نگاهی به ظهور کیائیان و روابط آنها با مرعشیان / دکترسید صادق سجادی

1392/11/26 ۱۲:۲۰

نگاهی به ظهور کیائیان و روابط آنها با مرعشیان / دکترسید صادق سجادی

سلسلة سادات حاکم بر گیلان، بخصوص سرزمینهای شرق سپید رود (گیلان بیه پیش ) که نزدیک به 250 سال بر این ناحیه فرمان راندند، به کارکیائیان نامبردارند. بنیاد گذار این دولت سید امیر کیا نام دارد که یکی از اجدادش،عیسی الکوفی،از بیم عباسیان از کوفه به ابهر آمد و همانجا مقام گرفت. نوادة او ابو محمد حسین(یا ابو محمد حسن) ملقب به عقیقی کوکبی، مدتی از سوی حسن زید حاکم زنجان و ابهر و قزوین بود

 

دبا: همایش«تاریخ، ادب و فرهنگ گیلان در دوره کارکیاییان»روز جمعه 25 بهمن ماه 1392 در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.

بنا‌براین گزارش، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی با هدف شناختن و شناساندن تاریخ‌های محلی، سلسله همایش‌هایی تحت عنوان «دولت‌ها و سلسله‌های محلی ایران» با همکاری نهاد ریاست جمهوری و دستیار ویژه رئیس‌جمهور در امور اقوام، مذاهب و اقلیت‌های دینی برگزار می‌کند. نخستین همایش به خطۀ سرسبز و دلاورپرور گیلان و «سلسلۀ کار کیاییان» با عنوان «تاریخ، ادب و فرهنگ گیلان در دوره کارکیاییان» اختصاص یافت. متن زیر شرح سخنرانی دکتر سجادی معاون فرهنگی و پژوهشی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، می باشد.

 

سلسلة سادات حاکم بر گیلان، بخصوص سرزمینهای شرق سپید رود (گیلان بیه پیش ) که نزدیک به 250 سال بر این ناحیه فرمان راندند، به کارکیائیان نامبردارند. بنیاد گذار این دولت سید امیر کیا نام دارد که یکی از اجدادش،عیسی الکوفی،از بیم عباسیان از کوفه به ابهر آمد و همانجا مقام گرفت. نوادة او ابو محمد حسین(یا ابو محمد حسن) ملقب به عقیقی کوکبی، مدتی از سوی حسن زید حاکم زنجان و ابهر و قزوین بود. یکی از نوادگان عقیقی به نام محمد بن ابی زید از ابهر به گیلان رفت و در فشتام(روستایی در بخش سنگر از توابع رشت) مقام گرفت. چندی بعد یکی از نوادگان او به نام و لقب سید امیر کیا از فشتام به ملاط (روستایی در لنگرود) رفت و همانجا ساکن شد. تاریخ حکومت کیائیان از این امیر کیا آغاز می شود که نسبش با ده پشت به حسین الاصغر، پسر امام زین العابدین(ع) می رسد. نسب مرعشیان مازندران هم از طریق حسن المرعشی پسر دیگر حسین الاصغر به امام زین العابدین(ع) می پیوندد.  بنابرین این دو خاندان عموزادگان یکدیگرند.

در بارة آغاز کار این سادات از 763 تا اواخر سدة 8ق یگانه منبع ما اطلاعاتی است که سید ظهیرالدین مرعشی گرد آورده که خود و پدرش روزگاری ملازم آنان بودند. بر این اساس، در نیمة دوم سدة 8ق گویا سادات ملاط به سروری سید امیر کیا، دعویهایی داشتند و با حکام محلی گیلان، مانند خاندان تجاسپی در رشت و اسماعیل وندان در کوچصفهان، نمی ساختند. به این سبب سید امیر کیا و خاندانش ظاهراً در 762ق از ملاط به اشکور و کلارستاق در رستمدار (نور) رفتند. مرعشی این مهاجرت را خروج سید امیر کیا خوانده است.سید امیر کیا یک سال بعد درگذشت(763ق) وپسران او به مازندران نزد سید قوام الدین مرعشی رفتند که 13 سال از خروج او (750ق)و حکومت پسرانش بر بخش بزرگی از آن ولایت می گذشت. سید قوام الدین آنها را در آمل جای داد و احترام تمام کرد و به کمک آنها فیروزکوه را به صلح از کیا جلال متمیر گرفت. چندی بعد سید علی کیا پسر دلیر تر امیر کیا رهبری خاندان را به دست گرفت، با اجازة سید قوام، با برادرانش به گیلان رفت و کرّ و فرّی کرد و بازگشت. اما سپس با پشتیبانی مرعشیان باز روی به گیلان نهاد و این بار طی 10 سال جنگ و کشمکش بخش بزرگی از گیلان و از جمله تنکابن و رانکوه را تصرف کرد . مردم آن نواحی گرد آمدند و او را به امامت شناختند و به اطاعتش گردن نهادند. سید علی کیا آنگاه لاهیجان را نیز گرفت و مردم و علما به امامت و حکومتش گردن نهادند و هر پنج شرطِ امامت را، بنا بر مذهب زیدیه، در او جمع دیدند چندی بعد قسمتی از قلمرو خود، مانند گوکه و کیسم (در اطراف آستانة اشرفیه) و  پاشیجا را میان فرزندان و برادر زادگان خود تقسیم کرد. اندکی بعد در 775ق بر برخی نواحی مهم گیلان بیه پس چون لشت نشاء و کوچصفهان و خمام استیلا یافت. در این ایام کوشید با امیر فلک الدین حاکم رشت صلح کند؛ ولی کار به جنگ کشید و سید علی پیروز شد. فلک الدین ناچار صلح کرد و قرار دادند که رشت همچنان به دست امیر فلک الدین بماند و توابع کوچصفهان به نایبان سید علی تعلق یابد. نوحی جنوبی گیلان بیه پس یعنی کوهدُم(درة سپید رود از گوکه تا منجیل که مرکزش گوراب بود) و طارم هم در همین زمانها به دست سید علی تصرف شد.

یکی از مهمترین نقاطی که کار کیا سید علی کیا تصرف کرد، ولایت اشکور و الموت بود که هنوز اسماعیله، دشمنان دیرین زیدیه، بر آن نفوذ و حکومت داشتند.  سید علی کیا در 779ق بیشتر دیلمان را گرفت و چنان پیش رفت که بر قزوین هم مستولی شد( 781ق). در 789ق امیر محمد رشتی و امیر محمد شفتی و امیر دباج فومنی متحد شدند و روی به کوهدم و کوچصفهان نهادند. سید علی از گیل و دیلم سپاه آراست و همچنان پیشروی کرد تا وارد رشت شد. از آن سوی امرای بیه پیش که از سوی سید علی رانده شده بودند، با امرا و حاکمان بیه پس همداستان شدند و همه یکباره روی به رشت نهادند. سید علی به پیکار آمد، اما شکست خورد و خود چند تن از سادات، از جمله دو پسر او کشته شدند(791ق). متحدان فتح کنان تا تنکابن  آمدند و این شهر را بسوختند. حاکم فومن نیز لاهیجان و گوکه (در آستانه) و پاشیج و رانکوه را گرفت و همة را به حکام سابق آنها از ناصروندان داد. با این همه پنج ماه بعد از امیر محمد رشتی برید و به تدبیری او را گرفت و از سید هادی کیا برادر سید علی خواست بیاید و بر متصرفات سابق مستولی شود.

در این میان سید علی کیا در گذشت و کار کیا سید هادی کیا جانشین او شد و تا صفر 791ق سراسر بیه پیش را تصرف کرد و ناصروندان را بیرون راند.آنگاه در قلمروهای کوچک و موروث پسران سید علی کیا و سید مهدی طمع کرد و آنها را به فرزندان خود داد. اما در 797ق برادر زادگان سید هادی، مخصوصاً سید محمد کیا و سید حسین کیا بر ضد او همداستان شدند و رانکوه و لاهیجان را گرفتند. سید هادی به جنگ آمد، اما شکست خورد و اسیر شد(798ق). پس از استیلای کار کیا سید حسین کیا حاکم لاهیجان ، که علمای زیدی او را به امامت برداشته بودند،  میان او و برادرش کار کیا سید رضی الدین  کیا حاکم پاشیجا، که گفته اند به علوم دینی و دنیوی آراسته بود، خلاف افتاد  (789ق). چون مردم لاهیجان هم خواستار سید رضی بودند او را وارد شهر کردند و سید حسین کیا را گرفتند و به زندان انداختند.

دوران سی سالة حکومت سید رضی کیا هم فراز و نشیب بسیار داشت و  بیشتر اوقات او مصروف جنگ های خاندانی یا بیرونی شد و در کشاکشهای درونی مرعشیان هم نقش داشت. چنانکه وقتی سید نصیر الدین مرعشی از دیگر مدعیان حکومت از مرعشیان شکست خورد، به گیلان رفت و در آنجا مورد استقبال سادات کیائی قرار گرفت و در رودسر یا هوسم املاکی به او دادند و همانجا مقام گرفت450. سید علیِ آمل از حکام معزول مرعشی هم چندی بعد به سید نصیر در گیلان پیوست هر دو به سید مرتضی، حاکم مرعشی مازندران حمله بردند اما شکست خوردند و بازگشتند (824ق). در رمضان 825ق نیز سید علی به آمل هجوم برد ولی زخمی شد و بازگشت و اندکی بعد در تنکابن، زیر فرمان کارکیائیان، درگذشت.

 

 سید رضی کارکیا هم سرانجام در روز دوشنبه اول جمادی الاولی(12 تیرماه) 829ق در گذشت و برادرش کار کیا سید حسین کیا، که در حدود لنگرود می زیست، به لاهیجان آمد و رشتة امور را در دست گرفت. در این میان کیومرث گاوباره در رستمدار یا نور به فعالیت برخاست و به کوهستانهای دیلم و الموت تا حدود تنکابن دست اندازی کرد. سید مرتضی مرعشی این زمان به مدد سید محمد کار کیا، حاکم الموت و اشکور رفت و و جملگی کیومرث را بشکستند و به کچور گریزاندند( 831ق). چندی بعد میان سیدمرتضی مرعشي و سیدمحمد کار کیا، ملاقات افتاد و هر دو خاندان عهود و مواثیق مستحکم کردند و به قلمرو خود بازگشتند. در همین یورش سید محمد کیا بر دژهای طالقان و شمیران و اورا و امامه و نور مستولی شد. اما به زودی با داماد خود سید یحیی کیا پسر سید حسین ، که مردی بد خوی و بد کردار بود، دچار اختلاف شد. سید حسین به طرفداری از پسر به تدارک جنگ برخاست. سید محمد نخست به نصیحت برخاست و سید نصیرالدین، پدر سید ظهیرالدین مرعشی صاحب تاریخ گیلان، را نزد سید حسین فرستاد، اما سود نکرد و جنگ در گرفت. سید حسین شکست خورد و لاهیجان و لنگرود به دست سید محمد افتاد.

 

از سوی دیگر اختلافات خاندانی مرعشیان پس از درگذشت سید مرتضی در صفر 837ق و آغاز حکومت پسرش سید محمد بالا گرفت. چه وقتی سید محمد آمل را از دست یکی از عموزادگان خود یعنی سید کمال الدین بیرون کشید، او از راه رستمدار به تنکابن و رانکوه، مقر سید ناصر کیا حاکم گیلان بیه پیش، رفت. چندی بعد به درخواست سادات و درویشان آمل، و به حمایت سید ناصر کیائی از گیلان براه افتاد و سید ظهیرالدین مرعشی، صاحب تواریخ گیلان و طبرستان، هم اعلام کرد به او می پیوندد.سید کمال الدین به این ترتیب باز بر آمل مستولی شد (840ق). اما میان مرعشیان کشمکش همچنان دوام داشت و مخصوصاً ناتوانی و بی خردی سید عبدالله ،فرمانروای اصلی مرعشیان بر آن دامن می زد سرانجام سید زین العابدین مرعشی او را در حمام غافلگیر کرد و به قتل آورد ( 5 ربیع الاول 872ق). آنگاه تعهد کرد که هر سال 120 خروار ابریشم به حسن بیک ترکمان ( اوزون حسن) ، که مرعشیان را به جنگ تهدید می کرد، رساند؛ و به این تمهید به حکومت مازندران دست یافت؛اما سادات پازواری به مخالفت برخاستند.

 کارکیا سلطان سید محمد، که این زمان بزرگترین فرمانروای گیلانات بود، در 873ق لشکری آراست و با سید عبدالکریم مرعشی، که از مدتها پیش از برابر سید زین العابدین گریخته و به گیلان پناه برده بود، به مازندران فرستاد. سید زین العابدین گریخت و ساری به دست عبدالکریم افتاد. در این ایام که بیشتر ایران عرصة کشمکشها و سلطه جوئیهای ترکمانان و آخرین فرمانروایان تیموری بود، سادات گیلان برای حفظ خود و جلوگیری از هجوم این فرمانروایان، ناچار گاه از این و گاه از آن اطاعت می کردند. این زمان آنها خود را مطیع فرمانروای امیر تیموری، ابوسعید، خواندند و پیشکشهای کرامند به اردوی او فرستادند و آورده اند که خطبه و سکه به نام او کردند. اندکی بعد در همین سال سلطان ابوسعید کشته شد و  سپاهش پراگنده گشت و گروهی از معتبران و امرا و لشکریان او به گیلان رفتند و مورد استقبال کار کیا قرار گرفتند. به نظر می رسد که کار کیا سلطان محمد در مازندران نیز چندان نفوذ داشته است که بعضی مورخان فرمانروای مرعشی آن دیار را امیرِ منصوب و دست نشاندة او خوانده اند. چنانکه آورده اند چون پس از قتل ابوسعید، قزوین دستخوش غارت و آشوب شد، امیر مازندران به دستور کارکیا سلطان محمد با سوار و پیاده به قزوین رفت و به تفحص و گردآوری اموال سلطان ابوسعید مشغول شد و از اموال و حقوق دیوانی آنچه توانست تحصیل کرد و همه را به گیلان فرستاد. ظاهراً چندی بعد از قتل سلطان ابوسعید، کار کیا سلطان محمد به اطاعت از اوزون حسن گردن نهاد؛ و گفته اند که با تعهد پرداخت سالانه مقداری معتنابه ابریشم به خزانة او، نظارت و حکومت بیه پس را هم، گویا پس از مرگ امیر فلک الدین حاکم رشت، و امیر علاء الدین حاکم فومن در 880ق،  به دست آورد؛ و از اینرو در 882ق امیر اسحاق را به حکومت آن نواحی نشاند. کار کیا سلطان محمد کیا در پایان ربیع الاول 883ق درگذشت و پسرش کار کیا میرزا سید علی یکی از بزرگترین فرمانروایان گیلان به حکومت نشست.در 893ق به سید عبدالکریم مرعشی که باز به کارکیائیان پناهنده شده بود لشکری داد تا به مازندران رود و قلمرو موروث را طلب کند. سید عبدالکریم ساری را گرفت و سید زین العابدین به سواد کوه گریخت و از یعقوب بیک آق قویونلو کمک خواست. یعقوب بیک لشکری بزرگ به تصرف گیلان فرستاد؛ اما کار به صلح ختم شد و کار کیا میرزا علی ارسال خراج به فرمانروای ترکمان را بر عهده گرفت و سید عبدالکریم را هم، که باز مازندران را رها کرده و به گیلان آمده بود، به اردو فرستاد. این حادثه میرزا سید علی را خراجگزار و مطیع یعقوب بیک گردانید.

کار کیا میرزا علی در 899ق قلمرو مرعشیان را مورد هجوم قرار داد و سید شمس الدین را وادار به صلح کرد بر آن قرار که بار فروش را به سید عبدالکریم دهد و آمل و ساری در دست او بماند. همین ایام برای تنبیه ملک جهانگیر رستمداری لشکر به ناتل فرستاد و آنجا را ویران کرد و اندکی بعد کلاردشت را هم گرفت و ملک شاه غازی را دستگیر کرد و ملک اسکندر را بر آنجا نشاند( 899ق).

از این تاریخ در منابع ما در بارة روابط سیاسی و نظامی میان مرعشیان و کارکیائیان به ندرت خبری درج شده است. حکومتهای سادات مرعشی مازندران و کار کیائیان گیلان از همین ایام به سراشیب سقوط افتادند و گرفتار کشاکشهای میان ترکمانان و آخرین امرای تیموری و صفویانِ تازه از راه رسیده شدند و هردو به دست صفویان منقرض گشتند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: