1392/11/27 ۱۱:۵۹
چندسال پیش احمد میراحسان در مقالهای که اتفاقا در «شرق» منتشر شد، صادق هدایت را «ویرگولی که واو بود» خطاب کرد. این ترکیب بیش از هرچیز، نشان از این دارد که هدایت در تاریخ ادبیات ایران، بهجای آنکه نقطهای جداکننده و متمایز به حساب بیاید، وصلکننده و امتداددهنده بوده و خواهد بود. اما هرچه تاثیر هدایت بر ادبیات ایران، تاثیر پررنگی بوده، میراث بهجامانده از او در عمق آشفتگیها بیشتر فرو رفته؛ خانهاش در عجیبترین شکل ممکن به انباری برای بیمارستان امیراعلم بدل شده، کتابهایش را به ثمن بخس در خیابان میفروشند
چندسال پیش احمد میراحسان در مقالهای که اتفاقا در «شرق» منتشر شد، صادق هدایت را «ویرگولی که واو بود» خطاب کرد. این ترکیب بیش از هرچیز، نشان از این دارد که هدایت در تاریخ ادبیات ایران، بهجای آنکه نقطهای جداکننده و متمایز به حساب بیاید، وصلکننده و امتداددهنده بوده و خواهد بود. اما هرچه تاثیر هدایت بر ادبیات ایران، تاثیر پررنگی بوده، میراث بهجامانده از او در عمق آشفتگیها بیشتر فرو رفته؛ خانهاش در عجیبترین شکل ممکن به انباری برای بیمارستان امیراعلم بدل شده، کتابهایش را به ثمن بخس در خیابان میفروشند، اشیای بهجامانده از او، چند سالی است که در یک موزه کوچک خاک میخورند بیآنکه در معرض دید قرار بگیرند و حتی در نقد آثارش نیز آشفتهبازاری بهراه افتاده؛ وضعیتی که به قول میراحسان ناشی از تراژیکبودن وضعیت خود هدایت است: «این دوران سرشار از رویدادهای گیجکننده که ما را و جهان را در تناسبی ویژه قرار میدهد و تاثیرات دوجانبی آن از فرماسیون زندگی اقتصادی- اجتماعی تا حوزه ادبیات و تا روانشناسی نویسنده مدرن میگسترد، هدایتشناسی را به امری جدیتر از آنچه تاکنون بوده بدل میکند.» این اهمیت اما از دریچه میراثی و تاریخی نیز برای ما مهم است؛ او را بهعنوان پدر داستاننویسی معاصر میشناسند و تخریب تاریخ و میراث او میتواند در آستانه روز 28بهمن، یعنی روز تولدش، نشانهای باشد بر اینکه ما در سوزاندن گذشته خود تا چه اندازه کبریتهای پرخطری هستیم. کدام خانه؟ پلاک 37 خیابان شهید تقوی -که سابق بر این نام هدایت بر پیشانی داشت- حال و روز خوبی ندارد. درش بسته است و به در کوفتن، کسی پاسخی نمیدهد. آنسوتر اما از دری مخروبه در ضلع غربی بیمارستان امیراعلم میشود وارد خانه شد؛ ویرانه بهجاماندهای که یارای ایستادن ندارد. شاید آنهایی که در فیسبوک کمپین تغییر کاربری این خانه را راه انداختهاند نیز از بیم صدای آوار سقفهای همین خانه است که دستبهکار شدهاند و این موضوعی است که بستگان هدایت هم نگران آن هستند. بنای قاجاری عمارت خاندان هدایت در سال 78 و در دولت خاتمی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده اما آنچه که امروز از این اثر ثبتی بهجا مانده، خانهای است که بخش اندرونی آن به کتابخانه بیمارستان بدل شده و اتاقهای بیرونیاش در دست پایگاههای مختلف بسیج است. کدام اشیا؟ عبارتند از: عینک، ساعت مچی، قلم خودنویس، کیف چرمی، قالیچه چهره هدایت کار تبریزی، هفت جلد دایرهالمعارف، کارت نقاشی با مداد رنگی و... . اینها باقیمانده اشیای نویسندهای هستند که تمام تلاش خود را کرد، از متون چاپنشدهاش چیزی باقی نماند. حالا آنها کجا و در کدام موزه نگهداری میشوند؟ «مخزن موزه رضا عباسی» اما آیا میشود به همین راحتی آنها را دید؟ هرچه جهانگیر هدایت نگران سخن میگوید، مدیر موزه رضا عباسی به نظر مرد روشنی است با علاقه و اطمینان به اینکه اشیای هدایت جایشان امن است. شهرام حیدرآبادیان حتی میگوید که به مدیران بالادستی خود پیشنهاد داده که در صورت موافقت حراست سازمان، دومین نمایشگاه اشیای صادق هدایت در همین موزه شروع به کار کند چراکه حتی این مدیر دولتی هم میداند استقبال از چنین نمایشگاهی تا چه حد گسترده خواهد بود. شاید اصلیترین هدف حیدرآبادیان از برگزاری چنین نمایشگاهی، آسودهکردن خیال بستگان هدایت و مشتاقان او از وضعیت مجموعه اشیای هدایت است که به گفته او، همه این اشیا در بهترین وضع ممکن قرار دارند. کدام کتابها؟ به شهید نورایی نوشته بود؛ عقم مینشیند از دستبهقلمبردن. از م ف فرزانه خواسته بود که داستانهایش را شاید به رسم کافکایی بسوزاند اما شاید حتی فکرش را هم نمیکرد که روزگاری کتابهای چاپشدهاش تا این حد در وضعیتی تراژیک قرار گیرند؛ مشتاقانی فراوان، تیراژهای سرسامآور اما بدون مجوز و دزدکی! جهانگیر هدایت و خیلیهای دیگر میپرسند چرا از چاپ افست و فروش کتابهای هدایت در کنار خیابان جلوگیری به عمل نمیآید. در پیادهروهای خیابان انقلاب از افست پنجهزارتومانی چاپهای امیرکبیرش تا فروش 100هزارتومانی رباعیات خیامش با جلد سخت! حالا اما در فقدان یک مرکز منسجم، بدترین چاپ آثار هدایت را میشود هرجا پیدا کرد و بههمین خاطر، ارزش نقد روی آثار او هم هرروز کمتروکمتر میشود و مدعیان او هرروز بیشتر از دیروز. موضوعی که عباس پژمان، منتقدی که بعد از سالها، توانسته با رمانی انتقادی به کشف لایههای پنهان بوف کور بپردازد نیز به آن اشاره میکند: «همه درباره این کتاب حرف زدهاند، بدون آنکه دقیقا بفهمند که چه میگوید. متاسفانه هدایت شانس یک نقد خوب را نداشته، همه آمدهاند و به او و اثرش ناسزا گفتهاند یا ستایش الکی کردهاند بدون آنکه حرفهایشان با استدلال همراه باشد.»وضعیت تراژیک هدایتبودن، وضعیت تراژیک حذف گذشته یک نویسنده برای نابودی اوست و تلاش دوستدارانش برای بقای او بهصورت دزدکی و با نفس مصنوعی. اگرچه روانشناسان، هدایت را یک «خودکشته اجتماع» میدانند اما تصویر امروز هدایت، تصویر نویسنده بزرگی است که شاهد نابودی گذشته خود شده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید