غلامحسين ابراهيمي ديناني

1385/10/5 ۰۳:۳۰

غلامحسين ابراهيمي ديناني

"مولانا" خداوند خرد است، او اهل خرد و معرفت و يك عاشق سوخته است كه خاكسترش بر باد رفته است.


" مولانا " معاصر جاويد است
" مولانا "، عاشق سوخته اي كه خاكسترش بر باد رفته است

"مولانا" خداوند خرد است، او اهل خرد و معرفت و يك عاشق سوخته است كه خاكسترش بر باد رفته است.
"غلامحسين ابراهيمي ديناني" در همايش عرفان مولوي كه در تالار فردوسي دانشگاه تهران برگزار شد با بيان اين مطلب كه "مولانا" خود را ساكن روان مي خواند، گفت‌‏: وقتي مولانا بارها در آثارش خود را ساكن روان و يا من بي نشان مي نامند‌‏, از همان آغاز در مي‌‏يابيم كه با شخصيتي روبرو هستيم كه سخنان او پارادوكسيكال است .
وي افزود : امروز براي مولانا در جهان نه تنها در تركيه , بلكه در افغانستان و مصر بزرگداشت برگزار كرده اند. اگر ايران , تركيه و يا افغاستان براي مولانا بزرگداشتي برگزار كنند , حق دارند. اما من نمي دانم مصر چه حقي دارد كه براي مولانا برزگداشت برگزار مي كند. لابد معتقدند كه مولانا زماني لباس عربي پوشيده است. راستي مردي كه خود را من بي نام و نشان مي نامند , اهل كجاست. او اهل فرغانه , تركمنستان و عربستان نيست. او اهل هيچ كجا نيست و جهان مفتخر است كه هشتصد سالگي تولد او را جشن بگيرد .
اين انديشمند با بيان اين مطلب كه ترجمه اشعار مولانا جزء پر فروش‌‏ترين كتاب‌‏هاي ايالات متحده آمريكا است، گفت : البته چگونگي اين ترجمه خودش مساله است و نبايد به راحتي از كنار آن گذشت .
وي با اشاره به پرسش بسياري از افراد در خصوص اينكه چرا ما فلسفه اسلامي مي خوانيم، اظهارداشت‌‏: گوينده اين پرسش نمي دانم اهل كجا بود، اما ما هميشه همه چيز مي خوانيم ؛ فلسفه, تاريخ , فيزيك و شيمي. آيا دليل مطالعه اين موضوع براي ما روشن است.
ديناني با بيان اين پرسش كه چرا جهان امروز به مولانا اقبال نشان داده است، گفت: مگر ما به كشور ارمنستان , آمريكا و كشورهاي ديگر رفته ايم و تبليغ مولانا كرده ايم؟ كشورهايي مثل ارمنستان‌‏ و تركيه وقتي از مولانا سخن مي گويند برايشان از نظر اقتصادي اهميت دارد .
وي افزود : پيام مولانا چيست كه عارف، عامي، فيلسوف و يك انسان معمولي را نيز جذب خود مي كند. مولانا يك خداوند خرد است.او اهل خرد و معرفت و يك عاشق سوخته است كه خاكسترش بر باد رفته است. اين مساله بايد براي ما حل شود كه آيا ميان عاشق سوخته و خداوند خرد و معرفت جنگي هست , يا نه , ظاهرا كه جنگ زرگري است .
ديناني با اشاره به اين مصراع مولانا كه مي گويد: عاشقا واجو كه معشوق تو كيست ؟ گفت: پرسش اصلي اين است كه معشوق اين عاشق سينه چاك (مولانا ) كيست ؟ مولانا پير خرد است. او درياي بي كران را ديده است. او اقيانوس بي كراني است كه كسي كه تنها در كنار ساحل امواج دريا را نگاه مي كند، چگونه مي‌‏تواند او را بشناسد. مولانا دريايي است كه هر لحظه موج جديدي دارد. بي شك او معاصر جاويد است؛ چرا كه پس از 800 سال هر روز براي ما حرف تازه اي مي زند. بسياري از فيلسوفان امروزه از ساختار شكني سخن مي گويند‌‏, اما ساختار‌‏شكني در ذات آثار او موج مي زند .
وي خاطرنشان كرد: مردم در مولانا چه مي بينند كه به دنبال او هستند؛ عشق، نه تنها عشق نمي تواند باشد‌‏, چرا كه كتاب‌‏هاي بسياري درباره عشق نوشته شده است. آيا مردم به دنبال فلسفه هستند، اما كتاب‌‏هاي فلسفي ديگري هم هستند كه مي توان سراغ آنها رفت .
ديناني راز جاودانگي و اقبال مولانا را در آميختن عشق و خرد دانست و گفت‌‏: از اين رو پيام مولانا تا انقراض عالم كهنه شدني نيست و اين معناي معجزه است. مولانا مي گويد من مرگ را مي شناسم، اما اگر تو راه نزديك‌‏تري براي رسيدن به محبوب مي‌‏شناسي به من معرفي كن. مولانا خداوند سلوك است. سلوك هم به معناي راه رفتن است، سالك هم كسي است كه راه مي رود و يك دم نمي نشيند. راستي سالك به كجا مي رود .سلوك مولانا كجاست؟

وي افزود : مولانا معتقد است كه :
عقل جزئي عقل را بدنام كرد
كام دنيا مرد را ناكام كرد

دنياي به كام چسبيده امروز ناكام است و پيام مولانا به كام رسيدن است و دنياي ناكام در عقل جزئي تا كام فرو رفته است. اين عقل جزئي هر چقدر هم كه توان داشته باشد تنها مي‌‏تواند اين جهان را دگرگون كند و به كائنات نمي تواند دست يابد . ديناني با اشاره به عقل كلي كه فرو رونده است، گفت‌‏: عقل سالك است، اين درس را مولانا از عطار آموخته است. مولانا همواره از عقل به عقل، از حس به حس , از خيال به عقل و از عقل به خيال در حركت است و براي چنين موجودي كهنگي معنا ندارد .
وي با بيان اين مطلب كه شعرترين شعر مولانا و يا نثرترين نثر مولانا را مي خواهم براي شما بخوانم، اظهارداشت‌‏: مولانا مي گويد :

من به گلزار و گلستان مي روم
تو نمي‌‏آيي نيا , من مي روم
اين بيت مولانا هم شعر هست و هم شعر نيست , مولانا عقل و عشق را در تمام ابياتش جمع كرده است. دنياي امروز نيز تشنه عقل و عشق است. گفت و گوي او با خدا بسيار صميمانه است.
ديناني با بيان اين مطلب كه وقيح‌‏ترين كلمات در ديوان آثار مولانا , جزء زيباترين كلمات او نيز به شمار مي روند، گفت‌‏: اگر اين كلمات را بشماريد، بي شك به رقم بالايي خواهد رسيد. مثلا مولانا بارها در آثارش از خر سخن مي گويد، آيا وقتي مولانا از خرسخن مي گويد، انسان بي ادبي است. به خر واقعا بايد گفت‌‏ خر .

گوش خر بفروش ديگر گوش خر
اين سخن باور ندارد گوش خر
اين انديشمند با بيان اين مطلب كه بشر امروز ناكام است،خاطرنشان كرد‏: پيام مولانا به ما معنويت است. وقتي او از عقل صحبت مي كند منظورش عقل عقل است. عقل كلي هيچ وقت توقف نمي كند. عقل كلي دگم نيست. كساني كه معتقد به دگماتيسم هستند‌‏ بعد لايتناهي وجودشان را نابود مي كند. مولانا هرگز حاضر به پذيرش چنين بهايي نيست .
ديناني با بيان اين مطلب كه جمع مثنوي معنوي با كتاب شفا , مصيبت‌‏نامه عطار و منطق الطير را فلسفه اسلامي مي دانم، گفت‌‏:
دليل خواندن فلسفه اسلامي از ديدگاه من به كام رسيدن بشر امروز است. متاسفانه بشر امروز گرفتار عقل جزئي است و پاي عقل جزئي به قول مولانا چون خر در گل مانده است. مولانا معتقد به عقل كلي است و مي گويد:

هر چه در اين راه نشانت ده
ند
گر نستاني به ازآنت دهند
البته عرفا ديگر هم همنوا با مولانا هستند‌‏, اما بيان هر يك فرق مي كند . وي افزود : راه مولانا عدم سكوت است و هر دو جهان زير سيطره رقص و طرب مولانا است . مولانا به ما مي گويد كه جمال لم يزل است و محدوديت ندارد و اين ظرفيت آدمي است .
ديناني گفت‌‏: همه ما بايد افتخار كنيم كه زبان ما فارسي است و گنجينه عظيم مولانا را مي توانيم به زبان اصلي اش بخوانيم. زبان فارسي زبان خدايي است. منبع: ایلنا


خان احمدی
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: