1392/11/27 ۱۰:۵۷
اولین و اساسیترین نسخه پساساختارگرایی، پساساختارگرایی دریداست اما نسخه دیگری هم وجود دارد و آن دیدگاه فوکو در دوره تبارشناسی در دهه 1970 است. در واقع کار فوکو به دو دوره دیرینهشناسی و تبارشناسی تقسیم میشود. درست است که تبارشناسی فوکو از همان جایی آغاز میشود که دیرینهشناسی او به پایان میرسد. اما از جهاتی، میان دیرینهشناسی و تبارشناسی تفاوت فلسفی قطعی وجود دارد. تفاوت روشن میان دیرینهشناسی و تبارشناسی آن است که در تبارشناسی تاکید بر قدرت است نه دانش، بر عمل است و نه زبان. فوکو در کتاب «دیرینهشناسی دانش» تلاش میکند آن روش فکری و نظری را که از کتاب تاریخ جنون آغاز کرده بهطور مفصل توضیح دهد.
انسان در جریان مدرنشدن، همه خدایان المپ را کشته است و در خلال این کشتار، خود به قتل رسیده است
میشل فوکو اولین و اساسیترین نسخه پساساختارگرایی، پساساختارگرایی دریداست اما نسخه دیگری هم وجود دارد و آن دیدگاه فوکو در دوره تبارشناسی در دهه 1970 است. در واقع کار فوکو به دو دوره دیرینهشناسی و تبارشناسی تقسیم میشود. درست است که تبارشناسی فوکو از همان جایی آغاز میشود که دیرینهشناسی او به پایان میرسد. اما از جهاتی، میان دیرینهشناسی و تبارشناسی تفاوت فلسفی قطعی وجود دارد. تفاوت روشن میان دیرینهشناسی و تبارشناسی آن است که در تبارشناسی تاکید بر قدرت است نه دانش، بر عمل است و نه زبان. فوکو در کتاب «دیرینهشناسی دانش» تلاش میکند آن روش فکری و نظری را که از کتاب تاریخ جنون آغاز کرده بهطور مفصل توضیح دهد. دلوز در کتاب جذاب «فوکو» معتقد است هرگاه فوکو از «دیرینهشناسی» دم میزند، قصدش آشکارکردن ساختار پنهان دانش در یک دوره تاریخی خاص است. دورهای که بیشتر شامل فرضها و پیشداوریهای ناآگاهانه یا در واقع تعصباتی است که نوع تفکر هر دوره را سامان میدهد و مرز میبندد. پیشداوریهایی که حاوی آن دسته از قالبهای ذهنی است که بر فردفرد فرهیختگان آن دوره اثر میگذارد. فوکو مجذوب توصیف کانتی نقد بهمثابه تحلیل و تامل بر محدودیتها بود و در شیوه تحلیل خود از محدودیتهای شناخت در حوزههای خاص که دیرینهشناسی نام دارد، این توصیف کانتی را به کار برده است. در واقع فوکو اصطلاح دیرینهشناسی را از کانت وام گرفته تا تاریخ چیزی را درنظر گیرد که صورت قطعیای از تفکر را ضروری جلوه میدهد. دیرینهشناسی باید در مورد شرایطی که تحت آن، برای مثال درباره بیماری، گزارههایی به طور یقینی درست و دیگر گزارهها غلط پنداشته میشود با ما سخن بگوید. کانت مفاهیم پیشینی را بهعنوان «ساختارهای عامی» در نظر گرفته است که به همه زمانها و مکانها مربوط میشود. اما تاکید فوکو بر ماهیت تاریخی و اقتضایی شرایط امکان علوم انسانی، نقد او را از محدودیتها متمایز از نقد کانت میکند. در واقع فوکو از ما میخواهد ریشهیابی کانت از شرایط امکان شناخت علمی را بهمثابه یک واقعه تاریخی در نظر بگیریم. عمل دیرینهشناختی فوکو آنچه را که او شرایط پیشینی تاریخی علوم انسانی همچون پزشکی مینامد توصیف میکند و روشن میسازد که چگونه این شرایط بهطور شگرفی تغییر یافته است. او همچنین نشان میدهد که اگر این شرایط اقتضایی باشند، شناخت نباید ضرورتا شکلی را داشته باشد که دارد. فوکو همچون آلتوسر مفهوم حقیقت را به مثابه انطباق یا تناظر بین ایدهها و چیزها رد میکند و مانند آلتوسر این باور سنتی را که علم غربی به سمت اینگونه حقیقت پیش رفته است، مردود میداند. اما برخلاف آلتوسر این نکته را که علم غربی باید کماکان به طریقی پیش برود امری بدیهی تلقی نمیکند؛ بلکه باور سنتی به پیشرفت علم را به کلی رد میکند. فوکو میکوشد دورههای گذشته را از چشم خود آن دورهها ببیند، بیآنکه دست به انتخاب گذشتهنگر بزند. او هم کشفها و دانشهای گذشته را که برای ما مهم هستند در نظر میگیرد هم آن دانشهایی که امروزه به نظر ما عجیب و باورنکردنی میآیند. روش دیرینهشناختی فوکو از تاریخ علم، بازیافت همه آن دورریختهها و شکستها و حوزههای فراموششده اندیشه بشری است. او در بررسی دورههای زندگی بشر صرفا نوعی توالی ایدئولوژیهای مختلف میدید که برخی از آنها خود را علمی میدانند - باید در نظر داشته باشیم فوکو از بهکاربردن واژه ایدئولوژی اجتناب میکند از آنرو که نمیخواهد بگوید که ایدئولوژی چیزی کاذب است و متفاوت با علم – بنابراین ما میتوانیم به طرزی متفاوت، بهعنوان مثال درباره سلامتی و بیماری، امر بهنجار یا امر نابهنجار بیندیشیم. فوکو در مقالهای که به سال 1972 تحتعنون «پاسخ به دریدا» نوشته است، دیدگاه خود را در مورد فلسفهاش به روشنی بازگو کرده است. بهزعم فوکو انتظامی که صورتهای گفتار، مفاهیم، نهادها و اعمال را به هم پیوند میدهد، نه از مقوله تفکر بنیادین فراموششده، مستور یا انحرافیافته از اصل خود است نه از جنس ناخودآگاه فرویدی، بلکه دانش ناخودآگاهی دارد با اشکال و قواعد خاص خود. فوکو تلاش میکند رخدادهایی را بررسی و تحلیل کند که در نظام دانش ممکن است پیش آید و آنها را نه میتوان در قانون عمومی «پیشرفت» خلاصه کرد نه در تکرار خاستگاه و سرچشمه. در واقع بخش اصلی و اساسی کار فوکو تحلیل این رخدادها، این دانشها، این صورتهای منتظمی است که گفتارها، نهادها و اعمال را به هم پیوند میدهند. به عقیده فوکو تحلیل دیرینهشناختی، شکلگیریهای گفتمانی را متمایز و توصیف میکند. یعنی تحلیل دیرینهشناختی باید این شکلگیریها را مقایسه کند، آنها را در همزمانیای که در آن حضور دارند، در مقابل یکدیگر قرار دهد، آنها را از شکلگیریهای گفتمانیای که همان تقویم را ندارند متمایز کند، آنها را بر مبنای خاصبودگیشان، در نسبت قرار دهد با کردارهای ناگفتمانی که آنها را احاطه میکنند و بهمثابه عنصر عمومی برای این شکلگیریهای گفتمانی عمل میکنند. به عقیده فوکو هنگامی که مطالعه دیرینهشناختی به یک نوع تکین از گفتمان میپردازد، برای این است که با مقایسهکردن، حدومرزهای گاهشمارانه آنها را نشان دهد؛ همچنین برای آن است که مقارن با آنها و در پیوند با آنها، حوزهای نهادینه را توصیف کند - مجموعهای از رویدادها و کردارها و تصمیمگیریهای سیاسی را و زنجیرهای از فرآیندهای اقتصادی را که شامل نوسانهای جمعیتشناختی، تکنیکهای مددرسانی، مایحتاج نیروی کار، سطوح متفاوت بیکاری و... میشوند. از نظر فوکو در تحلیل دیرینهشناختی، مقایسه همواره محدود و منطقهای است. دیرینهشناسی بههیچرو قصد ندارد شکلهای کلی را نشان دهد، بلکه در پی آن است که پیکرهبندیهای تکین را ترسیم کند. افقی که دیرینهشناسی به آن میپردازد، یک علم، یک عقلانیت، یک ذهنیت یا یک فرهنگ نیست؛ بلکه درهمآمیختگی بیناایجابیتهایی است که محدودهها و نقاط تقاطعشان را نمیتوانیم بهیکباره تعیین و تثبیت کنیم. دیرینهشناسی یک تحلیل مقایسهای است که قصد دارد گوناگونی گفتمانها را در پیکرههایی متفاوت توزیع کند. از طرفی دیرینهشناسی نشان میدهد که عناصر گفتمانی کاملا متفاوت چگونه میتوانند بر مبنای قواعد مشابه شکل بگیرند. و اینکه در انواع متفاوت گفتمان، تا چه حد این قواعد به شیوهای یکسان به کار بسته میشوند یا نمیشوند، تا چه حد در نظمی یکسان به یکدیگر مرتبط میشوند یا نمیشوند و تا چه حد برحسب الگویی یکسان چیده میشوند یا نمیشوند. دیرینهشناسی همچنین نسبتهایی را میان شکلگیریهای گفتمانی و عرصههای ناگفتمانی مثل نهادها، رویدادهای سیاسی، کردارها و فرآیندهای اقتصادی نشان میدهد. هدف از این رابطهها تعیینکردن این نکته است که آن قواعد شکلگیری که این مجموعه به آنها مربوط است چگونه میتوانند به سیستمهای ناگفتمانی پیوند خورند: در واقع دیرینهشناسی در پی تعریفکردن شکلهای خاص مفصلبندی است. تاریخ دیرینهشناختی، تاریخ جهانهای متفاوتی است که چشمهای انسانهای متفاوت دیدهاند. دستاورد فوکو آن است که برای لحظهای آن چشمهای متفاوت را به ما میدهد و برای لحظهای ما را وامیدارد تا دریابیم دنیاهای مختلف از نگاه آن چشمها چقدر میتوانستند طبیعی و بدیهی به نظر برسند. بهزعم فوکو رسالت اصلی، آزادکردن تاریخ اندیشه از بندگیاش در برابر برتریجویی است.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید