1392/11/28 ۱۱:۱۲
اشاره: همچنان كه در بخش نخست اين نوشتار آمد، مطلب حاضر بخشهايي از مقدمه پربار استاد شفيعي بر كتاب بسيار مهم «اسرارالتوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد» است كه با تصحيح و تعليقات فراوان ايشان و به همت انتشارات «آگاه» به چاپ رسيده است.
ارزش تاريخي كتاب
اسرارالتوحيد به لحاظ اشتمال بر بعضي حوادث تاريخي از قبيل آنچه در باب فتنه غُزان در خراسان و دشت خاوران به ويژه، نقل ميكند يكي از اسناد مهم تاريخ عصر به شمار ميرود؛ ولي متأسفانه گاه مؤلف در بعضي مسائل تاريخي، چون تكيه بر روايات شفاهي دارد، اشتباه ميكند و اين اشتباهات را ما در تعليقات، به جاي خود، يادآور شدهايم؛ با اين همه در وصف جزئيات مسائل زندگي شهري و روستائي و آداب و رسوم رايج در ميان مردم و طرز معاش آنان، از نوع غذاها و لباسها و خانقاهها و رباطها و كوچهها و بازارها و مساجد و مدارس و كليساها و شيوه زندگي اقليتهاي مذهبي از قبيل يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان در خراسان و نيشابور قرن پنجم سند معتبر و بيهمتايي است كه همه مورخان اجتماعي تاريخ ايران، بيشتر تكيه و استنادشان بر اطلاعات حاصل از كتاب اوست.
ارزش ديگر كتاب، در جنبه جغرافياي تاريخي آن است كه خصوصيات و نام و نشان بسياري روستاها و ديههاي خراسان و دشت خاوران و ناحيه قومس را با جزئيات نقل ميكند كه محققان جغرافياي تاريخي ايران از آن اطلاعات بينياز نخواهند بود.
ارزش عرفاني كتاب
اين كتاب با همه ارزشهاي بيهمانند تاريخي و اجتماعياش، قبلا از هر چيز يك سند برجسته تاريخ تصوف ايران و منبع درجه اول است در باب زندگينامه و اقوال بسياري از مشايخ تصوف خراسان كه آگاهي از احوال آنان، جز از طريق اين كتاب، امكانپذير نيست و ما در تعليقات خويش در باب اعلام تاريخي كتاب اين نكات را مورد نظر قرار دادهايم؛ از قبيل آنچه در باب فارمدي و كُرَّكاني و ابوبكر عبدالله نساج و خرقاني و ابوالعباس قصاب و دهها تن ديگر از مشايخ صوفيه نقل كرده است و همه مورخان تصوف در بخش عظيمي از احوال مشايخ خراسان، ناقلان گفتار مؤلف اسرارالتوحيدند و يك نگاه به نفحاتالانس جامي نشان ميدهد كه اطلاعات وي در باب بسياري ازمشايخ متكي بر اين كتاب بوده است؛ زيرا عين عبارات مؤلف ما را نقل ميكند اگر چه به «مقامات»هاي ديگري از ابوسعيد نيز دسترسي داشته است.
ارزش عرفاني كتاب، به حدي است كه هيچ كس نميتواند شكلگيري خانقاه و پيدايش و تكامل تصوف خراسان را ـ كه عاليترين تجليات عرفان ايراني است و ميراث آن را در شعر سنائي و عطار و مولوي و نوشتههاي محمد غزالي و عينالقضات و احمد غزالي و... به گونه فشردهاي مشاهده ميكنيم ـ مورد مطالعه قرار دهد بيآنكه به اطلاعات موجود در اين كتاب بپردازد. هم كيفيت زندگي در خانقاهها و هم شيوه معيشت صوفيان و هم حكايات مشايخ تصوف و سخنان ارزنده ايشان، در اين كتاب به گونه دقيقي ثبت و توصيف شده است. مصطلحات تصوف نيز گاه در اين كتاب به دقت مورد بحث قرار گرفته و در فراهم آوردن «فرهنگ تاريخي زبان تصوف» ـ كه بدون آن هيچ گونه تحقيق درست در تاريخ عرفان امكانپذير نيست ـ محققان بايد به اطلاعاتي كه در اين كتاب آمده است، توجه كامل داشته باشند.
ارزش ادبي كتاب
با همه مزاياي تاريخي و اجتماعي و عرفانيي كه در اين كتاب وجود دارد و پيش از اين به بعضي از آنها اشارت كرديم، اهميت اصلي اين كتاب در جنبه ادبي و هنري آن است و چنان كه در آغاز اين بحث ياد كرديم، در طول تاريخ ادب فارسي، اين كتاب در شمار دو يا سه كتاب برجسته و شاهكار عظيم ادبيات فارسي، قرار ميگيرد، در كنار تاريخ بيهقي و تذكرهالاولياء و در جهاتي بر هر دوي آنها رجحان دارد، بيآنكه بخواهيم اهميت آن چند كتاب را ناديده بگيريم. بر روي هم جوانب ادبي اسرارالتوحيد عبارت است از:
1ـگسترش واژگان مؤلف
2ـ نحو يا بلاغت ساختارهاي نحوي او
3ـ اسلوب داستانپردازي كتاب
4ـ اشتمال آن بر مقدار زيادي شعرهاي كهن زبان فارسي كه به لحاظ مورخان ادبيات و به ويژه مورخان شعر عرفاني، مهمترين سند تاريخي به شمار ميرود.
و ما اينك در باب هر كدام از اين جوانب، به اختصار، سخني چند ميآوريم و تفصيل آن را در تعليقات و در متن كتاب ميتوان مشاهده كرد.
1ـ اگر به فرهنگي كه از لغات و تركيبات اين كتاب فراهم آوردهايم، توجه كنيد، تنوع واژگان زبان مؤلف را با در نظر گرفتن حجم كتاب، در وسيعترين حد ممكن ميبينيم و اين خود گواهي است بر ميزان بلاغت و هنر انتخاب و احضار كلمهها كه يكي از مهمترين معيارها در آفرينش ادبي به شمار ميرود. قدرت تركيبسازي او و نيز دامنه پيشوندها و پسوندها و تنوعي كه از طريق افزودن حروف اضافه ايجاد ميكند، در زبان فارسي كمنظير است.
2ـ آنچه هنر اصلي يك نويسنده را تشكيل ميدهد، تنها گستردگي واژگان به معني عام كلمه نيست؛ زيرا با در دست داشتن يك كتاب لغت، بسياري كسان ميتوانند دايره لغوي نگارش خويش را گسترش دهند. آنچه در اين مقام اهميت دارد، قدرت احضار كلمههاست، به تناسب نياز بلاغي مؤلف در اداي مقصود خويش با تمام حواشي و سايه روشنهاي معنائي كلمه، كه در آن مقام جايي براي مقوله ترادف وجود ندارد.
اما فراتر از مرحله تنوع واژگان و قدرت احضار كلمه، در دقيقترين مفهوم و كاربردش، آنچه قلمرو اصلي خلاقيت نويسنده را تشكيل ميدهد، آگاهي او از حوزه بلاغي و درجه رسانگي (Comunication) ساختارهاي نحوي زبان است؛ همان كه عبدالقاهر جرجاني آن را «علم معاني نحو» ميخواند. در اين قلمرو است كه مؤلف اين كتاب به راستي اعجاز ميكند. تمام آنچه در كتب بلاغت، به گونههاي كليشهاي و بيروح، با شاهد مثالهاي احمقانهاي از كتب معاني و بيان عربي ترجمه ميكنند و از مقوله خبر و انشا و حذف و وصل و قصر و اطناب و ايجاز و مساوات و امثال آن سخن ميگويند، تنها در امثال اين كتاب و تاريخ بيهقي است كه به گونهاي زنده و خلاق مورد استفاده قرار ميگيرد و مؤلف با آگاهي از اساليب گوناگون بيان، در هرجاي، ميزان قدرت خلاقه خويش را نشان ميدهد.
گذشته از چيرگي در گزينش واژهها و احاطه وي بر موارد خاص استفاده از ساختارهاي نحوي، ميزان خلاقيت وي در حوزه تصاوير درخور كمال توجه است، بيآنكه مانند اغلب معاصران خويش گرفتار استفاده از استعارههاي زبان شعر شود و يا به افراط درآوردن مجاز و استعاره بپردازد.
3ـ ما در ادبيات فارسي كتب قصص و حكايت بسيار داريم. نيمي از ادبيات منظوم و منثور فارسي را داستانها و حكايات تشكيل ميدهند؛ اما در كمتر كتابي، مانند اسرارالتوحيد، نويسنده به فن داستانپردازي به معني دقيق كلمه توجه داشته است. در اين كتاب بسياري از داستانها داراي نوعي Plot يا پيرنگ داستاني است و در توصيف فضاي داستان و حالات قهرمانان و انتخاب «لحن» مناسب در گفتگوهاي ايشان، اين مؤلف اعجاز ميكند. در اغلب داستانها قدرت توصيف نويسنده چشمگير است (براي نمونه همان داستان مرد حلواگر كه شادروان استاد احمد بهمنيار هم آن را نمونهاي از قدرت توصيف نويسنده دانسته است، ديده شود) و در آن سوي قدرت توصيف، در انتخاب لحن مناسب قهرمان داستان ـ كه تقريباً در كل ادبيات فارسي بيسابقه است ـ مؤلف ما به تجاربي دست يافته كه در تاريخ داستاننويسي ايران قابل يادآوري است.
شما بدين توجه داشتهايد كه زبان و لحن گفتار در مجموعه داستانهاي موجود در ادب فارسي، همواره يك لحن و يك زبان است. از شاه و گدا گرفته تا عالم و عامي و مرد و زن و كودك و روستائي و شهري همگان با يك زبان و لحن ـ كه همن لحن و زبان نويسنده هر كتاب است و آنهم زبان كليشهاي و سنتي ادبيات هر دورهاي است ـ سخن ميگويند؛ اما در اين كتاب مؤلف بسياري از قهرمانان را واداشته تا با لحن و زبان مناسب طبقه يا محيط خاص خويش سخن بگويند (مرد قصاب و سخن گفتن و دشنام او به صوفيان، يا گفتگوي بوسعيد با خرقاني و يا گفتگوي او با ابراهيم ينال حاكم نيشابور).
4ـ يكي از مهمترين جوانب ارزش ادبي اسرارالتوحيد در نقل نمونههايي از شعر فارسي دوران نخستين و آغازي شعر دري است. اين شعرها و زبان و اسلوب بيان در آنها، چندان كهنه و قديمي است كه هيچ كدام نميتواند تازهتر از پايان قرن چهارم باشد. اكثر اين شعرها به عصر رودكي يا قبل از وي باز ميگردد و چون بوسعيد اين شعرها را از دوران كودكي و نوجواني خويش و از طريق مراد و مرشدش ابوالقسم بشر ياسين، به ياد داشته و او نيز از مشايخ ديگر، گاه، نقل ميكرده است، بايد گفت اكثر اين شعرها از آن نيمه اول قرن چهارم و شايد بعضي از اواخر قرن سوم باشد. اين شعرها براي مورخان ادب فارسي و محققان تاريخ شعر عرفاني در ايران، داراي كمال اهميتاند و اگر اين كتاب نبود، ما سهم قابل ملاحظهاي از نخستين نمونههاي بازمانده شعر كهن فارسي را از دست داده بوديم.
5ـ يكي از مظاهر هنر نويسندگي مؤلف، قدرتي است كه در ترجمه عبارات عربي از خود نشان داده كه در عين برخورداري از دقت، در كمال زيبايي است.
ويژگيهاي زباني
اسرارالتوحيد يكي از متون برجسته زبان فارسي است با اينكه در صدر نوشتههاي قرن ششم قرار دارد، با اين همه جاي تاريخي و سبْكي آن قرن پنجم و گاه چهارم است. نثر ساده فارسي در قرن پنجم بهترين ادوار خويش را گذرانده و ميتوان گفت سادگي و در عين حال ورزيدگي و پختگي ـ كه جمع ميان آنها كار آساني نيست ـ در اين رشته نوشتهها، به طور چشمگيري ديده ميشود. و اين ويژگي، يعني جمع ميانِ «سادگي و پختگي» شايد در اسرارالتوحيد بيش از هر نوشتهاي از نوشتههاي زبان فارسي چشمگير باشد. تاريخ بيهقي پخته و زيباست، اما ساختمان جمله در آن بسيار دراز و تودرتوست. براي كساني كه با تحولات نثر فارسي و وجوه اشتراكِ ميان نوشتههاي اين دو قرن، پنجم و ششم، آگاهي دارند اين نكته به اجمال روشن است كه اين رشته نوشتهها هم به لحاظ ساختارهاي نحوي و هم به لحاظ دايره واژگان بسيار متنوع و انعطافپذيرند؛ يعني هم مفردات و تركيبات اين نوشتهها متنوع و گسترده است و هم انعطافپذيري ساختارهاي نحوي در آنها.
ما در اين بحث تا آنجا كه بتوانيم، از يادآوري نكاتي كه در مجموعه نوشتههاي نثر ساده فارسي مشترك است و در اغلب نمونههاي نثر فارسي قرن پنجم و ششم صورتهايي از آن را ميتوان ملاحظه كرد، صرفنظر ميكنيم و خوانندگان ميتوانند به دو كتاب خاص كه در باب توصيف اينگونه نوشتهها، فراهم آمده است، مراجعه كنند: «سبكشناسي» بهار و «تاريخ زبان فارسي» دكتر خانلري؛ اما در اين گفتار بعضي از ويژگيهاي زبان اسرارالتوحيد ـ را كه در ديگر كتبِ مشابه، يا همانند ندارد يا آنگونه موارد در آن كتابها نيز اندك و نادر است ـ بررسي ميكنيم: براي آنكه از تكرار مطالب، پرهيز شود، توصيف اين ويژگيها را در چند بخش مورد بحث قرار ميدهيم.
آثار لهجه و زبان ناحيه
يكي از مهمترين ويژگيهاي اين كتاب، اين است كه در مواردي عين عبارات و سخنان ردّ و بدل شده ميان افراد را به همانگونه كه در اصل بوده است، حفظ كرده است و منشأ اين امر دو چيز است:
1ـ دقت مؤلف در حفظ مأثورات و عبارات شيخ يا معاصران او و حتي قدماي صوفيه.
2ـ توجه دقيق او به ارزش هنري القاي اينگونه تعبيرات در بافت طبيعي گفتار عصر؛ مثلاً در مكالمه ميان ابوالحسن خرقاني و بوسعيد عين عبارات را نقل كرده و به همين دليل در آن قسمت آثار لهجه قومس (ناحيه بسطام و خرقان) آشكار است و در آن فعلهايي از نوع: «هوژ گفتن، هوژاردن، واژيدن» به كار رفته است كه در ديگر بخشهاي كتاب وجود ندارد. اينها افعالي است كه نهتنها در بخشهاي ديگر كتاب وجود ندارد، بلكه در هيچ متن ديگري از زبان فارسي ـ تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد ـ به كار نرفته است و به لحاظ حفظ آثار لهجه نيشابور نيز در مكالمه شيخ با سيفالدوله والي نيشابور در اين عبارات: ابراهيم ينال پيش تخت شيخ آمد و بايستاد. شيخ گفت: چيست؟ گفت: «مرا بپذير.» گفت: «نتوا» گفت: «بايدم» شيخ گفت: «نتوا» گفت: «بايدم.» چون سه بار بگفت، شيخ تيز در وي نگريست... (ص116) نشاندهندة ثبت عين گفتار شيخ است كه عمداً به زبان توده مردم ـ و نه به زبان رسمي و تشريفاتي ـ با اين فرمانرواي مقتدر شهر صحبت كرده است.
تبديلات آوايي
منظور از تبديلات آوايي، نشان دادن نمونههاي حذف و قلب و ادغام و ابدال است كه در اين كتاب، گاه ديده ميشود و شامل صورت عكس هر كدام از اين موارد نيز خواهد بود؛ يعني در ذيل حذف مثلاً نمونه «شتر/ اشتر» نشاندهندة اين است كه در اصل اشتر بوده و در اين كتاب شتر آمده است، ولي «اوام/ وام» به معني اين است كه نوع رايج، صورت محذوف است كه «وام»ست، ولي در اين كتاب به صورت غير محذوف يعني «اوام» آمده است.
واژگان
چند نمونه از مفردات و تركيبات: در اينجا فقط براي نمونه چند لغت از نوادر يا لغات اندكياب اين كتاب را، كه بعضي از آنها در هيچ كتابي ديده نشده است، ميآوريم بقيه را ميتوانيد در فهرست لغات و تركيبات و بيشتر در متن كتاب بيابيد: آره (ارّه)، آموختگار (عادت كرده)، ارزخ (نوعي گچ)، اسپريس (ميدان)، انگيخته (نقش مجسمه مانند)، اوره (ابره)، به (به معني اندازه، مقدار)، به (به معني از)، باد كردن (باد زدن)، بُج (درون دهان)، برقتريزده (صفت نوعي كفش)، بسيدن با (از عهده كسي برآمدن)، بشوليدن (آشفتن)، بيخِردگي (بيادبي)، برتا (بگذار تا)، پيخست كردن (در رنج و تعب افكندن)، پيخستن از (بركنار و دور نگاه داشتن)، تراق بستن (سنگر گرفتن، يا عزم)، تركمانانتاز (وقت تاخت و تاز تركمانان)، ترنانه (نانخورش)، چرخه زدن (اين سوي و آن سوي رفتن)، چشمْ ديدار (ديدرس)، چهارشاخ آب از چشم آمدن (بسيار گريستن)، خلق كردن (خوشرفتاري)، خوهل كردن (رهاكردن، شل كردن)، در رباطي (نوعي سجاده)، دست پيمان (كابين يا شيربها)، دوخ (لوخ)، رانين (نوعي شلوار براي جنگ)، رزْكار (وقتِ رسيدگي به باغ انگور)، رُست يافتن (باليدن)، رستي كردن (مخفي از ديگران چيزي را خوردن)، سپر بر سر آب (كنايه از تسليم)، سرسر (قاچقاچ)، شكارا (ظاهر، آشكارا)، شوله (مزبله)، شُه (كلمهاي براي تحسين و نه تقبيح)، صاحبْواقعه (قهرمان داستان)، فاساختن (توافق)، فاوا شدن (رفت و آمد كردن، اختلاف)، فراوا شدن (آمد و رفت ـ فاوا شدن)، كپان (قپان)، كفتن (آشكار شدن يا خوگر شدن)، كوبين (وسيله روغنگري)، كوچ (جغد)، كيا (عنوان محتسبان نيشابور)، گازرشو (لباسي كه گازر آن را شسته باشد)، مراعتها (مراعاتها)، منبل (منكر)، نتوا (نبايدت، تو را لازم نيست)، نهمار (بسيار، بيشمار)، نوبتي (خيمه مخصوص سلطان)، همپشت (مخالف)، هوژاردن (فروگذاردن)، هوژ گفتن (فروگفتن)، واژيدن (صحبت كردن و سخن گفتن)، ويزاري (نوعي لباس)، يك سواره (درجه نازلي در لشكر و سپاه).
چند نمونه از تركيبات
قدرت ايجاد معاني مختلف از رهگذر تركيب افعال با پسوندها و پيشوندها، مهمترين ويژگي نثر فارسي اين دوران است و مؤلفان اين دوره با ياري گرفتن از زبان مردم و يا با تجارب ادبي خويش، گاه از تركيب يك فعل با چندين كلمه يا پسوند و پيشوند، معاني بسياري را از آن به وجود ميآورند، برخلاف دورههاي بعد كه مؤلفان به علت بيخبري از اين امكان و روي آوردن به مصادر و افعال عربي، زبان فارسي را از خلاقيت و استعداد اداي معاني بازداشتهاند؛ مثلاً با كلمه «آرزو» در اين كتاب اين افعال به كار رفته است:
1ـ آرزو آمدن از (آرزوي بودن به جاي كسي)
2ـ آرزو خاستن (آرزو كردن: «آن خاك را آرزوي ما خاست» يعني آن خاك ما را آرزو كرد)
3ـ آرزو خواستن (برآورده شدن مرادي را طلب كردن)
4ـ آرزوي كسي را به جاي آوردن (تحقق بخشيدن مراد كسي)
5 ـ آرزو دادن (به مراد و آرزو رساندن كسي را)
6ـ آرزو كردن (در فعل: آرزوم كرد/ آرزوش كرد)
7ـ آرزو در خاطر داشتن
يا فعل پيشونديِ «باز كردن» را در معاني:
1ـ باز كردن (نان از تنور گرفتن)
2ـ باز كردن (بريدن يا قطع شاخه از درخت)
3ـ باز كردن (كوتاه كردن موي و ناخن)
4ـ باز كردن (حفر كردن)
5 ـ باز كردن (ساختن و بنا كردن)
6ـ باز كردن (كنار زدن گوشه سجاده و امثال آن)
7ـ باز كردن (ميوه از درخت چيدن.)
8 ـباز كردن سر حجره يا بنا (خراب كردن سقف...)
9ـ باز كردن از (گشودن جواهر و حليه از خويش)
يا فعل «برآمدن» را در معاني متنوع:
1ـ برآمدن (بيرون آمدن)
2ـ برآمدن (گذشتن زمان)
3ـ برآمدن (در باز كردنِ قرآن، آمدنِ آيه)
4ـ برآمدن (به وزن و اندازه برابر درآمدن)
5 ـ برآمدن (حاصل شدن مراد و كام)
6ـ برآمدن (طلوع)
7ـ برآمدن انگشت به جبّه (فرورفتن انگشت در جبّه)
8 ـ برآمدن روز، دور ـ (مدت زيادي از روز گذشتن)
9ـ برآمدن با (مقابله كردن)
10ـ برآمدن از (خروج از)
11ـ برآمدن، گردِ ـ (طواف دور چيزي كردن)
خوانندگان ميتوانند به «فهرست لغات و تركيبات و تعبيرات» مراجعه كنند. غرض اشارهاي بود به ميزان قدرت مؤلف در اداي معاني موردنظر خويش. زبان فارسي با قدرت تصريفي خويش در تركيب اسماء و فعلها يا پيشوندها با افعال، چنين انعطافپذيري و گنجايش داشته است. در دورههاي بعد زنگزده شده و از حركت بازمانده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید