ضرورت تکوین هویت ملی جدید، از مسائلی بود که برای تجددگرایان دوره ی قاجار به ویژه پس از انقلاب مشروطه مطرح شد و در قالب پژوهش در گذشته و با محوریت تاریخ و زبان به عنوان دو مقوله ی فرهنگی و تمدنی جلوه یافت. محمدامین ریاحی نیز از جمله پژوهش گرانی بود که دغدغه ی پژوهش در مقوله های فرهنگی تمدنی ایران داشت.
مولانا جلال الدین محمد بلخی اندیشمند بزرگ ایرانی و تاب ناک ترین چهره زبان و ادب و فرهنگ ایرانی در عصر ایلخانان در دیار روم است.در این مقاله، ضمن نقد ارتباط سلطان کیقباد اول با پدر مولانا و خود او و دیگر افسانه هایی که مریدی چون افلاکی در مناقب العارفین خود برای بالا بردن شان و منزلت مراد خویش پرداخته است، کوشش شده است
زبان شیرین فارسی و فرهنگ گرانملیۀ ایران قرنهای دراز در بخش بزرگی از جهان متمدن قدیم سروری و سرافرازی داشت، و از کرانه های اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر، و از فرغانه تا بغداد، و از دهلی تا قسطنطنیه، و بالاخره از سنگاپور تا اسپانیا، زبان اهل ادب و ذوق و حال بود.
Image resultضرورت تکوین هویت ملی جدید، از مسائلی بود که برای تجددگرایان دورهی قاجار به ویژه پس از انقلاب مشروطه مطرح شد و در قالب پژوهش در گذشته و با محوریت تاریخ و زبان به عنوان دو مقولهی فرهنگی و تمدنی جلوه یافت. محمدامین ریاحی نیز از جمله پژوهشگرانی بود که دغدغهی پژوهش در مقولههای فرهنگی ـ تمدنی ایران داشت.
مولوی تابناکترین چهرۀ زبان و ادب و فرهنگ ایرانی در عصر ایلخانان در دیار روم است. آفتاب درخشانی است که بعد از او هم قرنها ستارگانی از او نور گرفته و خانقاهها و محافل دوستداران فرهنگ ایرانی را روشن نگاه داشتهاند… اقامت مولوی در «قونیه»، پایتخت سلطان کیقباد اول، سبب شده که تذکرهنویسان و محققان متأخر میان مولوی یا پدرش با آن پادشاه ارتباط نزدیکی تصور نمایند.
مؤلف [کتاب تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی] درباره اینکه چگونه فرهنگ وسیع و درخشان عصر ساسانی در زیر پرده ابهام و فراموشی پنهان مانده، تا آنجا که آن دوره را دوره گسستگی و بیخبری نامیدهاند، به عوامل متعددی اشاره کرده و مهمترین و مؤثرترین آنها را عامل «تعریب» و «وِلا» شمرده است. در آنجا ضمن برشمردن انواع تعریب، که نوع «تعریب لغات» را خوب میشناسیم، تعریب اشخاص را که یک پدیده جاهلی بوده و در صحرا و در میان قبایل عرب کاربرد داشته، روشن میکند و از جمله میگوید: «یکی از این گونهها، تعریب اشخاص است.
شاید کسی با خواندن مقدمه و گفتار اول کتاب [تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی] چنین تصور کند که مؤلف با گزارش فعالیتهای علمی و فرهنگی خود، و ضمن آن نقل ستایشهای استادان عرب درباره کارهای خود قصد خود نمایی داشته است؛ اما به نظر من این هم هنر مؤلف است که با گزارش سیر جستجوها، دست خواننده را میگیرد و در راه دشوار و پر فراز و نشیب تحقیق با خود همراه میبرد، و خواننده استمرار کار را طی پنجاه سال به چشم میبیند و درمییابد که آنچه پیش رو دارد، کتابی نیست که مؤلف در خلوت کتابخانه خود به تفنن و با مراجعه به منابع محدود فراهم آورده و تنها به قاضی رفته باشد، بلکه معلوم میشود که این کتاب حاصل یک عمر تدریس و تحقیق مستمر در محیطهای علمی عربی زبان و بحث و گفتگو با استادان و محققان و متعصبان آن سرزمینهاست.
بیست و پنجم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمدامین ریاحی است؛ پژوهشگری که با پژوهشهای بسیار ثابت کرد مدفن شمس تبریزی در خوی قرار دارد. محمدامین ریاحی در سال 1302 در خوی به دنیا آمد و 25 اردیبهشتماه 1388 در سن 86سالگی در تهران از دنیا رفت. این استاد زبان و ادبیات فارسی از شاگردان ملکالشعرای بهار بود که رساله دکتری خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی با عنوان «تصحیح متن مرصاد العباد» زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر به انجام رساند. سالها ریاست بنیاد شاهنامه را بر عهده داشت و با کسانی از جمله مجتبی مینوی، عباس زریاب خویی و احمد تفضلی همکار بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید