آیت الله سید مصطفی محقق داماد: جامعه‌شناس بايد مشكل مردم را بداند

1392/11/19 ۰۹:۲۱

آیت الله سید مصطفی محقق داماد: جامعه‌شناس بايد مشكل مردم را بداند

آيت‌ الله سيد مصطفي محقق‌داماد در سال 1324 شمسي در قم به دنيا آمد. علوم ديني را نزد استادان بزرگ حوزه علميه قم فرا گرفت و علاوه بر آن در دانشگاه تهران به تحصيل حقوق و فلسفه اسلامي پرداخت و به اخذ درجه فوق‌ليسانس در هر دو رشته نايل شد. او موفق شد در سال 1348 ، از علما و مراجع وقت، درجه «اجتهاد» كسب كند. عمده دوره علوم عقلي و حكمت اسلامي را نزد استاد مرتضي مطهري و فقه و اصول تحليلي را نزد آيات عظام، آملي لاريجاني و دايي خود، مرتضي حائري يزدي آموخت. وي مطالعه و تحصيل در رشته حقوق را پي‌گرفت سپس براي اخذ درجه دكترا در سال1995 ، در بخش حقوق بين‌الملل به دانشگاه فرانسوي زبان لوون بلژيك وارد شد و در سال 1988 موفق به اخذ درجه علمي دكترا شد. انجمن جامعه‌شناسي ايران به بهانه برگزاري دومين همايش ملي آسيب‌هاي اجتماعي ايران در اسفند 90 مصاحبه كوتاهي با وي داشت كه متن آن را در ادامه مي‌خوانيد.

 

آيت‌ الله سيد مصطفي محقق‌داماد در سال 1324 شمسي در قم به دنيا آمد. علوم ديني را نزد استادان بزرگ حوزه علميه قم فرا گرفت و علاوه بر آن در دانشگاه تهران به تحصيل حقوق و فلسفه اسلامي پرداخت و به اخذ درجه فوق‌ليسانس در هر دو رشته نايل شد. او موفق شد در سال 1348 ، از علما و مراجع وقت، درجه «اجتهاد» كسب كند. عمده دوره علوم عقلي و حكمت اسلامي را نزد استاد مرتضي مطهري و فقه و اصول تحليلي را نزد آيات عظام، آملي لاريجاني و دايي خود، مرتضي حائري يزدي آموخت. وي مطالعه و تحصيل در رشته حقوق را پي‌گرفت سپس براي اخذ درجه دكترا در سال1995 ، در بخش حقوق بين‌الملل به دانشگاه فرانسوي زبان لوون بلژيك وارد شد و در سال 1988 موفق به اخذ درجه علمي دكترا شد. انجمن جامعه‌شناسي ايران به بهانه برگزاري دومين همايش ملي آسيب‌هاي اجتماعي ايران در اسفند 90 مصاحبه كوتاهي با وي داشت كه متن آن را در ادامه مي‌خوانيد.

 

 

ضمن ارائه تعريف‌تان از آسيب، درباره آسيب‌هاي اجتماعي و مواردي كه آسيب به شمار مي‌روند، توضيح بدهيد.

به نظر من منظور از آسيب اجتماعي، مفاهيمي است كه مانع رشد يك جامعه مي‌شود. جامعه ايران ما از يك هوش و استعداد نسبتا بالايي برخوردار است كه تاريخ هم نسبت به اين مساله گواهي مي‌دهد. شاهد اين مساله، تمدن بزرگ ايران است. با وجود چنين استعدادي و در كنار اين استعداد داراي منابع ملي بسيار بسيار بزرگ و غني است. منابع طبيعي و منابع ملي سرمايه‌هاي مادي اين جامعه هستند. ايران، منابع مادي و طبيعي دارد، سرزمين گسترده‌يي است، تمدن بسيار بزرگ، انسان‌هاي بسيار باهوش، پر تلاش و فعال داشته و دارد، از سوي ديگر داراي منابع طبيعي بسيار غني است. همه اين محورهايي كه برشمردم نتيجه مي‌دهد كه چنين جامعه‌يي با اين منابع مي‌تواند رشد صعودي و سريعي داشته باشد، اولا در آن فقر و ثانيا جهل وجود نداشته باشد. جالب اين است كه فقر و جهل همزادان شومي هستند كه هر جا حضور دارند با هم هستند، هر جا فقر است جهل حضور دارد و هر جا جهل است فقر. متاسفانه در كشور ما با وجود دارا بودن منابع ملي، مادي، صنعتي و طبيعي و امثالهم انتظار مي‌رفت اين دو همزاد نابود شده باشند. ملتي كه در مقابل يورش‌هاي بزرگي مثل يورش مغول ايستادگي كرده و از زير بار مشت آهنيني كه مغول بر سرش كوبيده سربلند بيرون آمده است. به نظر من حمله مغول و بمب هيروشيما مقايسه بسيار جالبي خواهد بود. همان‌طور كه ژاپني‌ها از مخروبه‌هاي ناشي از بمب هيروشيما موفق درآمدند و دوباره ايستادند، ملت ايران هم پس از حمله مغول دوباره تمدن خودش را ساخت و حتي مغول را در خودش هضم كرد. چنين ملت هنرمندي در 100 سال قبل از درون توده مردم و روستاييانش فرياد قانون‌خواهي و نظم بلند شد و نهضت مشروطه شكل گرفت. اين نهضت كه از زيباترين لحظات تاريخ ماست، نشان مي‌دهد مردمي كه اين نهضت را مي‌خواستند به همراه روحانيون و علما و به پشتوانه سرداران ملي (ستارخان و باقرخان) به دنبال عدالتخانه يعني قانون، دموكراسي، مليت، آزادي، برابري و نظم مي‌گشته‌اند. پس از گذشت صد سال و با روي كار آمدن حكومت‌هاي فاسد، حكومت ايران به سمت و سوي ديكتاتوري رفت كه منجر به انقلاب اسلامي شد. از اين ملت انتظار مي‌رود كه استعداد و امكانات خودشان را شكوفا كنند و حركت تكاملي داشته باشند. در حركت تكاملي انتظار اين است كه نه جهل، نه فقر، نه محدوديت وجود داشته باشد و جايشان را آزادي، نظم و اخلاق بگيرد، از همه مهم‌تر اخلاق است. به نظر من امروز در جامعه ما آسيب‌هاي اجتماعي؛ فقر، جهل و اخلاق است، اخلاق ناشي از آن دو همزاد شوم است. انحطاط اخلاقي هميشه معلول جهل و فقر است. از قديم گفته‌اند: شكم گرسنه، ايمان ندارد. يعني نه اخلاق، نه دين، نه آخرت و نه مليت را مي‌فهمد. انتظار داشتيم كه جامعه ايران اين دو ريشه را خشكانده باشد كه در درونش هم اجتماعي اخلاقي را ملاحظه كنيم. ممكن است اين سوال پيش آيد كه علت در چيست؟ بايد بگويم من يك جامعه‌شناس حرفه‌يي نيستم، من در سال 1342 در كنكور سراسري شركت كردم، در آن زمان چيزي كه در ذهن من نمي‌آمد اين بود كه بخواهم جامعه‌شناسي بخوانم، در ذهن من اين رشته درجه پاييني داشت لذا رشته‌هاي ديگر را انتخاب كردم. اما هر چه جلوتر رفتم اهميت اين رشته را دريافتم و امروز تاسف مي‌خورم كه اين دانش را نخوانده‌ام و در آن متخصص نيستم. اگر با اطلاعاتي كه امروز دارم دوباره بخواهم در سال 1342 انتخاب رشته كنم حتما رشته جامعه‌شناسي را برمي‌گزينم به دليل اينكه به عقيده من طبيبان معالج يك جامعه در درجه اول جامعه‌شناسان آن جامعه هستند. به اين ترتيب سوالي كه مطرح كردم را بايد جامعه‌شناسان پاسخ گويند. چرا ملت ايران دچار بي‌اخلاقي و بداخلاقي است؟ چرا ملت ايران دچار فقر و جهل است؟ امروزه ملت ايران از بداخلاقي رنج مي‌برد و اين ناشي از جهل است. در همايش بنا دارم از جهل مقدس سخن بگويم، جهل مقدس يعني كج‌انديشي ديني، يعني دين را درست نفهميدن، دين را غلط فهميدن. برداشت‌هاي غلط از دين فاجعه مطلق جوامع ديني است. پس بنابراين علت و ريشه اين آسيب‌ها را بايد جامعه‌شناسان پاسخ دهند. البته ممكن است اين سوال پيش آيد كه آيا مديريت سياسي نقشي در حل بحران‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي دارد؟ به يقين آري. مولا اميرالمومنين علي(ع) اين مطلب را با قاعده عقلي فرموده است: كما تكونون يولا عليكم. عده‌يي گفته‌اند: الناس علي دين ملوكهم؛ يعني مردم همان اخلاقي را خواهند داشت كه حاكمان و سياستمداران‌شان و مراكز قدرت دارند. اميرالمومنين اين مطلب را اين‌گونه عنوان مي‌كند كه هر جوري كه شما هستيد به شما حكومت مي‌كنند، مديريت سياسي تابعي است از نحوه فكر جامعه. راس قدرت برآمدي از درون جامعه است. مي‌توان اين مطلب را اين‌گونه تكميل كرد كه يك رابطه متقابل هميشه وجود دارد، يعني قاعده اين جامعه روي راس هرم قدرت تاثير مي‌گذارد و راس هرم متقابلا روي قاعده جامعه اثر مي‌گذارد. بنابراين تاثير بسزاي مديريت سياسي در مسائل و آسيب‌هاي اجتماعي و حل آفات و آسيب‌هاي اجتماعي به يقين وجود دارد.

 

نقش جامعه‌شناسان ايراني را در كنترل يا كاهش آسيب‌هاي اجتماعي چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

جهت كنترل و كاهش آسيب‌ها بايد بگويم كه ما بايد جامعه‌شناسان عالم داشته باشيم. ما جامعه‌شناس غيرفني و طبيعي زياد داريم. ببينيد مردم در كوچه و بازار هنگامي كه با هم سخن مي‌گويند منطق در سخنان آنها جريان دارد ولي عالم منطق نيستند، بين كسي كه عالم به منطق و عامل به منطق است فرق وجود دارد. امروزه در جامعه ما، جامعه‌شناس عملي زياد داريم. روحانيون در سابق عملا جامعه‌شناس بودند اما علم جامعه‌شناسي نخوانده بودند. بنده معتقدم كه علماي جامعه‌شناس نخستين محور حلال اين مشكلات هستند، اولا مسائل را بدانند و بفهمند و در نهايت چگونگي مبارزه با آنها را بيابند. جواني من شاهد تفكر چپ در ايران بود، چپ‌زدگي و جنايتي كه تفكر چپ و ماركسيستي به ملت ايران زد به عقيده من كمتر از فاجعه مغول نيست. ايران يكي از ضربه‌هايي كه خورده از سوي تفكرات چپ و شرقي و ماركسيستي است. احزاب چپي كه مي‌خواستند ايران را جيره‌خوار شرق كنند و لذا به اعتقادات مردم لطمه زدند و جوانان و عزيزان‌مان را به سوي تفكر چپ بردند. تا اينكه حتي دين را با تفكر چپ تفسير كردند. در جواني ما علماي بزرگ ديني براي مبارزه با اين تفكر نهضتي را آغاز كردند، علامه طباطبايي از تبريز به قم آمد و درس‌هايي را آغاز كرد و اصول فلسفه را براي مبارزه با چپ به نگارش درآورد. آيت‌الله مكارم شيرازي كتابي تحت عنوان فيلسوف‌نماها در رد تفكرات ماركسيستي نگاشت. رنج تمام عمر استاد ما، شهيد مطهري مقابل تقي اراني و امثال اينهاست. اين بزرگان، فيلسوف و دين‌شناس بودند و از موضع ديني و فلسفي به دفاع مي‌پرداختند. اما به نظر من چند كتاب جامعه‌شناسي در 10 يا 20 سال اخير توسط جامعه‌شناسان تاليف و ترجمه شده كه اينها ريشه چپ را از بين مي‌برند. معتقدم كتاب «جامعه باز و دشمنان آن» نوشته كارل پوپر يا «گريز از آزادي» نوشته اريك فروم را اگر كسي بخواند، مگر اينكه خيلي نادان باشد كه گرايش به شرق و چپ پيدا كند. افراد زيادي را مي‌شناسم كه با خواندن اين كتب اصلا حاضر نشدند به آن افكار نگاهي بيندازند. حلال اين مشكلات جامعه‌شناسان هستند، ممكن است نظري بدهند كه من هم مخالف‌شان باشم اما بايد تحمل و ايثار كرد تا جامعه‌شناسان آنچه مي‌دانند و مي‌فهمند را بگويند. بايد اين نكته را متذكر شوم كه نبايد با اعتقادات مردم بازي شود، ممكن است يك جامعه‌شناس بد سليقه پيدا شود و به وحي و نبوت حمله كند، اينجور كارها كليه زحمات را از بين مي‌برد، بايد مواظب باشند كه با ايمان و اعتقادات مردم بازي نكنند. جامعه‌شناسي يك علم است و مي‌توانيم بگوييم كه تمام آن علوم انساني نيست، فرمول‌هايي مثل آب در 100 درجه به جوش مي‌آيد دارد. جامعه‌شناسي محل برخورد علوم انساني و تجربي است.

 

بايد بدانيم كه ايران و ايراني ديندار است. ايراني در درون مغز استخوانش دين وجود دارد و حتي اين به دوران قبل از اسلام برمي‌گردد. امروزه، ديني كه در ايران هست در كشورهاي عربي وجود ندارد. الهيات در ايران به رشدي رسيده كه در هيچ كشور ديگر نمي‌توان نمونه آن را يافت. حال كسي بيايد و بگويد انسان از نسل ميمون است، اينجاست كه بايد بگويم، اگر تو جامعه‌شناس هستي آيا مشكل مردم اين است كه بدانند از نسل ميمون يا آدم هستند؟! جامعه‌شناسان بايد مشكل مردم، آفت‌ها و آسيب‌ها را بشناسند و مطالعه كنند و درنهايت راهكار ارائه دهند.

جست و جو شماره 2890

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: