر برروی اندیشه های ویتگنشتاین متأخر تمرکز دارد. مسأله اصلی مقاله حاضر چگونگی کاربست اندیشه های ویتگنشتاین متأخر درباره دین و باور دینی است.
چكیده:تا پیش از جنبش مشروطه، اقلیت های دینی ایران در بافت سنتی جامعه از حداقل امتیازات شهروندی محروم بودند. درنتیجه، در جریان جنبش مشروطه، جمع کثیری از کلیمیان و مسیحیان به مشروطهخواهان پیوستند. اما با آغاز به کار مجلس اول، فضای سوءظن چنان ادامه یافت که نمایندۀ کلیمیان ایران، عزیزالله سیمانی، ناچار به استعفا شد و جای خود را به آیت الله سید عبدالله بهبهانی داد.
گروهی از خانواده و فرزندان آنها در زمان حیات این دو تن و بعد از آن به نویسندگی و خطاطی مشغول بودند؛ ولی به پایه این دو نفر نرسیدند، بلکه گاهی بعضی از آنان حرفی در پی حرفی یا کلمهای بدان گونه مینوشتند ولی مرتبه کمال مخصوص ابوعلی و ابوعبدالله بود. از فرزندان این دو تن که نویسنده بودند، ابومحمد عبدالله و ابوالحسن بن ابوعلی و ابواحمد سلیمان بن ابوالحسن و ابوالحسین بن ابوعلی هستند و ابنندیم مینویسد: «من قرآنی به خط جدشان مقله دیدهام.»
نجاشی در رجال خود (ص ۳۰۷) کتابی با عنوان کتاب محنة الاسلام را به فضل بن شاذان نسبت می دهد. در اثری جدید که در قم درباره ابن شاذان چاپ شده (چاپ مؤسسه کتاب شیعه) نویسنده احتمالات غریبی درباره ماهیت این کتاب پیشنهاد می کند و از آن جمله اینکه این کتاب محتملاً درباره واقعه محنه بوده است؛ یعنی درباره ماجرای تفتیش عقایدی که مأمون در خصوص اعتقاد به خلق قرآن راه انداخت و در آن از عده ای از عالمان و محدثان و از جمله احمد بن حنبل خواست تا با او در این زمینه هم عقیده شوند.
جامع التمثیل را محمدعلی حبلهرودی در قرن یازدهم تألیف کرده است. این کتاب مجموعهای است از امثال و حکم و نیز حکایات و مواعظ مرتبط با آنها. از این کتاب نسخههای خطی فراوانی در کتابخانههای مختلف جهان موجود است. نگارندگان در تلاش برای تصحیح انتقادی این کتاب متوجة دو تحریر متفاوت از آن شدند.
تاریخ مناسبات تاریخی ایران و کره، دارای پیشینۀ چندان طولانی نیست و اگرچه محققّان دو کشور و شرقشناسان در این باره پژوهشهایی انجام دادهاند، پرسشهایی چند دربارۀ این روابط هنوز بی پاسخ مانده است. با انتشار منظومۀ «کوشنامه» که روایت پیش از اسلام روابط ایران و کره را نشان میدهد، دریچه ای نو بر روی محققّان گشوده و مشخص شد که سابقۀ مناسبات این دو کشور به دوران پیش از اسلام بر میگردد.
بر همین اساس، قضاوت حقیقی در عمل سیاسی جز از طرف عامل شریک در امر صورت نمیپذیرد. قضاوتهای دیگر، یعنی قضاوتهایی که بیرون از مشارکت حقیقی در امر سیاسی بیان میشود، قضاوتهای غیرحقیقی و صرفاً تخمینی و اعتباری است، حتی چنانچه این قضاوت با برآیند یک تصمیم یا عمل سیاسی نیز منطبق باشد، آن فینفسه چیزی بیش از یک حکم ارزشی و اعتباری و به اصطلاح غیرحقیقی نخواهد بود. قضاوت و حکم ما درباره طرف یا اطراف متقابل مخصوص به ما و متمایز از ماست.
تمامی مناقشات دیرینه ای که باعثِ به وجود آمدنِ تردیدهایی در راه فلسفه وجودی هنرها شده است به نوعی در موضوع بازنمایی در هنر متجلّی می گردند. نظریه افلاطون در این زمینه، با وجود موضع گیری شدید و منفی او، بارها مورد بازبینی قرار گرفته است.این مقاله، ابتدا،مفهوم بازنمایی را در آثار افلاطون مطرح می کند، سپس، با تکیه بر نمونه های تصویری به تحلیل و تشریح تئوری های ارائه شده بازنمایی، در نقاشی و عکاسی می پردازد. سوالاتی از جمله اینکه؛ آیا تفکر بازنمایانه در نقاشی و عکاسی به عنوان نمودها و جلوه های ظهور هنری، پاسخی در خور گرفته است؟ و آیا این دو هنر، داعیه بازنمایی از دیدگاه فلسفی را پاسخ می دهند؟ هدف اصلی این مقاله، دسته بندی نظریات و عقاید نظریه پردازان در حوزه بازنمایی و تحلیل از دو بعد هنر و فلسفه، به منظور دستیابی به مفهوم جامع تری از بازنمایی در آثار نقاشی و عکاسی و پی بردن به ارزش هنری آن است ودر این راستا، به ارائه آرای متفکرانی پرداخته است که در زمینه تئوری های مدنظر پژوهش، مباحث بیشتری را جهت بررسی موضوع فراهم می کرده اند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید