در پاسخ به اینکه «مولانا از آن کیست؟» باید گفت که مالکیت به عنوان یک امر اعتباری فقط به اشیا تعلق میگیرد و ما تنها میتوانیم مالک اشیا باشیم؛ چراکه در برابر افراد و اشخاص نمیتوان ادعای مالکیت کرد. اگر ادعای مالکیتی صورت میگیرد، صرفاً از جهت تفاخر به شخصی است که از درون فرهنگی برخاسته است که ما نیز به آن فرهنگ تعلق داریم و از درون آن فرهنگ برآمدهایم
بسيارى از سؤالاتى كه از ما مى شود، نبايد جواب بگوييم. جواب پاره اى از سؤالات را كه نمى دانيم و اين امر مشخصى است. نكته مهمتر اين است كه بايد به جاى جواب دادن به بسيارى از سؤالات، به سؤال كننده نشان داد كه جواب اين سؤال براى آخرت و براى دنياى او سودى ندارد و از اين راه او را بار آوريم و تربيت كنيم. اگر كسى از ما بپرسد به نظر شما اجنّه به ائمه عليهم السلام معتقد هستند يا نه؟ بنده در جواب مى گويم چه فرق مى كند، اين جواب به چه درد تو مى خورد كه بفهمى معتقد هستند يا نه؟
«یکی از خوشبختیها و بختیاریهای خودِ من در طول عمرم، آشنایی با تامس نیگل است... . دقیقا از اولین بار که نام تامس نیگل را شنیدم و کتابی از او خواندم 30 سال میگذرد. از همان کتاب اول که از نیگل مطالعه کردم جدا علاقهمند و شیفته اول قدرت تفکر و دوم انساندوستی، نیکخواهی و دلسوختگی نیگل برای همنوعان و بشریت شدم...» این جملات را مصطفی ملکیان خرداد سال گذشته در مشهد به زبان آورد.
تفسیرشناسی، علم تفسیر یا هرمنوتیك در سنت اسلامی برخلاف الهیات مسیحی قدمت چندانی ندارد، این در حالی است كه خود تفسیر قرآن چنان كه عالمان و محققان اذعان دارند، از همان عصر نبوت آغاز شده و تا به امروز تداوم داشته است. البته تردیدی نیست كه در لابهلای متون و آثار مربوط به میراث غنی تفسیری، اشارات فراوانی به نظریههای تفسیری میتوان یافت، اینكه مفسری بهطور ضمنی به روش تفسیری خود اشاره كند یا درباره تفسیرپذیری یا تفسیرناپذیری بحث كند و... با این همه آگاهی دقیق و عمیق از نظریههای تفسیری و شرایط تفسیرپذیری متون در یك سده اخیر تحولات گسترده و متنوعی یافته و زمینهای گشوده شده برای علاقهمندان به فهم قرآن تا در پرتوی این رویكردهای نو به بازخوانی سنت تفسیری خودمان بپردازند.
آنچه بر حسب ظاهر، از این بیت استنباط میشود، این است که مولانا دو کس را قادر به تفسیر معانی آیات قرآنی دانسته است؛ نخست خود قرآن کریم که در مصرع اول نیز بدان اشاره میکند و در این راستا، ذهن را به سمت سخن قدما میبرد. آنجا که میگفتند: «بخشی از قرآن بخش دیگری از آن را تفسیر میکند.» جالب این است که این سخن اختصاص به قرآن ندارد. هر کتابی و متنی چه مقدس و چه غیرمقدس، عرفانی، الهیاتی، فلسفی و... همه متون از آن حیث که «متن» هستند، تفسیرشان از رهگذر تفسیر بخشهای دیگری از آن میسر میشود.
چهارمین و آخرین جلسه از سلسله نشستهای «شب قرآن مجید» با عنوان «شب مثنوی و قرآن مجید» 9 شهریور ماه در کانون زبان فارسی برگزار شد. هدف از برگزاری این سلسله نشستها که به همت و همکاری مجله بخارا، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، پژوهشکده روایت و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد، به تأمل گذاشتن قرآن از ابعاد مختلف است.
آلن واتس، دینشناس و الهیدان بزرگ روزگار ما، کتابی دارد با عنوان حکمت بیقراری. وی در این کتاب «اعتقاد» و «ایمان» را از یکدیگر تفکیک میکند و میگوید، در غالب موارد، اعتقاد و ایمان با هم خلط میشوند، در حالی که این دو واقعیت کاملاً خلاف یکدیگرند و ویژگیهایی دارند که ساخت آنها را از یکدیگر جدا میکند. اما چه تفاوتی میان اعتقاد و ایمان وجود دارد؟ بر اساس تعریف ایشان، صاحب اعتقاد کسی است که میگوید جهان همانگونه است که من باور دارم، اما صاحب ایمان کسی است که میگوید من باید جهان را آهسته آهسته بشناسم و از آنجا که هیچوقت خود را در مقصد احساس نمیکنم، همیشه حاضرم به سوی آن حرکت کنم و این یعنی آمادگی برای تغییر عقیده.
مدت عمر ما محدود است. ما فرصت زیادی برای آزمایش و خطا نداریم. زندگی هر کس مثل تکه یخی است که مدام در حال آب شدن است.زندگی خوب یعنی زندگی اخلاقی. لازمه زندگی اخلاقی یاد گرفتن مسلّمات اخلاق است. ما در اینجا مسلّمات اخلاقی را معرفی می کنیم که به درد بهتر کردن زندگی می خورند. این مسلمات امری شهودی هستند. باید تامل کنید ببینید با وجدان شما تناسب دارد یا خیر. قبل از طرح بحث اصلی تذکر چند نکته لازم است:
پیش از اینکه پیشفرضهای زندگی معنوی را خدمتتان عرض کنم مایلم استخوانواره و اصل بحث را خدمت شما بیان کنم. بحث معنویتی که من در سال گذشته مطرح کردم، چهار فقره اصلی داشت: فقره اول در مورد این بود که اساساً معنویت یعنی چه؛ یا به تعبیر دیگری به چه پدیده یا پدیدههایی معنویت گفته میشود؛ در آنجا گفتیم که معنویت دقیقاً به معنای دینداری و دینورزی و یا به معنای سیر و سلوک عرفانی و یا حتی به معنای اخلاقی زیستن هم نیست و یا به تعبیر دیگری با بیان سه «نیست» به چیزی که «هست» رسیده بودیم.
آقاى ملکیان در این مقاله به نقد کتاب شناخت از دیدگاه قرآن اثر شهید بهشتى پرداخته است. به نظر ایشان، دکتر بهشتى از هشت مسأله مهم معرفتشناسى به چهار مسأله اشارهاى نکرده است و در بقیه موارد نیز صرفاً بر فهم عرفى اتکا کرده که این خود جاى نقد دارد. همچنین به نظر آقاى ملکیان حل و فصل مسائل فلسفى از طریق ارجاع به قرآن درست نیست. مسائل مطرح در کتاب همان مسائلى است که در کتابهاى مارکسیستى و شبه مارکسیستى آمده است و نوعى عملزدگى نیز در نحوه طرح مباحث دیده مىشود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید