در منابع دورهٔ اسلامی، بارها داستانهای اساطیری متعلق به ایران باستان با داستانهای سامی و یهودی آمیخته شده است. در این فرآیند، بسیاری از شخصیتهای اساطیری و ملی ایران با شخصیتهای مذکور در قرآن کریم و تورات پیوند یافته یا تطبیق داده شده است. از جمله اشخاصی که در این منابع با برخی انبیای بنیاسرائیل پیوند داده شده، زردشت، پیامبر باستانی ایران، است که بارها او را با ابراهیم، ارمیا و عُزَیز مرتبط دانستهاند یا با آنها تطبیق دادهاند. هدف این مقاله بررسی این روایتها، چگونگی و چرایی تطبیقهای انجامیافته و دلایل به وجود آمدن آنها است. افزون بر آن، میکوشیم با بررسی منابع به این نکته پی ببریم که چه کسانی مسبب پدیدآمدن چنین روایاتی بودهاند.
فردوسی برای حفظ و تداوم هویت ایرانی، به تدوین شاهنامه همّت گذاشت. به دلیل اینکه در زمان حکیم توس، دوره باورمندی بیچون و چرا به اساطیر فرا رسیده بود، وی با تلفیق اساطیر با باورهای زرتشتی و غیرزرتشتی سدههای پیش و پس از اسلام، قالب اسطوره را به حماسه مبدل کرد و کاخ شاهنامه را بنا نهاد.
مرگاندیشی و اندیشه پایان هستی انسان یکی از دغدغههای بشر از ابتدای پیدایش بوده و هست. در این خصوص آموزههای مختلفی در فرهنگهای جوامع مختلف، اعم از دینی و غیردینی، شکل گرفته که طیف وسیعی از انکار همه آنچه بعد از حیات است تا آموزه فروغ جاودانه در جهان بعد را در بر میگیرد.
«درمه» یکی از آموزههای مهم بودایی به شمار میآید، به طوری که بسیاری از تعالیم این دین پیرامون همین مفهوم شکل گرفته است. مشابه مفهوم «درمه» پیش از آیین بودا در فرهنگ هندو وجود دارد که در آنجا به «ریته» معروف است و با نظم کیهانی ارتباط دارد.
تذکره نویسی در آسیای صغیر از آغاز شکل گیری، زیر نفوذ تذکره های فارسی بود. نخستین تذکره شاعران در حوزه آناطولی به تقلید از بهارستان جامی، تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی و مجالس النفائس امیرعلیشیر نوایی در قرن دهم هجری نوشته شد.
اشتراوس (هم در آثار نخستینش دربارۀ عقلانیت یهودی قرونوسطایی و هم در آثار متأخرش در آمریکا) استدلال میکند که فقط وحی -و نه فلسفه- میتواند پایۀ یک اخلاق جهانشمول را بنا نهد. مطمئناً این اخلاق جهانشمول بر پایۀ ایمان -و نه شناخت یقینی- است؛ بااینوجود، چنین چیزی ضعفی اخلاقی را در جایگاه فلسفی برجسته میکند.
بعد از طرح اندیشۀ احداث راه آهن در ایران عصر ناصری توسط اروپایی ها، عده ای از اندیشمندان ایرانی در مورد احداث راه آهن در ایران تفکر و تامل کردند و در طرح ها و اندیشه های خود، ضمن تشریح ضرورت ها، فواید و نحوۀ انجام کار، میان راه آهن و ترقی و پیشرفت جامعۀ ایرانی ارتباط مستقیم برقرار کردند.
میراث مکتوب ما نشان می دهد که جامعه زنان در گذشته، از صحنه روایت وثبت نقش تاریخی خود غایب بوده اند و در این غییب تاریخی، مردان بودند که تاریخ آنان را نوشته اند. از این رو می توان گفت: تاریخ نگاری زنان نیز، «تاریخ مذکّر» بوده است. چرا تاریخ زنان را مردان نوشته اند؟ چرا تا یکصد سال اخیر حتی یک مورخ و یک اثر تاریخ نگاری معتبر از زنان دیده نمی شود، چنانکه فیلسوف و متکلم وادیب وفقیه برجسته نیز در این جماعت به چشم نمی خورد؟
تشکیلات عصر صفوی در عصر شاه اسماعیل همواره در حال جابه جایی ازنقطه ای به نقطه ای دیگر بود. در دوره شاه طهماسب علاوه بر تنظیم دفاتر دیوانی در محل مرکز قدرت سیاسی، دفتر خانه در کنار دربار حکومتی استقرار یافت.
تاکنون مقالات ارزشمندی در خصوص ورود نجوم جدید به ایران نوشته شدهاست. مسألۀ اصلی اغلب این پژوهشها، محتوای نسخههای خطیای است که برای اولین بار در این زمینه نوشته شدهاند. در حالی که بسیاری از این نوشتهها، در عمل تأثیر چندانی بر جامعۀ علمی ایران نداشتهاند و نتوانستهاند موجب انتشار نجوم جدید در ایران بشوند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید