عدهای از دانشمندان بر این باورند که هرمنوتیک روشی است که برای فهم موضوعات همه رشته های علوم انسانی قابل استفاده است. پرسشی که این مقاله در صدد پاسخگویی به آن و یا دست کم در صدد طرح آن برآمده است، این است که با توجه به چنین باورهایی، امروزه چه نسبتی میان هرمنوتیک و علوم انسانی وجود دارد؟ به عبارت دیگر، جایگاه و نقش هرمنوتیک در روش شناسی علوم انسانی چیست و آیا هرمنوتیک توانسته است مبنایی عام و معتبر برای روش شناسی علوم انسانی فراهم آورد؟ پاسخ این پرسش یا فرضیه مقاله عبارت است از اینکه امروزه هرمنوتیک نه تنها به صورت روشی مهم و قابل توجه برای فهم موضوعات علوم انسانی درآمده، بلکه حتی بر روش شناسی علوم تجربی نیز تأثیراتی داشته است.
زمانی که سخن از نسبت «ما» با «هگل» به میان میآید، میتوان از مشترکات و تبادلات متافیزیکی میان اندیشه «ما» و ایدهآلیسم مطلق هگلی سخن گفت. اما اگر بیشتر بر سطح انضمامی-تاریخی بحث تاکید داشته باشیم، میتوان با در نظر گرفتن هگل به عنوان نماد مدرنیته غربی، نسبت ما با هگل را از رهگذر مواجهه تاریخی ما با مدرنیته مورد واکاوی قرار داد. این مواجهه در چند مقطع و در سطوح مختلف قابل ترسیم و تحلیل است.
هرمنوتیک یا نظریه تفسیر، علمی مذهبی بود که تلاش می کرد متون مذهبی و عبارات وحیانی را قابل فهم سازد. واژ هرمنیا(hermeneia) که گمان می رود مرتبط با هرمس یعنی خدای پیغامبر باشد، معادل هنر واسطه گری بین آسمان و زمین یا خدا و انسان است. از آنجا که هرمنوتیک گفتار را قابل فهم می کند، می تواند مرتبط با فقه اللغه یا مطالعه زبان انسان به عنوان وسیله ای برای ادبیات باشد. بدین طریق هرمنوتیک می تواند به تفسیر همه محصولات زبانی، خصوصاً آنهایی که ریشه در مکان ها و زمان های دور دارند، تعمیم یابد. بنابرین به طور کلی تر، نظریه تفسیر با شرح متون ناآشنای تاریخی ارتباط داشته و آنها را به بیانی آشناتر برمی گرداند.
این نوشتار درصدد ارائه هرمنوتیک فلسفی از نگاه هایدگر است و نشان داده شده است که هرمنوتیک با کتاب "هستی وزمان " هایدگر وارد مرحله ای متفاوت از "هرمنوتیک روش شناختی" شد. برای این کار به یکی ازمطالب مهم کتاب "هستی و زمان" یعنی "دازاین" پرداخته ایم. "دازاین" به عنوان وجودی که درمتن زندگی پرتاب گشته و از توانائی هایی برای رسیدن به آینده که زمان اصیل و اصلی است، برخوردار می باشد که لازمه آن از نظر هایدگر فهم و تفسیر است. واژگان کلیدی: پدیدارشناسی، هستی شناسی، دازاین، پرتاب شدگی، تفسیر.
من معلم فلسفه هستم از این رو، از منظر «فلسفی» مباحث هرمنوتیکی را درباره قرآن مطرح میکنم. درباره موضوع رویکرد هرمنوتیکی به قرآن بحثهای قابل توجهی شده است که متأسفانه در برخی از این مباحث به موضوع هرمنوتیک شتابزده نگریسته میشود؛ به همین دلیل گاهی شنیده میشود که برخی میگویند اصل بحث هرمنوتیکی درباره قرآن ابهام دارد
پل ریکور، فیلسوف فرانسوی در این مقاله به دفاع از نگاه هرمنوتیکی در بررسی های تاریخی پرداخته است. در این نگاه، اذعان به هرگونه علم کلی تاریخ و بازنمایی عینی گذشته مورد تردید قرار گرفته و بر جنبه های تفصیلی و نسبی دانش تاریخ تاکید شده است. مقاله حاضر یکی از مهم ترین نوشته ها ی این رویکرد است که به مفهوم انسان به عنوان سوژه تاریخ توجه خاص دارد.
هرمنوتیک در مفهوم عام‘ برداشت و رمز گشایی از پدیده ها و در مفهوم خاص تأویل و تفسیر الفاظ است. برای برداشت از یک متن عناصر مختلفی وجود دارند. که بی توجهی به آنها‘ ما را در فهم بهتر ناتوان می سازد . این عناصر عبارتند از : زمان ومکان پیدایش ‘ اجزای پیش و پس از متن‘ زمان ومکان منظور گوینده برای افاده معنی و ذهنیت گوینده ‘ معاصرین ومخاطبین مستقیم و غیر مستقیم زبان مرز درهمه جوامع وجود داشته است و در متون دینی نیز نقش به سزایی دارد که نمونه آن را می توان استفاده از اعداد نمادین‘ (بخصوص هفت) در قران شمرد.
پارادایم مسلط بر نقد ادبی، الهیات و مطالعات کتب مقدس، فلسفه، تاریخنگاری و... در روزگار معاصر را میتوان به نحو خلاصه «گفتمان هرمنوتیکی» خواند. این روزها اشاره به مفروضات هرمنوتیکی را در اکثر حوزههای هنر و ادبیات و حتّی فلسفهی علوم دقیقه مشاهده میکنیم. مولف در این مقالهی زیبا سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی در سنّت اندیشهی غربی را به نحوی خلاصه اما هنرمندانه و پرشور ترسیم میکند.
بحث من عمدتا از نوع مباحث فلسفي اروپاي مركزي و قاره اي است و زباني هم كه به آن ارجاع مي دهم، زبان آلماني است. براي طرح بحث خودم نيازمند طرح چندين نکته به عنوان مقدمه هستم. لازم است تاكيد كنم كه اين مباحث گرچه در الهيات مدرن مسيحي مطرح شده، ولی چنان عناصر مفهومي و اصطلاحيای دارد كه به درد ما نيز مي خورد.
در ایران اخذ و اقتباس از اندیشههای هگل به نحو بسیار پیچیدهای صورت گرفته است و میتوان گفت که ما هنوز مواجههای همهجانبه با هگل و اندیشه او را در پیش داریم. ممکن است تعجب کنید که من از اصطلاح «در پیش داریم» استفاده میکنم. اما در واقع امر، هگل در تاریخ اندیشه مغربزمین فارغ از حب و بغضهایی که پیرامون افراد شکل میگیرد، نقشی معتنابه دارد. پیش از انقلاب آشنایی با او بسیار غیر مستقیم و پراکنده بود. غیر از معدود نوشتههای کوچک یا بخشی از تاریخ فلسفه مرحوم فروغی، تنها نوشته در دسترس، ترجمه استیس بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید