صبح دوشنبه ۸ شد، بايد صبح تاريك وارد پاريس بشويم، يكبار ديدم كالسكهها ايستادند، پيشخدمتها گفتند رسيدهايم به گار پاريس، صبح زود تاريك، بيخواب، كسل، چشمها باز نميشود، برخاستم، به يك طوري رخت پوشيده آمدم پايين. نظر آقا[وزیر مختار ایران در پاریس]، نريمان خان[وزیر مختار ایران در اطریش] ، ميرزا جواد خان كه اسباب اكسپوزسيون آورده است، فسوت الممالك پسر حكيم الممالك كه آن دفعه با ما آمده بود، الي حال لندن مشغول تحصيل زبان انگليسي است و زبان را آموخته است، مارتين خياط، زرگر و غيره........
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید